سوزاندن و از بلندى افكندن دشمنان اسلام به فتواى آيت الله محمود شاهرودى؛ ف. م. سخن
«...درست است كه در جمهورى اسلامى، دست و پا مى برند و سنگسار مى كنند، درست است كه حدّ را چنان مى زنند كه شلاق پوست و گوشت را له و لورده مى كند، درست است كه حكم به قصاص با اسيد و در آوردن چشم مى دهند، اما اسلام جمهورى اسلامى، با اسلام داعش زمين تا آسمان فرق دارد، چرا كه در جمهورى اسلامى كسى را از بالاى كوه به پايين پرتاب نمى كنند، و مجازات كسى را سوزاندن در آتش قرار نمى دهند!...»اغلب ما ايرانيان، وقتى فيلم وحشى گرى هاى باور نكردنى داعش را در اينترنت مى بينيم، كم و بيش چنين تصورى در ذهن مان ايجاد مى شود. ما ايرانيان «عادت كرده« به شنيدن محكوم شدن متهمان به مجازات هاى شلاق و سنگسار و دست و پا بريدن، چنان به اين موضوعات خو گرفته ايم كه زشتى و وحشتناك بودن اين مجازات ها به نظر مان نمى آيد و مثلا در آتش سوزاندن يا افكنده شدن از بلندى و ارتفاع را هراس انگيز تر از مجازات هاى جارى در جمهورى اسلامى مى پنداريم.
اما آيا واقعا جمهورى اسلامى و مقامات عالى رتبه ى قضايى و غير قضايى آن به مجازات هايى از قبيلِ در آتش سوزاندن يا از بلندى افكندن معتقد نيستند، يا معتقد هستند ولى فعلا نيازى به استفاده از آن ها نمى بينند. به عبارتى اگر روزى ضرورت ايجاب كند، آيا جمهورى اسلامى براى هراس افكندن در دل دشمنان اسلام و حكومت اسلامى مى تواند از همان مجازات هايى كه داعش از آن ها بهره مى گيرد، استفاده كند يا خير؟
آرى. مى تواند. آن هم به دردناك ترين شكل ممكن. به عبارتى نه تنها مجازات اسلامى از ديد فقهاى عالى رتبه و درجه ى يك حكومت اسلامى بايد وحشت آفرين باشد، بلكه بايد دردناك نيز باشد؛ يعنى مجرم موقع مجازات، بايد به صورت كامل درد و رنج ناشى از مجازات را حس كند.
عالى ترين مقامى كه، هم از نظر اسلامى، هم از نظر فقهى، و هم از نظر قضايى و حقوق جزا مى توان سخن اش را ملاك اسلام سياسى حاكم بر ايران قرار داد، آيت الله سيد محمود هاشمى شاهرودى، رييس پيشين قوه ى قضاييه است.
او در كتاب «بايسته هاى فقه جزا» به صراحت، هم از مجازات هايى چون به صليب كشيدن، دست و پا بريدن، سوزاندن در آتش، از بلندى در افكندن، اشاره مى كند، و هم بر شدت و حدت و دردناك بودن آن ها تاكيد مى ورزد. زمانى كه از او سوال مى شود آيا مى توان محكوم به چنين مجازات هاى دردناكى را بى حس كرد، پاسخ او با قاطعيت و تمام و كمال منفى ست.
در صفحه ى ٣٣٦ كتاب «بايسته هاى فقه جزا»ى آيت الله شاهرودى مى خوانيم:
«...اما آنچه از ادلـۀ حدود و تعزیرات به دست می آید این است که دردناك بودن کیفر به مقدار متعارف آن، شـرطی لازم بوده و جزو اصـل کیفر قرار داده شـده است. در نـتیجه، بی حس کردن محکـوم هنگـام اجراي کیفر به گـونه اي که درد تازیـانه یـا قطـع عضو را احساس نکند، جایز نیست. رأي صحیح همین است و به چند بیان میتوان آن را تقریب کرد...»
او در صفحه ى ٣٣٧ همين كتاب در باره ى مجازات هايى مثل «به صليب كشيدن» و «بريدن دست و پا» مى گويد:
«...آیه اي که حـد محـاربه را بیان کرد، نیز دلالت بر شدیـد بودن کیفر آن دارد، کیفرهایی ماننـد کشـتن و به صـلیب کشـیدن و بریـدن دست و پا در این آیه همه به صـیغۀ تفعیل آمده است که دلالت بر تشدید فعل دارد و آنچه از آن فهمیده میشود شدید کردن کیفر است...»
شاهرودى در صفحه ى ٣٣٨ كتاب دليل «فنى» ضرورت درد كشيدن مجرم در اثناى مجازات را توضيح مى دهد و بر حضور مردم براى مشاهده ى مجازات و درد كشيدن مجرم جهت عبرت گرفتن تاكيد مى ورزد:
«منظور از تشریع حد، عذاب دادن و آزردن مرتکب است تا بدین وسیله او و بلکه دیگران را از ارتکاب جرم بازدارد. به همین جهت در بعضی از حدود، واجب است که مجازات در حضور گروهی از مؤمنان صورت گیرد و ایشان شاهد اجراي حد باشند. ممکن است ادعاشود که اجراي حـد خصوصًا درمواردي مثل قطع عضو،حتی اگرمحکوم رابی حس نیزکننـد، همواره مرتبه اي از عـذاب و آزار را به همراه دارد ولو به لحاظ آثار بعـد از اجرا باشـد. بر این اساس، مراد از درد و عـذابی که در آیات یاد شده بدان اشاره شده است، همین مقدار از عذاب است و آیات مذکور دلالتی بر شرطیت عذاب و آزار، بیش از این مقدار ندارد. این ادعـا را نمیپـذیریم، زیرا خلاـف ظهور آیات است. ظاهر آیات یاد شـده این است که نفس حـد تازیانه یا قطع عضو، عـذاب و آزار است یعنی عـذاب دادن و آزردن محکوم، با خود حـّد حاصل میشود نه با آثار و پیامـدهاي بعـدي آن از قبیل ننگ و بدنامی. بلکه میتوان گفت، فهم عرفی و ارتکـاز عقلاـیی در بـاب کیفرهایی مثل زدن و قطع عضو، آن است که در این کیفرها، همان جنبۀ دردنـاك بودن و آزار جسـمانی آنهـا مورد نظر است تا از این طریق، مجرمان تأدیب شـده و دیگر مرتکب جرم نشونـد و نیز تأدیب آنان مایـۀ تن ّبه دیگران شود، چنانکه در مورد وعـدة عـذاب و کیفرهاي اخروي و یا آزار و شـکنجههایی که طاغوتها و زورمداران پیوسـته اعمال میکننـد نیز همین غرض مورد نظر است. این فهم عرفی به آن معنا است که در اینجا قرینۀ عقلی ارتکازي وجود دارد که ادلـۀ کیفرهایی ماننـد تازیانه و رجم را به این نکته منصـرف میکنـد که مراد از این گونه کیفرها، آزردن و عذاب دادن محکوم است و ِصرف شکل و صورت کیفر مراد نیست. بر این اساس، حتی اگر در آیات شریفه، تعبیر عذاب و ایذاء هم نیامده بود بلکه تعبیرهایی مانند َجلد و قطع و ضرب آمده بود نیز ما به مقتضاي همین قرینۀ نوعی و فهم ارتکازي، از آنها استفاده میکردیم که در مقام کیفر دهی، عذاب داشتن و دردناك بودن کیفر، شرط است. بنـابراین به مقتضـاي طبیعت این گونه کیفرهـا، دردنـاك بودن و آزار داشـتن به انـدازة متعـارف، جزء مفهوم عرفی و ارتکازي آنها است و در این نکته جاي هیچ تردیدي نیست...»
اما وحشتناك ترين قسمت كتاب آيت الله هاشمى شاهرودى، قاضى القضات سابق جمهورى اسلامى، پرداختن به مجازات هايى مانند سوزاندن و از بلندى در افكندن است، كه در اين مجازات ها هم از نظر ايشان بى حس كردن محكوم «حرام» است. اين موضوع در صفحه ى ٣٤٥ كتاب «بايسته هاى فقه جزا»ى او به صراحت بيان شده است:
«...حاصـل کلام آنکه: اطلاق ادلـۀ حـدود و سـیرة عملی متشـرعان و اطلاق فتواها و ارتکازهاي فقهی و متشـرعی همگی دلالت بر آن دارنـد که در باب حدود و تعزیرات، اجراي کیفرهاي جسـمانی بدون بیحسـی، حتی در صورتی که محکوم هم آن را در خواسـت کرده باشد، حرام نیست، چه رسد که او درخواست نکرده باشد. در این حکم هیچ فرقی میان حدود گوناگون وجود ندارد. آري در مواردي مثل حـد تازیانه یا رجم یا سوزاندن یا در افکندن از بلندي، انجام عمل بیحسـی حرام است و باید محکوم از مطالبۀ آن منع شود. چرا که در این گونه موارد،از ادلۀ آنها اسـتفاده می شود که شارع به نوع آزار و عذابی که عادتًا از این کیفرها حاصل می شود نظر داشـته و لازم میدانسـته که محکوم به هنگام اجراي حـد، آن را احساس کنـد. اما در غیر از موارد یاد شده، حرمت بیحسـی یا وجوب منع محکوم از مطالبۀ آن ثابت نیست...»
اين كه بعد از خواندن مطالبى كه با اين صراحت نوشته شده و مشابهت افكار مقامات عالى رتبه ى حكومت اسلامى ايران را با داعشى ها نشان مى دهد باز بر تفاوت «افكار» ميان حكومتيان ايران و داعشى ها اصرار ورزيم، چيزى جز خوش خيالى نخواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر