۱۳۹۴ مرداد ۲۶, دوشنبه

کباده کشی ظریف، نسیه خوری روحانی، ماتم شریعتمداری، روزگار تلخ و سیاه ولی فقیه سیدعلی
ایرج شكری


 توضیحاتی که ظریف به سوالات صادق زیبا کلام در نشست  «شورای راهبردی روابط خارجی» رژیم(خامنه ای آن را در سال 85به راه انداخت و کمال خرازی را به ریاست آن گماشت) داد، به روشنی و بدون هیچ ابهام نشان دهنده این است که هزینه عظیمی که از دارایی مردم و امکانات کشور برای بازی اتمی رژیم پرداخته شده و همه مشکلاتی که مردم به خاطر آن تحمل کرده اند، بهایی بوده برای وارد «بازی قدرت» شدن و به عنوان قدرتی منطقه ای مطرح شدنِ رژیم. ویدئویی از این جلسه روز 12 مرداد در شبکه یوتیوب قرار گرفته است.
زیبا کلام سه سوال مطرح کرد که دوتای آن از خرازی بود، اما ظریف به آن سوالی که از خرازی پرسیده شده بود هم جواب داد. در این جلسه زیبا کلام با اشاره به حرفهای کمال خرازی که گفته بود ما باید اول مهر که شد به دانشجوها بگوییم چه اتفاق عظیمی افتاده است، از او خواست که اول مهر به دانشگاه حقوق و علوم سیاسی بیاید و به دانشجویان او توضیح بدهد که دستاورد رژیم در قضیه هسته ای چه بوده است. سوال دیگر او از خرازی هم این بود که «کشورهایی دیگری هم هستند که همان کارهایی را که ما می کنیم آنها هم می کنند، چرا با آنها کسی کاری ندارد. برزیل و آرژانتین  و ترکیه هم این کارها را می کنند. چرا همه مصیبت ها و بدبختی ها، آمده بود سرِ ما. چرا کسی به آنها کاری ندارد اما چرا اینقدر به ما حساسیت وجود دارد» او گفت که جواب این سوالها را می داند اما مایل است که خود او(خرازی) مهر ماه که شد بیاید در دانشکده حقوق و علوم سیاسی به دانشجویان توضیح بدهد. سوال او ظریف هم این بود که او در مورد بیرون آوردن رژیم از «چاه ویل هسته ای که دیگران کشور را با مخ انداخته بودن در آن» توضیح می دهد ولی در آنجا که باید توضیح بده چه کسانی کشور را در آن اندخته بودند، «می زند به صحرای کربلا و...» در مورد این سوال ظریف مدعی شد که وضعی که برای رژیم پیش آمد ناشی از اشتباه بوده و خلاصه مساله را به این شکل ماستمالی کرد که غنی سازی ابتدا با سانتریفیوژ های خریداری شده از پاکستان در کارگاهی در آبعلی صورت گرفته و در حد 2/1 درصد بوده و چون فکر می کردند تا حد 5/3 درصد قانونی است و نیازی به گزارش دادن نیست گزارش نداده بودند. اما حرفهای اصلی ظریف توضیحاتی بود در مورد «دستاوردهای رژیم». ظریف در این مورد گفت «خیلی کشور ها برنامه هسته ای دارند، خیلی کشورها بمب دارند؟
پاکستان بمب دارد، نفوذ ما بیشتر است یا پاکستان؟ تاثیر گذاری کی بیشتر است؟» ظریف سپس توضیحاتی داد که در وقع بیان کننده دیدگاه رژیم از قدرت در روایط بین المللی است و از این توضیحات به خوبی می شود دریافت که این همه مداخله جویی و اصطکاک و تنش آفرینی در روابط خارجی که هزینه بسیار سنگین آن را مردم ایران پرداخته اند و ثروت و فرصت های بسیاری که می توانست صرف آبادانی و توسعه کشور و رفاه بهروزی مردم بشود، به «چاه ویل» ریخته شده و بباد رفته است، به خاطر همین ارزیابی و همین بینش از قدرت بوده که به کلی بیگانه با منافع مردم و کشور است و تنها و تنها می تواند به درد همین «صاحب نفوذ و صاحب قدرت بودن» این رژیم منفور ضد ایرانی بخورد. داشتن چنین «نفوذ»ی در تحلیل کسانی چون ظریف که از «نحبگان سیاسی» درجه  اول رژیم ولایت فقیه است، یک پایه قدرت است و پایه دیگر آن هم «کاهش آسیب پذیری» است. با این دیدگاه و ارزیابی هرچه پول برای کسب و حفظ آن «نفوذ» خرج بشود، هزینه ای است برای «ادامه بقا» و بنابرین گور پدر مردم و کشور. ارزش و مفید بودن همه چیز بستگی به میزان به درد بخور بودن برای این ادامه بقا دارد. ظریف در ادامه صحبت هایش می گوید:« ما توانسته ایم در این بازی قدرت برای خودمان جایگاهی درست بکنیم. ممکن است که یکی بگوید این جایگاه در برابر هزینه و فایده، هزینه و فایده قابل قبولی نبوده، اما این را بپذیریم که الان ما با کشوری که از نظر اقتصادی پیشرفت کرده- یک وقت می گفتند مالزی-، یا یک کشوری که بمب ساخته، مثل پاکستان، الان نفوذ کداممان بیشتر است». ظریف می گوید «اگر شما هم مثل من قدرت را افزایش نفوذ و کاهش آسیب پذیری تعریف بکنید، بالاخره ما لااقل افزایش نفوذ که داشتیم، حالا کاهش آسیب پذیری را انشاء الله از این ببعد انجام می هیم» رئیس دیپلماسی نظام ولایت فقیه بر این باور است که «هیچ بحرانی در خاور میانه بدون ایران قابل حل و فصل نیست.
ممکن است این را خیلی ها هزینه بدانند، اما اینها باعث می شود که ایران بتواند خیلی بالاتر از قد و قواره خودش در منطقه حضور پیدا کند. این هم یک بحثی است که ممکن است مخالفانی داشته باشد اما الزامی ندارد که ما بگوییم پوپولیستی است». از این جملات آخر وزیر خارجه رژیم، پیداست که او می داند که بهای کلان و هزینه یی که برای این نفوذ و جایگاهی که او از آن به عنوان دستاورد یاد می کند، پرداخت می شود، از نظر بسیاری از عناصر آگاه و حتما در بین معلمان و استادان دانشگاهها در داخل کشور، مورد نارضایتی است و آن را به زیان کشور می دانند، نفوذی که چیزی جز عربده کشی و بر طبل تو خالی جنگ با آمریکا کوبیدن و نعره خاورمیانه اسلامی کشیدن و اسلام را جهانگیر کردن، مطلقا هیچ نفعی برای مردم کشور در برابر هزینه های سنگینی که از ثروت کشور و دارایی مردم صرف آن شده  و می شود، نداشته و ندارد. ظریف مدعی است که « این که من جلو وزیر خارجه آمریکا بایستم و حرفم را بزنم این قدرت است دیگر»! و خنده دار این که می گوید:«ما دوازده سال به خاطر هسته ای مقاومت نکردیم، به خاطر عزّتمان مقاومت کردیم. به خاطر این مقاومت کردیم که کسی به ما نگوید این کار را باید بکنی، این کار نکنی.
ممکن است حساب هزینه و فایده بگویند یک کیلو اروانیم 20 درصد[غنی شده]  14 هزار دلار است، آیا یک کیلو اورانیم ما 14 هزار دلار در آمده است، حتما درنیامده است خیلی بیشتر در آمده است. اما این وسط ما توانستیم به دنیا بگوییم نمی توانی به ما زور بگویی و بگویی نگن این کار را...»، به نظر می رسد ظریف نه انتقادهای حسین شریعتمداری نماینده «مقام معظم رهبری  و مدیر مسئول روزنامه کیهان» را شنیده و خوانده و نه چیزی از حرفهای نمایندگان منتقد مجلس اسلامی را که موارد متعدد ندیده گرفته شدن «خط قرمزها» را (که در واقع تن دادن به «اینکار را باید بکنی و اینکار را باید نکنی» قدرتهای بزرگ است)، موردانتقاد قرار داده اند، شنیده است. از جمله حدود دوهفته پیش جواد کریمی قدوسی عصو کمیسیون سیاست خارجی و امینت ملی مجلس در گفتگو با  یک سایت محلی به اسم «صبح توس» گفته بود که «بنده ۱۷ مورد عبور از خطوط قرمز را با مستندات از روی متن توافق‌نامه برای آقای عراقچی خوانده‌ام. این ۱۷ مورد که می‌توانست منافع ملی ما را تضمین کند در این توافق از آن‌ها عبور شده است». تازه ترین «وامصیبتا» گفتن به برجام ظریف، نوشته اخیر حسین شریتعمداری در یادداشت روز کیهان 24 مرداد با عنوان «تنها گزینه پیش روی» است که او در آن به کلی زیرآب آنچه را که روحانی«دستاور بی سابقه در تاریخ روابط بین المللی» نامید و «کمال خرازی» رئیس «شورای راهبردی روابط خارجی رژیم» آن را «اتفاقی عظیم» دانسته را زده و «مکانیسم ماشه» موجود در آن را « برای اصول و مبانی انقلاب فاجعه‌آفرین» دانسته است. او در طول مقاله که قسمت زیادی از آن به تفسیر سخنان خامنه ای در روز عید فطر و تاکید بر این که آن حرفها نشان از دغدغه و نگرانی رهبر در مورد توافق وین و برجام بوده است، تنها گزینه موجود برای پیشگیری از آنچه او«برای مبانی انقلاب فاجعه می داند» را، نه گفتن به آن و رد کلیت آن دانسته است.
ما نمی دانیم واقعا چقدر از دارایی مردم در راه این غنی سازی اورانیم و فعالیتهای اتمی شده است. این فعالیتها که اساسا با هدف «جایی در بازی قدرت» پیدا کردن صورت گرفته و مطلقا نفعی برای مردم نداشته است، به دلیل این که در شرایط تنش و تخاصم در روابط خارجی صورت گرفته و با به زیر زمین بردن تاسیسات برای جلوگیری از حملات احتمالی و با پنهانکاری هایی همراه بوده است(پنهانکاری هایی که با خراب کردن بعضی مراکز برای از بین بردن آثار فعالیتهای غیر مجازو به طور قاچاق خریدن خیلی چیزها عملی شده) و این امر هزینه ها را بسیار بالاتر برده است. نیازی به گفتن هم ندارد که اگر نه همه ساخت و سازها و پرورژه های تاسیسات مربوط به فنی آوری اتمی، حتما بخش اعظم آن توسط سپاه پاسداران و قرارگاه خاتم الانبیا اجر شده و پولهای کلانی از این طریق نسیب سپاه شده است. اگر این مسائل و آن اظهارات ظریف در مورد قیمت یک کیلو اورانیم 20 در صد را که 14 هزار دلار ذکر کرده است، و خودش هم معترف است اورانیم غنی شده در ایران به مراتب گران تر تمام شده است را در کنار حرفهای روحانی در مصاحبه تلویزیونی اخیراش در مورد تاثیر تحریم ها که گفت کالاهای که وارد کشور می شد(و تا تحریم ها هست چنین است) از بیست  تا سی درصد و در مواردی حتی تا 40 درصد گرانتر تمام می شد و یاد آور شد که اگر به طور مثال اگر 100 میلیارد دلار می خواستیم واردات داشته باشیم حد اقل 25 میلیارد آن تلف می شد بگذاریم، ابعاد عظیم بباد دادن ثروت این مردم بیشتر هواید می شود. ثروتی که می توانست برای تامین نیازهای بسیار ضروری هزینه شود و به طور مثال صرف تامین آب آشامیدنی سالم مردم شود که در خیلی جاها با کمبود و کیفیت نامطلوب همراه است. این پولهای می توانست صرف نوسازی مدارس شود، تا کودکان معصوم به خاطر آتش سوزی های ناشی از استفاده از بخاری های خارج از استناندارد، در آتش نسوزند. با 25 میلیارد دلار چند تصیفیه آب و تاسیسات آب شیرین کن ، چند بیمارستان، چقدر راه و شکبه راه آهن خانه می شود ساخت؟ در این دوازده سال چانه زنی علاوه بر آن هزینه های کلان برای بازی اتمی، این 25 میلیارد دلاها چند بار تلف و ضرب در چند شده؟
«جایگاهی در بازی قدرت داشتن» این فرومایگان تنها به هزینه ها نجومی مساله اتمی محدود نمی شود، پولهایی که در سوریه و لبنان خرج کرده و می کنند، پولهایی که برای به دست آوردن جای پا در آفریقا، به کیسه دیکتاتور خونریزی چون عمرالبشیر در سودان ریختند، پولهایی که در عراق خرج کرده و می کنند، همه براساس همین دیدگاه و گرایش است. به خاطر اهدافی مثل برپا کردن «خاورمیانه اسلامی» ومهمل تر از آن «تشکیل جامعه جهانی اسلامی» است که اخیرا پاسدار جعفری فرمانده سپاه، در همایشی از آخوندهای حوزه علمیه قم و مشهد در شهر مشهد، با استناد به سخنان و خواست خامنه ای  بیان کرده است. حرفهای جعفری افق تیره و سیاهی که همچنان در برابر ایران گسترده است را به نمایش می گذارد. خلاصه این که تمام ادعاها و اهمیتی که رژیم به مساله اتمی داده، مطلقا ارتباطی به منافع ملی و «غرورملی» و نیازهای مردم و کشور ندارد.
بقای این رژیم سرکوبگر آزادی ستیز مردمکش، بقای فساد و غارت و اختناق و سرکوب است. با نگاهی به کارنامه این رژیم ضد ایرانی خمینی ساخته، علاوه بر اختناق و کشتار و سرکوب کردن اعتراضات، در آنچه که به سیاست خارجی مربوط است می بینم که خود بزرگ بینی های خمینی و خامنه ای در طول موجودیت این رژیم، جز مصیبت و فاجعه و بباد دادن ثروتهای ملی و فرصتهایی می که توانست پیشرفت و ترقی کشور را فراهم کند چیزی دیگری ببار نیاورده است و حتی پایان کار و نتیجه، با مقایسه به عربده های خود محوربینانه اسلامگسترانه یی می کشیدند، چیزی جز شکست خفتبار برای عربده کشها نبوده است:
-  در گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا* نعره می زدند که «جاسوسان آمریکایی محاکمه خواهند شد» و می گفتند که  شاه که برای معالجه سرطانش در امریکا بود باید برای محاکمه به ایران بازگردانده شود و اموال و دارایی او در امریکا را طلب می کردند و...اما ماجرا به آزادی بدون محاکمه «جواسیس آمریکایی» و قرارداد ننگین الجزایر و تعهد رژیم به پرداخت دعاوی آمریکا در دادگاه لاهه ختم شد،
- پافشاری برجنگ ویرانگر و ضد میهنی به مدت 8 سال که به تصریح میرحسین موسوی از 6 میلیارد دلار در آمد نفتی سالانه در آن زمان 4 میلیارد خرج جنگ می شد و چه مصیبتها و سختی هایی که مردم تحمل نکردند از آن جمله زندگی دشوار بخش بزرگی از خانمان برباد رفته های مناطق جنگی، در چادرها و در زیر آفتاب سوزان در تابستان و در سرمای زمستان و تحمل همه کمبودها از جمله آب و مسائل بهداشتی بود. آن دسته هم که به شهرهای دیگر منتقل شدند، وضع خیلی بهتری نداشتند.  جنگی که جز دهها هزار جنازه و صد ها هزار معلول و ویرانی شهرها و بی خانمانی مردم حاصلی نداشت و خمینی آن را با هارت و پورتها و «خود پیامبر بینی» به اسم «جنگ اسلام با کفر» ادامه می داد، اما سرانجام در بیچارگی و ذلت، تن به آتش بس با «کفر» داد و قبول کرد که حرفهای را که زده بود و عهدی را که با رزمندگانش برای ادامه «جنگ تا پیروزی»بسته بود پس می گیرد و جام تلخ تر از مرگ آتش بس را می نوشد و آبروی خود را با خدا معامله می کند،
- و این کشمکش 12 ساله که به تصریح وزیر خارجه رژیم هدفش «کسب جایگاه در بازی قدرت بین المللی» بوده است و حالا زیر فشار آمریکا سرخم کرده و قلّاده برجام را به گردن گرفته اند و باید در مسیری قدم بردارند که «شیطان بزرگ» و «استکبار جهانی» می خواهد و اگر بیراه بروند و یا «نقشه راه» را ندیده بگیرند چنان تنبیهی در انتظارشان خواهد بود که دیگر در تلاش برای ادامه حیات ناچار خواهند شد دست و پای خودشان را جمع کنند و حواسشان را بیشتر متوجه خشم گرسنگان و زمینی که ممکن است زیر پایشان دهن باز کند بکنند و با «بازی قدرت را» کنار بگذارند و قبل از این که کاخ ستمشان با آتش ستم سوز خیزش و انقلاب مردم رنج دیده و سرکوب شده منهدم شود، به کار جدی حل مسائل مردم و کشور بپردازند.
رئیس دیپلماسی رژیم قبلا در عملکردش در پذیرش برجام، نشان داده است که برای بقای رژیم حاضر است علاوه بر لبخند های «فراخ» و دائمی، اگر لازم شد برای جلب رضایت «استکبار جهانی»، معلق هم بزند یا سواری هم بدهد. یکی دو نکته در این زمنیه را برای یاد آوری را مناسب می دانم . دعوت شتابزده از وزاری خارجه چند کشور اروپایی طرف گفتگو، بلافاصله بعد از اعلام برجام، برای سفر به ایران، اقدامی بود که فقط ضعف و استیصال رژیم اسلامی در برابر «غرب و استکبار» را به نمایش گذاشت والا هر دانشجو و هر «روزنامه خوانی» هم می داند که تجارت و بدست آوردن سود، مساله یی نیست که کسی در مورد آن تاخیر را جایز بداند، همه برای بدست آوردن سهمی از تجارت با ایران، برای دوران پساتحریم، شیرجه می روند. دیگر این که معلوم نیست چرا رئیس دیپلماسی و تیم مذاکره کنند، خودشان خودشان را آدم حساب نکردند و چرا برجام همراه با نسخه به زبان خارجی، به زبان فارسی هم منتشر نشد و آنها نسخه انگلیسی را تحویل گرفتند که مجلس رژیم در ترجمه آن چنان اشکلاتی دید  که آن را برای اصلاح به وزارت خارجه فرستاد. البته با توجه به بعضی تحریفات قبلی از سوی حسن روحانی و  وزارت خارجه در مورد برجام و نیز صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی در مورد «نقشه راه»، من گمان می کنم ترجمه برجام با تحریف عمدی به مجلس داده شده بود تا موارد قابل انتقاد و عبور از «خط قرمزها» را، در آن پنهان بماند. بحثهای اخیر صلاح نبودن بررسی برای نظر دادن(تصویب یا رد) در مورد برجام در مجلس که از سوی عراقچی هم مطرح شده، به این گمان قوت می دهد. به یاد دارم در مطلبی مورد قراردادی مربوط به زمان شاه خواندم که در قرارداد یاد آوری شده بود که در صورت اختلاف، نسخه فارسی مورد استناد قرار خواهد گرفت.
اما در مورد اعلام نتیجه این مذاکرات حساس و طولانی، زبان فارسی اصلا به حساب نیامده است. حالا بحث و جدل در مورد قرارداد بودن یا نبودن برجام هم، در بین باندهای رقیب برقرار است. غربیها بسیار شادمان از آنچه به رژیم قبولانده اند، آن را دستاورد بزرگی برای خنثی کردن تلاشهای رژیم برای دستیابی به بمب اتمی ارزیابی کرده و از اعلام مکرر آن هم خرسند بودند. تاریخی که به این قرار داد زده شده است روز چهارده ژوئیه، روز جش ملی فرانسه به مناسبت سالگرد انقلاب کبیر فرانسه است. این تاریخ مفهوم سمبلیک خاصی دارد و در واقع  مفهومی جز فتح از این سو، و بهم ریختن بساط طرف مقابل (مثل بساط سلطنت در فرانسه و زیر گیوتین فرستادن پادشاه )که رژیمی است که به غیر دموکراتیک و نقض کننده حقوق بشر و اسلامگرا و ضد غرب بودن شهره است، ندارد. در حالی که تیم مذاکره کننده رئیس جمهور حقوقدان که تاکید هم داشت اینها قوی ترین تیمی بودند که می شد فرستاد، می توانستند یا بخواهند که تاریخ امضای قرار داد روز بعد از پایان مذاکره باشد و منطبق با آن روز خاص(14 ژوئیه) نباشد یا بامبولی و بهانه ای در بیاورند و یک  روز امضای آن را به عقب بیاندازند. به هرحال با این اوضاع اعتبار یافتن و عملی شدن «برجام» در ابهام است. رد آن احتمالی آن از سوی مجلس، شوک و ضربه سنگینی برای دستگاه اجرایی و رئیس «دولت تدبیر و امید» خواهد بود. به راستی اگر برجام از سوی مجلس رد شود، تصمیمی «آبرومندانه تر» و بهتر از استعفا برای آقای رئیس جمهور«حقوقدان» می ماند؟
تمام سرمایه گذاری او و معجزه یی که قرار بود با«کلید» جادویی «تدبیر» خود بکند، باز کردن «قفل» مساله اتمی بود، تا با برداشته شدن تحریم ها، «چرخیدن زندگی مردم» و گشایش امور امکان پذیر شود. قمپز درکردنهای اخیر او بعد از توافق روی برجام، در واقع «نسیه خوری»هایی بود که با رد برجام از سوی مجلس یا به هر طریق دیگری توسط رژیم، دیگر در آن به کلی گل گرفته خواهد شد و او «سنگ روی یخ» خواهد شد و بی خاصیتی کلید سحر آمیز تدبیر او آشکار تر از آن خواهد شد که  بتواند پنهان کند یا دست به شعبده بازی در مورد آن بزند. اگر برجام رد شود و او بکار ادامه بدهد(که به احتمال قوی همین کار را خواهد کرد چون در کسانی چون او، جرأت اعتراض در برابر سیستمی که خود از برپا کنندگان و ستونهای آن بوده اند وجود ندارد)، بار مسئولیت تمام مشکلات داخلی و تنش در روابط خارجی رژیم را که با امواجی چون کوه برخواهد آمد، باید بپذیرد. خود را به بیش از این که آلوده است، به گند خواهد کشید بدون این که کاری پیش ببرد.  به هرحال این روزها، برای سران این رژیم خونریز آزادی کش، روزهایی پر اضطراب، پر از آشفتگی و سردر گمی  است و برای ولی فقیه، خامنه ای متکبّر و جنایتکار باید روزهای بسیار غم انگیزی باشد. او در حال غرق شدن در لجن است. او نه راه پیش دارد و نه راه پس.
یادداشت «تنها گزینه پیش روی» پاسدار شریتعمداری در کیهان شنبه 24 مرداد که تلاشی است برای نجات رهبری از لجن، به طور ناخواسته وضع وخیمی را که « آقا» در صورت سکوت در برابر تایید شدن و عملی شدن برجام در آن قرار خواهد گرفت را هم معین کرده است: سکوت در برابر آنچه «برای اصول و مبانی انقلاب فاجعه‌آفرین» بود. با توجه به این نکات است که به اعتقاد نگارنده، وضع خامنه ای اکنون به مراتب بدتر از وضعی است که خمینی در زمان پذیرش آتش بس قرار داشت. خامنه ای در وضع تراژیکی قرار دارد که رد برجام فضای بین المللی را چنان بر علیه رژیم او خواهد چرخاند و او را در چنان فشاری قرار خواهد داد که دیگر هارت و پورتهای اسلام پناهنانه و «انقلابی» اش «برد»ی نخواهد داشت و چرخ آن «نفوذ» مورد نظر ظریف هم در «ارابه قدرت» رژیم ولایت فقه خواهد شکست. از طرفی رد برجام تاثیری مثل ریختن آب روی آتش «امید» آمیخته به توّهم بسیاری خواهد بود که روحانی و تیم مذاکره کننده اش، تلاش کردند در جامعه ایجاد کنند. این امر طبعا مردم را بسیار عصبانی و خشمگین خواهد کرد و «خشونت» از عوارض و آثار خشم انسانهای خسته و نا امید است. ولی اگر برجام عملی شود، این یعنی ولی امر مسلمین، در برابر استکبار شمشیر و سپر انداخته است و پذیرفته است که از مستکبرین و به ویژه شیطان بزرگ آمریکا توسری و پس گردنی بخورد و دم برنیاورد و چیزی نگوید. خامنه ای هم مثل خمینی خواهد مرد، شکست خورده و عقب نشسته از ادعاهایش. بعد از مرگ خمینی «متعلقه» احمد خمینی در در نقل مشاهداتش از آخرین روزهای پدر شوهرش، که در روزنامه ای درج شده بود گفته بود که در روزهای آخر عمرش«امام بیشتر اوقات ریش خود را در دست می گرفت و گریه می کرد». با این «برجام»، چه عملی بشود، چه از سوی رژیم رد بشود، برای خامنه ای جز دست و پا زدن در خفت و خواری، هیچ «گزینه ای» نیست. طبعا در روزهای پایانی عمرش که حتما برای او که قدرت بلامنازع در ایران را در دست داشت باید خیلی سخت باشد، او رژیم را در آشفتگی و در بی آیندگی ترک خواهد کرد. او به خوبی می داند که قلاده برجام را – که با طراحی شیطان بزرگ و دستیاری فرستادگان خودش ساخته شده است- هیچ چیز نمی تواند از گردن خودش و رژیمش خارج کند. اگر چه در این گرداب لجنی که رژیم در آن افتاده است و دست و پا می زند، مردم فشار زیادی تحمل خواهند کرد اما، من بر این باورم که مردم برای رهایی از همه مصائب، خلاص شدن از رژیم را تنها چاره و «تنها گزینه پیش روی» خواهند یافت و علیه رژیم نظام ولایت فقیه بپا خواهند خواست. در هر حال تردیدی نیست که آنچه رفتنی است این رژیم منحوس مذهبی است و آنچه سرافزار و ماندگار است و خواهد بود ایران عزیز است، ایران بدون این برچسب ارتجاعی و مهمل و نفرت انگیزی که خمینی پلید و مرتجع و مریدان فرومایه اش به آن چسباندن و آنکه باز هم پیروز سرافراز از جنگ با ایران ستیزان مردم کش و ددمنشان پست و ِپلِشت، بیرون خواهد آمد مردم ایران است.
اکنون به مناسبت این روزها که روزهای تاریک برای سیدعلی متکبر است خوب است به این ترانه شنیدنی به اسم «علی میمونه و حوضش» گوش کنیم و شاد باشیم. روز رقص مردم در خیابانها به مناسبت برچیده شدن بساط ارتجاعی و مردم کش و ضد ایرانی ولایت فقه هم فرا خواهد رسید. روی لینک زیر کلیک کنید

منابع و توضیحات:
حرفهای ظریف:
حرفهای روحانی در دقیقه 37 ویدئو زیر
گزارشی در مورد عدم رسیدگی به درمان دختران دبستانی مصدوم در آتش سوزی در دبستان انقلاب شین آباد پیرانشهر
تصاویری از کودکان مصدم آتش سوزی دبستانی در روستای درودزن در مرودشت فارس
 *  هدف اصلی گروگانگیری و اشغال سفارت آمریکا، به اعتقاد نگارنده داخلی بود و استفاده از آن فتنه برای راه انداختن توفانی از هیجان در «امت همیشه در صحنه» برای تحت شعاع قرار دادن حضور نیروهای سیاسی مبارز و آزادیخواهی که از انحصار طلبی آخوندها و ندیده گرفتن حقوق مردم و نحوه تدوین قانون اساسی و مجلس خبرگان انتقاد می کردند. «چپاندن» ولایت فقیه به مردم در گردوخاک این غوغا، یکماه بعد از گروگانگیری، با «همه پرسی» صورت گرفت. ولی با شور هیجان امت همیشه در صحنه که سیگاری هاشان، سیگار وینستون می کشیدند مساله ابعادی گرفت که خاموش کردن آن برای رژیم خیلی زیانبار بود مفهومی جز پوچی قدر قدرتی اسلام و امام و توخالی بودن آنچه پیروزی بر آمریکا می دانستند در برابرشان به نمایش می گذاشت. به قول دوستی در آن زمان، شده بود مثل سوار ببر شدن که پایین آمدن از آن خطرناک تر از سوار شدن به آن بود)
 برای درک اندازه تاثیر حضور نیروهای سیاسی دگر اندیش در آن زمان و کمیت و کیفیت آن کافی است که راه پیمایی بزرگ  گروهای چپ در روز کارگر در 11 اردیبهشت 58 که با شرکت جمعیتی که حدود نیم میلیون نفر برآورد شده بود انجام شد و نیز تجمع عظیم بزرگداشت صدمین زاد روز دکتر مصدق در 30 اردیبهشت 58 را بیاد بیاوریم. سخنان خشم آلود و در عین حال لبریز از نگرانی خمینی از خطراتی که توسط کسانی که از اسلام نام نمی برند، و تحریک مردم برضد آنان و تاکید بر این که آنها «دشمن شما و دشمن اسلام هستند و شما برای اسلام جوانها تان را دادید» که در 3 خرداد(1358) بر زبان راند و در کیهان 5 خرداد درج شد،نشان دهنده بزرگی و جدی بودن تهدید این نیروها برای خالی کردن زیر پا و واژگون کردن منبرش بود. آن سخنان را در لینک زیر در دسترس است
یادداشت حسین شریعتمداری - «تنها گزینه پیش روی» در کیهان 24 مرداد در لینک زیر
یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۶ اوت ۲۰۱۵ 



هیچ نظری موجود نیست: