۱۳۹۵ بهمن ۱۰, یکشنبه

هاشمی رفسنجانی، له شده زیر توهین و تحقیر، اندوهگین و اشک ریز، دق مرگ شد

ایرج شکری



از آخرین تصاویر باز مانده از رفسنجانی، نفر دوم و صاحب اختیار و گرداننده اصلی رژیم در زمان حیات خمینی و در بحبوحه جنگ با عراق و کشتار نیروهای اپوزیسیون در داخل، اشک ریختن او در دیدار با  اعضای هیأت علمی پژوهشکده سازمان اسناد و کتابخانه ملی به‌همراه مدیر و اعضای مدرسه دارالفنون، هنگام خواندن سطوری از کتاب «امیرکبیر، قهرمان مبارزه با استعمار» که خودش قبل از انقلاب نوشته بود،است. غلامعلی رجایی مشاور رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام(رفسنجانی) در مطلبی که در روزنامه شرق منتشر شد و روز 30آذر سایتهای مختلف داخل کشور از آن روزنامه نقل کرده اند، در این مورد با اشاره به موضوع دعوت معلمان واستادانی از اطریش برای دارالفنون در آن کتاب گفته است:«... هاشمی وقتی این عبارت را خواند که "وقتی این هیأت وارد تهران شد دیگر امیرکبیر بر سر کار نبود و..." بارها بغض کرد و با بغض سخنش را ادامه داد تا رسید به این عبارت که یکی از معلمان گفته بود بله اگر امیرکبیر الان بر سر کار بود، با ما این‌گونه رفتار نمی‌شد. این را که خواند، درست مثل کسی که بلاتشبیه روضه حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام را از روی متن مقتل بخواند و بگرید، گریست. چنان گریست که نتوانست جلو گریه‌اش را بگیرد...». در ویدئویی هم که از این دیدار و این صحنه در یوتیوب می شود دید، اگرچه به آن شدتی که غلامعلی رجایی گفته او گریه نمی کند،اما در زمان خواندن این جملات اشکش در می آید.


او در واقع نه به خاطر برکناری امیرکبیر در آن زمان و مرور یک رویداد تاریخی، بلکه به حال زار خودش که دیگر در عمل دستش از قدرت به کلی کوتاه شده و هیچ اختیاری در هیچ امری نداشت، گریه می کرد. همان آدم دارای قدرت و موقعیت بلا منازع در گرداندن امور نظام( چه امور داخل کشور و چه سیاست خارجی در زمان خمینی)،از بعد از انتخابات ریاست جمهوری در سال 88، انبوهی از توهین ها و تحقیرها، حتی توهین های ناموسی توسط دسته های اوباش حزب اللهی بر سرش فرو ریخت؛ با شعارهایی مثل «فائزه عفتت کو هاشمی غیرتت کو». حتی چند تن از اوباش حزب اللهی در شهر ری (شاه عبدالعظیم) اهانت به فائزه را موقعی که می خواست سوار اتومبیلش بشود، با فحش های رکیک و تهدید و فاحشه خاطب کردن او همراه کردند. ویدئو آن در شبکه های اجتماعی قرار گرفت و هنوز هم در یوتیوب موجود است.


استفاده از دسته های اراذل و اوباش علیه گروههای دگراندیش، روشی است که از آغاز حتی قبل از ورود خمینی به ایران توسط پیروان خمینی بکار گرفته شد و در این مورد در دوم بهمن 57 سازمان چریکهای فدایی خلق در نامه سرگشاده یی به خمینی


 با یاد آوری این که گروهها خود را پیروان او معرفی می کنند از او خواستند آنها را از رفتار خشونت آمیز با هوداران گروههای سیاسی پرهیز دهد. اما با سقوط رژیم شاه و استقرار خمینی و آخوندها در قدرت، دسته های اوباش مسلمان و مرید امام خمینی، در حزب جمهوی اسلامی که بهشتی پلید دبیر کل آن و رفسنجانی و خامنه ای و موسوی اردبیلی از اعضای موسس آن بودند، توسط بهشتی پلید سازماندهی شد و اوباشی مثل قالیباف بنا بر اظهارات صریح خودش


  از چماقداران آن بودند و به هواداران و به اجتماعات گروههای انقلابی چپ با پرتاب سنگ و پاره آجر و با چوب و چماق  حمله می کردند. یورش آنها به هوداران مجاهدین گسترده بود و در مراسم روزگارگر سال 1359، یورش سنگین تر آنها به متینگ مجاهدین در پایانه اتوبوس های مسافربری در خزانه بود که بخاطر صدمات زیادی که به آنجا وارد شد و بیش از سیصد نفر از هواداران مجاهدین زخمی شدند، وزارت کشور رژیم که میرسلیم فرومایه معاون سیاسی آن بود مورد انتقاد قرار گرفت. در آن زمان اوباش حزب اللهی شعارهای مهملی مثل «برو گمشو کمونیست درد/ ما درد تو نیست» و «حزبتون حزب مچل/ رهبرتو لنین کچل»،«داش چکش ستاره /رجوی برات میاره» می دادند. رفسنجانی مثل سایر مسئولان رده اول رژیم در آن زمان از اقدامات این دسته های اوباش به عنوان «مردم ناراضی و عصبانی از عملکرد گروهها» حمایت می کرد. من همان اوائل بعد از سرنگونی رژیم شاه، از هواداران گروههای چپ شنیدم که محمد غرضی(همان فرومایه ای که ربودن فرزندان  طالقانی را طراحی و عملی کردhttps://khodnevis.org/article/51663)

  در منظریه( قم) در حال آموزش پانصد موتور سوار است.

 این موتور سوارها را بعدا در ایجاد رعب و وحشت در خیابانها دیدیم و به خصوص در در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی«سردار سازندگی»، دوران پر رونق جولان اینها با شعار مرگ بر بی حجاب و بد حجاب بود.

 بعد از کشتار بی رحمانه گروههای سیاسی به پیروی از روش پیامبر اسلام در گردن زدن یهودیان بنی قریظه که خواست اعلام شده خمینی در آن سخنرانی 27 مرداد 1358 بودhttps://www.youtube.com/watch?v=T6mUvqEoTZY ،

حزب جمهوری اسلامی هم نقش اصلی خودش را از دست داد و بعد هم به خاطر تشدید اختلافات درونی از جمله اختلاف بین       رفسنجانی و خامنه ای و باندهای دو طرف تعطیل شد. رفسنجانی خود در یک کنفرانس خبری در پاسخ به سوال یک خبرنگار کانادایی در  مورد علت انحلال حزب جمهوری اسلامی - که در روزنامه اطلاعات 14 خرداد 1366 چاپ شد(گاهشمار ماهنامه شورا شماره 32خرداد1366 ص110)-، به روشنی نقش حزب جمهوری اسلامی را که رویارویی با گروهی سیاسی بود مورد تایید قرار داد. او با اشاره به این که «در اوایل تاسیس حزب...رسالت حزب مبارزه با مخالفان اسلامی شدن کشور بود »، گفت:«رفته رفته که مخالفان کم رنگ شدند، حزب هم رسالت خود را کم رنگ دید. حدود یک سال پیش خدمت حضرت امام رسیدیم و خواستیم یا من یا آقای خامنه ای در حزب نباشیم. ایشان آن موقع اجازه ندادند و فقط اجازه محدود کردن دفاتر حزب را دادند و تقریبا نصف دفاتر حزب را تعطیل کردیم...حالا که انتخابات در پیش است احساس کردیم که افراد مختلف در داخل حزب راههای مختلفی را پیشنهاد می کنند... با حضرت امام راجع به این مسائل صحبت شد و ایشان موافقت کردند که ما کلیه فعالیتهای حزب را متوقف کنیم». رفسنجانی در ادامه سخنانش مدعی شد و تاکید کرد که حزب منحل نشده «فقط فعالیتهای حزب متوقف شده ...ولی اگر روزی شرایط کشور مانند اوایل انقلاب شود، حزب می تواند فعالیتش را شروع کند».

رفسنجانی و توهین و تحقیر از پادوها و از بالا و از رهبر و درماندگی و افسردگی

همچنان که در ویدئو مربوط به گریستن او «به یاد امیرکبیر»، در چهره و حرف زدن رفسنجانی می شود دید، او بشدت خسته و دچار افسردگی شدید و اندوه بود.او از سال 88 به این سو، توسری ها و تو دهنی های سنگین گاه از کسانی دریافت کرد که در برابر جایگاه و نقشی که او در نظام جمهوری اسلامی داشت، پشه هم نبودند. مرد شماره دو نظام جمهوری اسلامی که عمرش از بعد از تشکیل این رژیم منحوس در تصدی بالاترین پستها گذشته و رئیس مجلس و دو دوره رئیس جمهور و عضو مجلس خبرگان و نایب رئیس آن مجلس در دوران ریاست آخوند مشکینی بر آن و رئیس آن (مدت باقیمانده از بعد از مرگ آخوند مشکینی تا دوره بعد) بوده است، صلاحیت اش برای کاندیدا شدن در انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 به خواست و اعمال اراده یک «مقام عالیرتبه  امنیتی» با حضور در شورای نگبهان رد شد(این را خودش در دیداری با گروههایی از دانشجویان بیان کرده بود و گویا این مقام حیدر مصلحی وزیر اطلاعات احمدی نژاد بوده) http://www.seratnews.ir/fa/news/116196

دفترکارش را شبانه به آتش کشیدند و کسی هم توسط سربازان گمنام امام زمان به خاطر این اقدام دستگیر نشد. در مجلس خبرگان دوره چهارم و دوره پنجم صف آرایی هایی کردند که او از هیأت رئیسه خبرگان کنار گذاشته شود، حتی قاطرچی پاسدار حسین صفار هرندی هم اظهار نظرهای در این مورد کرد و در برابر او قد علم کرد.

چند ماه پیش، در اجلاس 30 مرداد مدیران و روسای آموزش و پرورش او ضمن سخنانی اشاره داشت که آلمان و ژاپن به خاطر این که بعد از جنگ جهانی دوم « با اینکه برای مسایل نظامی ممنوع بودند، با تکیه بر دانش و با سوق دادن بودجه‌های نظامی به توسعه صنعت و تولید، چنان اقتصاد پایداری ساخته‌اند که الان کاملاً محکم حتی در مقابله با کشورهای خارجی و مستحکم هستند »،همین حرف بهانه یی شد که عناصری از سپاه و زوائد آن، عربده ها علیه او بکشند. موقعیت رفسنجانی در نظام چنان تنزل یافته و سقوط کرده بود که سایت تسنیم که به سپاه قدس یا به معاونت معاونت فرهنگی سپاه تعلق دارد، روز 15 شهریور مطلب اهانت باری از کسی که او را پرویز امینی، جامعه شناس و کارشناس مسائل سیاسی معرفی کرده درج کرد که در آن خطاب به هاشمی رفسنجانی از جمله نوشته بود« با قاطعیت می‌گویم که هیچ کس غیر از شما نمی‌توانست اشرافیت، تجمل‌گرایی و ثروت پرستی را به ارزش، و ساده‌زیستی و کم هزینه بودن مدیریت کشور را در یک جامعه پساانقلابی، به ضدارزش تبدیل کند.عمر سیاسی شما رو به پایان است اما آثار پتک‌هایی که بر پیکره انقلاب اسلامی زده‌اید، حالاحالاها بلای جان آن خواهد بود. اخیرا نیز که قدرت دفاعی جمهوری اسلامی را هدف گرفته‌اید و می‌خواهید بعد از کارستانی که در اقتصاد و مدیریت و سیاست و فرهنگ در این چند دهه بعد از انقلاب کرده‌اید، جای خالی امنیت مردم را نیز در این کارنامه پر کنید! تلاشتان را بکنید. شاید بتوانید!».


پاسخی دفتر رفسجانی به حمله ها، اهانت تند پاسدار جاجی زاده

 حمله به او به خاطر آن سخنان، چنان از این سو و آن سو و از تریبون های نماز جمعه بلند شده بود که رفسنجانی از طریق مسئول دفتر خود پاسخی به آنها داد. مسئول دفتر رفسنجانی روز 15 شهریور در نامه یی که توسط سایتهای خبری مثل ایسنا در داخل انتشار یافت، «در واکنش به موج تخریب‌های اخیر علیه رئیس مجمع تشخیص مصلحت» از جمله یاد آور شد:« تصمیم‌سازان و مجریان سناریوی تخریب رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مدت‌هاست در فضای مسموم سیاسی و جناحی، خود را به خواب سنگین تغافل زده‌اند .واقعاً انسان برای نظام اسلامی نگران می‌شود، وقتی می‌بیند که گروهی با بغض و کینه، خود را بلندگوی نظام می‌دانند و برای دفاع از منطقی که ندارند، به هر شیوه غیرمنطقی دست می‌زنند که این غرق شدن آنها در بغض و کینه یادآور آن مثل عربی است که می‌گوید: "الغریق یتشبث بکل حشیش"» http://www.isna.ir/news/95061510023/

اما فرماندهان سپاه که خود را مالک کشور و «انقلاب» و پاسدارِ «انقلاب اسلامی» می دانند، و بابت آن جنگ ویرانگر مرگباری که بیهوده 8 سال ادامه یافت و سبب به جا ماندن دهها هزار کشته و بیش از یک میلیون معلول و ویرانی صدها شهر و روستاها در مناطق غرب و جنوب غربی کشور شد و آخرش هم با جام زهر نوشیدن امامشان یایان یافت از زمین و زمان طلبکارند، ساکت نماندند و سه روز بعد با درشت گویی و دریدگی از زبان فرمانده هوا- فضای سپاه پاسخی به آن نامه دادند. پاسدار حاجی زاده در یک سخنرانی در کاشان بدون اسم بردن از رفسنجانی گفت:« وضعیت ایران را با دو کشور شکست‌خورده ژاپن و آلمان که اجازه ندارند ارتش داشته باشند مقایسه می‌کنند و می‌گویند اگر نیروی نظامی نداشتیم وضعمان خوب بود، من نمی‌دانم واقعاً می‌فهمند و این حرف‌ها را می‌زنند یا نمی‌فهمند؛ اگر جرأت دارند چند روز بدون محافظ تردد کنند بعد بگویند کشور نیروی نظامی نمی‌خواهد». وی نداشتن خط قرمز سیاسی در کشور را یکی از معضلات کشور دانست و گفت:« متأسفانه خط قرمزی در حوزه سیاست نداریم و این‌یکی از معضلات کشور است، هرکس برای رسیدن به اهداف سیاسی خود حاضر است هر حرفی را بزند و هر کاری را بکند و هرکسی در رابطه با هر چیزی نباید صحبت کند». این «می فهمند یا نمی فهمند» و یاد آوری «خط قرمز در حوزه سیاست» برای رفسنجانی و او را «هرکسی» نامیدن -آن هم از سوی کسی که به سازمان و تشکیلات نظامی خودسری تعلق دارد که مطلقا  حد و حدود و محدویتی برای خود چه در تعرض به حقوق شهروندان، چه در زیر پا گذاشتن و بی اعتنایی به هر قانون و مقررات مربوط به امور عادی مثل ضوابط ساختمان سازی شهرداری یا ضوابط سازمان حفاظت از محیط زیست، چه در سیاست داخلی و چه مسائل سیاست خارجی نمی شناسد(به طور مثال اعلامیه تهدید آمیز  صادر کردن سپاه علیه عربستان سعودی و تهدید به انتقام به خاطر اعدام شیخ نمر و بیانیه تهدید آمیز صادر کردن پاسدار سلیمانی برای مسائل داخلی بحرین)، با در نظر گرفتن نقشی که هرکدام(رفسنجانی و او) در رژیم و برای رژیم داشتنه اند، چیزی جز «غلطهای گنده تر از دهن» از سوی پاسدار حاجی زاده نسبت به نفر دوم و مهم ترین گرداننده و سیاستگذار جمهوری از زمان تشکیل آن که هنوز زنده بود، نبود.


عربده و درشتگویی این پاسدار نسبت به رفسنجانی و عربده های بسیجی استراتژیست! «رئیس مرکز بررسی‌ های دکترینال امنیت بدون مرز ایران (اندیشکده یقین)»!  حسن عباسی و متهم اصلی فتنه 88 خواندن او خط و نشان کشیدن برای اوhttps://www.youtube.com/watch?v=sVa_nbMsLd4 ،

به بخوبی بیانگر این است که رفسنجانی جایگاه و منزلت خود را در رژیم خمینی ساخته و گند گرفته ولایت فقیه تا چه حد از دست داده بود و تا کجا به زیر افتاده و توسری خور شده بود. دو سال پیش پاسدار حسین شریعتمداری مشاور رهبر و خط دهنده به رهبر برای فرستادن حکم حکومتیِ کنار گذاشتن طرح اصلاح قانون مطبوعات و بعد هم تعطیل «فله یی» نشریات جناح موسوم به اصلاح طلب، به شکل روشن و صریح ، در مطلب اهانت آمیزی در ۱۴ اسفند  ۱۳۹۳ یاد آوری و تاکید کرده بود که رفسنجانی دیگر «استوانه نظام» نیست . http://www.entekhab.ir/fa/news/193007/

خامنه ای و نشان دادن تنزّل رفسنجانی در نظر او در پیام به مناسبت مرگ او

به نظر نگارنده آنچه باعث تشدید دریدگی باندهای رقیب نسبت به رفسنجانی شد، نامه سرگشاده او به خامنه ای** در جریان انتخابات ریاست جمهوری رژیم در سال 88 در اعتراض به اتهام زنی های محمود احمدی نژاد بودhttp://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=51314. ولایتمداران این اقدام او را کاری تحریک آمیز و نابخشودنی یافتند. بعد هم در سخنان او در نمازجمعه 26 تیر که آخرین خطبه خوانی او در نماز شد، بر شدت عصبانیت ولایتمداران چسبیده رهبر افزود.

روشن ترین نشانه تحقیر و توسری خوردن رفسنجانی از خامنه ای، ندادن اجازه حضور به او به عنوان خطیب و امام جمعه در نماز جمعه در چند سال بعد از سال 88 به آدمی است که سالها در مقام رئیس مجلس و رئیس جمهور و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، هر هفته از همین تریبون سیاستها و مواضع رژیم در مسائل داخلی و خارجی را توضیح داده و انطباق آن را با اهداف و آرمانهای «امام راحل» و با احکام اسلام و رفتار پیامیر و امامان، برای «امت همیشه در صحنه» شرح داده بود. خامنه ای حتی در پیام تسلیت خود به مناسبت درگذشت رفسنجانی، در کنار تعارفاتی که برای «ادای احترام» به او کرده، از سکه افتادن رفسنجانی در نظرش و این که دیگر رابطه و الفت او با رفسنجانی مثل سابق نبوده است را، به طور حسابگرانه یاد آور شده است؛ آنجا که گفته است:«... اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت در برهه‌هایی از این دوران طولانی هرگز نتوانست پیوند رفاقتی را که سرآغاز آن در بین‌الحرمین کربلای معلّی بود، بکلّی بگسلد...». این کلمه «بکُلّی» بیانگر آن مقدارِ باقی مانده یا ته مانده از «پیوند رفاقت» بین او رفسنجانی است که دیگر مثل سابق وجود نداشت و تازه این ته مانده هم به خاطر آن بوده است که:« وسوسه‌های خناسانی که در سال های اخیر با شدت و جدیت در پی بهره‎‌برداری از این تفاوت های نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او(رفسنجانی)»، نسبت خامنه ای«خلل وارد آورد». این است ادای احترام به یک یار و رفیق و چهره شاخص نظام اسلامی و از «سابقین» نظام اسلامی، به شیوه ولی امر مسلمین.

کارنامه ضد مردمی و آلوده به جنایت رفسجانی

کارنامه اکبر هاشمی رفسنجانی از زمان برقراری رژیم آزادی کش و ضد ایرانی جمهوری اسلامی، لبریز از قلدرمنشی و جنایت است. او در دهه کشتار نیروهای دگراندیش که در برگیرنده هزاران دانشجو و دانش آموز و کارگر و معلم بود، در کنار خمینی و گرداننده اصلی نظام بود. این آخوند فرومایه زمانی که رژیم گروه گروه هوداران گروههای سیاسی را اعدم می کرد و اسامی آنها را هم از رادیو و تلویزیون اعلام می کرد بارها در نماز جمعه بر درستی و حق بودن اعدام مخالفان رژیم تاکید کرد. یک مورد آن بعد از بازگشت از سفر کره شمالی در شهریور 1360 بود که با خانواده و نوه هایش به آنجا سفر کرده بود
و گفت در آنجا در مورد اعلام اسامی اعدام شدگان پرسیدند و این که چطور رژیم از اعلام آن نگرانی ندارد و گفت ما گفتیم که این خواست مردم است. او از این که ایرانیانی که از جور ستم و فضای خفقانی که رژیم به وجود آورده بود و کشتاری که به راه انداخته بود از کشور گریخته و به کشورهای دیگر پناهنده شده اند و با مشکلاتی در آنجا رو به روهستند، با شادمانی و تحقیر اهانت به آن این را بیان می کرد و برای آن دسته از مخالفان نظام متعفن آخوندی هم که نتوانسته بودند بگریزند آینده ای جز ماندن در زندان و «پوسیدن» در زندانهای رژیم نمی دید. رفسنجانی یک پست فطرت خالص دوبار تقطیر شده بود. یک پست فطر خالص از جنس لاجوردی و خمینی و خلخالی و فلاحیان و نیرّی و خامنه ای. او با سایر جنایتکاران بیشرفی که دشمن آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی بودند و کمر به قتل عام فرزندان انقلابی و آزایخواه ایران بستند، هیچ تفاوتی نداشت. امامشان خمینی پلید به صراحت می گفت که «مردم انقلاب نکرده اند که کشورشان مثل سوییس بشود». می گفت «اقتصاد مال الاغ است». مدعی بود که مردم برای اسلام قیام کردند و در آن سخنرانی سوم خرداد سال 58 که با  تیتر«امام استراتژی انقلاب را اعلام کرد» در کیهان 5 خرداد چاپ شد، منظورش از اسلام را هم معنی کرد و تصریح کرد که «اسلام یعنی آخوند روحانییین و اسلام درهم مدغمند».

  او از توطئه های قتل روزنامه نگاران و دگراندیشان که در زمان ریاست جمهوری اش و تصدی وزارت اطلاعات توسط فلاحیان جنایتکار فاسد، صورت گرفت آگاه بود و در ماجرای ربوده شدن فرج سرکوهی توسط وزارت اطلاعات، او مهر تایید به سناریو وزارت اطلاعات مبنی بر خروج او از کشور و گم شدنش در خارج از ایران زد. او در قتل و ترورهای مخالفان خارج از کشور از جمله ترور قاسملو و کشتار در رستوران میکونوس و ترور دکتر کاظم رجوی و سایر ترورهای دوران ریاست جمهوریش مسئول است. از قلدرمنشی های نفرت انگیز و فراموش نشدنی او عربده کشی علیه زنان ایران در نماز جمعه 12 اردیبهشت 1365و تهدید به این که چون آنها لجاجت می کنند «یه قدری خشونت لازم دارند» و ادوگاههای ویژه برای آنها ایجاد خواهد شد و به آنجا فرستاده خواهند شد و هزینه شان را هم شوهرانشان باید بدهند، است


. قلدرمنشی دیگر او این بود که وقتی کسانی در مورد وضع وخیم اقتصادی و فشاری که به قشرهای کم در آمد وارد می شود، یاد آور شدند که «صدای شکستن استخوان اقشار آسیب پذیر» زیر فشار تورم وگرانی بلند شده است، تحمّل شنیدن این هشدار را هم نداشت و ضمن حمله به آنها گفت اینها استخوان را با طین و آسیب را با صاد می نویسند. او دستور دستگیری عزّت الله سحابی و 22 تن از «ملی - مذهبی» ها را که در سال 69 در انتقاد از اوضاعِ کشور که روش اداره امور نامه ای به او نوشته بودند، داد(وزارت اطلاعات با وزیری فلاحیان اقدام کننده بود) و دستگیر شدگان به ویژه عزّت الله سحابی زیر فشار جسمی و روحی قرار گرفتند. عزت سحابی در مورد این ماجر گفته بود:« "ما به آقای هاشمی نامه اعتراضی نوشتیم. اعتراض ما به آقای هاشمی این بود که اولاً اوضاع اقتصادی کشور بسیار خراب است. فقر و اختلاف طبقاتی بسیار فاحش است. دوم اینکه وضع سیاست خارجی ما به گونه ای است که ما در انزوای کامل قرار گرفته ایم و همه دنیا با ما مخالف هستند. در رابطه با این نامه، ۲۳ نفر را بازداشت کردند که یکی از آنها من بودم... بعد از دستگیری ها، در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، چند تن از نمایندگانی که مرا می شناختند، به آقای هاشمی اعتراض کردند که چرا عزت الله سحابی را گرفتی؟ آقای هاشمی پاسخ داده بود: رویش زیاد شده بود، می خواستیم رویش را کم کنیم.».

مرگ رفسنجانی و تاثیرات آن

بعضی در مورد تاثیر مرگ رفسنجانی و نقشی که او در انتخابات گذشته داشت و در آینده می توانست داشته باشد، حرفهایی زده اند که بیشتر خیال پردازی است به جای تحلیل و ارزیابی درست از شرایط؛ همانطور که در مورد اهمیت رئیس مجلس خبرگان شدن او بعد از مرگ آخوند مشکینی خیالپردازی کردند و در انتخابات بعد از آن برای خبرگان. رفسنجانی، همانطور که شواهدی که آورده شد نشان می دهد، به کلی به حاشیه رانده شد بود. او حداکثر اعتراضی را که «مصلحت بود» بکند در آن نامه سرگشاده به خامنه ای و بعد در آخرین نماز جمعه ای که فرصت یافت  بعد از انتخابات امامت آن را بعهده بگیرد(26 تیر88) کرد و پیشنهاداتی هم برای حل مسائل فوری، به نظرش رسیده بود داد که از جمله آزادی زندانیان سرشناسی بود که از آنها اسم نبرد ولی معلوم بود که خودیها و عناصری از جناح اصلاح طلبان نظام منظورش بود.

در مورد تاثیر و حضور و عدم حضور رفسنجانی در روند رویدادهای آتی از جمله انتخابات ریاست جمهوری یا مساله بعد از مرگ خامنه ای حرفهای مبالغه آمیزی زده شده است. در این مورد نظریه پردازان و تحلیل گران خوب است به یاد بیاورند که هاشمی رفسنجانی نه در پیدایش «حماسه 2 خرداد» و برنده انتخابات ریاست جمهوری شدن خاتمی با دو سوم آرا در برابر رقیب خود ناطق نوری تاثیر گذار بود، نه در پیدایش «جنبش سبز» و«یَل» شدن میرحسین موسوی و نه در انتخابات 92 و برگزیده شدن روحانی به ریاست جمهوری. اگر رفسنجانی از روحانی حمایت نمی کرد مگر در نتیجه «مناسک» انتخابات چه تاثیری می توانست بگذارد ؟ آنچه که در برنده انتخابات شدن روحانی تاثیر تعیین کننده داشت، کنار کشیدن عارف از انتخابات به نفع او بود که تشویق خاتمی در آن موثر بود. در صورت مرگ خامنه ای پیش از او، رفسنجانی توسری خورده، انتخاب مطلوب برای سکان داران اصلی قدرت که فرماندهان سپاه و گردانندگان وزارت اطلاعات هستند نبود و به احتمال زیاد خبرگانی که اکثریتش را عناصری از جنس یزدی و جنتی و فلاحیان تشکیل می دهند، به کسی رای می دادند که سپاه به او نظر تایید آمیز دارد و کسانی مثل آخوند صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه که بیشتر از وزیر خارجه در مسائل سیاست خارجی اظهار نظر می کند، یا رئیس اسبق قوه قضائیه آخوند شاهرودی و ... می توانستند ولی فقیه مورد تایید آنان باشند. آن دو نفری هم که گفته می شود برای زمان مرگ ولی فقیه از پیش انتخاب شده اند، حتما او یکی از آنها نبوده است. ثانیا به فرض هم که او انتخاب می شد، راه کار شکنی سپاه و مساله آفرینی برای او تا حد وادار به اطاعت کردنش برای سپاه بسته نبود. رفسنجانی در موقعیت خامنه ای در زمان مرگ خمینی قرار نداشت. او با این همه هتک حرمتی که از او شده بود و توسری که خورده بود، نمی توانست ولی فقیهی باشد که برای سپاه و مدرسین حوزه علمیه چهارچوب و حد و حدود تعیین کند. وچون برای همه دستجات این رژیم منحوس اسلامی، از اصلاح طلب تا هار و اصولگرا، حفظ نظام اسلامی با هویت گندی که از خمینی گرفته است، بالاترین الویت و «اوجب واجبات» است، نه رفسنجانی نه هیچ یک از باندهای اصلاح طلب، در حد از صحنه بیرون ریختن سپاه و حزب الله و به مردم رجوع و خواهان حضور آنها در میدان به این منظور نخواهند شد، چون اگر سیلی راه بیافتد که بنیان سپاه و سربازان گمنام امام زمان با زوائد و تاریکخانه های سازماندهی اوباش حزب اللهی را ویران کند، دیگر مهارش در دست آنها نخواهد بود. انقلابی خواهد شد که برای زدودن آخوند و «اسلام» از پهنه سیاست و از تصمیم گیری و تعیین باید نباید برای زندگی مردم.

  وضع و موقعیت رفسنجانی در سالهای آخر عمر، بی شباهت به وضع احمد خمینی«یادگار امام»، در دوران «سردار سازندگی» نبود که انتقاد ها و نق زدنهایش در همان محدوه دیدارها، وزوز مزاحمی بود که نبودنش برای نظام ولایی و مقام معظم رهبری و رفسنجانی، مفید تر از بودنش بود. چون آن وزوزها و نق زدن ها به «وحدت» در نظام و «اطاعت از ولی امر» خدشه وارد می کرد و می توانست، «بهانه به دست معاندان» بدهد و «خوراکی برای رادیوهای استکباری و صهیونیستی باشد». به طور مثال رفسنجانی در یکی از آخرین سخنرانی هایش در جمعی، با انتقاد از رد صلاحیت حسن خمینی برای مجلس خبرگان، صلاحیت کسانی را که دست به چنین اقدامی زده اند، مورد سوال قرار داد. کسانی که از آنها اسم نبرد، اما در اختیار گرفتن «تریبونهای نمازجمعه و سلاح و صدا و سیما» را هم از کارهای آنان دانست و آن را زیر سوال برد و پرسید خودشان این صلاحیت را از کجا آوردند. او بعضی از اقدامات این گروه را که «فکر می کنند قدرت برای آنها مادر زادی و ابدی است» مثل تلاش برای اینکه اینترنت در کشور نباشد و جمع کردن آنتن ماهواره ای را یاد آور شد و بر بیهودگی و شکست این قبیل اقدامات و «بیشتر شدن آگاهی مردم» تاکید کرد.


این اظهارات او حمله و انتقاد گسترده یی علیه او برانگیخت و کسانی چون عباس عبدی و آخوند ابطحی هم البته از زاویه دیگری و یاد آوری اقدامات وعملکرد خود او، وی را مورد انتقاد قرار دادند. بخشی از این واکنشها را در لینکی که اینجا آورده شده می شود مطالعه کرد http://otaghkhabar24.ir/news/34312

خیلی قبل از این هم سخنان او در نماز جمعه 26 تیر 88 که آخرین نماز جمعه اوشد، خشم زیادی در بین بالایی های ولایتمدار از جمله آخوند محمد یزدی را برانگیخت و به آن واکنش نشان دادند. در در آن زمان در مطالبی این واکنشها را مورد اشاره قرار دادم  http://iradj-shokri.blogspot.fr/2010/08/26-1358.html

به هر حال رفسنجانی از «رفیقان» دیروز خود و نوچه هایی که در طی این سالهای سیاه آوار شدن نظام آخوندی – اسلامی بر سر مردم ایران، از اجزاء ماشین سرکوب نظام بودند و با ریختن خون شریف ترین فرزندان انقلابی مردم ایران، باریختن خون شکرالله پاک نژاد و سعید سلطانپور و توماج و هزاران جوان و نوجوان آزادیخواه و برابری خواه، و با صدها جنایت دیگر، بقای رژیم را امکان پذیر کردند تا امثال رفسنجانی و خامنه ای و سایر مردم کشان آزادی ستیز و مرتجع بر مسند قدرت باقی بمانند؛ تا «احکام اسلام» را در کشور جاری و ثروت ملی را تاراج کنند و بباد بدهند و مردم را بیچاره و خانه خراب کنند، تحقیر دید و توسری خورد و دختر و پسرش به زندان رفتند. انتقاداتی که در سخنرانی های آخر عمرش در دیدارهایی که داشت بر زبان راند، نشان دهنده نارضایی عمیق و او از گردش کار در رژیم و نگرانی از آینده رژیم و بیچارگی و ناتوانی او از هر اقدامی برای تغییر وضع و تاثیر گذاری بود.

 به تازگی برخی شایعات و گمانهایی در احتمال به قتل رسیدن او منتشر شده است. من فکر می کنم این شایعات بیشتر برای سیاه تر نشان دادن چهره ولی فقیه و تطهیر رفسنجانی پخش شده است. احتمال حمله قلبی برای آدمی که 82 سال داشت و به شدت افسرده و اندوهگین بود، امر بعیدی نیست و چند دقیقه بدون ناظر و مراقب بودن بعد از حمله قلبی کافی بود که  آب ریه های او را پر کند و در استخر خفه شود. به هرحال اگر به قتل هم رسیده باشد او به خاطر تحقیر و توسری و تودهنی های فراوانی که در چند سال گذشته و به ویژه این اواخر دریافت کرده بود، در آستانه دق مرگ شدن بود. او هم مثل امامش خمینی در وضعی که سزاوار نقش و مسئولیتی که در نابود کردن انقلاب مردم ایران علیه استبداد و بی عدالتی و در جنایت علیه مردم ایران و آزادی کشی اش داشت، تحقیر شده و شکست خورده و افسرده و گریان مرد. بعد از اعلام خبر مرگ او، از انتهای بخش توسری خورده و منزوی نظام ولایت فقیه و از سوی کسی مثل آخوند سیّد محمد خاتمی، تا درنده ترین عناصر جناح هار مثل آخوند درنده امام جمعه تهران احمد خاتمی و آخوند جنّتی عضو و دبیر شورای نگهبان که در رد صلاحیت رفسنجانی برای کاندیدا شدن به ریاست جمهوری مسئولیت غیر قابل ماستمالی کردنی دارد، همه برای بهره برداری از این اتفاق به عنوان حمایت مردم از کل نظام، به نفع نظام کیسه دوختند و خواهان شرکت گسترده مردم در تشییع جنازه او شدند. این رقم دو نیم میلیون نفری که ذکر کرده اند البته حرف چرندی مثل ادعای شرکت میلیونی امت خدا جود در نماز جمعه است. اما تعداد قابل توجهی در تشییع او شرکت کردند که طبعا کمترین بخش از آن مربوط به حزب اللهی های بیشعور و ولایتمدار بود و بیشترین تعداد به آن بخشی تعلق داشت که از سال 76 به این سو با حضور خود در انتخابات و تاثیر گذاری در نتیجه آن به نفع جناح مساله دار رژیم از رهبر، تلاش کرده اند سپری و ترمزی در برابر جناح هار رژیم درست کنند. شعارهایی چون «حصر باید بشکنه» و شعارهایی در حمایت از میرحسین موسوی، بیانگر علت حضور گروه کثیری از مردمی بود که بعد از عاشورای 88، رژیم با راه انداختن راه پیمایی بسیجی در روز 9 دی و دائم از آن در بوقهای تبلیغاتی و رسانه های تحت اختیار انحصاری دستگاه ولایت، به عنوان «یوم الله» و «حماسه» یاد کردن، فرصت مناسب برای اعلام حضور نیافته بودند. به مناسبت «یوم الله 9 دی» در دی ماه امسال اینجا و آنجا فرماندهان سپاه در سراسر کشور بالای منبر رفتند و زِر عقیدتی مبسوطی زدند که همراه آن با فتنه خواندن اعتراضات مردم به نتیجه انتخابات، و بر زبان راندن تهدید های که خود حکایت از برنامه اینها برای انتخابات سال 96 است، با هرجمله یی سطلی شکر بلعیدند. این حضور در مراسم تشییع رفسنجانی فرصتی برای پاسخ به آن زر زدن های مبسوط و شکرخواریهای سطلی هم می تواند باشد؛ همچنان که در بعضی از شعارها دیده شد. عوامل دیگری هم در این امر می تواند موثر بوده باشد: توسری خوردن رفسنجانی از دستگاه ولایت و انتقاد او از بعضی اقدامات بخش متصل به خامنه ای و زندانی شدن فائزه و تلاش فائزه در نزدیک شدن به مردم، به نظر نگارنده این سطور در برانگیختن عواطف مردم برای تسلی دادن به کسی مثل فائزه می تواند از عوامل موثر در شرکت آنها در تشییع جنازه رفسنجانی بوده باشد.

حاشیه های رویداد مرگ رفسنجانی – از آنچه در حاشیه رویداد مرگ رفسنجانی گذشت، می توان به «موقع شناسی دیپلماتیک» و هوش سفیر انگلستان در ایران اشاره کرد که به امضای دفتر یادبود یا فرستادن پیام بسنده نکرده و خود در مجلس ترحیم رفسنجانی شرکت کرد. این اقدام سفیر بی تردید برای زدودن و یا کاهش عصبانیت بالائیهای رژیم آخوندی از اظهارات چندی پیش نخست وزیر انگلستان در اجلاس شورای همکاری خلیج فارس در بحرین که در آن «ایران» را «تهدیدی» برای امنیت و ثبات منطقه خواند و یاد آور شد که انگلستان برای مقابله با آن در کنار کشورهای منطقه است، بوده است. این اظهارات سبب خشم مقامات رژیم شد و وزارت خارجه رژیم سفیر انگلستان را احضار و به اظهارات نخست وزیر انگلستان اعتراض کرد. از مجلیسان ولایتمدار و محافل بوقی نظام ولایی صدای کاهش سطح روابط و اخراج سفیر انگلیس بلند شد. شخص رهبر رژیم و «ولی امر مسلمین جهان» هم خشم خود را در سخنرانی در دیدار با مسئولان و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی در ۲۷ آذر نشان داد. او در واکنش به سخنان نخست وزیر انگلیس گفت« در روزهای اخیر انگلیسی‌ها در نهایت بی‌شرمی، ایران مظلوم و عزیز را تهدید منطقه نامیده اند اما همه می دانند که برخلاف این اتهامات، این انگلیسی‌ها هستند که همیشه منشأ و منبع تهدید و فساد و خطر و نکبت بوده‌اند».

  با این که رژیم سه روز عزای عمومی اعلام کرد، انگشتشمار بودند سران کشورهایی که به روحانی پیام تسلیت فرستادند و آن هم مربوط بود به بعضی کشورهای منطقه و اطراف ایران که در آن میان آنچه بیشتر توجه را جلب می کند، پیام تسلیت پادشاه بحرین بود که رژیم و حتی پاسدار سلیمانی اش برای بهم ریختن نظام سیاسی آن کشور خط و نشان می کشند. از آن سوی دنیا هم از نیکارگوئه و ونزوئلا و کوبا پیامهای برای روحانی فرستاده شد. اما از کرملین که رژیم به طور استثنایی با آن رابطه همکاری نظامی تا حد دادن اجازه استفاده از پایگاه نظامی را دارد، صدایی بر نخواست و این حتی برای یک تحلیل گر خبرگزاری اسپوتنیک هم سوال برانگیز بود و در مطلبی با عنوان « چرا کرملین به مناسبت درگذشت هاشمی رفسنجانی ابراز همدردی نکرد؟» با اشاره به امضای دفتر یادبود در سفارت رژیم در مسکو (به ادعای او) از سوی ایرانیان مقیم مسکو و غیر ایرانیان و روسها، این سوال را مطرح کرده است ولی درصدد یافتن پاسخی برای آن بر نیامده است.


 به نظر می رسد که روسیه اعتماد چندانی به رژیم ندارد و رژیم اعتبار زیادی پیش روسها ندارد. چندی پیش اسدالله عسگراولادی رئیس اطاق مشترک بازرگانی ایران و چین و ایران روسیه در مصاحبه یی گفت که «روسها طیّاره سوخوی 100 را(مسافربری است و سوپرجت هم گفته می شود) به ما نفروختند» و یاد آور شد که روسها علاقه به سرمایه گذاری در ایران هم ندارند و مایلند ایران در روسیه سرمایه گذاری کند. http://tnews.ir/news/8e0077424767.html

لازم به یاد آوری است که در مرگ خمینی هم جز از پاکستان و سوریه و شاید یکی دو کشور دیگر، پیام تسلیتی برای میراث خوران خمینی فرستاده نشد، بس که رفتار گردانندگان این رژیم طالبانی و داعشی و همراه با توهین و بی احترامی به همه بوده است. همانطور که در داخل نسبت به دگراندیش عمل می کردند، تا کار به حذف و کشتار رسید و بعد از قلع و قمع دگراندیشان، به حرمت شکنی و حذف همراهان سابق روی آوردند که آثار و نتایج اش امروز در برابر همگان است.

 از مسائل دیگری که در حاشیه مرگ رفسنجانی مورد توجه قرار گرفت، یکی ادعای بادامچیان در مورد این که ترور حسنعلی منصور با اسلحه یی که رفسنجانی داده بود صورت گرفته بود که بطور قاطعانه از سوی دفتر او تکذیب شد.

 و بالاخره این که «فاکتور» گرفتن خامنه ای از جمله یی در نماز میّت که در آن خوبیهایی متوفی مورد تاکید قرار می گیرد و همراه آن برای اعمالش طلب مغفرت می شود، از نظر ها دور نماند. خامنه ای آن جمله را نخواند چنان که گویی در آن «یار و رفیق دیرین»خوبی سراغ نداشت، اما طلب مغفرت برای او را خواند. در این مورد اقای محمد جواد اکبرین که دین پژوه مقیم فرانسه معرفی شده است در رادیو فردا توضیحاتی داده است که می تواند روشنگر علت و معنی رفتار خامنه ای باشد. http://www.radiofarda.com/a/28224303.html

-------------------------------------------------------------------- 


 این لینک هم مربوط به حرفهای رفسنجانی در مورد حبس و دادگاه پسرش مهدی هاشمی و بحث تقاضای عفو اوست


------------------------------------ 

۲۷ دی ۱۳۹۵ - ۱۶ ژانویه ۲۰۱۷


هیچ نظری موجود نیست: