۱۳۹۳ آبان ۲۴, شنبه

آرزوهای «بزرگ» کودکان



در حقیقت و پُرستش صحیح آن است که زندگی سازنده‏گان اصلی جهان در چه زمانی، راست و ریز خواهد شد و جامعه‏ی انسانی، بیش از این شاهد به‏هرز رفتن انرژی‏های آدمی و هم‏چنین سوءاستفاده‏ی نیروی کار میلیون‏ها انسان نه‏خواهد بود؟ چه زمانی چرخه‏های جامعه در خدمت به بشریت قرار خواهد گرفت و دستان عده‏ای سودجو، از اموال عمومی و از نعمات جامعه کوتاه خواهد شد؟ چه زمانی کودک و کودکان، از تناوب اقتصاد جامعه و آن‏هم به‏عنوان سودآوران سرمایه، به دور خواهند ماند و به فراگیری علم و دانش و بازی با هم‏سن و سال‏های‏شان خواهند پرداخت؟ چه زمانی آرزوی داشتن لباس و آب آشامیدنی، برای بقاء و زنده ماندن از جوامع‏ی متناوب رخت بر خواهد بست و دنیا بیش از این، شاهد تلف شدن و نداری میلیون‏ها کودکِ سرتاسر جهان نه‏خواهد بود؟
در حقیقت و پاسخِ پُرسش‏های فوق، سر راست و روشن می‏باشد و آن‏چه در این‏میان، مانع و یا سد کننده‏ی رشد جوامع و بویژه بالنده‏گی و آسایش کودکان می‏باشد، وجود مناسبات ناسالم و حامیان آن در سرتاسر جهان است. مناسبات و حامیانی که دارند به یُمن زور و سر نیزه، بر میلیاردها انسان حکم‏روانی می‏کنند و بر محدودیت‏ها و بر تنگناهای زندگی کارگران، زحمت‏کشان و کودکان می‏افزایند. متأسفانه در چنین دنیا و مناسباتی، میلیادرها انسان در حسرت زندگی بخور و نمیراند و در عوض، اندک قلیلی، غرق در دارائی‏اند. استفاده از مکان و شغل و طبیعت، طبقاتی شده است. همه‏ی قاره‏ها این‏گونه است و از افریقا و آسیا گرفته تا اروپا و امریکا، خواسته و ابتدائی‏ترین نیازهای زندگی کودکان، به آرزوهای بزرگ و دست نیافتنی تبدیل شده است و آمران، همه‏جا دارند از دست‏های نحیف کودکان سود می‏جویند تا سرمایه‏های بیش از این، به جیب زنند. هیچ‏گونه ضمانتی در تأمین زنده‏گانی میلیاردها انسان محروم سرتاسر جهان نیست و هم‏چنین هیچ‏گونه چشم‏اندازِ روشنی، در ختمِ کودکان کار و آن‏هم در زیر سلطه‏ی سرمایه نیست. با این اوصاف سخن گفتن از زندگی بهتر و امنیت و شغل، کار و کاسبی و تفنن و سرگرمی‏های کودکان در چنین مناسباتی پوچ و بی معنی‏ست. به این دلیل که دنیا را ظالمان و استثمارگران، به گونه‏ای پی ریخته‏اند که زن و مرد و جوان و کودک، مجاز و قادر به بهره‏برداری از آن‏ها نیستند.
به بیانی دیگر مشاهده‏ی تصاویر روزانه‏ی زنده‏گانی مردم و کودکان و هم‏چنین ارائه‏ی آمار و ارقام از جانب خودی‏های‏شان در تخالف با این نظر نیست که کنتور تخریب، دارد مسیر بالا را طی می‏نماید و میلیون‏ها کودک و آن‏هم در عرصه‏های متفاوت در معرض سوءاستفاده‏های جنسی و بدنی ظالمان و سودجویان قرار دارند. به‏طور مثال و بر اساس گفته‏ی یونیسف سالانه بیش از یک میلیون کودک، وارد صنعت و تجارت سکس می‏شوند. یک میلیون کودک و هر ساله از سیکل زندگی حقیقی و کودکی خود خارج شده و در چنگال سودجویان و ظالمان اسیرند. این نونهالان، به‏دلیل فقر خانواده‏گی و به‏دلیل زیاده‏خواهی‏های حاکمان، از محیط و از روابط کودکی خود کنده شده و وارد عرصه‏ی زندگی ناخواسته‏ای می‏گردند که طبعاً عواقب وخیم آن، تا ابد بر روح و روان‏شان سنگینی خواهد کرد. خلاف یقین نیست که عامل چنین وضعیتی سرمایه‏داران‏اند؛ خلاف یقین نیست که به زیاده‏خواهی‏ها و به ماهیت کثیف سرمایه‏داران بر می‏گردد و انسان و انسانیت در مقوله و در فرهنگ آنان، چیزی جز تاراج تتمه‏ی میلیون‏ها انسان ندار و به‏هدر دادن زنده‏گانی آنان نیست. آری، این دنیائی‏ست که منفعت‏جویان خواهان آنند و کم‏ترین سودی برای طبقات ستم‏دیده و اقشار محروم نه‏دارد.
براستی در جامعه و در دنیایی که کودک از سوادآموزی به‏دور می‏باشد؛ در جامعه و در دنیایی که کودک به‏دلیل فقر والدین‏اش مجبور به فروش نیروی کار خود می‏باشد و در جامعه و در دنیایی که کودکان، به‏عنوان کالای سودده‏ی سرمایه‏داران تبدیل می‏گردند، و در جامعه و در دنیایی که بازی با هم‏سن و سال‏های خود و هم‏چنین داشتن کفش و رفتن به مدرسه، به یکی از بزرگ‏ترین آرزوی میلیون‏ها کودک تبدیل گردیده است، چنین جامعه و دنیایی را، نه‏باید و نمی‏بایست به‏پای جامعه و دنیای انسانی نوشت و لازم و به‏حق است، تا چنین جامعه و دنیایی را با تمامی مدافعین‏اش، درب و داغان نمود و به زیر کشید.
متأسفانه در دنیای کنونی و به‏دلیل بافت اقتصادی حاکم بر جوامع، صدمه‏ها و تخریب‏ها به کارگران و زحمت‏کشان، بیش از منفعت‏ها و سازنده‏گی‏ها‏ست و به تبع‏ی آن‏ها تلف شدن کودکان هم از مرز میلیونی گذشته است. سوءتغذیه‏ی میلیونی کودکان و عدم دسترسی یک میلیارد انسان به پیش‏پا افتاده‏ترین نیازهای اولیه‏ی زندگی، یعنی آب، نشان‏دهنده‏ی عمق فاجعه‏ا‏ی‏ست که دارد از جانب به اصطلاح حکومت‏های متمدن به کودکان روا می‏شود. زندگی بیش از نیمی از کودکان جهان، با کار و با فقر و با نداری والدین‏شان و هم‏چنین با جنگ و دربدری و خون و خون‏ریزی گره خُورده است. دربدری که این‏روزها در مقابل کودکان جوامع‏ای هم‏چون عراق، افغانستان، سوریه و لیبی، آنگولا و گینه، سودان و اوگاندا، سومالی و یمن و غیره قرار گرفته، آن‏چنان گسترده و وسیع است، که با هیچ قلم و با هیچ زبانی نمی‏توان از درِ توضیحِ آن‏ها بر آمد. چند دهه‏ای‏ست که در این جوامع کودکان دارند با جنگ متولد و بزرگ می‏شوند و با ترنم مسلسل و توپ و خمپاره، به خواب می‏روند و با صدای ضجه و زاری دیگر کودکان و بزرگان، و هم‏چنین با مرور تصاویر دردناک در ذهن‏ها، از خواب بر می‏خیزند. آری کودکانِ این جوامع، به‏عنوان اوّلین و به سر تیترهای قربانیان نظام‏های امپریالیستی تبدیل گردیده‏اند و اختلالات روانی و روحی ناشی از جنگ و خون و خون‏ریزی، و از دست دادن والدین، آینده و زندگی‏شانرا به تباهی کامل کشانده است.
حقیقتاً که چگونه می‏توان از عواقب و تأثیرات جنگ‏های خانمان‏سوزی که در یک دهه‏ی اخیر در ده‏ها کشور از جانب قدرت‏مداران بین‏المللی سازمان داده شده است را نادیده گرفت و از ثمره‏های منفی آن‏ها، بر افکار و بر جسم کودکان گذشت؟ چگونه می‏توان نظاره‏گر این‏همه جنایات از جانب سرمایه‏داران و دار و دسته‏های‏شان در اقصا نقاط دنیا بود و علل آن‏ها را به سیستم و به مناسبات حاکم نسبت نه‏داد؟ بر اساس آمار و ارقام ارائه شده – و آن‏هم در یک دهه‏ی گذشته – بیش از سه میلیون کودک در جنگ کُشته، چهار میلیون آواره و والدین خود را از دست داده‏اند، نزدیک به پانزده میلیون نفر به مشکلات روحی – روانی دچار و میلیون‏ها تن دیگر مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته‏اند؛ مازاد بر همه‏ی این‏ها و این روزها میلیون‏ها کودک هم در حسرت داشتن کفش و کلاه و حضور در سر کلاس، و به‏منظور فراگیری علم و دانش‏اند. بیهوده نیست که «لیندا» دختر چهارده ساله‏ی آنگولائی دارد می‏گوید: «اينجا، ما بچه‌ها در رنج و وضعيت دردناکی زندگی می‌کنيم. می‌بايد همه پولمون رو ذخيره کنيم تا بتونيم از تانکر آب، آب خوردن بخريم. با پولی که ما داريم هيچ چيز ديگه‌ای نمیشه خريد. به جای لباس، کهنه‌های کثيف و پاره‌ای به تن داريم. من هيچوقت نمی‌تونم راحت بخوابم. رختخواب ما تکه‌های کاغذ و مقوا‌هايی است که روی زمين کنار هم می‌چينيم. پيشتر در شهر خودم که بودم به مدرسه می‌رفتم، ولی اينجا به جای مدرسه رفتن بايد مراقب خواهر و برادرهام باشم تا پدر و مادرم بتونند سر کار برند. من آرزو دارم مثل مردم عادی زندگی کنم. دوست دارم خانه و لباسی مثل بقيه داشته باشم، دلم می‌خواد به مدرسه برم و درس بخونم. آرزوم اينه که به شهر و خونه خودمون برگردم. من دلم می‌خواد در صلح زندگی کنم«.
بی‏گمان این تک نمونه و یا درد دل یک کودکِ آنگولائی نیست، بلکه بخشی از حقایق تلخ و زندگی دست‏سازی‏ست که سرمایه‏داران برای کودکانی هم‏چون «لیندا» ساخته‏اند. بخش‏های هر چند کوچک از مشکلات کودکانی‏ست که در آن جنگ‏های ارتجاعی و خانمانسوز در جریان می‏باشد؛ جنگ‏هایی که کودکان از زمره قربانیان مقدم توطئه‏های امپریالیستی‏اند و به‏عناوین متفاوت دارند، مورد تعدی و سوءاستفاده‏های جنسی و بدنی سرمایه‏داران و مرتجعین متفاوت قرار می‏گیرند.
متأسفانه نابرابری‏ها و شکاف طبقاتی و هم‏چنین ورود کودکان به خیابان‏ها در دنیای سرمایه، قابل توصیف نیست و نمی‏توان و صحیح نیست، تا نسبت به، غیر هم‏طرازی زندگی کودکان در جوامع‏ی زیر سلطه‏ی سرمایه‏داران بی‏تفاوت بود و بر خلاف مرتجعین و مدافعین آنان، چنین اوضاع دردناکی را به‏حساب امری «طبیعی» و «الهی» نوشت؟ نمی‏توان تماشاگر تلف شدن کودکان بود و کم‏ترین عکس‏العمللی از خود نشان نه‏داد؟ نیاز کودک به گرمایش، به کفش و کلاه، لباس و رفتن به مدرسه و هم‏بازی با هم‏سن و سال‏های‏اش می‏باشد و قطع و گسست آن‏ها – و آن‏هم به‏هر دلیل و بهانه‏ای -، جنایت به‏حساب آمده و می‏آید. به حق و نیاز است تا کودک در دنیایی سرشار از آرامش و بدون دغدغه‏ی نداری و فقر، رشد نماید و فارغ از صدها مشکلات رو در رو، از اوقات و لحظات زندگی‏اش بهره‏مند شود. چنین توقع و خواستی بی‏جا و بالا نیست و کودک مستحق چنین زندگیِ فارغ از صدها مصائب و بلایای اجتماعی‏ست شکی در آن نیست که نظام‏های سرمایه‏داری، فاقد پتانسیل تأمین منافع‏ی کودکان‏اند و در عمل به اثبات رسانده‏اند که حامی کودکان نیستند و هدف و مقصودشان، به‏هرز بُردن نیرو و انرژی کودکان و آن‏هم در جهت انباشتن هر چه بیش‏تر منافع به نفع طبقات بالاست.. بنابراین و تنها نظامی‏هایی مدافع و حامی کودکان‏اند که سیاست و برنامه‏های‏شان، در خدمت به رشد جامعه و در خدمت به آسایش مردمی‏ست. تنها در چنین جوامع و در زیر سایه و پرچم حاکمیت توده‏ایِ برهبری طبقه‏ی کارگر است، که کودکان از میادین استثمار و از سوءاستفاده‏های جنسی و بدنی بدور خواهند ماند و از دُوران کودکی خود سود خواهند جست. در چنین دُورانی‏ست که آرزوهای «بزرگ» کودکانی هم‏چون «لیندا»، به ترم‏های عادی و طبیعی زندگی بر خواهد گشت و انسان‏ها و کودکان و آن‏هم به‏گونه‏ی برابر، از نعمات و از امکانات جامعه بهره‏مند خواهند شد. این آن دنیا و جامعه‏ای‏ست که میلیاردها انسان در پی و خواهان آنند.
بر گرفته از پیام سیاهکل شمارۀ 24

هیچ نظری موجود نیست: