شورای شهر تهران و پدیده عباس جدیدی
س. اقبال
گرچه
جمهوری اسلامی در تمامی جهان به عنوان پدیدهای ناسازگار و غیرمردمی شهرت
دارد، ولی در داخل کشور هم از عوامل و کارگزاران حکومت کم نیستند که در
انظار عمومی به پدیدههایی تمام عیار برای شهروندان ایرانی مبدل گشتهاند.
این پدیدههای نادر و کمیاب تنها به جنتی، رفسنجانی، احمدینژاد، سردار
سلیمانی، قالیباف و برادران لاریجانی محدود باقی نمیماند بلکه افراد
پرشماری از کل حاکمیت را نیز در بر میگیرد. تا آنجا که مردم رفتار ناهنجار
ایشان را به عنوان لطیفههایی شیرین و دوست داشتنی برای هم روایت میکنند و
میخندند. اما قهرمانانِ این لطیفههای همگانی، چنان پوست کلفتاند که
خیلی آسان دیدهها و شنیدههای خود را از مردم نادیده میانگارند و همچنان
به رفتار مضحکهآمیز خود ادامه میدهند.
چنین
رویکردی در اعضای شورای شهر تهران نیز به نیکی انعکاس مییابد. چنانکه اکثر
اعضای آن به عنوان پدیدههایی غیر مردمی در بین مردم شهرت یافتهاند. برای
نمونه از سی و یک کرسی شورای شهر، شش کرسی آن را به تنهایی قهرمانان مشهور
عرصههای ورزشی در اختیار گرفتهاند. ولی هیچوقت این ورزشکاران از وجاهتی
انسانی و مردمی سود نمیجویند.
به واقع
اکثر اعضای شورای شهر تهران را نمیتوان نمایندهی طبقات و اقشار مولد
جامعه دانست. چون بیش از نیمی از کرسیهای آن را به نظامیان و ورزشکارانی
سپردهاند که ایشان با خواست و نیاز مردم از پایه و اساس بیگانه ماندهاند.
همچنین در شورای شهر تهران عضوی دیده نمیشود که از اقشار فرهنگی و یا
مزدبگیر جامعه برخاسته باشد. بنا بر این طبیعی است که بین نگاه و دیدگاه
اعضای شورا با نیازهای همگانی تودههای مردم فرق و فاصله میافتد. همچنان
که در سویهای از این صفبندی نابرابر شهروندان تهرانی ایستادهاند که
نمایندگان تحمیلی خود را نمیشناسند و عملکرد ایشان را هم باور ندارند.
پدیده عباس جدیدی
قهرمان
کشتی جهان عباس جدیدی را هم باید از گروه همین شوراییها به حساب آورد. او
مدعی است که دکترای حقوق دارد، در نتیجه به اعتبار همین دکترای کیلویی و
اهدایی به عنوان رییس کمیسیون نظارت شورای شهر نقش میآفریند.
پیداست
وقتی که نظارت بر عملکرد دستگاه عریض و طویل شهرداری تهران را به عباس
جدیدی بسپارند، به گونهای روشن کار شهردار هم آسان میشود. چون برای
شهردار تهران خریدن او از هر عضو دیگری آسانتر خواهد بود. زیرا عباس جدیدی
خط و خطوط سیاسی و گروهی را چندان لازم نمیبیند و به هر کسی که خواستِ
فردی او را برآورده نماید، رأی خواهد داد.
شهردار
تهران هم با نیازهای فردی امثال عباس جدیدی چندان بیگانه نیست. او خوب
میفهمد که چهگونه باید اعوان و انصار عباس جدیدی را در مناطق بیست و
دوگانهی شهرداری تهران به کار بگمارد. به واقع داستان شهرداری و شورا
داستان بده بستانی خودمانی است؛ با هر دست که بدهی با همان دست میگیری.
دکان بسازبفروشی
جدای از
این، هر عضوی از شورا به نیکی میفهمد که در این شهر هیچ حرفهای به
اندازهی بساز بفروشی پولساز نخواهد بود. بیدلیل نیست که برای اعضای
ورزشکار شورا بسازبفروشی از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است. به خصوص
جایی که حمایتهای بیچون و چرای شهرداران مناطق را نیز به همراه داشته
باشند. با این رویکرد همهی ورزشکاران و نظامیان خودی نظام دوست دارند که
به نمایندگی شورا دست یابند. عباس جدیدی نیز از این امتیازهای خودمانی
بیبهره باقی نمانده است. همچنان که مجتمع بزرگی به نام خود او در سهراه
سلیمانیه (خیابان پیروزی) شهرت دارد که سالنهایش را تمامیِ شهروندان
منطقه میشناسند. همین سالنهای متعدد برای برگزاری جشنهای عروسی به مردم
کرایه داده میشوند. او سالنهای دیگری هم برای بدنسازی و زیبایی اندام در
اختیار دارد. حتا باشگاه ورزشی او به استخرهایی برای خانمها و آقایان
مجهز شدهاند. خلاصهی کلام او با مجموعههایی از استخر، چلوکبابی، باشگاه
بدنسازی و سالنهای همگانی شبانهروز تمامی مشتریان منطقه را سرکیسه
میکند. اما در پس برج و باروهایی که به نام عباس جدیدی به ثبت رسیدهاند،
آشکارا دوستیهای خودمانی شهردار تهران را هم میتوان مشاهده کرد.
ماجراهای این پدیده
نخستین
حضور جهانی عباس جدیدی در میدانهای کشتی جهانی به سال ۱۹۹۳ در تورنتوی
کانادا بازمیگردد. چون او در همین مسابقه بود که با شکست ملوین داگلاس
امریکایی توانست به مدال طلای جهان دست یابد. اما امریکاییها بنا به
تجربهای تاریخی، از همان زمان اصرار داشتند که فرستادگان جمهوری اسلامی
همگی باید “راستیآزمایی” بشوند. تا آنکه ضمن آزمایش مشخص شد عباس جدیدی
دوپینگ نموده است. در نتیجه مدال طلای او را پس گرفتند و قرار شد به مدت دو
سال از حضور در مسابقات جهانی محروم بماند.
حضور عباس
جدیدی در شورا هم گوشههایی از زندگی شخصی او را برای رسانههای عمومی
آشکار نمود. چنانکه گاه گاهی همسر صیغهای او که طاقتش از دست جدیدی ته
میکشید برای دستیابی به حقوق خویش به شورا یورش میبرد. او در یکی از این
یورشها حتا به صحن شورا راه یافت و مدعی شد که شوهرش قفل خانه را عوض کرده
تا او نتواند به خانه برود. خلاصه شورا هم مأموریت یافت که به رفع مشکل
شخصی و خانوادگی اعضای خود روی آورد. خانوادهای که بنا به آموزههای دین
رایج و دولتی در فضای سنگفرش خیابان رها میگردد. چون بر پایهی
“توضیحالمسایل حضرات آیات عظام” زن در عقد موقت از شوهرش نفقه نمیبرد،
مگر آنکه خلافش را شرط نماید. نفقه هم از مسکن، خوراک و پوشاک تجاوز
نمیکند. پس شکی نیست که عباس جدیدی دستورهای دینی را در خصوص همسرش به
خوبی به اجرا نهاده بود.
پدیده به عنوان نویسنده
ماجراهایی
از این دست در زندگی عباس جدیدی کم نیستند. در نمایشگاه کتاب امسال، که در
شهر آفتاب برگزار گردید، برخلاف ضوابط وزارت ارشاد به عباس جدیدی غرفهای
شخصی دادند. در همین غرفه بود که عباس جدیدی به عنوان نویسنده و پژوهشگر
دینی به مردم معرفی گردید. غرفهای که تنها دو کتاب از عباس جدیدی را
میفروخت. در یکی از این کتابها عباس جدیدی خاطرات قهرمانی خود را نوشته
بود. اما انتشار کتاب دیگرش به نام “من و نماز و نیاز”، اعتراضاتی را از
اینجا و آنجا به همراه داشت. چون نماز و نیاز عباس جدیدی از همسویی با نماز
بسیاری از نمازگزاران دولتی جا مانده بود.
حالا که
عباس جدیدی با نوشتن و نویسندگی آشنا شده، دوست دارد همچنان در این عرصه
باقی بماند. در نتیجه مصمم است تا کتابی در خصوص چهگونگی نظارت بر عملکرد
شهرداری انتشار دهد. تخصصی که گویا تنها و تنها از او برمیآید. با این
همه او در مصاحبههای خویش با رسانهها نمیتواند آمار و ارقامی درست از
میزان تراکمفروشی شهرداری به دست بدهد. همچنین نمیداند روزانه در تهران
چه میزان زباله تولید میشود. حتا نمیداند بودجهی سالانهی شهرداری
چهقدر است. گاهی هم شورای شهر را با مجلس شورا اشتباه میگیرد. ضمن آنکه
اطمینان دارد با انتشار کتاب “نظارت” خواهد توانست بر تمامی کاستیها و
آسیبهای مدیریتی شهرداری فایق آید.
مردی و مردانگی
او به
تازگی در یکی مصاحبههایش یادآور شده: “دولت باید مردانه وارد بحث نوسازی
بافت فرسوده شود”. چون او خوب میفهمد که اگر دولت وارد این بحث شود کار و
بارش هم در عرصهی بسازبفروشی رونق خواهد گرفت. ضمن آنکه به عباس جدیدی
باید حق داد که جایگاه زنان را در جامعهی امروزی باور نداشته باشد. چون
اگر باور داشت زنش را صیغه نمیکرد و حتا آنگاه که او را صیغه کرد، در
خیابان جا نمیگذاشت. شاید هم عدهای از کارگزاران جمهوری اسلامی ضمن
همافزایی فرهنگی، “مردانگی” را از او آموختهاند. چون بلااستثنا در زندگی
اجتماعی خود، نمونههای رفتاری فراوانی را از این دست به نمایش میگذارند.
دعوت مسئله به مسئلهمحوری
جدیدی در
مصاحبه و سخنرانی از واژهسازی نیز چیزی کم نمیآورَد. همچنان که میگوید:
“باید برنامهمحور و مسئلهمحور بود”. شکی نیست که او نظیر این اصطلاحات را
از دیگران شنیده اما در خصوص کاربری آنها آگاهی و آشنایی لازم ندارد.
چنانکه میپندارد باید همه همانند او با برنامهای از پیش تعیین شده
“مسئلهمحور” باشند. یعنی مسئله و مشکل بیافرینند و همچنان از سر
ندانمکاری و جهالت دور و بر این مسئلهها بگردند. شکی نیست که امثال عباس
جدیدی تنها با همین رویکرد خواهند توانست به پدیدهای تمام عیار و
مثالزدنی برای شهروندان تهرانی مبدل شوند.
|
منبع: رادیو زمانه |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر