دلنوشته نرگس محمدی خطاب به بهاره هدایت
نرگس محمدی که اینک دوران محکومیت خود را در بند زنان زندان اوین میگذارند، با نگارش دلنوشتهای خطاب به بهاره هدایت، آزادی او را که بهتازگی از زندان آزاد شده است، تبریک گفت.به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، متن دلنوشته نرگس محمدی، نائب رییس کانون مدافعان حقوق بشر خطاب به بهاره هدایت به شرح زیر است:
بهار جان آزادیات مبارک. ای کاش دوستان هم بندیات که سالها و ماهها با تو زندگی کرده بودیم و آرزوی آزادیات را داشتیم و بارها لحظه زیبای رهاییات از بند را در ذهن خود به تصویر کشیده بودیم، میتوانستیم با خبر خوش آزادیات در آغوشات کشیم و سرود یار دبستانی بخوانیم و شادی کنیم.
روز یکشنبه پس از ملاقات به بند بازگشتیم. غروب بود که نامه آزادیات به بند تحویل داده شد. هوا تاریک بود. بند سراپا هیجان و شادی بود. شروع کردیم دست یکدیگر را گرفتن و سرود خواندن، دست زدن و سوت زدن. مأموران، خانمها را به حیاط بردند. دست در دست هم سرود ای ایران، نام جاوید وطن و یار دبستانی را خواندیم. اشک از چشمانمان سرازیر بود. با اینکه در انتظار و آرزوی آزادیات بودیم اما باور نمیکردیم. بالاخره بهار آزاد شد. تا ساعتها بند، غرق آواز و سرود و رقص و پایکوبی بود. یکی از مأموران میگفت در تمام سالهای خدمتم تا این حد از آزادی کسی خوشحال نشده بودم. به بند بازگشتیم. تختی که کنار تختم خالی بود، هم مایه خوشحالیام بود و هم مایه دلتنگیام. به یاد آخرین شبهایی که با هم بودیم آهنگ «دل من و شیدایی» محسن چاوشی را گوش کردم. شنیدن واژه آزادی چه حس غریب و چند گانهای ایجاد میکند، شادی، غم، شور و…
از تصور بودنت در کنار امین و در منزل نو، سرخوش و از نبودنت در کنارم دلگیر بودم. روز بعد با نسیم و ریحانه، تخت، لباسهایت، کتابهایت و دست نوشتههایت را با یاد خاطرههایمان جمع کردیم و برایت فرستادیم. میگفتند پشت در زندان اوین هستی اما اجازه نمیدهند داخل بیایی و با همبندیهایت خدا حافظی کنی. حالا بین ما و تو یک دیوار سنگی و بلند است، دیوار بلند زندان، همان دیواری که ۷ سال بین تو و عزیزانت جدایی انداخت و جوانیات را به بند کشید. باز همان دیوار سنگی و بلند در مقابل تو است. تو آنسو و ما اینسو.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر