۱۳۹۴ مهر ۲۵, شنبه

بخش دیگری از گفتگوی مسعود رجوی با حبوش «من در ابتدای انقلاب در شورای انقلاب بودم»
همنشین بهار


 
 
این گفتگو پاییز سال ۱۳۷۹ صورت گرفته‌است
 
حبوش [رئیس سرویس کل اطلاعات رژیم صدام]:
استاد مسعود؛ من اطلاعاتی در اختیار دارم که هر وقت خواستم نظرتان را [در مورد آن] جویا شوم، یادم رفت. درباره خامنه‌ای – البته می‌تواند این اطلاعات صد در صد درست باشد چون منبع آن موثق است – اطلاعات حاکی از این است که وی کوهپیمایی می‌کند (...) و جلساتی هفتگی با اصحاب خودش دارد. این [دیدار] در برنامه اوست. آیا این اطلاعات درست است؟
 
مسعود رجوی: تقریباً؛ هرچند از برنامه هفتگی وی خبر ندارم اما آگاهی شما در باره کوهپیمایی او (...) درست است. برای مزید اطلاع شما، خامنه‌ای بچه شهر من مشهد است.
 
حبوش: آیا درست است که مدرک دکترای دانشگاهی دارد؟
 
مسعود رجوی: خیر (...)
پس از آمدن خمینی به ایران؛ هاشمی[رفسنجانی] بازوی راست او بود. من خودم در ابتدای انقلاب در شورای انقلاب بودم [؟] و خامنه‌ای بعد از هاشمی قرار داشت، البته بهشتی بالاتر از هر دو بود.
آیت‌الله طالقانی؛ رئیس شورای انقلاب، یک ماه بعد به خاطر ما استعفا داد، ایشان به دلیل دور‌کردن مجاهدین خلق از حاکمیت به رژیم اعتراض نمود. آیت‌الله طالقانی به صورت خصوصی به من گفت: «اگر می‌خواهید حکومت را به دست بگیرید؛ باید ارتش تشکیل دهید.» همین، ازجمله موارد اختلاف ایشان با خمینی بود.(...)
...
حبوش: صرفنظر از این دو جناح که در ایران (با هم]درگیر هستند، کدام یک از جریانات به سازمان نزدیکتر است؟
 
مسعود رجوی: منتظری؛ اگر الان وقت می‌بود من برایتان شرح می‌دادم، وقتی ما روحیه و فضای اجتماعی را عوض کردیم، منتظری وارد شد و جنایت‌هایی را که در حق مجاهدین مانند قتلعامی که دوازده سال پیش انجام شد، فاش کرد، قتل عام زندانیان سیاسی ما در سال ۱۹۸۸ (۱۳۶۷) بزرگ ترین بمب سیاسی بود که در داخل رژیم منفجر شد، از دو ماه گذشته این کار منتظری است.
 
حبوش: الان باز می‌گردیم به عملیات شهری.
 
مسعود رجوی: تمام جواب‌های شما را من...
(یک پوشه‌ای را باز می‌کند و نقشه طرح عملیات را به حبوش نشان می‌دهد)....این پروژه را با آقای رئیس جمهور مطرح نکردم.... خاطرتان هست در ملاقاتی که شما هم حضور داشتید، این عملیات دوازده ساعت [۱۲ هدف دارد] و این [هم] هدف‌های آن است.
 
حبوش: قرار بود [عملیات به‌صورت] یورش شبانه (شبیخون) باشد.
 
مسعود رجوی: با ارتش صحبت کردیم، آقای ابواحمد [بلندترین مقام دستگاه اطلاعاتی عراق پس از ریاست آن] حضور داشتند، سرلشگر ستاد هشام هم حضور داشت.
 
حبوش: بله، من می‌دانم.
 
مسعود جوی: تمام جزئیات واضح و روشن است، اگر ما می‌توانستیم همانگونه که به آقای رئیس جمهور هم عرض کردم. چند رشته از این عملیات را قبل از انتخابات ریاست جمهوری ایران انجام بدهیم تزلزل دشمن را نشان می‌دادیم، من وقتی با شما دیدار می‌کنم...
 
[حبوش سخن وی را قطع می‌کند و می‌پرسد]: این عملیات چه تأثیری روی جناح‌های رقیب و چه تأثیری در انتخابات می‌گذارد؟
 
مسعود رجوی: دقیقاً؛ اولاً....
 
حبوش: البته بحث من به این دلیل نیست که مخالف عملیاتم، بلکه به این منظور است که عملیات با موفقیت بیشتری انجام شود.
 
مسعود رجوی: من از نظر شما استقبال می‌کنم، فقط یک نگرانی دارد، مشکل فقط وقت است.
[حبوش طرح عملیات را از رجوی می‌گیرد و مطالعه می‌کند و می‌گوید]:
اینجا ۱۱ هدف وجود دارد.
[سپس به ابواحمد می‌گوید]: شما این طرح را مطالعه کرده‌ای؟
 
ابواحمد: بله قربان
 
حبوش: باشد، من این طرح را به نفع شما برای آقای رئیس جمهور ارسال می‌کنم و به نفع شما نظر می‌دهم، در کمیته چهار جانبه هم مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.
 
مسعود رجوی: من یک سؤال از شما دارم، برای من روشن است که شما منافع ما را می‌خواهید، هیچ شکی نیست و حتی شما بیشتر از ما دنبال تحقق آن هستید، آیا در استمرار و انجام عملیات ما، شما با رژیم ایران مشکل سیاسی دارید؟
 
حبوش (خطاب به ابواحمد): گزارش دقیق از مسعود راجع به سفر شمخانی به عربستان سعودی تحویل بگیرید تا خدمت آقای رئیس جمهور ببرم. این که امیر عبدالله چه گفتند و عکس العمل سرویس اطلاعاتی آمریکا چه بوده است، و در گزارش نیز اشاره کنید به این ملاقات ما با برادر مسعود و این که چه بحث‌هایی شد و چه تصمیماتی گرفته شد.
[رو به رجوی]: ما که الان داریم انجام می‌دهیم.....
 
مسعود رجوی: می‌خواستم از شخص شما بشنوم، آن محدودیتی که یکی دو ماه پیش گفتید، دیگر ندارید؟
 
حبوش: چون وزیر خارجه ایران می‌خواست بیاید عراق، یکسری اصول در سیاست هست که باید مراعات شود.
 
مسعود رجوی: پس آن محدودیت منتفی است.
 
حبوش: بله، منتفی است، می‌توانید عملیات انجام بدهید، البته یکسری ضوابط اخلاقی وجود دارد که گاهی....
در این زمینه برایتان چند مثال می‌زنم، در سال ۱۹۸۵ [۱۳۶۳-۶۴] قرار شد دیداری با جلال طالبانی داشته باشیم که کل اعضای دفتر سیاسی وی نیز همراهش بودند و خانواده‌هایشان (زن و بچه‌هاشون) هم آمده بودند. چون مسئول این کار من بودم، یادم هست که خانواده‌ها در «هتل فلسطین» مستقر شدند و مردهایشان در «هتل شرایتون» استقرار یافتند، آنها برای این که مشروبات الکلی را با خیال راحت صرف کنند، قبول نکردند که با خانواده‌هایشان در یک هتل باشند.
یکی از برادران اجرایی پیشنهادی را ارائه کرد و گفت: با توجه به این که تمام اعضای گروه جلال نزد ما هستند، بگذارید کارشان را یکسره کنیم و قال قضیه را بکنیم، مطلب را خدمت آقای رئیس جمهور رساندیم. پاسخ دادند: «وای بر این پیشنهاد؛ وقتی کسی مخالف است، بدین معنا نیست که او را دستگیر یا مسمومش کنیم.»
بلکه فراتر از این، جلال مبلغ پولی را از آقای رئیس جمهور درخواست کرد، در آن موقع یک دینار برابر ۳ دلار بود، آقای رئیس جمهور دستور پرداخت دادند که این مبلغ را به او بدهید، یک میلیون دینار به او دادند.
بعد گفت: «قربان من یکصد قبضه تیربار بی کی سی می‌خواهم.»
آقای رئیس جمهور گفت: که به ایشان بدهید، قرار بود جلال قرارداد صلح را فردا صبح امضا کند، صبح که شد جلال گفت: امضا نمی‌کنم. گفتیم: چرا؟ گفت: سؤال نکنید. گفتیم: باشد، امضا نکن و برو. دم در هتل ایستاد و با من صحبت کرد، گفت: یا یک میلیون دینار و سلاح‌ها را تحویل می‌گیرم یا این که به دلیل عدم امضای توافق نامه این کمک‌ها را به من ندهید. جریان را به اطلاع آقای رئیس جمهور رساندم، ایشان گفت: مشکلی ندارد، ما این کمک‌ها را به وی هدیه دادیم، نمی‌خواهیم هدیه را پس بگیریم، جلال همه را برداشت و برد و توافق نامه را هم امضا نکرد. یکسری اصول اخلاقی در سیاست هست، در حال حاضر ما به دلیل این که بهای این اصول اخلاقی را می‌پردازیم محاصره اقتصادی داریم، تصور کنید که چه تلاش و فشاری از طرف ایران بعمل می‌آید که مرتباً به ما می‌گویند مسعود رجوی و مجاهدین را تحویل ما بدهید؟
 
مسعود رجوی: خیلی تلاش می‌کنند...
 
حبوش: ولی ما به آنها پاسخ منفی دادیم، این پاسخ نه فقط درباره شما که یک سازمان انقلابی هستید داده می‌شود که حتی به عربستان سعودی هم راجع به ربایندگان هواپیما این پاسخ داده می‌شود. الان یکسری تلاش‌هایی از طرف عربستان سعودی راجع به ربایندگان هواپیما می‌شود که به آنها تحویل‌شان دهیم، این موضوع بخشی از اصول اخلاقی و سیاسی ما بوده است.
...
روز ورود خرازی به عراق، دو دستگاه اتومبیل تله‌گذاری شده وارد عراق شد که یکی از آنها در استان «ذیقار» منفجر شد و دیگری را کشف و خنثی کردیم، به خرازی گفتیم: بفرمایید آقای وزیر؛ این هدیه‌هایی است که با خودت به عراق آورده‌ای؟
 
مسعود رجوی: و روز دوم به پادگان ما حمله کردند.
 
حبوش: وقتی می‌گوییم به ما حمله می‌شود، یعنی به شما نیز حمله می‌شود، چون امنیت ما امنیت مجاهدین است، این محذورات وجود دارد و الا من با عملیات مخالف نیستم.
 
مسعود رجوی: نه من امروز انتظار داشتم در صحبت‌هایی که می‌کنید، ۲۰ کیلومتر را به ۱۰ کیلومتر برگردانیم....
 
حبوش: ما وضعیت نظامی را بررسی کرده‌ایم، بدون این که تحرک نظامی از خودمان نشان دهیم، رژیم ایران تحلیل می‌کند که چون عراق با تمام قدرت رژه نظامی را انجام داد پس قصد دارد عملیاتی را انجام بدهد. من این تحلیل‌ها را مد نظر می‌گیرم، اگر این رژه نظامی انجام نمی‌شد، می‌گفتم بلافاصله عملیات را انجام دهید، ولی حالا بگذارید مدتی از این زمان بگذرد، بعد انجام بدهید، شما باید تمام واکنش‌های دشمن خود را مد نظر قرار دهید، اگر احساساتی برخورد کنید، حتماً می‌بازید، درست است؟
 
مسعود رجوی: کاملاً درست است.
 
حبوش: برای همین است که ما می‌خواهیم یک زن عراقی به تو بدهیم تا از دست ما ناراحت نشوی. (خنده حضار)
...
مسعود رجوی: فقط به من بگویید قرار ملاقات ما در ماه آینده سر جای خودش هست؟
 
حبوش: انشاءالله، البته من قبلاً به برادر مسعود گفتم که هر ۲۴ روز با هم ملاقات خواهیم کرد، درست است؟
 
مسعود رجوی: درست است.
 
حبوش: باور کنید که در حال حاضر بچه‌ها [با اشاره به ابواحمد و دیگر اطلاعاتی‌ها در جلسه] می‌دانند روابط من با شما بیشتر از روابطم با وزیر امور خارجه عراق است، نقش من هم بیشتر نقش وزیر خارجه است تا یک رئیس سرویس.(خنده حضار)
 
مسعود رجوی: پس بیشتر با من ملاقات کنید.
 
حبوش: باشد، ولی من سفر‌های زیادی در پیش دارم، جهت اطلاع شما من فردا مسافر هستم.
 
مسعود رجوی: مصلحت نمی‌دانید که من فردا به دیدار وزیر دفاع بروم؟
 
حبوش: خیر، نیازی نیست. تو خودت را برای بزرگ‌ترها نگهدار، تو را به کمیته چهار جانبه می‌برم.
مسعود رجوی: قرار ملاقات با کمیته چهار جانبه را به من اطلاع می‌دهید؟
 
حبوش: [بله] خبر خواهم داد.
 


هیچ نظری موجود نیست: