مستندی در مورد چگونگی کشتار کمونیستها در اندونزی
ایرج شكری
ایرج شكری
کانال تلویزیون فرانسوی – آلمانی آرته
برنامه «تِما»*یی داشت در مورد چگونگی کشتار کمونیست ها در اندونزی بعد از
کودتای نظامی سال 1965 . در آغاز برنامه یاد آوری می شود که بعد از کودتا
هرکس -چه کشاروز بی زمین، یا روشنفکر یا عضو سندیکا یا از چینی ها اگر با
دیکتاتوری نظامی مخالفت می کرد، در معرض اتهام کمونیست بودن قرار می گرفت.
همچنین یاد آوری می شود که در کمتر از یکسال «به یُمنِ» کمک دولتهای غربی
بیش از یک میلیون کمونیست، قتل عام شدند. ارتش برای کشتار کمونیستها،
گروههای شبه نظامی و گانگستر ها را به کار می گیرد. این افراد امروز همچنان
در قدرت هستند و مخالفان خود را همچنان تحت تعقیب قرار می دهند. در توضیح
نوشتاری در مورد این برنامه در سایت تلویزیون یاد شده،از کشتار کمونیستها
در اندونزی به عنوان ناشناخته مانده ترین نسل کشی قرن بیستم است یاد شده
است. مستند سازان قصد داشتند قاتلانی را که در آن کشتار شرکت داشته اند
ببینند. در همین راه به کسانی از جلادن بر می خورند که جزو مافیای کسب و
کار سینمای اندونزی بوده اند و اینان خود تمایل به باز آفرینی بعضی از
اقدامات، از جمله شکنجه و خفه کردن و سربریدن و و تجاوز و آتش زدن خانه
کمونیستها، به صورت فیلم، نشان می دهند و خود شان این صحنه ها را باز
آفرینی می کنند. آدمکشهایی که در آن کشتار شرکت داشته اند، از اقدامات خود
پشیمان نیستند بلکه بیشتر مغرور از آنچه کرده اند هستند. اندونزی تشکلی مثل
«بسیج» یا جوانان متشکل در سازمانی شبه نظامی به نام پانچاسیلا دارد که
دارای سه میلیون عضو است. این تشکیلات در آن کشتار شرکت داشته است. این
دژخیمان و آدمکشها هم مسلمان هستند. یکی از این آدمکشها می گفت که رفتار
خشونت آمیز با کمونیستهای دستگیر شده را تحت تاثیر فیلمهای آمریکایی و
فیلمها مربوط ماجراهای مافیایی، انجامی می داده و خودش تاکید داشت که
خشونتی که او بکار می برد بیشتر از آنچه در فیلمهایی که می دید بود. یکی از
فرماندهان گروه شبه نظامی که با دموکراسی هم دشمنی داشت، معتقد بود که
اینها برای کشور خوب نبود و معتقد بود که در زمان سوهارتو وضع اندونزی بهتر
بود. یکی دیگر آن کشتار را برای «وحدت ملی» لازم می دانست. در این فیلم
صحنه های خفه کردن قربانی با سیم، سربریدن و آتش زدن خانه کمونیستها دست
درازی به زنان، در حالی که زنان کودکان با التماس تلاش می کردند شبه
نظامیان و مهاجمان را از این کار منصرف کنند، باز سازی می شود. همان آدمکشی
که می گفت شکنجه و خشونت را با الهام از فیلمهای سینمایی انجام می داده،
می گوید برای آرامش اعصاب خود مشروب می خورده و موسیقی گوش می کرده و مواد
مخدر مصرف می کرده است و می رقصیده است. او یکی از قربانیان را هم شبانه
به جایی در حاشیه شهر برده و با قداره او را گردن زده بود و تنها تاسف اش
این بود که چرا قبلا چشمهای او را نبسته بود، چون سر از تن جدا شده قربانی
با چشمانی باز روی زمین افتاه بود و چشمها به نقطه ای در آسمان دوخته شده
بود و این منظره برای او سبب کابوس در خواب می شده است. همین جنایتکار که
مرد مو سفیدی است، در آغاز این گزارش یکی از جاهایی را که قربانیان را آنجا
می برده و شکنجه کرده و می کشتند، نشان می دهد و در انجا توضیح می دهد که
قربانیان را به قصد کشتنشان می زده اند. با این کار خون زیادی محل را می
پوشند که تمیز کردن آن کار می برد و در ضمن ماندن خون هم سبب بو گرفتن و
تعفن محل می شد. برای حل این مساله روش خفه کردن قربانی با سیم را انتخاب
می کنند که در آن خون ریخته نمی شد. او چگونگی بکار گرفتن این روش را نشان
می دهد. در دستگاه کشتار کمونیستها در اندونزی، عنصری مثل حسین شریعتمداری
هم وجود دارد. البته با این تفاوت که او خود صادر کننده حکم هم بوده است.
او گرداننده روزنامه است. در مورد نقش خودش می گوید که سوالاتی از قربانیان
می کرده و بعد هرچه خودش می خواسته به آن می افزوده و یاد آور می شود که
هدف گشترش نفرت نسبته به کمونیستها بود. سپس قربانی را به کسانی می سپرده
باید کار او را تمام می کردند. از او در مورد ارتباطش با نیروی زمینی
ارتش سوال می شود. او می گوید رابطه ای با آن نداشته است اما اضافه می کند
وقتی با آن در مورد دستگیر شده های مورد بازجویی قرار گرفته که دیگر نیمه
جان شده بودند تماس می گرفته می گفتند خودتان هرکاری می خواهید بکنید، به
رودخانه بیاندازید. یکی دیگر از قاتلان در مورد روشهای کشتن قرباینان می
گفت که همه کار آزاد بود. در اظهارات او که در اواخر فیلم موقعی که
تصاویری از او همراه همسر و دخترش در یک مرکز خرید نشان داده می شوند شینده
می شود او می افزاید، چوب به معقد قربانی به اندازه ای فرو می کردیم تا
بمیرد، با باتون روی گلو(حنجره) ضربه می زدیم، با سیم خفه می کردیم،
گلویشان را می بریدیم ، دیگرانی را هم با ماشین زیر می گرفتیم و له می
کردیم. او اضافه می کند که افراد را می کشتیم بدون این که مجازات شویم. وی
تنها می گوید ممکن است زیاده روی هایی در کارش بوده باشد ولی خودش را محکوم
و مقصر نمی داند و کابوس هم نمی بیند. صحنه یی« بهشتی» هم توسط همان بازی
سازی کنندگان ساخته شده که در آن، در جای خوش منظره یی در پای آبشاری که
دختران جوان و صف کشیده وصدای کارگردان صحنه(ازهمان باز سازی کنندگان
وصحنه و جنایتکاران سابق) که صدایش از بلندگو شنیده می شود با انها می گوید
لبخند بزنید و شادی خود را نشان بدهید، و آنها با حرکات رقص مانندی
شادمانی خود را نشان می دهند، دوتن که نقش قربانیانی را دارند که با سیم
خفه شده و به قتل رسیده اند، از همان قاتلی که در آغاز فیلم در مورد کشتن و
خفه کردن قربانیان با سیم توصیح می داد، تشکر می کنند که با کشتنشان آنها
را به بهشت فرستاده اند و یکی از آنها مدالی به گردن جلاد می آویزد.
در صحنه های آخر گزارش، جلادی که در آغاز گزارش توضیح می
داد، به تماشای صحنه های باز سازی شده شکنجه و خفه کردن قربانی، که خود در
آن نقش قربانی را بازی کرده بود و موقع اجرای صحنه هم حالش دگرگون شده بود،
می نشیند، وقتی صحنه را می بیند می گوید من حالا می فهم که آنها
(قربانیان) در آن وقت چه احساسی داشته اند اول حرمتشان لگد کوب می شد، و
بعد ترس تمام وجودشان را فرا می گرفته ... در اینجا (از سوی مستند سازان)به
او گفته می شود که «اما وضع شما با آنها فرق دارد شما می دانستید که این
یک فیلم است اما آنها می دانستند که خواهند مرد» او کمی به فکر فرو می رود و
در حالی که گریه اش می گیرد، از خود سوال می کند، آیا او گناهگار است و
حالا ممکن است این اتفاقات به سر خود او بیاید؟ و آرزو می کند که چنین
اتفاقی برای او پیش نیاید. صحنه های آخر گزارش همین قاتل را که دوباره به
یکی از محل هایی که قربانیان را در آنجا شکنجه کرده و می کشته اند باز می
گردد، نشان می دهد. آنچه که در ذهن او زنده می شوند، او را به حال تهوع می
اندازند و گزارش با صحنه های «عق زدن» او پایان می یابد. این برنامه در 18
مارس نشان داده شد و روی سایت کانال آرته قرار دارد و می شود آن را دید.
لینک در زیر آمده است.
Thema *
۵ فروردین ۱۳۹۳ - ۲۵ مارس ۲۰۱۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر