مصائب عشایر در هامون از نفس افتاده
مصائب عشایر در هامون از نفس افتاده
عشایر سیستان در هامون
عدم کوچ به دلیل مساله تحصیل کودکان
لبخند می زند؛ با روی باز از ما و دوربین استقبال می کند» هر چه دوست داری عکس بگیر». فارسی را با لهجه ای شیرین صحبت می کند که همین امر گفتگویمان را با ببخشید متوجه نشدم های بی شماری همراه می کند.
در بیرون از چادر ایستاده ایم؛ صدای باد و سکوت که در فضا حکمفرماست فضای عجیبی را به وجود آورده. دوسال است که به جای دیگری کوچ نکرده؛ به دلیل تحصیل دختر و پسرهایش، مرد می گوید:» در هامون عشایر به صورت پراکنده ساکن شده اند، از چادر های ما تا چادرهای دیگر عشایر چند دقیقه ای راه است.»
صدای باد دردشت می پیچد؛ لباس زن عشایر در باد می رقصد؛ از پای کوره بلند می شود و به سمت ما قدم بر می دارد؛ صحنه ای بکر و بی تکرار برای ما که از شهری فرسنگ ها دورتر به این سرزمین آمده ایم؛ طبیعت برای ما تازه و شیرین است؛ قرار نیست از ترس مار به علت نبود روشنایی در چادر بی خواب شویم و یا روزهای متمادی بی آب بمانیم.
به چادر اصلی دعوت می شویم. وزش باد شدت گرفته است و چادر تکان های کوچکی می خورد؛ مرد خبر از بادهای شدید در چند روز گذشته می دهد که باعث بلند شدن چادر از جای اصلی خود شد؛ حوادثی که با توجه به شرایط اقلیمی و وزش بادهای این منطقه دور از انتظار نیست؛ اما وضعیت چادر ها به گونه ای نیست که دوام چندانی در برابر این شرایط داشته باشد.
به چادر اصلی دعوت می شویم. وزش باد شدت گرفته است و چادر تکان های کوچکی می خورد؛ مرد خبر از بادهای شدید در چند روز گذشته می دهد که باعث بلند شدن چادر از جای اصلی خود شد؛ حوادثی که با توجه به شرایط اقلیمی و وزش بادهای این منطقه دور از انتظار نیست؛ اما وضعیت چادر ها به گونه ای نیست که دوام چندانی در برابر این شرایط داشته باشد.
دخترانی که از حق طبیعی تحصیل محرومند
می پرسم»دوست داری چه کاره بشی؟» سوالی معمول که همیشه در کودکی مارا به هیجان وا می داشت؛ اما دختر مرد عشایر به فکر فر می رود؛ لبخند محوی روی صورتش می نشیند؛ اما مادرش با تاکید و تحکم می گوید:» بگو که می خوای معلم بشی.»
تا کلاس پنجم درس خوانده، وقتش است به راهنمایی و مقاطع بالاتر فکر کند؛ اما نبود سرویس و امکانات کافی برای رفت و آمد به نزدیک ترین مدرسه راهنمایی که تا محل سکونت آنها فاصله ای یک ساعته دارد او را از تحصیل در مقاطع بالاتر محروم می کند؛ تنها پسرها اجازه دارند این مسیر ناامن را برای تحصیل طی کنند؛ گاه با پای پیاده و گاه با موتور یا یک ماشین گذری.
تا کلاس پنجم درس خوانده، وقتش است به راهنمایی و مقاطع بالاتر فکر کند؛ اما نبود سرویس و امکانات کافی برای رفت و آمد به نزدیک ترین مدرسه راهنمایی که تا محل سکونت آنها فاصله ای یک ساعته دارد او را از تحصیل در مقاطع بالاتر محروم می کند؛ تنها پسرها اجازه دارند این مسیر ناامن را برای تحصیل طی کنند؛ گاه با پای پیاده و گاه با موتور یا یک ماشین گذری.
چراغ خورشیدی برای در امان ماندن از نیش مار
پاسخ مرد عشایری در خصوص سوالم که چه امکاناتی زندگی را برای شما آسان می کند تکان دهنده است؛» او فقط یک چراغ خورشیدی برای روشنایی در شب می خواهد تا خود و خانواده اش از گزند مارها در امان بمانند.»
می گوید:» چندی پیش یکی از فرزندانش به دلیل نبود روشنایی در چادر با نیش مار گزیده شده و تا رساندن او به نزدیکترین مرکز درمانی شرایط سختی را متحمل شده است؛ مارهای این منطقه هم خطرناکند و هم به دلیل کمبود آب به سمت مراکز انسانی هجوم آورده اند.»
می گوید:» چندی پیش یکی از فرزندانش به دلیل نبود روشنایی در چادر با نیش مار گزیده شده و تا رساندن او به نزدیکترین مرکز درمانی شرایط سختی را متحمل شده است؛ مارهای این منطقه هم خطرناکند و هم به دلیل کمبود آب به سمت مراکز انسانی هجوم آورده اند.»
علاوه بر مشکلاتی که برای تامین آب مورد نیاز برای دام وجود دارد باید به نبود آب مصرفی عشایر اشاره کرد که هر چند روز یک بار در مخازن ذخیره می شود و کفاف مصرف آن ها را نمی دهد.
منبع در آمدی اغلب در این منطقه دام است به شرطی که علوفه و آب کافی برای آن وجود داشته باشد؛ پوشش گیاهی با توجه به خشکسالی های پی در پی و البته رهاسازی گونه ماهی آمور توسط شیلات که به دلیل تغذیه این ماهی از کف دریاچه موجب از بین رفتن نیزار در این منطقه شد؛ علاوه بر محرومیت هامون از حق آبه ای که کشاورزان و عشایر را از فعالیت محروم کرد؛ به خودی خود به خشکسالی هرچه بیشتر در این منطقه دامن زده است؛ و وضعیت را برای گذران زندگی سخت تر کرده است.
>مادر رئیس این چند چادر یعنی مردی که بیشتر اطلاعات این منطقه را به ما داده، زنی حدودا 80 ساله است؛ در کنارم نشسته و آرام زمزمه می کند:» پوشش گیاهی از بین رفته، اینجا خیلی وقته که مناسب زندگی نیست؛ سالها قبل این منطقه پر رونق بوده؛ اما الان روز را به شب و شب را به روز می رسانیم.»
مرد حرف او را تایید می کند و از مشکلاتشان برای تامین هزینه آرد می گوید:» آرد را کیسه ای 38 هزار تومان به ما می فروشند و قیمت آزاد هر کیسه آرد 40 هزار تومان است؛ قیمت آرد یارانه ای و آزاد تفاوتی با هم ندارد.»
در هنگام ترک چادر مادربزرگ لالایی زمزمه می کند، باد شدت گرفته؛ جمله مرد در گوشم تکرار می شود» امیدوارم با اومدن شما مشکلات ما هم حل بشه.»
به قلمی در دستانم فکر می کنم که تنها بخشی از مشکلات عشایر را خواهد نوشت؛ تا نبینی نمی توانی تصور کنی بی آبی، بی برقی، هوای سرد در زمستان و هوای داغ در تابستان بدون خنک کننده و گرم کننده مناسب دقیقا به چه معناست؛ ما شنونده ایم؛ مثل تمام سالهایی که این موضوع را رها کرده و تغییری در زندگی این قشر عظیم رخ نداد؛ به طوری که به جرات می توان گفت که عشایر در این منطقه از کمترین حق زندگی برخوردار نیستند.
به قلمی در دستانم فکر می کنم که تنها بخشی از مشکلات عشایر را خواهد نوشت؛ تا نبینی نمی توانی تصور کنی بی آبی، بی برقی، هوای سرد در زمستان و هوای داغ در تابستان بدون خنک کننده و گرم کننده مناسب دقیقا به چه معناست؛ ما شنونده ایم؛ مثل تمام سالهایی که این موضوع را رها کرده و تغییری در زندگی این قشر عظیم رخ نداد؛ به طوری که به جرات می توان گفت که عشایر در این منطقه از کمترین حق زندگی برخوردار نیستند.
دریاچه هامون مدت زمان زیادی است که از نفس افتاده، حیات منطقه سیستان از جمله عشایر نیز به این دریاچه بستگی دارد؛ با توجه به اینکه هامون برای احیا به حدود 12 میلیارد متر مکعب آب نیاز دارد راه حل رفع مشکلات بی شمار مردم این منطقه به خصوص عشایر چیست؟» کاش باز هم به عشایر خیانت نکنیم.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر