ا
29 مرداد 1392- سایت انقلاب اسلامی: پس از کودتای 28 مرداد 1332 و برقراری استبداد وابسته و سانسور، در ایران روزنامه ها یا بسته شدند یا وادار به تغییر خط و مشی. پس از کودتا، نشریه تهران مصور وادار به نوشتن مطالبی در ضدیت با مصدق شد. مطلب زیر، نوشته ی تهران مصور 22 آبان 1332است که از کودتای 28 مرداد دفاع می کرد، اما از آنجا که ناچار به بازگویی حقایقی شده است آنرا برای اطلاع خوانندگان در سایت درج می کنیم.
تهران مصور 22 آبان 1332
دادگاه عادی نیست
آنگاه توضیحاتی در اطراف وظایف دادستان داد و بعد گفت «همه دنیا منتظرند ببینند این دادگاه چه حکم میکند، این یک دادگاه عادی نیست. جریان این دادگاه و مذاکرات و تصمیمات آن در تاریخ ثبت می شود، ما که حریف را در همه جا شکست دادیم، در شورای امنیت او را مغلوب کردیم، در دیوان بین المللی محکوم نمودیم، شما باید بروید جنگ کنید ، بروید با دول زور گو جنگ کنید و حق ملت ایران را بگیرند، برای شما تا کنون چنین وضعی پیش نیامده، امروز که با دادن یک رای عادلانه می توانید خدمتی به مملکت بکنید، شایسته نیست که شانه از این خدمت خالی کنید. تمام دنیا می گویند این دولتی که با ما در همه جا مبارزه کرده و هر جا رفتیم، نتوانستیم آنرا شکست دهیم، حالا عواملی در مملکت پیدا شدند که مقاصد ما را انجام می دهند».
ما عامل بیگانه نیستیم
در این موقع، رئیس دادگاه سخن دکتر مصدق را قطع کرد و گفت:«آقا، ما اجازه نمی دهیم این صحبتها را بکنید. ما عامل بیگانه نیستیم. افسران شرفمندی که اینجا نشسته اند پیش از هر کس به وطنشان علاقمندند، من خواهش می کنم همانطوریکه ما احترام دکتری و شیخوخیت شما را می کنیم، و احترام خدمات گذشته شما را، اگر خدمتی کرده باشید، می کنیم، شما هم رعایت احترام متقابل را بکنید، تعصب وطن پرستی ما خیلی بیش از شما نسبت به مملکت است. اینجا مجلس روضه خوانی نیست». دکتر مصدق گفت:«این روضه خوانی را من هم در شورای امنیت هم کردم».
رئیس و مراوس
پس از تذکر رئیس دادگاه، دکتر مصدق مجددا به بیانات خود ادامه داد و راجع به عدم صلاحیت دادستان مطالبی گفت و در خاتمه اظهار داشت:«آقای سرتیپ آزموده، در آغاز تصدی کار تا این درجه پشت پا به قانون زده اند و نمی دانم که ثمره این کار چه خواهد بود، خداوند ما را از شرح این تیمسار محترم که نمی دانم راجع به ایشان چه عرض کنم، خلاص کند. این را هم عرض می کنم که ایشان حق نشستن در این دادگاه را ندارند زیرا من وزیر دفاع ملی و رئیس ایشان بودم و ایشان رئیس اداره مهندسی و مراوس من.
یک نفر یاغی
پس از پایان بیانات دکتر مصدق، سرتیپ آزموده مشغول صحبت شد و پس از ذکر مقدماتی گفت:«برای من ،جای بسی تاسف است. ایشان که خود را دکترای حقوق می داند، نه رعایت موازین قانونی را می کند و نه از اهانت به یک سرباز جانباز فروگذار می نماید...». بعد در اطراف اظهارات، دکتر مصدق بیاناتی ایراد کرد و سپس گفت:«این متهم از ساعت یک صبح روز 25 مرداد 1332 یاغی بوده، و من این ننگ را نداشته ام که در آن روز مراوس یک یاغی باشم. دادستان ارتش او را در آن چهار روز، وزیر دفاع ملی نمی دانند. او بین حرف من، حرف می زند و رعایت نزاکت را هم نمی کند ، او مرا بی سواد می خواند و حالا که دادستان هر قدر بی سواد باشد، این بنفع متهم است...». پس از توضیحات مفصل دادستان، دکتر مصدق گفت:«من به ایشان نگفته ام بی سواد هستید، فقط تذکر دادم که متهم (با کسر آ) غلت است و متهم با فتح آ صحیح است. مقصودم این بود که ایشان در جهل مرکب نمانند و اما در باره دادستانی ایشان، باید بگویم که خود ایشان موقع ایکه من وزیر دفاع ملی بودم، نامه ای به من نوشت و ضمن آن، متذکر شد که من فاقد تحصیلات قضایی هستم. آنگاه دکتر مصدق نامه ای را که سابقآ سرتیپ آزموده برای دکتر مصدق نوشته بود، قرائت کرد. در این موقع مجدد، تذکر داد که اگر در باره صلاحیت دادگاه ایرادی دارید، بگویید.
دکتر مصدق گفت:«شما یک ساعت و نیم به دادستان وقت دادید، به من هم وقت بدهید تا صحبتم را بکنم. رئیس گفت، بفرمائید. دکتر مصدق گفت:«بنده مطالبم را مختصر می گویم زیرا شما می خواهید مختصر بگویم زیرا افسر اهل بحث نیست. افسر نمی خواهد بحث کند، می خواهد بگیرد، ببندد، بکشد، حوصله برای بحث ندارد. من هم مطیع هستم، اگر نباشم چه کنم...».
اگر دادستان کم لطف است
پس از آن در باره لایحه اختیارات و اظهارات دادستان توضیحاتی داد و آنگاه گفت «ما برای اصلاح وضع دادگاه های نظامی که مورد ایراد آقای سرتیپ آزموده است، قوانینی را از کشورهای اروپا گرفتیم. این کار را من اختراع نکردم، بلکه این کار اقتباس از قوانین خارجه است، آقای دادستان اگر زبان خارجی می دانند، بروند مطالعه کنند، ببینند که ما آنرا از خارجه گرفته ایم. ما هم گفتیم که قضات ارتش باید دارای این سه اصل باشند: 1- لیسانسیه باشند، 2- کسی نتواند آنها را تغییر دهد 3- حقوقشان کافی باشد- من که از کسی، یک شاهی نگرفنم، آن وقت، آقای دادستان می گوید که من بیت المال مملکت را به هدر دادم. اگر دادستان به من کم لطف است، من چه می توانم بکنم. بهر حال من نخست وزیر این مملکت بوده ام و باید در دیوان کشور محاکمه شوم.
آب می خواهم
در این موقع که دکتر مصدق که ایستاده بود، پایش لغزید و روی نیمکت افتاد. پس از آن، گفت:«آقای رئیس دادگاه، گلویم خشک شده، تشنه ام است، بگوئید به من آب بدهند، آقا، من تشنه ام، آب بدهید، ماه رمضان که نیست، بگوئید آب بدهند». در این موقع، سرلشکر میرجلالی نزد دکتر مصدق رفت و خواست به او آب نبات بدهد و دکتر مصدق گفت:«آقا، آب می خواهم، آب نبات چیست». به دستور رئیس دادگاه، آب آوردند، دکتر مصدق یک لیوان آب نوشید و پس از آن گفت « الحمدالله که از آب هم مضایقه کردند، کوفیان نشد».
محکومیت در راه مصالح مملکت
سپس به سخنان خود ادامه داد:«آقایان، من در دادگاه از خودم دفاع نمی کنم که تبرئه شوم، والا بخدا مقصودم این نیست، زیرا محکومیت در راه مصالح مملکت افتخار است، اگر در این راه، کشته هم بشوم، چه سعادتی از این بالاتر. اگر در زندان مرا از بین ببرند، همه می فهمند که دست چه اشخاص و چه سیاستها در این کار بوده است، در صورتیکه خارج از زندان، هیچکس نمی فهمد، چطور، و چه شخصی مرا از بین برد. پس دفاع من از دو نظر است، یکی آنکه یک عده از رجال مملکت را بجای آنکه تشویق شوند، آنها را حبس کرده اند، دیگر آنکه با چه لطائف الحیل نهضت ملی ایران را که چندین سال ملت ایران و من در راه آن، رنج کشیده ایم، می خواهند از بین ببرند و باز وطن عزیز ما را گرفتار دولتهای استعماری کنند ...
نقشه کودتا
در اتهامی که به من نسبت داده اند، باید این نکته روشن شود که آیا کودتائی واقع شده یا نه؟ اگر کودتا نبوده، چرا دست خطی که تاریخ صدور آن، روز 22 مرداد است، آن را یک ساعت بعد از نیمه شب 25 مرداد به من داده اند؟ آیا غیر از اینست که در آن وقت شب، می خواستند با قوای انتظامی سازش کنند و کار کودتا را به پایان رسانند. دیگر آنکه چرا قبل از دستگیری من، وزیر خارجه، وزیر راه و مهندسی، زیرک زاده را در شمیران دستگیر کردند و به سعدآباد و در آنجا توقیف کردند؟ بعلاوه، چرا سیم های ستاد ارتش را قطع کردند و تلفن خانه بازار را اشغال نمودند؟ اگر اینها نقشه کودتا نیست، پس برای کودتا چه باید کرد؟ دادن دستخط شاه که این کارها را نمی خواهد، یک ساعت بعد از نیم شب، با چهار تا تانک و چند کامیون سرباز مسلح آمدند که دست خط شاه را من بدهند.
کودتا کدام است
دادن دستخط که این همه مسلسل نمی خواهد، بعلاوه آنرا یک ساعت بعد از نیمه شب، نمی آورند، اگر اینها کودتا نیست، پس آقای سرتیپ آزموده، اینها چیست. ما تا شب 25 مرداد مرتکب چه گناهی شده بودیم. من که تا شب 25 مرداد، یک نخست وزیر به تمام معنی، مطیع و فرمانبردار بودم. آقای دادستان فرانبُردار (بضم ب) صحیح است نه فرمانبَردار (به فتح ب). بر فرض که می خواستند مرا عزل کنند، بسیار خوب، روز کفیل وزارت دربار میآمد و دستخط را می آورد، اگر من قبول می کردم که هیچ، اگر قبول نمی کردم، آنوقت، هر کار که می خواستند، می کردند. آخر، این چه کاری بود که در آن آخر شب کردند، آقای سرلشکر مقبلی، آیا این کار من خلاف بود؟ بسیار خوب، من نمی خواهم شما تصدیق کنید که مسئول واقع شوید، ولی همین سکوت شما، خودش کافیست. اگر یک نظامی آن وقت شب بیآید و کارها را بکند و بعد سیبیلش را بتابد و بگوید من نظامی هستم، این که کار نمی شود. آن وقت هم آقای سرتیپ آزموده هم، آنها را تعقیب نکردند. آقای سرتیپ آزموده، چرا آنها را تعقیب نکردید. حالا بعد از این کارها، تازه خلعت هم می گیرند، والله، یک کلمه از این حرفهایی را که گفتم، کسی نمی تواند بگوید صحیح نیست.
اصل 46 قانون اساسی
دیگر آنکه باید معلوم شود آیا پادشاه حق عزل نخست وزیرش را دارد؟ به اصل 46 قانون اساسی، توجه کنید. طبق آن اصل، من نخست وزیر قانونی هستم. اگر پادشاه هر وقت وزیری را عزل یا نصب کند، دیگر مشروطیت معنی و مفهومی ندارد. زیرا این کاریست که در زمان استبداد سلاطین مستبد می کردند و حتی وزرا را لای جرز می گذاشتند. اما حالا مشروطه است. اگر حالا هم همان کارهای زمان استبداد را بکنند، پس اکنون دیگر مشروطه ای در کار نیست. در قانون اساسی می گوید پادشاه از مسئولیت مبرا است. باز در قانون اساسی می گویند وزرا مسئول مجلس هستند، ولی اگر آمدیم شاه در کارها دخالت کرد، مسئول هم باید باشد و باید مورد پرسش و مواخذه قرار گیرد و حال آنکه، پادشاه مسئول نیست و نباید مواخذه بشود تا اینکه همیشه بماند. پس شاه نمی تواند وزیری را معزول کند. به همین جهت است که گفتند پادشاه باید سلطنت کند، نه حکومت. خوب، محمد علی شاه در کارها دخالت می کرد، او را بیرون کردند، بنابر این وزرا مسئول مجلس هستند که هر وقت عملی بر خلاف قانون کردند، مجلس از آنها، مواخذه کند و دولت را ساقط نماید.
اصالت دستخط
در 22 مرداد که حکم صادر شده و در 25 مرداد که دستخط ابلاغ شده، مجلس وجود داشت. بنابراین در آن تاریخ دولت اینجانب قانونی بوده و اگر دولت کار خلافی کرده، باید در دیوان کشور محاکمه شود. پس من نخست وزیر قانونی هستم، دستخط هم از دو نظر اصالت نداشت. علت آنرا حالا می گویم. این دستخط را که با تانک و جلا و جبروت آورده اند، به من دادند، آن را در صندوق آهنی گذاشتم ولی این صندوق آهنی را بردند. به خدای متعال، هیچ کسی نمی توانست این صندوق را باز کند. این صندوق یک خروار و پنجاه من وزن داشت. کار روسیه قدیم بود. هشت حمال آن را حمل می کردند. این صندوق با این وزن را آمدند و بردند. به هر حال دستخط شاه، اول صعه شده و بعد متن آنرا نوشته اند. خوب، معلوم بود که نویسنده سعی کرده است مطالب را گشاد گشاد بنویسد تا آنرا به صعه شاهانه برساند. این چیزی بود که من در فرمان دیدم. این موضوعی است که شما رئیس دادگاه باید به آن توجه کنید.
شاه به من گفت
دیگر آنکه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به من فرموده بودند اگر روزی برسد که بخواهند بر خلاف مصالح مملکت شما را از کار برکنار کنند، من این کار را نمی کنم. این دو موضوع مرا نسبت به اصالت دستخط مشکوک کرد.
از اینها گذشته، من تا 20 دی ماه 1332 که مدتی هم به موعد آن باقی است، دارای اختیارات قانونی هستم. این اختیارات را به دکتر مصدقی که نخست وزیر است، داده اند.
من باید آزاد شوم
«حالا فرض می کنیم این اختیارات را به دکتر مصدق خواه نخست وزیر باشد، یا نباشد، داده بودند. باز من وظیفه داشتم که به تنظیم و اصلاح قوانین بپردازم و حال آنکه، مرا زندانی کردند و نگذاشتند به وظیفه قانونی خود، اقدام کنم. پس آن کسانی که مرا زندانی کردند و مرا از وظیفه ای که طبق لایحه اختیارات داشتم، باز داشتند، باید طبق ماده 122 قانون مجازات عمومی تعقیب شوند و من بلا تحمل آزاد شوم.»
روی جلد و پشت جلد
در این هفته محاکمه تاریخی دکتر مصدق در راس کلیه مسائل سیاسی داخلی قرار داشت و همه محافل در باره این محاکمه مهم که تا کنون در ایران سابقه نداشته است، بحث می کردند. عکس روی جلد دکتر مصدق را در دادگاه نظامی سلطنت آباد در حالیکه به سرنوشت خود میاندیشد و عکسهای پشت جلد نیز او را هنگام ایراد دفاعیه خود در حالات مختلف نشان می دهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر