عراق دارد از هم فرو می پاشد؛
مراقب ايران خودمان باشيم
Sat 14 06 2014
محمدعلی اصفهانی
نگاه غالب، هميشه دقيق ترين نگاه نيست؛ و اخبار و تحليل های فراگير، هميشه راست نمی گويند.
اين مقاله، با کند و کاو در ميان اخبار منتشر شده در نشريات و رسانه های معتبر و قابل استنادِ عمدتاً عرب زبان، تا حد امکان، تصويری از واقعيت صحنه را ترسيم می کند.
بر خلاف آنچه در بسياری از اذهان، جا افتاده است، تنها نيرو های داخل صحنه، داعش و دولت مالکی نيستند. هرچند که عملاً در يک سو، رهبری و هژمونی واقعاً موجود، از آنِ داعش است که يکباره در عراق به اصلی ترين نيروی جنگجوی مخالف تبديل شده است؛ و در سوی ديگر، رهبری و هژمونی مطلقاً ناموجود، از آنِ دم و دستگاه در هم ريخته و ناتوان مالکی.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
به گزارش «القدس العربی»، و چندين رسانه ی ديگر، و همچنين به تأييد و تأکيد و تحسين «رغد» (دختر صدام حسين)، افسران ارتش بعث، و به خصوص آن هايی شان که تحت فرماندهی عزت ابراهيم الدوری، معاون بسيار قدرتمند صدام حسين، که رهبری رسمی يا غير رسمی سازمان موسوم به «ارتش طريقت نقشبندی» را هم به عهده دارد فعاليت می کنند، همپيمان و همراه و هماهنگ، در تسخير موصل و تکريت و مناطق ديگر، دست در دست داعش داشته اند و دارند.
حزب بعث نيز، در اطلاعيه های خود، قضايای اخير را تحت عنوان «انقلاب»، می ستايد و مورد حمايت قرار می دهد و جنگجويان را به ادامه ی «انقلاب» تشويق می کند.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
وائل عصام، برای «القدس العربی»، يک گفتگوی اختصاصی با رغد خانم، دختر صدام حسين، و با حرير خانم، دختر رغد خانم، ترتيب داده است.
رغد، به وائل عصام می گويد:
ـ از پيروزی عشاير انقلابی عراق، از پيروزی عمو عزت خودم (عزت ابراهيم الدوری، معاون صدام که در بالا از او ياد شد) و رزمندگان قهرمان، بسيار شادمانم. رزمندگان قهرمانِ پدرم!
وائل عصام، توضيح می دهد که اين سخن رغد، مبتنی بر نقش عزت ابراهيم و «ارتش مردان طريقت نقشبندی» است که در مناطق شمالی عراق فعال هستند، و با گروه های شريعتگرا و عشيره گرا، و بارز ترين اين ها يعنی داعش، و نيز «ارتش مجاهدين» [يک تشکل سلفی قديمی عراقی] همپيمان شده اند و توانسته اند بر شهر های بزرگ سنی نشين عراق مسلط شوند.
رغد خانم، تأکيد می کند که گرچه فعاليت سياسی ندارد، اخبار دست اول را از داخل عراق دريافت می کند.
او برای ابراز بيشتر شادمانی خود می خندد، و خنده زنان می گويد که خوشحال است از اين که آنچه انتظار می کشيد را شاهد است، و اضافه می کند که اميدوار است که بالاخره «يک روز» که آن را خيلی نزديک نمی بيند ولی به آن ايمان دارد، به عراق و «شهر های انقلاب» بر گردد، و در آنجا به روح پدر خود، فاتحه یی نثار کند!
حرير خانم، دختر رغد خانم هم از شادمانی وافر خود از آنچه در عراق می گذرد، و مخصوصاً از «آزاد شدن» تکريت، زادگاه پدربزرگش، سخن می گويد.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
طارق الهاشمی، بنا به گزارش رسانه ی کردی ـ عربی «شفق» (که مخالف مالکی، و مدافع فدراليسم در عراق است) تسخير موصل را تبريک گفته است و آن را «انقلاب» ناميده است.
طارق الهاشمی، از مهره های آلوده ی بازمانده از عصر صدام است که در همين حکومت فعلی عراق، پست معاونت رييس جمهور (جلال طالبانی) را به عهده داشت.
او گرچه در پی محکوميت به اعدام از سوی قوه ی قضاييه ی کنونی عراق، به خارج گريخته است و گويا فعلاً در پناه مراحم ملوکانه ی آل سعود در عربستان اقامت دارد، خود را همچنان معاون رييس جمهور همين عراق مالکی می داند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
اثيل النُجيَفی، استاندار منتصب مالکی در موصل، که برادر اسامه النجيفی معروف، يعنی رييس پارلمان عراق است، در گفتگو با تلويزيون بغداد، به صورت تقريباً غير منتظره يی، در يک تقابل آشکار با نوری مالکی و دم و دستگاه او، به موارد قابل توجهی اشاره کرده است که با استناد به نشريه ی معتبر «القدس العربی» به سردبيری «عبد الباری عطوان»، می توان محور های آن را به اين ترتيب بر شمرد:
۱ ـ مردم موصل، از ستمی که توسط نيرو های مالکی بر آن ها رفته است، به سوی کسانی می گريزند که مدعی نجات آن ها هستند.
۲ ـ داعش، با همه ی سياه انديشی ها و تبهکاری ها و جنايات کم نظيرش، امکان ادامه ی حيات و رشد در محيطی را نداشت که مردم آن، نظری مساعد ـ هرچند از سر اجبار ـ نسبت به آن نداشته بوده باشند.
۳ ـ داعش، با مردم موصل، برخوردی زيرکانه و حساب شده تر از برخورد نيرو های مالکی داشته است.
۴ ـ عشاير، و سازمان ها و دسته ها و نيرو های متعددی، با داعش، در جنگ کنونی اش، همراه و همپيمان و هماهنگ شده اند.
۵ ـ در موصل، کميته هايی توسط برخی از ساکنان محلی، در حمايت از جنگجويان مسلح تشکيل شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
روی هم رفته، گرچه هژمونی و رهبری، با سياه انديشان و سياهکاران «دولت اسلامی عراق و شام» يا همان «داعش» است، اين نوع پيروزی ها مديون وجود جريان های ديگری نيز هست، و بدون آن ها تحقق يافتنی نمی بود و نخواهد بود. از جمله مديون:
ـ بازماندگان حزب بعث، از رهبران و فعالان سياسی آن تا افسران کارکشته و با تجربه و کم و بيش وفادار به آرمان های گذشته ی خود، و يا مزد بگير.
ـ بخش هايی از القاعده که چندان موافق موضع ايمن الظواهری و امثال او که داعش را رقیبی تازه نفس و پر تکاپو و با آینده می بينند و حساب القاعده و داعش را از هم جدا کرده اند، نيستند و القاعده ی آرمانی خود را بيشتر در داعش می يابند تا در القاعده ی نسبت به داعش، رو به افول نهاده.
و می دانيم که ابوبکر البغدادی، رهبر داعش، تا همين چندی پيش، رهبری القاعده در عراق را به عهده داشت.
ـ افراد و جريان های مختلف موسوم به تکفيری، و «علما»ی سلفی يا شبه سلفی. و بنيادگرايان و متعصبين فرقه گرای نقطه ی مقابل متعصبين و فرقه گرايان طرف ديگر.
ـ «هيأت علمای مسلمين» که رهبر عقيدتی اشان، حارث الضاری، از طريق تلويزيون «رافدين» که برنامه هايش از عمان پخش می شود، داعش را مورد تأييد و تکريم و تشويق قرار می دهد و برای آن در جهان عرب تبليغ می کند.
ـ آخوند رافع الرفاعی، متخلص به «علامه رافع الرفاعی، مفتی ديار عراق»، که در ميان بخش هايی از اهل تسنن که چندان هم علاقه يی به داعش ندارند، پيروانی به هم زده است، و بند و بساطی برای خود پهن کرده است و بيا و برويی دارد.
اين مفتی، از آنچه آن را «آزاد سازی موصل و تکريت» و «محاصره ی کرکوک» ناميده است، به عنوان مبارزه در را رهايی مردم عراق و مخصوصاً اهل تسنن ياد کرده است!
ـ سازمان موسوم به «رجال طريقت نقشبندی»، که البته نبايد کار هايش را به حساب خود طريقت نقشبندی که يکی از شعبه های تصوف است ريخت.
ـ «انصار السّنه»، که يک سازمان جهادی باسابقه و قديمی در عراق است، و پيروان و افراد خاص خود را دارد.
ـ تشکل عقيدتی ـ نظامی «جيش المجاهدين» که سلفی است، و از نامدار ترين و فعال ترين ترين نيرو های درگير با ارتش آمريکا در زمان حضور نظامی آمريکا در عراق بود.
ـ رؤسا و بزرگان عشاير و قبايل و طوايفی که به دلايل متعدد، به طور خاص با دولت مالکی، و در مواردی نيز به طور عام اساساً با يک دولت متمرکز و سيستم های سياسی بعد از پايان دوران ماقبل سرمايه داری، مشکل دارند.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
شايد نگاهی به دو انتصاب که در روز جمعه توسط «شورای نظامی»، و «شورای انقلابی عشاير» داعش و همپيمانان آن انجام گرفت، بد نباشد.
پايگاه خبر رسانی «ايلاف»، خبر داده است که دو تن از افسران بلندپايه ی ارتش بعث، به عنوان استانداران نينوا و صلاح الدين منصوب شده اند.
ـ سرلشگر «ازهر العبيدی»، فرمانده لشگر پياده نظام ارتش صدام، استاندار نينوا شده است.
ـ و سرلشگر «احمد عبد رشيد»، از افسران برجسته ی بعث، که قبلاً هم استاندار صدام بود، به استانداری «صلاح الدين ـ که تکريت، مرکز آن است ـ گماشته شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
ماهيت واقعی اختلاف های موجود در عراق، اگرچه در بسياری موارد، خود را به صورت نزاع سنی ـ شيعه، نشان می دهد، مذهبی نيست، و متمرکز کردن نگاه بر نزاع سنی ـ شيعی، اساساً در تضاد با تحليل علمی پديده هاست.
چه در عراق؛ و چه در هر جای ديگر جهان.
دين و مذهب و ايده ئولوژی، تابع بنياد هايی هستند که زيربنای يک جامعه را تشکيل می دهند، و بايد آن ها را با تغيير و تحول آن زيربنا سنجيد.
نه بالعکس.
۱ ـ نا بسامانی های برآمده از دل تجاوز نظامی آمريکا به عراق ِ تحت حاکميت بعث، به علاوه ی آنچه دار و دسته ی تبهکار نوری المالکی که گاهی سر در طويله ی ملايان و دُم در طويله ی آمريکا دارد و گاهی سر در طويله ی آمريکا و دم در طويله ی ملايان، با کشور عراق و مردم آن کرده اند، بسياری از ساکنان معمولی مناطق سنی نشين خارج از محدوده ی کردستان عراق را در صورت (و نه در سيرت) به سمت نزاع سنی ـ شيعی سوق داده است.
اين نزاع، به دليل بافت قبيله يی و عشايری و طوايفی جامعه ی عراق، منازعات قبيله يی و عشايری و طوايفی را تقويت می کند، در همان حالی که خودش نمايی از آن منازعات است.
شمار سنيانی که جزيی از بافت حکومتند و يا با آن همراهی دارند بسيار است؛ همچنان که شمار شيعيانی که در نقطه ی مقابل قرار گرفته اند.
۲ ـ انفجار ها و قتل های دسته جمعی روزانه در ابعاد حيرت آور، آشفتگی ها و هرج و مرج ها، درگيری های قومی و طائفی و مذهبی و فرقه يی و سياسی، و به بن بست رسيدن همه ی راه ها، بسيارانی از مردم به جان آمده ی عراق را، به نقطه يی رسانيده است که مصداق شعر «م.اميد» نازنين خودمان شده اند که:
نادری پيدا نخواهد شد، «اميد»
کاشکی اسکندری پيدا شود!
اين هم يکی از خواص تئوری «هرج و مرج سازنده» ی مکتب کامل و همه فن حريفی است که در وجه سياسی ـ نظامی اش، که فقط يک وجه از وجوه آن است، بيشتر با نئوکان ها شناخته شده است.
۳ ـ «پيروزی» نوری مالکی و اعوان و انصار او در «انتخابات» اخير عراق، و وحشت از آينده يی که همچون گذشته خواهد بود، به نوعی، به صورت عامل همدلی کلی مخالفان برای به هم ريختن ميز بازی قانونی، و ضرورت زير و رو کردن هرچه سريع تر همه چيز، عمل کرده است.
۴ ـ ارتش عراق، نه فقط بی کفايتی و ناتوانی خود، بلکه آلودگی به عناصر نفوذی (مثل آنچه در چند روز اخير در ارتباط با سقوط سريع موصل و تکريت، مطرح شده است) و فساد خود را، و نيز ناباوری اعضای خود به دولت و نظام حاکم را به نمايش گذاشته است، و در حال متلاشی شدن و همچنين از دست دادن تتمه ی اعتماد به نفس خويش است.
۵ ـ اگر اتفاق غير منتظره يی نيافتد، کشور عراق، به مرحله ی نهايی فروپاشی و تجزيه و تکه تکه شدن (و نه فدراليسم) بسيار نزديک شده است. و جنگجويان مخالف، حتی اگر ـ بر فرض ـ بتوانند بغداد را هم تسخير کنند، به دليل ناهمگونی های ميان عناصر تشکيل دهنده اشان، به سرعت، يکديگر را همراه با کشور خود، از هم خواهند دريد.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
نکته ی جالبی که در اين ميان کمتر به آن توجه شده است، تفاوت هايی است که در برخورد صاحبان و اربابان عرب «ارتش آزاد سوريه» و به تَبَع آن خود اين نيروی مرسونر، و همچنين حسرت به دلانی که آرزوی قرار گرفتن در موقعيتی مشابه آن را در دل و در سر می پرورانند (به طور خاص در مورد ايران خودمان رهبران مجاهدين خلق) با داعش سوريه و داعش عراق ـ که هر دو يک رهبری واحد دارند و از يک جنس هستند ـ ديده می شود.
آيا در آن بالا، در سطح صاحبان و اربابان، توافق هايی شده است و از اين پس کمتر شاهد درگيری داعش و ارتش آزاد سوريه با يکديگر خواهيم بود؟
و آيا تحت حمايت عربستان سعودی و قطر و مشابهان، مأموريتی بزرگ و خطير به داعش در عراق سپرده شده است يا سپرده خواهد شد؟
معلوم نيست که چنين باشد و چنان نباشد، و يا چنان باشد و چنين نباشد. اما يک چيز، به عنوان تجربه يی نزديک و ملموس، به روشنی معلوم است:
حکايت طالبان و القاعده ی زمانی مورد لطف و عنايت آمريکا و پرورده شده در دامان سيا و غيره و غيره و برکشيده توسط آن ها، و نمک ناشناسی های بعدی و دردسر های بی پايان آن!
کرد های سوريه، خوشبختانه با بهره برداری از موقعيتی که بشار اسد از سر استيصال و درماندگی، به منظور استفاده از تضاد ها در اختيارشان قرار داد، و صد البته با درايت کم نظير خود، توانسته اند محدوده ی خويش را تا حدود زيادی از معرکه ی خون و آتشی که در سوريه برپاست در امان نگاه دارند و پای «ارتش آزاد» و النصره و داعش و کوفت و زهر مار را همرمان با پای اسد، در آن محدوده قلم کنند.
داعش در درگيری با کرد های عراق نيز تا کنون چيزی نصيبش نشده است، و حتی در کرکوک نفت خيز و استراتژیک هم که نيرو های وارفته ی مالکی مجبور به ترک آن شده بودند بعد از درگيری مختصری با کرد ها عملاً پا به فرار گذاشته است.
طبق آخرين خبر ها تا اين لحظه، در جلولا هم که به اشغال داعش و همپيمان های آن در آمده بود، نيرو های اقليم کردستان در حال پاکسازی منطقه هستند.
و حتی به گزارش پايگاه خبر رسانی «ايلاف»، مسئول محلی ارتش اقليم کردستان عراق، خبر سقوط جلولا را تکذيب کرده است.
به نظر می رسد که کرد های عراق توانسته اند علی الحساب، کرکوک را که هميشه خواهان انضمام آن به اقليم کردستان بودند و دولت مرکزی نمی پذيرفت، به راحتی به اقليم کردستان اضافه کنند!
ــــــــــــــــــــــــــــــ
بنا به گزارش های موثق، از جمله گزارش روزنامه ی گاردين، قاسم سليمانی ، فرمانده سپاه قدس، به همراه چند نفر ديگر، برای سازماندهی طرح هايی که هنوز جزئياتشان مشخص نيست، وارد عراق شده اند.
«ميدل ايست آنلاين»، گزارشی منتشر کرده است که مطابق آن، سه تن از فرماندهان بلند پايه ی سپاه پاسداران به نام های محمد فرد، کاظمی، و عسکری که مسئوليت شان، دخالت در سوريه بوده است، همراه با قاسم سليمانی که مسئوليت اصلی دخالت در سوريه را به عهده دارد، به عراق رفته اند.
مطابق خبر ديگری، رژیم ايران اعلام کرده است که مواضع داعش را اگر داعش به صد کيلومتری مرز های ايران نزديک شود، بمباران خواهد کرد.
داعش نيز به طور آشکار و بی پرده يی قصد تحريک دارد، و اماکن مقدس شيعيان در سامرا و نجف و کربلا را نشانه گرفته است.
به گزارش «القدس العربی»، در اعلاميه يی که در روز پنجشنبه، از سوی «داعش»، منتشر شده آمده است که:
ـ بعد از پيروزی ها، و بعد از دستيابی به کمک های انسانی و مالی و نظامی، آغاز حمله ی جديد خود با نام «الزحف» به سوی بغداد را اعلام می کنيم.
(«زحف»، در زبان عربی معانی متعددی دارد. از «لشگر انبوه» گرفته تا تهاجمی که تمام خطوط را يکباره در هم می شکند و می سوزاند. )
در پی کشته شدن «ابو عبدالرحمن البيلاوی الأنباری» که از او به عنوان دست راست رهبر کشته شده ی القاعده ی عراق، «ابومصعب زرقاوی» نام برده می شود، و در حال آماده سازی نيرو های داعش برای حمله به بغداد کشته شده است، ابو محمد العدنانی، سخنگوی داعش، در نامه يی خطاب به نوری المالکی نوشته است:
ـ راست است که ميان ما تصفيه حسابی هست. تصفيه حسابی سنگين. اما اين تصفيه حساب، در سامرا يا بغداد نخواهد بود. بلکه در کربلای آلوده و نجف مشرک انجام خواهد گرفت.
ــــــــــــــــــــــــــــ
اگر کسی مرتباً شما را تحريک کند، و قصد او اين باشد که شما عکس العمل نشان دهيد، حتماً منافعی در عکس العمل نشان دادن شما می بيند.
در اين صورت، شما چه می کنيد؟ عکس العمل نشان می دهيد تا او به هدف خود برسد و به منافعی که در عکس العمل شما حستجو می کند دست بيابد؟ يا دقيقاً به همين دليل که او منافع خود را در عکس العمل شما می بيند سنجيده و حساب شده و خونسردانه عمل می کنيد؟
هر نوع بر خورد عکس العملی از سوی ايران با اين موضوع، و به طور کلی تر هر نوع ماجراجويی تازه ی نظام در عراق، می تواند فاجعه يی بزرگ و جبران ناشدنی را برای ميهن ما در پی داشته باشد.
به خصوص در شرايطی که پرونده ی توافق اتمی، به مرحله ی نتايج مثبتی رسيده است که جنگ افروزان داخلی و خارجی از آن وحشت داشتند و دارند و نمی خواستند و نمی خواهند که آن را ببينند.
بار ها و بار ها در باره ی سود فروکش کردن بحران اتمی برای جنبش و مردم ايران نوشته ام، و در اينجا نيازی به تکرار نيست.
و نيز بار ها و بار ها در باره ی تحريک و تحرکات مشکوکی که هدفشان درگير کردن ايران در يک جنگ منطقه يی است هشدار داده ام.
خود روحانی و اسپانسر او رفسنجانی، نه به خاطر منافع مردم، بلکه به خاطر حفظ نظام ـ همان نظام که بايد به دست مردم، و نه به دست دشمنان خارجی ايران سرنکون شود، و خواهد شد ـ قاعدتاً تمايلی به ورود در اين بازی خطرناک ندارند.
اما اين، کافی نيست.
اگر بی عملی ها و سست عنصری هايشان در برابر جناح مقابل و جنگ افروزان داخلی، آن ها را ناخواسته وارد اين بازی خطرناک کند چه طور؟
۲۴ خرداد ۱۳۹۳
ــــــــــــــــــــــــــــ
٭ در باره ی سود فروکش کردن بحران اتمی، برای جنبش و مردم ايران، و در باره ی تحريک و تحرکات مشکوکی که هدفشان درگير کردن ايران در يک جنگ منطقه يی است، به دليل تعداد بسيار مقالات، به جای رفرنس دادن به تک تک آن ها، لينک صفحات خبر و نظر سايت خودمان (ققنوس) را در اينجا می گذارم و خودم را خلاص می کنم:
http://www.ghoghnoos.org/ak/ka.html
٭٭ موضوع مهم ديگری هم که بايد جداگانه به آن پرداخت، موضوع جان سه هزا انسان مبارز در کمپ ليبرتی است که با تغيير و تحولات کنونی در عراق، بيش از هميشه، در معرض قتل عام قرار گرفته اند.
قربانيان اوهام يک رهبر ماليخوليايی که سال هاست دست و پای آن ها را با انواع و اقسام حيله ها گرفته است و بسته است و در عراق نگاهشان داشته است تا ديگران تيغ بر گردنشان نهند و ذبحشان کنند و او پيام بدهد که اين ها «فديه» های من به مردم ايران هستند.
در اين مورد، عجالتاً، می توانيد به صفحات ويژه ی ليبرتی و اشرف، حاوی مقالات متعدد راقم اين سطور در «ققنوس» مراجعه کنيد. با اين نشانی:
http://www.ghoghnoos.org/ak/kx/lpg.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر