وشته هاله سحابی در مورد فاجعه 18 تیر
این همه نفرت و دشمنی از کجا برخاسته است؟
به نام آن بخشنده مهربان
در نیمهشب هجدهم تیر ۱۳۷۸، به بهانه مهار یک تظاهرات دانشجویی، حملهای به خوابگاه دانشگاه صورت گرفت. این تهاجم به گفته کارشناسان، به لحاظ میزان خشونت و بیرحمی، با حملات رژیم گذشته به ساحت دانشگاه و حتی هیچ حادثه سرکوبگرانه دیگر قابل قیاس نبود. در این حمله، افراد مهاجم کینه و نفرت خود را با قساوت نسبت به دانشجویان غافلگیر شده و از خوابپریدهای که حتی اکثراً در راهپیمایی اعتراضی شب قبل هم شرکت نداشتند، اعمال کردند و وسایل زندگی ، تختها، کامپیوتر، جزوهها و بعضاً پایاننامههای آنان را خرد و پاره کرده، از بین بردند و دانشجویان را به شدت مضروب و زخمی نمودند.
چند ساعت قبل از این تهاجم مدیریت کوی دانشگاه از نیروهای موسوم به ضد شورش به صراحت درخواست «چند دقیقه» وقت برای مذاکره با دانشجویان و تضمین توقف تظاهرات را کرده بود، ولی خود وی نیز با خشونت دستگیر شد!
این دلیل آشکاری بود برای اثبات این فرض که مهاجمان نه قصد مهار تظاهرات را داشتند و نه آرامسازی فضای متشنج دانشجویی را …
در همان روزهای نخستین، ابعاد اسفبار حادثه خود را نمایان کرد به طوری که شخص رهبری نیز تأثر شدید خویش را از این «واقعه» ابراز نموده، آن را یک «جنایت» خواند و پس از ایشان، سایر مقامات حکومتی نیز به تناسب تأسف خود را ابراز نموده و این «واقعه» را البته بدون اشاره ای به مسببین آن محکوم کردند.
اما حوادث روزهای بعد نشان داد که طراحان ماجرا نتایج دیگری را انتظار میکشیدند و «عکسالعملهای خشمآلود»، «تند» و «کنترلناشده»ای را پیشبینی مینمودند. برای همین بود که آنان توانستند، پس از چند روز، مسأله را به کلی وارونه کرده، به طوری که مهاجمان بیرحم نه تنها تبرئه که طلبکار شدند! اصل حادثه را کوچک قلمداد کردند و آشوبهای متعاقب آن را عمده نمودند. وکلای دانشجویان، کسانی که دانشجویان را به خویشتنداری دعوت مینمودند و از شورش خیابان بازمیداشتند متهم شدند و تعدادی دانشجو، خبرنگار یا عکاس بازداشت یا توقیف شدند و … سرانجام پس از یک سال دستور داده شد تا به چند تن از دانشجویان مصدوم یا مجروح یا چشم از دست داده از محل «بیت المال» دیه بپردازند!
شاید به گفته آقای خاتمی، این حوادث دلخراش «تاوان» پیگیری مسأله قتلهای زنجیرهای در وزارت سابق اطلاعات بود. شاید هدف از این جنایت، استیصال دولت و اثبات بیکفایتی او در اداره امور و توسعه سیاسی بود و شاید هم درس عبرتی برای همه منتقدان و مخالفان … به هرحال طراحان بحران غافل شدند از این که دنیای امروز خود به قدری بحرانی و بحرانزا هست که از هر بحران درونی، در جهت منافع و اهداف قدرتمندان جهان استفاده می شود تا مردمان یک جامعه نتوانند راه سعادت خود را پیدا کنند یا آزادانه آن را برگزینند، یا اصلاً فضایی برای انتخاب کردن وجود نداشته باشد و باز نتیجه آن میشود که تسلیم فضای موجود یا منتظر قضا و پیشامد بمانند و یا چشم به راه «نجات» از خارج!
از تحلیل سیاسی ماجرا که در صلاحیت نویسنده نمیباشد، بگذریم. آنچه تأثر شدید انسان را برمیانگیزد، نحوه برخورد کینهتوزانه و شدت نفرتی است که حملهکنندگان علیه چند تن دانشجو که قطعاً نمیشناختند، به کار بستند؛ برخوردهایی که نه به یک «مأموریت» که به یک «انتقامجویی شخصی» و بیرحمانه میمانست! اکنون سؤال این است که این همه نفرت و دشمنی از کجا برخاسته است؟ و برای دفاع از کدام هویت، کدام ارزشها و یا حفظ کدام «نظام» آموزش داده شده و میشود؟!
مهاجمان کوی دانشگاه در شب ۱۸ تیر، اکثراً به گفتة ناظران در سنین کمتر از ۳۰ سال بودهاند، کسانی که در سالهای انقلاب کودکانی پاک و ساده بوده و یا هنوز پای در این دنیا ننهاده بودند. چه کسانی و با کدام انگیزه بذر تفرقه و نفرت و دشمنی نسبت به «دیگران» را در دل آنان کاشته و به آنان درس انتقام گرفتن از برادران یا هموطنان خویش را دادهاند؟
بعد از این نوع آموزشها و القائات که به فرموده قرآن از نوع درسهای شیطان است[۱] و روش ستمکاران و فرعونیان[۲]، دیگر توقع برخورد «قانونی» و «منصفانه» و آرام(!) از این افراد، بسیار سادهاندیشانه است.
وقتی کینه و نفرت در فضایی پر شود، پیآمد قهری آن بی رحمی و قساوت است. وقتی کینه وارد قلبی شود، «انصاف» بی تردید از در دیگر آن بیرون خواهد رفت.
تهاجم به کوی دانشگاه در تیرماه ۷۸ و پس از آن حمله به خوابگاه دانشجویان تبریز و حوادثی از این دست، تجلی آشکار همین آموزش ها و تحریکهای خطرناک بود که بی رحمی آن در تاریخ ملتها کم نظیر و به یادماندنی است. گوشه هایی از خسارت «مادی» آن را می توان از روی گزارش رسمی معاونت دانشجویی وزارت علوم در آن روز حدس زد. تخریب ۸۰۰ اتاق با ۲۴۰۰ تخت و تجهیزات زندگی! لگدمال کردن کتابها و حتی کتب مقدس و تعرض به دانشجویان خارجی، حکایت از شدت تحریک و از خودبیخودشدگی مهاجمانی می داد که اغلب ساده و به گفته شاهدان دارای لهجه های محلی بوده اند. آیا این حمله، یک حادثه بود که از سوی عده ای خودسر اجرا شده بود؟ اما این برخوردها به آن نیمه شب خونین محدود نگشت. در جای دیگر نیز تکرار شد و مهمتر آن که عده ای از دانشجویان پس از این حادثه دستگیر شدند. در بازداشتگاههایی که رسمی یا غیررسمی، به هر حال تحت پوشش حکومت است. چنان رفتاری را شاهد بودند که هیچ حیوانی بر طعمه خود روا نمی دارد. آنها بدون اثبات هیچ جرم و جنایتی شکنجه شدند و پس از آن محکوم! و هنوز چند تن از دانشجویان در زندان اند و جوانی خود را در آن پیر می کنند.
این خصومت و کینه توزی در سال های بعد، به صورتهایی دیگر خود را نشان داد. و با اعمال فشارهای عصبی و روانی طولانی و فرساینده، با تحقیر و له کردن شخصیت زندانی در سلول های انفرادی، یا بازجویی های طولانی و ربودن خواب و آرامش آنان تجلی می یافت. فشارهایی که تغییر هویت و تسلیم شخصیت انسانهایی برانده از همه روابط و عواطف انسانی را هدف گرفته اند و از خرد شدن انسانیتشان لذت می برند.
آن کسان که بذر کینه و نفرت از «دیگری» را در دلهای ساده می کارند و جوانانی معتقد را برای انتقام جویی تهییج می کنند، بی تردید منتظر عکس العملهای کینه ای نیز هستند. شورشهای کور خیابانی، تظاهرات غیرمتشکل و کنترل ناشدنی و حتی برنامه ریزی های ماهواره های رنگارنگی که دور ازگود بعضاً تحریک می کنند و به انتقام متقابل می خوانند نیز جزو انتظارات آنها است!
در اینجا با یاد شهید کوی دانشگاه عزت ابراهیم نژاد که خود از خانواده شهدای جنگ بود و اینک پیکر زخم خورده و چشم و شقیقه شکافته اش قربانی همین کینه توزی های کور، کلامی چند از سروده های وی را زینت این یادداشت می نمایم.
ما را به خاطر بیاور
ما را که تازه جوانانی بیست و دو ساله بودیم
شور و عشق در سینه داشتیم و
پیش از آن که عاشق شویم، سینه بر خاک سوده مردیم
مارا به خاطر بیاور
ما را که سینه سرخانی خنیاگر بودیم و ده به ده
نه در آسمان، نه در کوهسار و نه بر شاخسار
که در بازار پیش از آن که آوازه خوان شویم
بر شاخه ای تکیده از تکیه گاه خویش جان سپردیم….
[۱] – سوره بقره آیه ۲۰۸ «ای کسانی که ایمان آوردهاید، همگی وارد دیار «صلح و دوستی» شوید و از درسهای شیطان پیروی ننمایند که او شما را دشمنی آشکار است».
[۲] – سوره قصص آیه ۳: «همانا فرعون در زمین برتری جست و اهل آن را فرقه فرقه کرد و طایفهای را زبون و ضعیف نمود و فرزندانشان را کشت و زنانشان را زنده داشت که او از تبهکاران بود».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر