۱۳۹۲ مهر ۱۴, یکشنبه

سلوا پناهی:مشق های خیابانی

سلوا پناهی:مشق های خیابانی 


دختر ۱۳ساله ای که در انقلاب فال می فروشد می گوید:«خیلی وقت ها دانشجویانی که من با آن ها برخورد دارم از من و دوستانم فاصله می گیرند ما را تحقیر می کنند. ما می دانیم که آن ها به ظاهرمان توجه می کنند نه به آن چه که خود ما هستیم».
کودکان کار شاید فراتر از برخی دانشجویانی می دانند که ساعت ها در کلاس درس به سر می برند. او کسی است که لیسانس دانشجو شناسیش را گرفته است این جمله را هارون برادرش می گوید که او را تشویق به درس خواندن می کند.
راه دیگر:نوشتن از کودکان کار و شرایط تحصیل شان آن هم از دریچه ی تحلیل کودکانه ی خودشان. که اگر بازی با ارقام را کنار بگذاریم شاید شاهد آنچه باشیم که کودک مورد نظر ما که همان «کودک کار» است تلاش برای بیانش را دارد.
آن هم نه تحلیلی کلیشه ای که در حال حاضر خیلی وقت ها شاهد آن هستیم، آن هم نه بازی با ماده های پیمان نامه ای که بارها خود آن را نقض کرده ایم، بلکه تحلیلی که از نگاه خود کودک به دست می آید. به قول طوفان پسر ۱۴ساله ای که در چهارراه ها دست فروشی می کند و تنها در روز ۳ ساعت زمان برای درس خواندن دارد:«مشق های من مشق های خیابانی ست،من درس هایم را در خیابان می خوانم، می نویسم و یاد می گیرم».
او خیابان را نه تنها فراتر از محل کار بلکه فراتر از کلاس درس می بیند خیابانی که خود می گوید:«خشونت می آموزد و به من نشان می دهد که تو خیلی وقت ها خواسته یا نا خواسته از مردمی که هیچ فرقی  با تو ندارند جدا می شوی».
دختر ۱۳ساله ای که در انقلاب فال می فروشد می گوید:«خیلی وقت ها دانشجویانی که من با آن ها برخورد دارم از من و دوستانم فاصله می گیرند ما را تحقیر می کنند. ما می دانیم که آن ها به ظاهرمان توجه می کنند نه به آن چه که خود ما هستیم».
کودکان کار شاید فراتر از برخی دانشجویانی می دانند که ساعت ها در کلاس درس به سر می برند. او کسی است که لیسانس دانشجو شناسیش را گرفته است این جمله را هارون برادرش می گوید که او را تشویق به درس خواندن می کند.
این ها تنها بخشی از صحبت هایی است که من با کودکان این مجموعه(مشق های خیابانی) داشته ام، کودکانی که در کلاس هایی درس می خوانند که امکانات آموزشی مناسب را ندارد، بیشترین ساعت درس آن ها در روز به ۴ ساعت می رسد، به دلیل نداشتن هر نوع مدرکی که هویت آن ها را ثابت کند از سیستم آموزش رسمی چیزی که ساده ترین وابتدایی ترین نیاز آن هاست محروم می شوند، با تبعیض های قومیتی دست به گریبانند، هزینه هایی که باید برای تحصیل شان پرداخت کنند. زمان کاری آن ها را چند برابر می کند اما با همه ی این ها، این کودکان تلاش می کنند آن هم برای چیزی که حقشان است حتی اگر به ۴ ساعت در روز ختم شود، با وجود اینکه که در پیچ و خم کوچه هایشان بوی تریاک می پیچد، قتل های ناموسی صورت می گیرد و فاحشه خانه ها بیشتر می شوند. بازهم می توانی کوله هایی را که فال ها، واکس ها و آدامس ها با کتاب ها و دفترها هم سو شده اند را ببینی و این چیزی است که آن ها می خواهند بگویند:«که ما تلاش خود را کرده ایم و می کنیم».
مجموعه ی پیش رو کودکان کاری را نشان می دهد که در مدارس خودگردان، NGO ها و… درس می خوانند.
21312111098
1
76543

هیچ نظری موجود نیست: