بهمن۵۷؛انقلاب گیوتین
محمد شوری
محمد شوری
این یک داستان واقعی ست.
«زبان ما شمشیرماست»!
این سخن را روزی«سیدیحیی صفوی»،ازسرداران وفرمانده ی اسبق سپاه پاسداران گفت:
«این روزهاروزنامه هاونشریاتی چاپ می شودکه امنیت ملی کشوردرخطرقرارداده اند...مابدنبال این هستیم ریشه ی ضدانقلاب را در هرکجاکه هستندبزنیم...بعضی رابایدگردن بزنیم ،بعضی هارازبانشان راقطع می کنیم. زبان ما شمشیرماست»[2]. اما این گردن زدن امرتازه ای نبود؛پیشترازاین،پیشوا(خمینی)درددهه 60وبخصوص سال 67خیلی هاراگردن زده بود!
وچه زوداتفاق افتاد؛وهمه ی انقلابیون ضدانقلاب شدو«گیوتین»انقلاب۵۷به سراغ همه ی انقلابیون آمد:
«روسپیر»گردن«دانتون»[3]راوبعدهم نوبت خودراانتظارکشید...
همه ی گردآمده ها دراطراف خمینی در12بهمن57وهمه ی کسانی که دراین انقلاب سودای زعامت داشته وجزوالسابقون ومبارزین بودند،مرگ باگیوتینِ«التقاط»، «منافق» و«فتنه» تن شان رالمس کرد و ازدایره به بیرون پرتاب شدند!
«قطب زاده»که بزرگ شده خمینی بودوبرخی فرزندخوانده اش می پنداشتند، بدستورپیشوا(خمینی)اعدام شد.و«بازرگان»،که دولت شرعی[4] وامام زمانش می نامید،همان نخستین سال به«دولت شیطان»که آبشخورش«شیطان بزرگ» است،دق مرگش کردند.
«ابوالحسن بنی صد»(روشنفکرمذهبی ی باسوادآیت الله زاده) هنوزعَرق انتخابش به ریاست جمهوری خشک نشده بودکه حَسدحاسدان جماعت روحانی گردآمده دراطراف خمینی،انداختش درفریزرانجمادانحصارطلبی تافقط وفقط خمینی باشدو«سیداحمدوهاشمی وسیدعلی».
به قول«سیدمهدی هاشمی(که خودوباندش چشم فتنه[5]بودند):«مثلث:سیداحمد، هاشمی رفسنجانی وسید علی خامنه ای»!
او درنامه ی خود به آیت الله متتظری درتاریخ13اردیبهشت1365که گزارش دیدارش باهاشمی رفسنجانی راارائه می دهد،از قول وی(هاشمی رفسنجانی)می نویسد:
«درعین حال بایدشماحتما با آقای خامنه ای ملاقات کرده ومسائلتان راحل کنید و شماباآن سابقه ای که باایشان داشته اید نباید دورباشید.احمدآقانیزبسیار موثراست وامام اوراقبول داردو شماباید او راهم ملاقات کرده ومسائل فی مابین رامرتفع سازید».
ایشان تاکیدفراوان داشت:
که در«مثلث حاکم»باید مسائل حل وفصل شود.(مثلث حاکم تعبیرمن است).[6]
بعدهایک ضلع از این مثلث(خامنه ای)نه به وی (هاشمی رفسنجانی)رحم کرد ونه به ضلع دیگرمثلث،سیداحمد!
احمدخمینی_که سودای جانشینی پدر داشت_به اشاره چیزخورش کردند تادیگر ازاین توهّمات بسرش نزند؛هاشمی رفسنجانی هم که دراستخر فین شخصی اش شنا می کردگفته شد در روز قتل امیبرکیبر سکته کرده است!؟!
«منتظری»-که می گفتندخلاصه شده ی امام است، وبه فقیه عالیقدرملقب شد- تمام انقلاب راتالحظه ی مرگش،درحصر،حاسدان و حصر ج.ا.ا قرارگرفت...
درانقلاب۵۷، انقلابیون شکارچی هم شدند[7].وبدلیل تحمل نکردن یکدیگر وبی تجربگی وحسادت وزیرآب زنی،شکارموسادوسیاوکا.گ.ب وام آی.سیکس شدندو عوامل این سازمانها به وسیله نیروهای ساواکی وسلطنت طلب وآدمهای اجیره شده ی ابن الوقت سست نظرووابسته به زیرناف،آنهارابه جان هم انداختند![8]واین بازی وطنازی تاالآن هم ادامه داشته ودارد وویرانی عظیمی رانثاراین ملت نگون بخت کرد.
انقلاب که پیروزشد،باپیش بینی هایی که جاسوسان کارکشته ی سیا وموسادوام آی سیکس می کردندوسیله بازمانده های ساواک توانستند نقش خوبی در ایجادشکاف بازی کنند![9]
بقول سعیدحجاریان(ازنخستین اداره کننده های نهاداطلاعاتی نخست وزیری بودو ازبنیانگذاران واجا):[10]«مابعدازانقلاب تاچشمان را بازکردیم که ساواک منحل شده و28،17جریان اطلاعاتی درکشوربوجودآمده است،هرکناروگوشه ای یک تشکیلات اطلاعاتی به این کمیته وآن بخش ازسپاه،ستادمبارزه باموادمخدرآقای خلخالی، نخست وزیری وخلاصه درجاهای مختلف تشکیلات اطلاعاتی دقیقی وجودنداشت و کشورمحل تاخت وتازسرویس های اطلاعاتی خارجی شده،مااحساس کردیم ایران بهشت جاسوسان شده است».
مثلاگروه«فرقان»یکی از سازماندهی ساواک قبل ازانقلاب بود،که نفوذ درآن قرار بود که انقلابیون دوره ی انقلاب راترور کند،اما بدلیل زودرس بودن این پیروزی،به بعدازانقلاب رسید.[11]که خیلی زود کاراین گروه تمام شد.باقلع وقمع فرقان نوبت به سازمان مجاهدین خلق رسید.
ساواک ایران که دست آموزسیاومعلم واساتیدش کارشناسان سیابود،سازمان مجاهدین خلق که بنیانگذاران اصیل وراستینش همگی درزیرگیوتین شاه اعدام شده بودند،باقی مانده اش رادرزندان رابارهانیدن ازاعدام وخرید،همچون سعادتی ومسعودرجوی،بعدازانقلاب درهدایت خود داشت!این هدایت تاالآن هم ادامه داردو اظهرمن الشمس است![12]
بدلیل بدبینی شدید روحانیت سنتی ازآنها،ازورودشان به قدرت ودولت جلوگیری شد.
این سازمان که بدلیل سوابق ازمحبوبیت ویژه ای-مخصوصامیان نوجوانان وجوانان بدلیل شیوه یارگیری-برخورداربود،توانست برای خودمیلیشاوهواداران زیادی دست وپا کندوابتدابانفوذنیروهایش وبقصددخالت درحاکمیت وصاحب حق بودن خود،از خمینی،ازتسخیرلانه جاسوسی وبیشتررویدادهای سال ماهای نخست حمایت می کرد.[13]
امازودبهارآنهانیز خزان شدوبدلیل بدبینی بخش بزرگی ازحاکمیت نیروهایش به همراه بخشی ازنیروهای چپ مارکسیست ازاعضای چربک های فدایی خلق وحزب توده ونیروهای ملی مذهبی ونهضت آزادی[14]وجبهه ملی دردهه60وبخصوص سال اعدام های فله ای،یعنی سال67،درزیرگبوتین دادگاه انقلاب که بقول خلخالی ازاولین حاکمان شرع حکومت شرعی نیازی به میزوصندلی واین قرتی بازی ها نداشت،منهدم ویابه قتل رسیدند.[15]
وبدین ترتیب این خودی آن خودی راکه ازاوتبعیت نکردبدست خودی دیگرحذف شد.[16]
خمینی که آمد،انقلابیون چپ وراست ومسلمان سنتی وانقلابی وغیره که دستی درقدرت وبازی سیاست داشتندهمگی مفتون کاریزمایی او شدند واین شیدایی بیشتر بخاطراکثریتی بود که وی را تاحدمسیح نجات بخش حتی عکسش رادرماه می دیدند!!واقلیتی نخبه ودانا راپیرو اکثریتی مفتون شده وکم اطلاع وقاصرکرد!
همه دسته بندی های سیاسی وشخصیتهایش که درسابق درراستای مبارزه علیه ررژیم پهلوی فعالیت هایی داشتندبه گمان اینکه خمنی وروحانیون رابدلیل عدم آشنایی به امورکشورداری،می توانندفریب دهندویاحتی به نیت خیر بجهت کمک به او،بدلیل ترس روحانیت ازقبضه ی قدرت توسط آنان،باکانالیره کردن خمینی درکسب اخبار وعقاید مختلف به قلع وقمع آنچه خود نمی پسندیدندپرداختند!
وطبیعی بودکه خمینی طرف روحانیت هم صنف خودش رابگیردوبه آنهااعتمادکند!
انقلاب57زایمان زودرس بود؛7ماهه متولدشد،وقدرت (وثروث نفت) رایکهویی دراختیار عده ای قراردادکه حتی دررویاهای خودوخیال های متوهمشان هم نمی دیدند.
این قدرت یکهویی مثل یک پول قلمبه می ماندکه یکهویی بدست یک آدم فقیرمی رسدکه حتی فکرواندیشه ی چگونه خرج کردنش راندارد،سبب شدهمه (شخصیتها وروشنفکران وروحانیون واحزاب ومانندآن)علاوه بر هول وهوایی که برشان داشت، درپی حلوای آن،زیرآب هم راهم بزنند و درنقشه چیدن برای برانداری دیگری فعالیت هایی کنند!
کم کم شمشیرهمه ازروبسته شدوسپس برای«ماندن»کم کم نفاق،ریا، چاپلوسی،پاچه خواری وحقه بازی فرهنگ ونهادینه شد!و«ولایت مطلقه ی فقیه» چون «گوساله»ی سامری دوره ی موسی ی نبی،موردپرستش!
واینک،درحال حاضر،تنهاضلع باقی مانده ی این مثلث(سیدعلی خامنه ای)نوبت خودرا انتظارمی کشد؛بقول«احمدشاملو»:
«برمردگان خودنظرمی افکنیم باطرح خنده ای
نوبت خودانتظارمی کشیم بی هیچ خنده ای»!
باندهای اطلاعاتی وامنیتی که هیچگاه علنی نیستندوهدایت اموردردست آنهاست ومن آنهارابنام«دولت سایه»ونه«دولت درسایه»،می شناسم،توانسته قدرت اصلی حاکمیت رابوسیله توجیه هدف،وبرانداختن ومعدوم کردن هرآنکه سدراهش می شود،(وازجمله همکاران خودش که دربهترین دروان کمک هایی کلیدی وحساسی دراین پرژوه (پروژه ی حذف)داشتندازمیان بیرندوماآنرادرنحوه ی بازجویی از همسر سعیدامامی وودیگراعضای واجاوباندهای امنیتی دیدیم)رابرمی دارد.
آنهاهم چنین بتوسط بخشی ازاپوزیسیون ساختگی وتربیت شده ی صادراتی خود ونیز همپالکی های رسانه ای واقتصادی ودلواپس ها[17] که بابت این شغل (شغل دلواپسی)حقوق می گیرند،بایدبتواننددرثروت وقدرت حتی پس از سقوط نظام درحاکمیت ونظام بعدی دستی داشته باشند وابن درهمه جای دنیا معمول است وبخشی مهم ازاهداف نیروهی امنیتی واطلاعاتی هرکشوری ست تابتوانندرترکیب جدیدقدرت دست بالاراهمچنان برای خودحفظ کنندوثروت بی شماری که ازپول نفت دراختیاردارندراهمچنان خرج وهزینه تُرکتازی های خودکنند.که هرچه این ملت می کشداز«نفت»است.
ونفت؛ای کاش مادرسرزمین مان اصلا نفت نداشتیم!
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار بیکار)22بهمن ماه1395
[1]-گیوتین (به فرانسوی: Guillotine) نام دستگاهی است که برای اجرای مجازات اعدام از طریق قطع سربه کارمیرفت.شهرت این دستگاه بیشتربه خاطر استفاده گسترده ازآن در کشورفرانسه و بالاخص در زمان انقلاب فرانسه است.
[2]-روزنامه جامعه10اردیبهشت1377
[3]-دانتونپیش از وقوع انقلاب کبیر وارد «کلوب کوردلیه» شد و فعالیتهای سیاسی او علیه حکومت وقت فرانسه آغاز شد و بتدریج مورد توجه انقلابیون فرانسه قرار گرفت. دانتون وارد حزب ژاکوبن شد و به سبب رقابتی که این حزب با حزب ژیروندن داشت، طبعاً دانتون با پیشوایان حزب مزبور به مخالفت پرداخت و چون به عقیده او شاه و درباریان را باید زندانی مینمودند و حال آنکه ژیروندیستها معتقد به محاکمه و اعدام آنها بود.روبسپیر، آنقدر دسیسه بازی نمود و برای دانتون پرونده سازی کردتامجلس وی رامحکوم به مرگ باگیوتین کردوحکم اودر(5آوریل1794 میلادی)اجرا شد.
«روبِسپیر»زاده ی6می1758،درگذشته ی28ژوئیه 1794یکی ازمعروفترین رهبران انقلاب فرانسه و یکی از تأثیرگذارترین اعضای کمیته نجات ملی انقلاب فرانسه بود و نقش بهسزایی را در دوره وحشت پس از انقلاب و به راهانداختن آن بازی کرد. دوره وحشت و سرکوب، با دستگیری و اعدام خود وی با گیوتین به پایان رسید.
[4]-خمینی:جزای آنهاکه علیه حکومت بازرگان قیام کنندبسیارسخت است.
خمینی:ازاین اجتماع عظیم ملت ایران دراین روزکه برای پشتیبانی ازدولت جناب مهندس بازرگان که دولت شرعی ودولت امام زمان سلام علیه است تشکرمی کنم.(کتاب صحیفه نور،ج5ص56).
[5]-دفترتحکیم وحدت دربیانیه ای که صادرکرد،ضمن محکوم کردن جریان مهدی هاشمی،نسبت به رشدتفکرات انحرافی هشداردادونوشت:
«رهبری هشیارانه انقلابی باردیگرچشم فتنه ای خطرناک رادرآوردودست باندمهدی هاشمی راازادامه توطئه های خطناکشان کوتاه نمودند.قضیه مهدی هاشمی واحمدکاشانی ودیگران اولین وآخریم جریانات منحرف انقلاب نبوده ونخواهدبود».(روزنامه کیهان8دی1365).هم چنین احمد جنتی درخطبه ی نمازجمعه قم گفت:«امام بادستوردستگیری مهدی هاشمی چشم فتنه راازحدقه بیرون آورد».(روزنامه رسالت،1365).
[6]-هم چنین سیدمهدی هاشمی درنامه ای دیگرکه به آیت الله منتظری درباره ی دیدارش باسیداحمدخمینی می نویسد،خطاب به سید احمد خمینی می گوید:
«وبالاخره آمده ام تاتوبه کنم واعلام کنم زمین حرکت نمی کند!!».
سیداحمدخمینی بعدازبحث وجدل پیرامون سخن فوق،سیدمهدی دراین نامه ازقول وی می نویسد:
«اصلا چراشماهاصحبت ازحذف وکودتای خزنده می کنید؟مگرکسی قصدداشته کسی راحذف کند؟».
سپس سیدمهدی دراین نامه ازقول خودش اضافه می کند:
«من حرف ایشان راقطع کردم وگفتم:پیشنهادشمامبنی برتبعیدمن به خارج ازکشورکه درحضورآیت الله منتظری ومقامات کشورتصمیم شده مفهومی جزحذف یک نیرو ندارد...».
بعدایشان درادامه سخن خودخطاب به سیداحمدخمینی می گوید:
«بنابه گفته ی آقای هاشمی رفسنجانی من بایدمسائلم راباجنابعالی حل کنم...».
سیدمهدی سپس درتعمیم سخنش خطاب به وی می گوید:
«لانه توطئه دراین کشورجناح راست انقلاب وبخصوص جناح راست حزب جمهوری بوده وهمین ها بودندکه برای حذف ما وشماازفردای22بهمن تاکنون توطئه می کردند...».
آنگاه سیدمهدی دراین نامه ازقول سیداحمدخمینی (که همراه باقسم های متعددبه خداوارواح پاک شهدا وجان مادرش بوده)برای آیت الله منتظری ازقول سید احمد خمینی،چنین می نویسد:
«من قصدحذف شما رانداشته ونبایدشماتصورکنیدمامی خواسته ایم دردفترآیت الله منتظری دخالت کرده وموازنات آنجاراسبک وسنگین نماییم.اگرکسی چیزی گفته دروغ است.شما باور نداشته باشید.ماهم علیه شماچیزی راباورنمی کنیم و...».
سیدمهدی دراین نامه به سیداحمدخمینی می گوید:
«من گفتم یکی ازدردهای مااین است که اززمانی که جناح بندی های سیاسی کشورشروع شده تاکنون طرف مقابل توانسته بارهاباحضرت امام دیدارکرده وعلیه ماهاهرگونه سم پاشی وکارشکنی رادامن زده وذهن معظم رانسبت به ماهامشوش گرداند.ازجامعه مدرسین تا...همگی هرقت اراده کردند به ملاقات امام نایل شده وگزارشات سرتاپادروغ خودرابه ایشان داده اندولی ماحتی یک بارنیزموفق به دیدارحضرت امام وارائه حقایق نشده ایم.....زمانی که درواحدنهضتهابودیم بارهاخدمت شمارسیدیم که بلکه ترتیب ملاقات باامام فراهم گردد ولاطائلاتی که توسط محسن رضایی ودیگران خدمت امام مطرح می شده بودراپاسخ بگویم،ولی موفق نشدم.آن زمانهامارابه اینکه افرادتروریست تربیت می کنیم ودرجهان قصدآشوب وراه انداختن کودتاداریم متهم می کردند...».
سیدمهدی هاشمی درنامه دیگری که درتاریخ22خرداد1365به هاشمی رفسنجانی درمورد ملاقاتش باسیداحمدحمینی نوشته است،درموردذهنیت امام نسبت به خودش چنین می گوید:
«درملاقات باحاج احمدآقانیزموضوع موردبحث قرارگرفت.ایشان اظهارداشتنداصلاح ذهنیت مزبورصرفاازجناب آقای هاشمی رفسنجانی ساخته است....بدین ترتیب معلوم می شوداین مشکل تنهابدست حضرتعالی فیصله خواهدیافت وعلیهذاازشماانتظارداریم ذهنیت های حضرت امام رادراولویت عملی قراردهید....برطرف ساختن ذهنیت های حضرت اما"مدظله العالی"برای شماکارآسانی خواهدبود».
هم چنین سیدمهدی هاشمی درنامه ای دیگربه آیت الله منتظری دررابطه باانتخاب ایشان به قائم مقام رهبری می نویسد:
«...توطئه ای ازفردای صدوررای حبرگان رهبری آغازشدوهدف آن محاصره حضرتعالی وتغییرموازنات دفتروحذف برخی نیروهای به اصطلاح رادیکال بود...».
سیدمهدی درادامه همین نامه خطاب به آیت الله منتظری می نویسد:
«توجه داریدکه این ضربه هاراماازحزب جمهوری اسلامی وسازمان مجاهدین انقلاب وانجمن حجتیه و... نمی خوریم وامروزنوبت خط امامی هاست که بی شرمانه ترازاسلاف خودهمان نقش راایفاء می کنند.وجالب اینکه این آقایان خودرادرجایگاه رفیع قیمومیت انقلاب دانسته وبرای همه خط ونشان می کشند.اخیرایکی ازمغزهای متفکرشان گفته اگرآقاسعیدازخط ما تخطی کندهمان بلائی که به سرحسین آقا نوه امام آورده شدمبتلا خواهدشد.بی آبرویی وحذف ازصحنه ی انقلاب!!لانه اصلی این توطئه راخوب می شناسیم...».
سیدمهدی درادامه همین نامه به آیت الله منتظری می گوید:
«به نظرماآن کسانی که باکانالیزه کردن مقام رهبری برخرمرادسوارشده اند،وبیم آن دارندکه درآینده ازآن پیاده شوند،امروز به فکر افتاده اندتاکسانی راکه مزاحم اصلی محاصره ی رهبری انقلابندرابه همین تهمت که قصدمحاصره ی رهبری رادارندازصحنه خرج سازند!!».
ودردنباله می نویسد:
«بحمدالله حضرتعالی ازفلسفه ی این توطئه هاآگاهی کامل داریدولی توجه داشته باشیدکه انقلاب حساس ترین مراحل خودراپشت سرمی گذاردوزمزمه های کنونی حکایت ازعقده هاونیرنگ هایی داراکه باسرنوشت انقلاب ارتباط خواهدداشت.واندک تسامح درآن فاجعه باراست».
سیدمهدی درادامه می نویسد:
«جالب اینکه هاشمی رفسنجانی می گویندحاج احمدآقاروی ذهن امام خیلی موثراست وتنهااومی تواندذهنیت های امام را نسبت به شمااصلاح کند.وآقای سیداحمدنیزمی گویداصلاح ذهنیت های حضرت امام تنهاازعهده ی آقای هاشمی ساخته است.طبعاهردونفرراستگویندوچنین نتیجه می گیریم که هردونفربرذهن امام تسلط کامل دارند...».
*گفتنی ست منظوروی ازمثلث حاکم سیداحمدخمینی وسیدعلی خامنه ای وهاشمی رفسنجانی ست.
ایضایادآوری می کنیم:
خمینی درفروردین همان سال(65) تامرزمرگ طبق آنچه بعدادرمطبوعات نقل شد،پیش رفت.حتی خواستندمرگ اورارسمااعلام کنندامابه حیات خودتاخرداد1368ادامه دادودرهمین سال خامنه ای توسط سیداحمدوهاشمی فسنجانی به رهبری رسیدوطبق اصلاحیه وتعمیمی که به قانون اساسی خورد قدرت اجرایی ولایت فقیه به«ولایت مطلقه فقیه»که طبق اصل پنجمش همه ی قوازیرنظرش قرارداردارتقاء پیداکرد.
وسیدمهدی هاشمی4ماه بعدازاین نامه نگاری هابازداشت وزندانی شد ودرزندان تحت شکنجه وایذاء وآزارهاومحدودیت های اطلاع رسانی وفریب وحقه بازی های ری شهری اولین وزیراطلاعات جمهوری اسلامی درمهرماه سال66یعنی یک سال بعدودوسال قبل ازفوت خمینی،اعدام شد!
«نقل ازکتاب واقعیت هاوقضاوتها،صفحات235تا266».
[7]-«...رفیق گفت:حالاکه موقع تقسیم محصول نیست،هنوزخطرگُرازها وجوددارد.
شریک گفت:حالاکه گُرازرفت وشاید باهمان زخم هابمیردوبعدهم من شنیده ام که توبه اندازه من سهم می خواهی؟
رفیق گفت:اگرموافقی حالا این حرف هاراکناربگذاریم وبجای آن به کشتزار رسیدگی کنیم!
شریک گفت:راستی چه علتی داردکه تومایل نیستی این مسائل راحالاحل کنیم؟من به اندازه خوراک ات بتو خواهم دادوبیش ازآن هم سهمی نداری.
رفیق گفت:خواهش می کنم بجای این حرفهابیابرویم ببینیم گُرازهاازکجامی آیندو در این خصوص کاری نکنیم.بعدمی نشینیم باهم صحبت می کنیم.
شریک گفت:من کم کم به تومشکوک می شوم.گُرازباهمه درنده خویی اش مراازتو می ترسانید. راستی نگفتی تو می خواهی مراازبین ببری و...؟
رفیق گفت:این حمافت است که...
شریک گفت:من احمقم؟
رفیق گفت:نه،منظورم این است که حماقت است وحتی خیانت است که ماباهم بجنگیم.درحالیکه هنوز...
شریک گفت:نه من می دانم منظورتوچیست؟به عقیده من جنگ اول بهتراز صلح آخر است وبابیل بطرف رفیق یورش برد...ای کاش ضربه بیل فرود نیاید».
مقاله ای از:امید بهروزی باعنوان:«ای کاش ضربه فرود نیاید!»که درروزنامه کیهان4بهمن ماه1357 به چاپ رسیده است.
[8]-«محمود دولت آبادی»در یادداشتی که روزنامه کیهان20دی1357باعنوان:ماشین های حرفه ای،پرونده سازی می کنند!ازوی منتشرکرده است،می نویسد:
«دولت آبادی نویسنده نامدارایرانی طی اعلامیه ای شایعه سفرش راهمراه هیاتی به مراکزنفتی کشورونفتی اعتصابات کارگران وکارکنان صنعت نفت تکذیب کرددولت آبادی دراعلامیه خودچنین می گوید:درتاریخ5/9/57شایعه حساب شده ای به صورت ورقه هایی چاپ،تکثیر و پخش شده است که درکنارنام های آقایان مومنی(نویسنده ومحقق)ناصر زرافشان(مترجم ووکیل دادگستری) عمویی(25سال زندانی)و بید سخی(حمید مومنی شهیددر سال 1354)،نام فامیل اینجانب محمود دولت آبادی هم دیده می شود.اعلامیه مذکور مدعی است که نامبردگان به مراکز نفتی رفته اند و به بهانه اینکه اعتصابات به منافع کارگران زیان واردمی کنداعتصابیون رابه شکستن اعتصاب تشویق نمودند.توضیح1-اینجانب محموددولت آبادی،به مناطق نفت خیزسفرنکرده ام و باکارگران وکارکنان اعتصاب نفت درهیچ زمینه ای گفت وگونداشته ام.بنابراین به اطلاع می رسانم که چیدن چندنام درکناریکدیگرومنصوب داشتن آن به یک حزب سیاسی جزبه منظور پرونده سازی های آینده و مجدد صورت نمی گیرد.و این کار فقط از ماشین های حرفه ای شایعه سازی می تواند صادرشده باشد. اعلامیه ادعامی کنداین خائنان ضداسلام وضدمردم.توضیح2-خوشبختانه درجریان های عملی زندگی ماخائنان ضداسلام وضدمردم شناخته شده اندومفتری هاباید بدانندکه دیگر حنای این افتراهابرای مردم رنگی ندارد.اعلامیه(معلوم الهویه!)هم چنین از نهایت بی شرمی ادعامی کندکه اینهاکارگزاران ساواک ونوکران امپریالیسم می باشند».
میراث وغنائم آن بجان هم نیافتیم».
وروزنامه کیهان26دی 1357درمقاله ای باعنوان:خجالت بکشید،ساواکی های جدید!(یادداشتی ازف.ص):می نویسد:
«فریدون مشیری،شاعرتواناونامدارمان-که همه ماایرانیان مدیون شعرنابش هستیم-تلفن کرده بود بابُغض شکسته که:آمده اندگرداگردخانه ام وفریادمی کشند:مرگ برفریدون مشیری ساواکی!!! پُشتم لرزید؛چراکه به ظاهرباساواکی های جدیدی روبرو هستیم وبرای اینان نیزمثل آن قدیمی ها، حیثیت واعتباروناموس وجان مردم بی گناه پشیزی ارزش ندارد.ماجراازاین قرار است که گویی در یکی ازاین لیست های قلابی،بنده خدائی بنام«فریدون مُبَشری»راساواکی معرفی کرده اندوبا تغییریک نقطه،ناگهان شاعرعزیرملتی شده است:ساواکی خائن!نقطه-ببخشید،نکته همینجا است واین به اصطلاح«خائن!!!»کسی است که سالهانگذاشتندکتاب های شعرش راچاپ کنند.چون ساواک راخوش نمی آمد.خجالت بکشید ساواکی های جدید».
و«علی اصغرحاج سیدجوادد»درمقاله که روزنامه اطلاعات درتاریخ26ماه1357ازوی منتشرکرده، می نویسد:
«مواظب سرعت حرکت باشید...این ساده لوحی است که هنگامی که ماسرگرم مبارزه بارژیم هستیم تصورکنیم که بیگانگان وایادی وعوامل آنهادرداخل بیکارنشسته اندودرفکرحفظ منافع خودو یااحیای منافع تازه تری برای خودازراه نفوذهای مسلکی و اعتقادی درمیان اذهان ساده وافکار انقلابی قشرهای مردم جامعه نمی باشند.
[9]-کیسینجر(وزیراسبق امورخارجه آمریکا):
«چنانچه آیت الله خمینی حکومت ایران رابدست گیردظرف دوسال آزادی درایران کمترخواهدشد ثروت آن کاهش خواهدیافت وهم چنین همکاری این کشورباغرب برای احیاء ضعیف ترخواهد شد».روزنامه اطلاعات17بهمن1357)
ابوالحسن بنی صدر درکارنامه رئیس جمهوری(19تا26اردیبهشت) که درروزنامه انقلاب اسلامی 14خرداد1360به چاپ رسیده می نویسد:
«اماگزارش دیگرمربوط به صحبت آقای هنری کسینجراست.مطلب بسیارمهمی است...آقای کیسینجرگفته است:اگرانقلاب ایران بخواهدبه خارج مرزهای خودصادرشودبایدموانع بسیاری که درپیش روی هستندراحل کرده سپس به اهداف خودبرسد این موانع بسیارندازجمله اختلافات مذهبی وقومی بحران های اقتصادی وسیاسی اختلافات مرزی باعراق درنهایت اگرازاین تنج مرزی سالم عبورکندبایدمسائل خودراباکشورهای خلیج فارس حل نمایدولی اطمینان داشته باشید(خطاب به یهودیان عضوانجمن،این سخنرانی را دزانجمن یهودیان استگتن کرده است)که تاآنروزاسرائیل به اهداف نهایی خوددست یافته است.
خوب خیلی صریح وروشن می گویدکه اختلاف های قومی ومذهبی درایران راآنهابراه انداختندو بوجودآوردندبرای اینکه انقلاب ما نتواندصادرشود».
هم چنین روزنامه انقلاب اسلامی7اردیبهشت1359به نقل ازابوالحسن بنی صدرمی نویسد:
«آمریکانقشه وسیعی برای سقوط دولت ایران چیده است.سیاست آمریکاآزادی گروگان هانیست.بلکه انهدام انقلاب اسلامی ایران است.طرح کودتای خزنده بدست آمده است».
[10]-روزنامه فتح16اردیبهشت1379
بطورمثال روزنامه بامداددرستون«خبرنگارخصوصی» خود(1مهر1358)باعنوان«خرابکاری سکسی» می نویسد:
خبرنگارخصوصی که همیشه نسبت به کشف اعمال موذیانه وضدانسانی امپریالیسم وصهیونیسم کنجکاوی خاصی داشته دیروز یقین حاصل کرد که صهیونیسم مزیدبرحمایت نظامی ازضدانقلابیون، ازنظرسکسی نیزدست به کارشده ومزدوران خودرا برای پاره ای شکارهای محیرالعقول روانه کشورماکرده است
خبرنگارخصوصی روزگذشته کسب اطلاع کردکه خانم《لریتا》ازسوی پاسداران همدان دستگیر شد.اماجان کلام اینجاست که خانم «لریتا»قبلادارای زن وچهارفرزندبوده،ولی مدتی قبل به اسرائیل رفته تغییرجنسیت داده وپس ازبازگشت به ایران به شکارزنان پرداخته وبرخی اززنان راخراب کرده است.
خبرنگارخصوصی فعلا درانتظارتشکیل دادگاه وکشف اسراراین خرابکار《اسرائیلی الجنس》روز شماری می کند.
[11]-گروه فرقان یک نام ساختگی نیست.
درابتدافکرمی شدکه نام این گروه ساختگی است واعضای یک گروه تروریستی برای پنهان ماندن فعالیت های خوداین نام راانتخاب کرده اند. ولی نتایج پاره ای ازتحقیقات گویای این است که گروه فرقان دارای سابقه چندین ساله می باشد.واعتقادبعضی ازصاحب نظران این است که این گروه درفعالیت جدیدافرادوعناصرجدیدی رانیزبه عضویت گرفته است...احمدصدرحاج سیدجوادی وزیرکشور دیشب دریک تماس تلفنی باخبرنگاربامدادازپاره ای ازفعالیت های گروه فرقان پرده برداشت.
وزیرکشورگفت:این گروه درسال های55و54بامادرتماس بودندولی ظاهراازبیان نام گروه شان خودداری می کردند.به نظرمن عوامل ساواک دراین گروه نفوذکرده اندوهیچ تناسبی میان ترور تیمسارقره نی واستادمطهری ازنظرعقیدتی وجودندارد.(روزنامه بامداد1358).
هم چنین روزنامه(8اسفند1358) بامداددرخبری می نویسد:یکی ازاعضای گروه فرقان درزندان خودکشی کرد.
دادسرای انقلاب اسلامی مرکزطی اطلاعیه ای اعلام کردکه یکی ازبنیانگذاران گروه فرقان درزندان اوین خودکشی کرده است.وی«مهدی آیتی»نام داشت.
درموردخودکشی نامبرده دادسرای انقلاب اسلامی مرکز هم چنین اطلاعیه ای به شرح زیر منتشرکرد:
بسم الله الرحمن الرحیم.درپی انتشارخبرراجع به ارتباطات گروه فرقان باجاسوسخانه آمریکاکه توسط دانشجویان مسلمان پیروخط امام صورت گرفت،مهدی آیتی یکی ازاعضای گروه تروریستی وضدانقلاب فرقان که ازحدود۲ماه قبل به اتهام همکاری بااین گروه دستگیرشده وبه اعتراف خودازنزدیکان گودرزی رهبرگروه وازبنیانگذاران آن می باشددرزندان اقدام به خودکشی نمود.فردمذبوربااستفاده ازملحفه خودراحلق آویزنموده است.
[12]-ایراج مصداقی(فعال سیاسی)دریادداشتی دراینجا:
باعنوان(بدون شرح!آیا مسعودرجوی پاسخی برای این اسناددارد؟)باارائه ی اسنادی ازساواک، می نویسد:
«آنچه در زیر مشاهده میکنید اسناد محرمانه ساواک در مورد مسعود رجوی است که هیچگاه اصالت آن توسط او و نزدیکانش زیر سؤال برده نشد.
از نظر من مسعود رجوی پس از دستگیری در بازجوییهای ساواک از خود ضعف و سستی نشان داده بود.تصور کنید اسناد زیر یا بسیار سستتر و ضعیفتر از آنها علیه یکی از چهرههای مخالف مسعود رجوی انتشار یافته بود آیا او و نزدیکانش آبرو برای او باقی می گذاشتند؟ آیا به او فرصت دفاع از خود می دادند؟ آیا توضیحات او را می پذیرفتند؟
گفتنی در مورد این اسناد بسیار است و از زوایای گوناگون می توان آنها را مورد بررسی قرار داد اما فعلا به طرح پرسش و انتشار بدون شرح آنها اکتفا میکنم.
مسعود رجوی میتواند تمام اعوان و انصارش را برای تأیید خود به صحنه بیاورد. داستان جعل کنند. خاطره بگویند. از «قهرمانی» های او بگویند اما با این اسناد «محرمانه» که گزارشات داخلی ساواک است چه میکنند؟
[13]-مثلا به این بیانه ازاین سازمان توجه کنید:
ازجانب سازمان مجاهدین خلق امام خمینی کاندیدای ریاست جمهوری شد.
سازمان مجاهدین خلق ایران طی اطلاعیه ای اعلام داشت که این سازمان امام خمینی رهبرانقلاب اسلامی راشایسته ترین فردجهت احرازپست ریاست جمهور می داند.
دراین بیانیه آمده است:
هم چنین به نظرماباتقبل این مسئولیت ازجانب امام وجمع شدن مسئولیت های رهبری وریاست جمعوری درشخص ایشان یکی ازنقایص قانون اساسی مبنی بردوئیت مراکزتصمین گیری وعملکرداختمالا متفاوت مسئولیت های فوق الذکرختثی شده وعواقب بازدارنده آن منتفی خواهدکردید.
بدیهی است برادراحمدخمینی حسب المعمول ازمددنمودن امام دراموراجرایی دریغ نکرده وخواهدتواتست به عنوان مشاوریادستیارمقداری اززحمات ایشان را کاهش دهد...سازمان مجاهدین خلق ایران(روزنامه انقلاب اسلامی1دی1358).
یابه این بیانیه:
بنام خداوبنام خلق قهرمان ایران!
هنوزآخرین فریادهای شهیدان درگوش هاطنین دارد:
بعدازشاه نوبت آمریکاست.
سازمان مجاهدین خلق ضمن ابرازنهایت خرسندی انقلابی ازاوج گرفتن مجددشورانقلابی مردمی برعلیه امپریالیزم آمریکاطاغوت بزرگ جهان که مبین سیراصولی وبدورازانحراف انقلاب مادرمسیرراستین مردمی،انقلابی واسلامی است.ازاین روباردیگرپیشنهادات انقلابی مشروع تمامی این میهن خونباربشمارمی رودمطرح واجرای هرچه سریع ترآنراازآستان امام برحسب آرمان های ضداستعماری خواسته ایم.(بیانیه سازمان مجاهدین خلق درارتباط باتصرف سفارت آمریکا،روزنامه بامداد14آبان1358)
[14]-روزنامه اطلاعات25بهمن1367به نقل از»ری شهری»اولین وزیر»واجا»می نویسد:
این ها(نهضت آزادی)اقدامات مخل امنیت عمومی جامعه انجام داده اندونظرشخصی من این است که سران نهضت آزادی صلاحیت تشکیل حزب راندارند.این هافهمیده یانفهمیده بافعالیت های سیاسی خودشان می خواهندکشور راتقدیم آمریکاکنند.به نظرمن این هاازمنافقین هم بدترند!
آیت الله خلخالی دیشب دریک تماس تلفنی گفت:
«من حاکم شرع بوده وهستم.ولی ازسمت خوددر دادگاه های انقلاب کناره گیری کردم.این سمتی نیست که کسی بتواندازانسان سلب کند،مگرطبق موازین شرع نباشد.واین حکومت شرعی یکی ازموهبات الهی است که خداوندتبارک وتعالی بماعنایت فرموده اند.من نمی توانم حکومت شرعیه راکه ازطرف خداوندعالم به علمای اسلام تفویض شده کناربگذارم.ماتمام دستوراتمان ازطرف قرآن وپیغمبراسلام وائمه طاهرین ایجادشده است.ودرحکومت شرعی به هیچیک ازالگوهای غربی معتقدنیستیم.دادگاه میزوصندلی نمی خواهدواحتیاج به دکورهای غربی هم نیست.کسانی که مجرم هستنداحتیاج به دادگاه ندارند.شاه ودارودسته اش محکوم به مرگ شده اندباحکم من بوده وچون ازنظرملت مجرم هستند،بنابراین هیچ گونه احتیاج به محاکمه ندارند».
مثلاخودم(نویسنده ی این گزارش) که درآخرسال66پس از18ماه بازجویی مکررو8ماهانفرادی، توسط«محسنی اژه ای»(به عنوان دادستان)و یک روحانی(ظاهراکبری نامی به عنوان حاکم شرع)درحالی محاکمه شدم که چندین ماه ازدردتورم درناحیه گردنم رنج شدید می بردم ودرعرض 5دقیقه سرپایی(ایستاده) محاکمه شدم وسپس باهمین دادگاه کذایی حکم صادرشد!
[16]-مثلا نگاه کنید به این نقل قول درروزنامه جمهوری اسلامی4اردیبهشت1364:
«آیت الله مشکینی:این آدم (شریعتمداری)ازاول تقوانداشت!».
همان زمان(سال1358)بازرگان درپاسخ موسوی خوئینی بااشاره به سخنرانی وی می گوید:
جناب آقای موسوی خوئینی هاجنابعالی روزشنبه8دی ماه دراجتماع برابرسفارت سابق آمریکا بااشاره به افشاگری های دانشجویان پیروخط امام وعنوان کردن سیاست گام به گام به کنایه وواضح نهضت آزادی ایران رامورداتهامات نارواوحملات بی جاقراردادید.حقایق وواقعیت هاطوری است که دوستان نهضت واینجانب می توانیم جواب رسانه ای اظهارات شماودیگران رابدهیم.ولی بنابه مصلحت مملکت وانقلاب ازحق دفاع مشروع صرف نظرکرده به سوال زیراکتفامی نمایم:
آیاآمریکاودشمنان داخلی ازسیاست به قول جنابعالی گام به گام بیشترشادمی شوندیاازاینکه سازندگان ودست اندرکاران انقلاب اسلامی درحساس ترین روزهابه جان یکدیگربیفتند؟خدا عاقبت مارابخیرکند؟( روزنامه بامداد11بامداد1358)
[17]-ودلواپس هایی چون«زهراخانوم»که دراین37سال تولید شد.ازانصارحرب الله گرفته تا «دلواپسان»و«رصد کنندگان ایننرتی(باصطلاح افتخاری بسیجی)که کارشان گزارش واعلان آن به مقامات ذی صلاح مربوطه است تاپدرطرف رادربیاورند!
مجله ی جوانان 21خرداد1358درشماره645درگزارشی پیرامون«زهراخانوم»آن سال می نویسد:
«زهراخانم انقلابی ولی بی سواد هرروز دردانشگاه مشغول ایراد نطق است.
اودرنطق هایش به آمریکاوشوروی حمله می کندوازمردم می خواهدکه درانقلاب بیشتر کارکنند.
اخیراکسانی که سری به دانشگاه می زنند،باچهره زنی بنام«زهراخانم»روبرومی شوندکه چادربه کمربسته وباهیجان خاصی وصدای رساازانقلاب سخن می گوید.
یکی ازخبرنگاران ماکه بااین چهره جالب روبروشده و گفت وگویی باوی ترتیب داد،می نویسند:
هنگامی که به سراغ«زهراخانم»-که دانشجویان به اولقب زن انقلابی داه اند-رفتیم، اودربرابر گروهی ازمردم ودانشجویان مشغول سخنرانی آتشین ودرمخالفت باسنای آمریکابودومی گفت:
می خواهم بپرسم این کارترآمریکایی چی ازجون ما می خواد؟چراآن موقع که مامورین حکومت نظامی جوان های ماراچون برگ خزان روی زمین می ریختند،این سنای آمریکاسکوت کرده بود.باج می گرفت جرات نداشت یا می خواست به این شاه فراری کمک کند؟...
وقتی پیش آمدکه«زهراخانوم»برای آب خوردن ازجمعیت جداشدوماگوشه ای اورابه حرف کشیدیم.
می گوید:من«زهراچراغی»42ساله،بی سوادوکارگرساده هستم.من توی شرکت های مختلف به شستشوورفت وروب مشغولم.دوتادختردارم که یکی شوهرکرده و یکی هم داره تحصیل می کند.
زهراخانم می گوید:من تاقبل ازانقلاب زیادتوی این خط ها نبودم.تاروزی که فیلم تیراندازی دانشگاه راتلویزیون پخش کرد.من ناگهان کلافه شدم.فریادزدم وازخانه بیرون آمدم وبخودگفتم چراباید چنین بلایی برسرجوان های ما بیاورند؟چرامابایدسکوت کنیم؟ازآنروز تصمیم گرفتم بیرون بیایم...روزها با مردم حرف برنم و آنهارابه مبارزه درراه انقلاب تشویق نمایم.
درروزهای اول کارم خیلی مشکل بودومرتب تهدیدم می کردند.وحتی نزدیک بود دستگیر شوم. ولی وقتی امام خمینی آمد،من دلگرمی وجرات بیشتری یافتم. وبه میدان آمدم.وواردنهضت شدم.تاسهم خودرابه عنوان یک زن مسلمان ویک ایرانی انجام بدهم.
شاید تعجب کنید.من خانه ام-که البته خانه چه عرض کنم-درشادشهر18کیلومتری سه راه آذری است.مادراین منطقه بزرگ نه شهردارداریم نه برق ونه عمران و آبادی.خلاصه هیچ نداریم.ولی درعوض ایمان واعتقاد به خداراداریم.
من هرروزحدودساعت6صبح ازخانه بیرون می آیم تاساعت2بعدازظهربه کارخودمی پزدازم بعددر همین ساعت خودرابه دانشگاه می رسانم ووظیفه دینی خودراآغاز می کنم.برای اینکه ازهمه چیزسربیاورم مرتب ازدانشجویان خواهش می کنم که اعلامیه های روی دیواررابرایم بخوانندوروزنامه هاومجلات راهم تاحدودی برایم توضیح می دهند.خودم نیزبه رادیووتلویزیون توجه می کنم.وهمین سبب شده بیشترازکارهای سیاسی ودینی سردربیاورم.
زهراخانم درباره حجاب می گوید:
من نه بااون چادری های عجیب وغریب وصورت های کاملا بسته موافقم ونه بااین آستین های حلقه ای وسینه های بازوپاهای لخت!
مثلی است معروف نه به آن شوری شورونه به این بی نمکی!
این انقلاب ضمن اینکه خوبی ها یی داشته برای بعضی ها،اشتباه هم پیش آورده است.مثلا همین خیابان های آیزونهاورسابق وخیابان انقلاب ومیدان آزادی راشماباگذشته مقایسه کنیدمی بینید که قبلاچون دراین خیابان ها به آدم های گُنده و خارجی کلید طلایی می دادندهمیشه ترو تمیزبودولی حالا کثافت ازسرورویش می ریزدودراین وسط نه مردم کاری می کنندونه سپورها.این سپورها انگل تنبل شده اند.مردم هم بی اعتناوشکم سیروپرمدعا!
دلم می خواهدتوی مجله تان بنویسیدکه این شوروری واین آمریکادست ازمملکت مابردارندویااینکه مچبورمی شویم همه پته هایشان راروی آب بریزیم وآبرویشان راببریم خیلی چیزهاازاین دوتامی دانم که گذاشته ام برای روزمبادا...اگرلازم شدرومی کنم!
هنوزحرف های زهراخانم تمام نشده که جمعیت به اونزدیک می شوندوراجع به زن هایی که طلاهای خودرابه قم برده وبرای خانه های مستضعفبن دا ده اند سوال می کنند.وزهراخانم بازیرروی سکومی رودوباحرارت وشورانقلابی جواب می دهد.
صدایش هنوزدرگوشمان پیچیده است...یادتان نرفت آن وقت هادولت مبی گفت زلزله شده مردم همه اثاثیه ولباس خودراتوی گونی گونی می ریختند وبه اینهامی دادندو این هاهمه رامی خوردندویک آب هم وییش...بیچاره اون زلزله زده ها...حالا امام راست می گوید...حقیقت می گوید...مردم باایمان وعلاقه حاضرند مال وجان خودرافداکنند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر