۱۳۹۴ مرداد ۱, پنجشنبه

قلّاده بر گردن رژیم درنده خو، بر مردم ایران مبارک باد
ایرج شكری
آنچه به عنوان توافق نهایی یا «برنامه جامع اقدام مشترک» گفتگوهای 1+5 با رژیم بر سر برنامه های اتمی رژیم اعلام شد، در واقع محدویتهایی بود که اروپا و آمریکا به خاطر فعالیتهای پنهانی که برای تولید بمب اتم کرده بود، می خواستند به رژیم تحمیل بکنند. اگر چه رژیم اعلام کرد که هیچوقت در فکر بمب اتمی نبوده و خامنه ای ولی فقیه از موضع رهبر مذهبی مزوّرانه گفت که سلاح اتمی حرام است، اما  سال گذشته در بحثهای مربوط به پذیرش قطعنامه 598 و مساله نامه محسن رضایی به خمینی، روشن شد که او(محسن رضایی) در آن نامه(در تابستان67)  علاوه بر لیست بلند بالایی از تجهیزات نظامی پیشرفته که خود او در برنامه تلویزیونی بهای آن را 4 میلیارد دلار اعلام کرد(تجهیزاتی که دوسال قبل از پایان جنگ در خرداد 65 و چند ماه قبل از عملیات مرگبار کربلای 4 و 5 مدعی بود که نیازی به آن نیست و به اعزام 8 میلیون نفر به جبهه می شود به صدام غلبه کرد)، تقاضای دستیابی به سلاح اتمی و لیزری را هم کرده بود تا بتواند بعد از عملیات چند مرحله ای تا سال 71 بساط حزب بعث و صدام را بهم بریزد*.
حرفهای او در آن برنامه لبریز از پرت و پلاست. مثلا از طرفی می گوید آنچه او در خواست کرده بود در برابر قدرت آمریکا مثل یک چماق بود و در همان حال مدعی می شود که این آینده نگری برای بیرون کردن آمریکا از خلیج فارس هم بود! محسن رضایی در همان برنامه تلویزیونی که ویدئو آن سال قبل در شبکه یوتیوب قرار گرفت ، موقع خواندن در خواستها و برآوردها در نامه اش به خمینی، در پاسخ به این سوال که «هسته ای» در نامه اش نبود، با خنده گفت که همه چیز را که نباید گفت. به هر تقدیر در واقع «روح» توافق وین و آثار اجرای آن، همان چیزی است که بارک اوباما رئیس جمهور آمریکا در سخنانش بعد از اعلام این توافق بیان کرد و نه ادعاهای تحریف آمیز حسن روحانی از آن. با این توافق تعداد سانتریفیوژها به یک سوم تعداد موجود کاهش خواهد یافت بعلاوه این سانتریفیوژها از نوع قدیمی خواهند بود و نه جدید. فعالیتهای غنی سازی رژیم بسیار محدود و با درجه خلوص بسیار پایین انجام خواهد شد، و ذخیره اورانیم رژیم از 98 درصد کاهش خواهد یافت و از 8 تن فعلی،300 کیلو نزد رژیم باقی خواهد ماند. بازرسی ها هر زمان که از سوی غرب اراده شود در هرجا که لازم باشد، صورت خواهد گرفت و در صورت تخطی رژیم از این توافق، تحریمها بدون نیاز به مطرح کردن آن در شورای امنیت سازمان ملل، برقرار خواهد شد.
در این تفاهم «باید»ها و «خط قرمز»های خامنه ای نادیده گرفته شده است. مثلا تحریم ها، آنطور که خامنه ای می خواست یکجا و یکباره برداشته نخواهد شد و نیز بازرسی ها در هرجا و هر زمان که باشد انجام خواهد شد. رژیم در توافق دیگری که با یوکیا آماتو رئیس آژانس بین المللی انرژی اتمی امضا کرده و اسم آن را نقشه راه گذاشته اند، بازرسی از تاسیسات پارچین را هم که جزو تأسیسات نظامی است پذیرفته است. مساله تفاوت بین ادعاهای روحانی در مورد آنچه تصویب شده با اظهارات اوباما را حسین شریعتمداری با نگرانی در روزنامه کیهان 24 تیر یاد آور شده و خواهان آن شده است که مجلس و شورای امنیت ملی موارد مبهم را از حالتی که هست بیرون بیرون بیاورند. از طرفی الیاس نادران نماینده رژیم در مجلس در سخنانی در مجلس در همین روز چهارشنبه 24 تیر با بیان این که اطلاع مجلس از این توافق به انداز اطلاع مردم است و مجلس از جزئیات اطلاع ندارد، اظهار نگرانی کرده است که این بار هم مجلس دور خواهد خورد(مساله از مجلس نخواهد گذشت) و رئیس مجلس را هم به خاطر روش و سیاست غلط مانع شدن از بحث و بررسی و مطرح شدن مسائلی که جزو اختیارات و وظائف مجلس است مورد انتقاد قرار داه و یاد آور شده است که بنا بر قانون اساسی کلیه موافقتنامه ها و قراردادهای بین المللی باید از تصویب مجلس بگذرد.
از طرف دیگر اظهارات و واکنشهای خامنه ای بعد از اعلام این توافق نشان می دهد که وی آن را پذیرفته است. دعوت به افطار روحانی و هیات دولت در روز اعلام توافق و قدردانی از تلاش و زحمت مذاکره کنندگان، نشانه این پذیرش می تواند باشد. در فرادی آن یعنی روز 24 تیر آخوند روحانی ضمن تجلیل از «مقام معظم رهبری» و حمایت های او  یاد آور شد که «حضرت آقا با دقت مسأله را پیگیری می‌کردند و به طور دقیق بر آن نظارت داشتند و انصافاً مسئولیت سنگین‌تری در این زمینه بر دوش گرفتند»(خبرگزاری فارس 24 تیر). نامه «قدر دانی» روحانی به «مقام معظم رهبری» در مورد توافق در گفتگوهای وین نیز، اقدام زیرکانه روحانی چون یک تیر و دو نشان بود. به این معنی که او با نقش درجه اول به خامنه ای دادن در آنچه آن را«دستاورد بی نظیر در تاریخ روابط بین الملل » نامیده، اولا حاصل مذاکرات و آن توافق را تا حد «دستاورد بی نظیر در تاریخ روابط بین الملل» -که بعید است چیز زیادی از آن بداند-، بالا برده و ثانیا توپ را به زمین خامنه ای انداخته است و با این کار «دلواپسان» و کسانی را که قصد در افتادان با رئیس «دولت تدبیر» را دارند، در وضعی قرار داده، که در افتادن با «دستاورد بی نظیر تاریخ روابط بین الملل»اش، در افتادن با «مقام معظم رهبری» باشد. این بزرگ نمایی از دستاورد در نامه به رهبری، این هدف را هم دنبال می کرده است که مهر تایید خامنه ای را بر آن بگذارد. پاسخ خامنه ای این بار مثل دفعه قبل - مورد توافق لوزان و آن «فکت شیت» - نبود که در مورد جست خیزها و تبریک و تهینت ها یاد آور شد که هنوز توافقی صورت نگرفته و چیزی به دست نیامده است و او نه با آن موافق است و نه مخالف.اما او در پاسخ به نامه روحانی به سرانجام رسیدن مذاکرات را گام مهمی دانسته و از گروه مذاکره کنند رژیم«صمیمانه» سپاسگزاری و قدر دانی کرده است.
خامنه ای در پاسخ به روحانی نوشته است:« اولا لازم میدانم از تلاش پیگیر و پر طاقت هیئت مذاکره کننده‌ی هسته‌ای صمیمانه تشکر و قدردانی کنم و پاداش الهی را برای آنان مسألت نمایم، سپس، به سرانجام رسیدن این مذاکرات، گام مهمی است، با این حال لازم است متنی که فراهم آمده با دقت ملاحظه و در مسیر قانونی پیش‌بینی شده قرار گیرد و آنگاه در صورت تصویب، مراقبت از نقض عهدهای محتمل طرف مقابل صورت گرفته و راه آن بسته شود». به نظر نگارنده آنجا که خامنه ای نوشته است «در صورت تصویب»، یک ظاهر سازی در برابر طرفهای خارجی است به این معنی که می خواهد وانمود کند که توافق باید مسیر«قانونی» را طی کند و هنوز قطعی نشده است.
حالا ممکن است احمق هایی از نمانیدگان مجلس ، باور کنند که می توانند با این توافق مخالفت کنند، اما در نهایت، خامنه ای می تواند با الگو قرار دادن «امام راحل» در برخورد با سوال کنندگان در مورد معاملات پنهانی با آمریکا و سفر محرمانه مک فارلن به ایران – که کیک و کلت و انجیل هدیه ریگان را هم برای رژیم همراه داشت-، برخورد کند و تودهنی سختی به آنها بزند. در مساله سفر مک فارلن به ایران در سال 1365 هشت نفر از نمایندگان مجلس، بعد از افشای مساله توسط مجله الشراع لبنان و ناچار شدن رفسنجانی به علنی کردن آن - البته با تحریفات لازم!- ولایتی وزیر خارجه وقت را در مورد این مساله و تماسهایی که گرفته شده و بی اطلاع ماندن مجلس از آن مورد سوال قرار دادند. در آن زمان خمینی البته در جریان قرار داشت و در این ماجرا که در آمریکا از آن به عنوان «ایران گیت»  و« ایران کنترا» نام برده می شد، مساله به شکل یک معامله سه جانبه بین سیا، رژیم و اسرائیل ترتیب یافته بود**.
خمینی برای این که «گند قضیه» بیشتر از آنچه هست در نیاید، به شدت سوال کنندگان را مورد حمله قرار داد و بعضی از آنها را پوچ و به خاطر اقدامشان، کار سوال کنندگان را تندتر از اسرائیل نامید و یاد آور شد که زمان، زمان «وحدت» است. البته مساله در آمریکا ابعاد گسترده ای یافت و ماهها مورد بحث و تیتر اول رسانه های آمریکا و رسانه های فارسی زبان خارج کشور بود.*** نا گفته نماند که در مطالب افشا شده در آن ماجرا، از همین حسن روحانی به عنوان دیدار کننده و مذاکره کنند با سرهنگ الیور نورث - یکی از عوامل آن معامله- اسم برده شد. اکنون خامنه ای هم در پایان نامه کوتاه خود یاد آور شده است:« از ملت عزیز انتظار دارم که همچنان وحدت و متانت خود را حفظ کنند تا بتوان در فضای آرام و خردمندانه به منافع ملی دست یافت». بنابر این هرگونه عربده کشی و «دلواپسی» در مورد این توافق، می تواند و«حدت شکنی» و اقدامی ناشی از بی خِردی و علیه «منافع ملی» و ندیده گرفتن فرمایشات و توصیه های ولی امر مسلمین ارزیابی شود.  عادی سازی رابطه با غرب چنان ضروتی در دستگاه دولت روحانی است که به رغم این که وزیر خارجه فرانسه سختگیرانه ترین مواضع را در مذاکرات بر زبان راند و حتی در تصاویر تلویزیونی دیدارها دیده شد که در حالی که ظریف لبخند به لب و شتابان برای دست دادن به سوی او رفت او خیلی سرد و با حفظ فاصله با او دست داد، اما به محض اعلام توافق ظریف از او برای سفر به ایران دعوت کرده است.
به هر حال روشن است که توافق اخیر اوقات «سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» را که با عربده کشی و رجز خوانی های پوچ علیه غرب و برای صدور انقلاب و اسلام گستری احساس ابرقدرتی می کنند و نیز با القا این احساس ابلهانه به عناصر ناآگاه حزب اللهی، به کار «خر پروری» و عضوگیری برای دستگاه خود و گسترش «عقبه» آن مشغولند تلخ کرده باشد. اگر نمی دانید «خر پروری» یعنی چه نگاه کنید به آن شعار های که در اردوهایی  که برای تعلیمات بسیجیان برپا می کنند، نصب می کنند، مثل این شعار «ما نه تنها انقلابمان را صادر می کنیم، بلکه کاخ سفید را به حسینیه تبدیل می کنیم».


ملاحظه می کنید که واقعا به قول آن نوحه خوان «روانی امام حسین»، نوار مغز آدم باید «خط خطی و قاطی» باشد که چنین شعاری را طرح کند. https://www.youtube.com/watch?v=6GkDK82I5zw
 رجزخوانیها و تمایلات امثال پاسدار سلامی و عزیز جعفری و فدوی فرمانده نیروی دریایی سپاه، در صدور انقلاب و اسلام به اروپا یا «نابود کردن نیروی دریایی آمریکا» و«تعقیب ناوهای آمریکا تا خلیج مکزیک» و مهملاتی از این قبیل کم از آن شعار ندارد. حال از پاسدار نقدی فرمانده بسیج نمی گویم که «آنچه خوبان همه دارند» او به تنهایی همه را در خود جمع کرده است. 
این توافق می توانست در همان ده – دوازده سال پیش در دوران خاتمی به دست بیاید. خاتمی در شروع دوران ریاست جمهوری خود(قبل از مساله اتمی)، می خواست گامهایی برای تشنج زدایی در روابط خارجی رژیم از جمله با آمریکا بردارد او در مصاحبه اش با CNN تلاش کرد از مردم امریکا دلجویی کند و می خواست سایه بی اعتمادی و خصومت را بین رژیم و آمریکا کم کند. رئیس جمهور وقت آمریکا بیل کلینتون هم «علائم مثبت»ی به رژیم فرستاد، از جمله در لیست تروریستی قرار دادن سازمان مجاهدین خلق، برای خوشایند رژیم بود. اما در آن زمان خامنه ای مخالفت شدید خود را با آن با گفتن«مذاکره از رابطه هم بدتر است» نشان داد. خامنه ای در تضادی که با خاتمی به خاطر «قرائت» او از اسلام که آنرا برای اقتدار خودش زیان بخش می دانست داشت، نمی خواست او ابتکار عمل در این زمینه بسیار مهم مربوط به سیاست خارجی رژیم را در دست بگیرد.
اهانتهای فراوانی هم در رسانه های وابسته به جناح هار موسوم به «اصولگرایان» رژیم با ذکر نام یا بدون ذکر نام خاتمی، به سوی او روان شد، از جمله در آنچه حسین شریعتمداری قلمی می کرد. این رژیم جنایتکار و بشدت عقب مانده و با ویژگی ضد ایرانی که «آخوند» مُعَرّف آن و خمینی پلید بنیاینگذار آن است، جز سرکوب و کشتار و جنگ ویرانگری و فساد و چپاول ثروت متعلق به مردم و زندگی سوزی و شادی و آزادی کشی، دستاوردی برای این مردم نداشته است.  این ماجرا هم مثل گروگانگیر و اشغال سفارت آمریکا و جنگ، با عقب نشینی رژیم از مواضع اش تمام شد. رژیم ناچار به عقب نشینی و پس گرفتن ادعاهای خود و پذیرفتن خواست غرب در مورد کاهش سانتریفیوژها و کاهش ذخیره اورانیوم (از 8 تن به 300 کیلو) و پذیرش بازرسی ها شد. در گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا، اگر چه هدف اصلی برنامه ریزان آن ایجاد جوّی از غوغا و التهاب در جامعه و غرور کاذب در امت همیشه در صحنه، برای تحت شعاع قرار دادن انتقادها و اعتراضات گروههای سیاسی به به تعرض خمینی و دستگاه آخوندی به حقوق و آزادیهای مردم و به ویژه به نحوه تشکیل مجلس خبرگان(که با پیمان شکنی خمینی به جای مجلس موسسان تشکیل شد) و قانون اساسی در حال تدوین آن بود(که رفراندم تایید آن یک ماه بعد از اشغال سفارت آمریکا برگزار شد)، اما ادعای بازگردان شاه به ایران برای محاکمه و بازگرداندن اموال او در آمریکا را داشتند، بعد گفتند که «جواسیس آمریکایی محاکمه خواهند شد»، اما سر انجام در معاهده الجزایر که مذاکره کننده اش بهزاد نبودی وزیر مشاور در امور اجرایی از سوی رژیم و وارن کریستوفر معاون وزارت خارجه آمریکا از سوی آمریکا بود، تن به توافقی دادند که در پی آن میلیاردها دلار غرامت از محل دارایی های بلوکه شده ایران  به شکایت های مطرح شده که گویا در مواردی دریافت کننده آنها از وابستگان رژیم شاه که دارای تابعیت آمریکایی بودند، پرداخت شد.
یک سال قبل از پذیرش آتش بس، در مرداد 66  خمینی  در پیام به زائران حج که لبریز از اوهام بلاهتباری بود که در آنها خودش را رهایی بخش جهان می دید و تکبّر و خود محوربینی عظیمی در آن انباشته بود، عربده می کشید که « اصرار ما در نبرد، تا رفتن صدام و حزب كثيف عراق و رسيدن به شرايط برحق و عادلانه ديگرمان، يك تكليف شرعی و واجب الهی است كه از آن هرگز تخطی نمی كنيم... جمهوری اسلامی ايران در مرحله ای است كه پيروزی آن به حساب پيروزی همه مسلمانان و خدای نخواسته شكست آن، به ناكامی و شكست و تحقير همه مومنان می انجامد و رها كردن يك ملت و يك كشور و يك مكتب بزرگ در نيمه راه پيروزی ، خيانت به آرمان بشريت و رسول خداست، لذا تب جنگ در كشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست» و چند ماه قبل از سرکشیدن جام زهر آتش بس، در فروردین 67 نعره می زد و به مریدانش فرمان می دد که « چنان بر صدام و امریکا و استکبار غرب سیلی زنید که برق آن چشمان استکبار شرق را کور کند»!! اما دیدیم که ناچار شد بعد از 8 سال پافشاری بر جنگی که صدام  بعد از دریافت ضربه برق آسا و باور نکردنی از نیروی هوایی ایران در پاسخ به حمله هوایی عراق، یک هفته بعد از جنگ حاضر به پذیرش آتش بس بود و برای ایران امکان دریافت غرامت ایران هم وجود داشت، آتس بسی را بپذیرد که برایش سرکشیدن جام زهر بود.
وجه مثبت تسلیم کنونی رژیم در برابر فشار غرب برای مردم این است که این بار شاخ رژیم شکسته می شود، اما جلو ضرر و زیانهای دهساله گرفته می شود و اگر رژیم جفتک نیاندازد  و تحریمها دوباره باز نگردند، اوضاع اقتصادی می تواند به وضع کمتر نامطلوب تری از وضع کنونی تغییر کند. اما به لحاظ سیاسی دستگاه اجرایی کنونی برای پیشبرد کار در داخل و کسب اعتبار نزد قدرتهای غربی، باید به عربده کشها افسار بزند. در این زمینه اقدام سمبلیک و چشمگیر «دولت تدبیر» در نزد خارجی ها که بی تردید تیتر درشتی در  رسانه های غربی، به ویژه آمریکا خواهد داشت، بیرون کردن بسیج و سپاه از محل سفارت آمریکا و در اختیار دولت قرار گرفتن آن خواهد بود. این اقدام در هر حال برای هر دولتی در رژیم که بخواهد به طرفهای غربی نشان بدهد اوضاع در جمهوری اسلامی از شکل خرتوخری خارج شده و دولت گرداننده امور سیاست خارجی است و مساله و عامل «غیر قابل پیش بینی» در کار نخواهد بود، ضرورت است. مردم به خاطر خرتوخری اداره شدن رژیم بهای مضاعفی بخاطر عملکردهای مداخله جویانه این رژیم فاسد می پردازند. می ماند تسویه حساب مردم با این رژیم و  سپاه سرکوبگر و وزارت اطلاعات آدم دزد و آدمکش آن و کل این نظامی گند گرفته مذهبی، که تردیدی نیست با مبارزات خاموشی ناپذیر مردم ایران برای آزادی و عدالت و دموکراسی که بیش از صد سال است در ستیز با استبداد و ارتجاع ادامه دارد، تحقق خواهد یافت.
توضیحات و منابع
 *- واکنش محسن رضایی در برابر سوال مربوط به «هسته ای» در دقیقه 24 ویدئو زیر می شود دید.

** ماجرای ایران–کنترا (به انگلیسی: Iran Contra affair) که به ماجرای مک‌فارلین و ماجرای ایران گیت نیز معروف است، به معامله تسلیحاتی ایران با ایالات متحده آمریکا و اسرائیل از ۲۰ اوت ۱۹۸۵ تا ۴ مارس ۱۹۸۷ (۲۹ مرداد ۱۳۶۴ – ۱۳ اسفند ۱۳۶۵) بازمی‌گردد. در این ماجرا آمریکا از طریق نفوذ ایران سعی در آزادسازی گروگان‌های آمریکایی در لبنان کرد و در ازای آن برخی قطعات ادوات جنگی و نظامی را که به واسطه تحریم امکان فروش آنها به ایران نبود، در اختیار ایران قرار داد. پول فروش این تسلیحات به طور پنهانی به ضد انقلابیون نیکاراگوئه موسوم به کنترا داده می‌شد. اسرائیل نیز بخشی از معامله فروش تسلیحات به ایران را در دست گرفت و از این طریق سعی در شکست‌نخوردن ایران در مقابل جبهه متحد عربی مخالف اسرائیل داشت.[۱] این ماجرا به وسیله نامه منوچهر قربانی فر به فتح الله امید نجف آبادی اطلاع رسانی شد وبرای اولین بار دربیت آیت الله منتظری مطرح شد. گفته می‌شود سید مهدی هاشمی به وسیله روزنامه الشراع لبنان این ماجرا را فاش کرد.[۲] کنگره آمریکا در آن زمان کمک مالی به شورشیان نیکاراگوا را ممنوع کرده بود[۳] و ماجرای ایران–کنترا بعد از رسوایی واترگیت بزرگ‌ترین رسوایی سیاسی آمریکا لقب گرفت.[۴](ویکیپدیا)
***  آن هشت نفر نمانیده اینها بودند: حسینی سیرحانی، جلاالدین فارسی، نیکروش، سید محمد خامنه ای، موسویانی، نجفی رهنانی، فهیم کرمانی و اسرافیلیان
خمینی در واکنش به اقدام آنان در سخنانی گفت: «چرا باید وقتی که دنیا به تزلزل درآمده است برای این بی اعتنایی ایران به کاخ سفید و سیاه، چرا ما باید توجیه کنیم مسائل آنها را؟ چرا ما باید این قدر غربزده باشیم یا شیطان‌زده؟ من هیچ توقع نداشتم از بعض این اشخاص، ولو بعضی‌شان در نظر من پوچ‌اند، لکن از بعضی از این اشخاص که سابقه دارند هیچ توقع نداشتم که در این زمان که باید فریاد بزنند سر آمریکا، فریاد می‌زنند سر مسئولین ما! چه شده است؟ شماها چه‌تان است؟ چه کردید شماها؟ شماها چرا باید تحت تأثیر تبلیغات خارجی واقع بشوید یا تحت تأثیرات نفسانیت خودتان؟ در یک همچون مسئله مهمی که باید همه شما دست به هم بدهید و ثابت کنید به دنیا که ما وحدت داریم، وحدت ما این طور شده است و در روزی که هفته وحدت است چرا شماها می‌خواهید تفرقه ایجاد کنید؟ لحن شما در آن چیزی که به مجلس دادید، از لحن اسرائیل تندتر است، از لحن خود کاخ نشینان آن جا تندتر است. شما چه شده است این طور شدید؟ شما که این نبودید بعضیتان... شما دل مسئولین ما را نشکنید، شما هی تندرو و کندرو درست نکنید، دودستگی ایجاد نکنید، این خلاف اسلام است، خلاف دیانت است، خلاف انصاف است، نکنید این کارها را».
  ۲۵ تیر ۱۳۹۴  - ۱۶ ژوئیه ۲۰۱۵  

هیچ نظری موجود نیست: