۱۳۹۳ بهمن ۱, چهارشنبه

رجمه بهروز عارفی: بیش از پیش، باید با اسلام ستیزی مبارزه کرد

رجمه بهروز عارفی: بیش از پیش، باید با اسلام ستیزی مبارزه کرد



کسانی که به دلیل ضدنژادپرستی، از گزینش های «شارلی اِبدو» انتقاد می کنند، به نادرست به  داشتن مسئولیت در سوء قصدهای نفرت انگیز تروریستی مظنون شده اند.
سعید بوامامه، سخنگوی جبه متحد مهاجرت و محله های مردمی؛ حوریه بوتِلجه،عضو حزب بومیان جمهوری؛ اسماهان شودِر، رئیس جمعیت فمینیسیی برای برابری؛ آلن گرِش، روزنامه نگار؛ میشل سیبونی، سخنگوی اتحادیه یهودی فرانسوی برای صلح؛ دانییِل سیفِر،مدیر مجله «پولیتیس»
لوموند، چاپ پاریس، جمعه 16 ژانویه 2015

حمله به شارلی اِبدو، احساسات برحقی  در سراسر کشور برانگیخته است. هیچ چیز نمی تواند چنین جنایتی را توجیه کند، هیچ چیز قتل روزنامه نگاران، افراد پلیس، شهروندان ساده، و آن هم به دلیلیهودی بودن را توجیه نمی کند. ما نمی دانیم که آیا یک «پیش» و  یک «بعد» از ۷ ژانویه خواهیم داشت یا نه، اما گشودن بحثی درباره آینده ی مشترکی که خواهانش هستیم، ضروری است.
این بحث در گرفته است ، اما در مسیری خطرناک که منتقدان شارلی اِبدو را به مسئولیت کم و بیش مستقیم  در قتل های ۷ ژانویه متهم می کنند. به صحبت های ژانت بوقراب، وزیر مشاور  در دوران ریاست جمهوری سارکوزی توجه کنید: «مرتبا با  سر انگشت شارلی اِبدو را به عنوان اسلام ستیز نشان دادند، که گویا آن ها از اسلام متنفرند (...)، منظور من کسانی نظیر گردانندگان مراسم «جایزه آدم های خوب»، «بومیان جمهوری» است، البته که اینان مقصر هستند. من این گفته را تکرار می کنم و مسئولیت آن را می پذیرم». کارولین فورِست، نویسنده، دائما از چنین استدلالاتی استفاده می کند. حرف هائی از این قماش را، کریستف رامو در تریبون آزاد لوموند (۹ ژانویه) تکرار کرد و بر مسئولیت گردانندگان و شرکت کندگان « کنفرانس علیه اسلام ستیزی  » در روز 13 دسامبر 2014  – از حزب بومیان جمهوری گرفته تا مجله پولیتیس و اِدوی پلِنِل [روزنامه نگار] و سازمان آتاک تاکید کرد (پیداست که رامو در این کنفرانس شرکت نکرده بود)
هدف از این حمله ها،  این است که  ما را در یک انتخاب دو شقی (یا با شارلی اِبدو، یا  با تروریست ها) گرفتار کند و کسانی را که علیه اسلام ستیزی  بسیج شده و یا از مجله فکاهی انتقاد می کنند، همدست قاتلان معرفی کرده، مجرم نشان دهد.  قصد آن ها نفی حق انتقاد است و دست کم، اعلام آن از سوی کسانی که خود را مدافع آزادی  بیان  بی حد و مرز می دانند، بسیار پر تناقض است.
جنگ علیه تروریسم
گویا، ما مسئول مرگ های ژانویه ی جاری هستیم؟ در این صورت، در مورد روشنفکران و روزنامه هائی که از مداخله نظامی آمریکا در سال 2003  در عراق که موجب مرگ ده ها هزار نفر شد، حمایت کردند، چه باید گفت؟
گذشته از این پُلِمیک ها، با دو سلسله پرسش  مواجهیم که بحثی جدی را می طلبد. ابتدا، آیا بین سیاست کشورهای غربی و رُشد گروه های افراطی و متعصب (فناتیک) ارتباطی وجود دارد؟ سپس، واقعیت اسلام ستیزی در فرانسه از چه قرار است و چرا باید با آن مبارزه کرد؟
یک واقعیت ساده را یادآوری کنیم. در سال 2003،  هنگام تهاجم آمریکا به عراق، در این کشور خبری از القاعده نبود و این جریان در همه جا در حال عقب نشینی بود؛ القاعده در هیچ کشوری ، پایگاه  زمینی نداشت. بیست سال پس از آغاز «جنگ علیه تروریسم»، سازمان دولت اسلامی، سرزمین های گسترده ای را در عراق و سوریه در دست دارد. ائتلافی که علیه «سازمان دولت اسلامی» در تابستان 2014 تشکیل شده، کوچکترین برنامه سیاسی  واحد ندارد، اما بر بمباران ها افزوده است. بررسی های مختلفی نشان داده اند که استفاده گسترده از هواپیماهای بی سرنشین (پَهپاد) در پاکستان و یمن و سومالی نسل جدیدی از جنگجویان افراطی را ایجاد کرده است. اما، فلسطین را فراموش نکنیم؛ حتما لازم نیست که یک افراطی بود تا مانند جان کری  و یا ژنرال دیوید پنرائوس  معتقد باشیم که  که ادامه ی درام فلسطین، ایدئولوژی های بسیار افراطی را تغذیه می کند. اما، با این حال، دست اشغالگر اسرائیلی را آزاد گذاشته اند، و بنیامین نتانیاهو در پاریس ...برای شارلی اِبدو راه پیمائی می کند!
بحث ضروری دیگر درباره وجود و ابعاد اسلام ستیزی  در فرانسه است (و به طور کلی در اروپا). حتی پیش از حمله به شارلی اِبدو، شاهد افرایش کارهای اسلام ستیزانه بودیم. اکنون، این کارها بیشتر هم شده است. کنفرانس 13 دسامبر 2014 در پاریس (و هم زمان در لندن، آمستردام و بروکسل) در چنین راستایی بود. این کنفرانس زمانی برگزار شد که مفهوم اسلام ستیزی جا می افتاد، همان گونه که اخرین گزارش کمیسیون ملی مشورتی حقوق بشر تایید می کند. این نکته به چه معنی است؟ اتهام اسلام ستیزی متوجه کسانی نیست که از مذهب انتقاد می کنند، بلکه کسانی را هدف قرار می دهد که به مسلمان ها «هویتی» می دهند که از قرآن  ناشی می شود و از آن ها گروه همگونی  می سازد که دارای طرح منسجمی برای حمله به نهادها و ارزش های ما هستند.
تحلیل عقلائی
برخلاف این تحلیل، ما خود را وارث لائیسیته ای می دانیم که نمایندگان مجلس  به صورت قانون  1905، یعنی جدائی کلیسا و دولت (و نه شهروندان) تصویب کردند و اجازه می دهد که هر فردی مذهب خود را در فضای خصوصی یا عمومی  اظهار کند.  آن چه ما در ماه دسامبر مورد بحث قرار دادیم، این بود که حق مادران برای همراهی فرزندان شان  در برنامه های فوق آموزشی در خارج از مدرسه، پاسخ های فمینیستی به اسلام ستیزی، حق دختران  محجبه برای حضور در مدارس دولتی، حق وجود مسلمان ها به عنوان عنصر سیاسی و حق تظاهرات برای آن ها از جمله در پشتیبانی از فلسطین، «حق آنان به اشتغال و همچنین حق آن ها در محیط کار»، تامین شده و نیز در مورد کنترل های پلیس بر پایه چهره ی افراد، و نقش پلیس گفتگو کردیم

چرا باید با اسلام ستیزی مبارزه کرد؟ به این دلیل که این تعهد تحلیلی خردمندانه به نسل جوانی ارائه می دهد که درک نمی کند چرا مورد تنفراست و آخر سر به مفهوم «جدال تمدن ها» متوسل می شود. این مبارزه مردم فرانسه را با مسلمان ها درگیر نمی کند، بلکه نیروهای سیاسی پیشرو را با نیروهای ارتجاعی رودررو می سازد.
هرقدر بر تعداد ضد نژادپرستانی که به این کارزار می پیوندد افزوده شود، ، بهتر روشن خواهد شد که ما در کشمکشی بر پایه ی هویت، فرهنگ و دین درگیر نشده ایم بلکه این مبارزه ای سیاسی است. ما در برابر سازندگان رنگارنگ یاس و نومیدی، بذر امید می پاشیم. ما از طریق اتحادیه یهودی فرانسوی برای صلح، علیه ذات باوری یهودیان و بر خصلت سیاسی ، استعماری و غیرمذهبی کشمکش اسرائیل-فلسطین تاکید می کنیم.
ما  نه از مسلمان ها ، بلکه از آینده جامعه فرانسه با گونه گونی هایش دفاع می کنیم. ما به امیدی دلبسته ایم که می ترسیم مخالفان ما نابوش کنند. اصل این است که برابریِ همه تضمین شود. همان طوری که روشنفکر فلسطینی- امریکائی ، ادوارد سعید می گفت: «برابری یا هیچ»

هیچ نظری موجود نیست: