آوارگانی که در زندانِ آوارگی خود محبوس اند
فرنگیس حبیبی
سال هاست که واژه های پناهنده و آواره در صحبت ها و اخبار رسانه ها به گوشمان می رسد. آمار غرق شدگان فراری در دریای مدیترانه مدام رو به افزایش است. ما لحظه ای صحنۀ دلخراش دست و پا زدن نا کام این انسان هارا در ذهن مجسم می کنیم و بعد چه؟
این پرسش ها که نه تازه اند و نه بدیع با خواندن کتابی در بارۀ زندگی مردم غزه در سرم بیدار شدند.کتابی که پوستۀ واژۀ غزه را می شکافد و تا اندازه ای زندگی را در آن جاری می سازد.
کتاب "مردم غزه" که عنوان فرعی آن هست: "زیستن در حبس"، مجموعه ای از دیده ها، شنیده ها و شهادت هاییست که شش شهروند فرانسوی: روانشناس ، جامعه شناس، دبیر و آموزکار،ویدئوکار و بعضا تلاشگر در "اتحادیۀ یهودیان فرانسوی طرفدار صلح"، در طول چند سفر به غزه در سال های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶ گرد آوری کرده اند. این کتاب در فوریۀ ۲۰۱۷ با مقدمه ای به قلم خانم کریستین هسل، همسر اندیشمند بزرگ استفان هسل در پاریس منتشر شده است . فیلمی ۵۲ دقیقه ای با زیر نویس به ۱۲ زبان پیوست این کتاب است.
مهمترین مزیت این کتاب این است که غزه را از قالب یک نام که اغلب با سیاست های حماس همزاد پنداشته می شود در می آورد و آن را در ابعاد تاریخی، جغرافیایی، انسانی، حقوقی و سیاسی باز می نماید و سرگذشت مردمی را از زبان خودشان نقل می کند که زندگیشان در یک اردوگاه بزرگ اسرا می گذرد، گیرم گاه در برج های مدرن و گاه در کلبه های نیمه ویران در اثر جنگ و گلوله با ران های ارتش اسرائیل.
دراین کتاب می خوانیم که غزه از دوران باستان زمینی بارور داشته ، روغن های گیاهی و شرابش به دور ترین نقاط صادر می شده و پذیرای نخستین گروه های مهاجر از آفریقا بوده است. این گذرگاه کاروان های تجارتی و ارتش های جنگاور، از یونانی و رومی گرفته تا ایرانی و مصری و بابِلی همچنین منزلگاه دلخواه پرندگان مهاجر نیز بوده و هست. بطوریکه هدا عبدالرحمان ال سعدی، یک جوان دانشگاهی اهل غزه می گوید: " خوش به اقبال پرندگان مهاجر که تنها موجوداتی هستند که می توانند بدون اجازۀ دولت اسرائیل از فلسطین خارج یا به آ ن وارد شوند. ای کاش من یک پرنده بودم".
نام کتاب: Gens de Gaza
Vivre dans l’enfermement
زیرا انسان های ساکن غزه، یعنی دو میلیون نفر، ده سال است که نه از راه زمین، نه از راه هوا و نه از راه دریاحق خروج از آن را ندارند و بین اسرائیل و مصر در حبس بسر می برند. هفتاد درصد این جمعیت را پناهندگانی تشکیل می دهند که یا خود یا پدرو مادرشان در سال ۱۹۴۸ و ۱۹۴۹از زمین ها و خانه هایشان در اسرائیل کنونی بیرون رانده شده اند. از سال۱۹۸۸ که آرشیو های رسمی دولت اسرائیل علنی شده اند دیگر بر کسی پنهان نیست که بیرون راندن این مردم جتی پیش ازوقوع جنگ با برنامه ریزی دقیق صورت گرفته است. نوار غزه و پناهندگانش از ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۷ بدون راه به دیگر نقاط جهان در فقر شدید زندگی کردند و تنها راهشان برای مبادله گذرگاه رفح درمرز مصر بود. از آن زمان تاریخ غزه مسیر محاصره ای را طی کرده که همواره تنگ تر شده است. بطوریکه امروز به معنای کامل کلمه در قفسی در محاصرۀ دیوارها، سیم های خاردار، برج های نگهبانی مجهز به سلاح های خودکار و کشتی های جنگی بسر می برد.
مردم چگونه در چنین قفسی زندگی می کنند؟ یکی از نویسندگان این کتاب می نویسد توصیف جامعۀ غزه بسیار دشوار است. از طرفی، در یک نگاه کلان، به یک اردو گاه بزرگ اسرا می ماند با مساحتی برابر ۳۶۰ کیلو متر مربع یعنی یک بیستم مساحت فرانسه، و از طرف دیگر در نقاطی از آن یک انسان غربی خود را اصلاً بیگانه احساس نمی کند. چون همان زندگی معمولی مبتنی بر شکاف های طبقاتی، تنوع فرهنگی، اسیب های اجتماعی، تعصب های مذهبی و عقیدتی و فساد را در کنار پیوند های عمیق خانوادگی، همبستگی انسانی و شور زندگی مشاهده می کند. هتل های لوکس و کمی دورتر حومه های پر گرد و غبار و فقیر در همسایگی هم روزگار می گذرانند. یکی از ویژه گی های غزه حضور متراکم سازمان های بین المللی غیر دولتی و نمایندگی های سازمان ملل متحد است که بخشی از مشاغل اداری مردم غزه را تامین می کنند. و اما خارج از مشاغل اداری، زندگی مردم چگونه تامین می شود؟
بنا بر تحلیل نویسندگان کتاب، کمبود و قحطی سلاح موثری است که دولت اسرائیل، بویژه از سال ۲۰۰۰ که دیگر مردم غزه نمی توانند برای کار به اسرائیل بروند،برای قفل کردن چرخ اقتصاد و تولید در غزه بکار می برد. برای فعالیت اقتصادی حتی در پائین ترین سطح به برق نیاز است. حال آنکه جریان برق تنها بین شش تا هشت ساعت در روز بر قرار است و تنها نیروگاه برق غزه که منظماً از طریق بمباران های ارتش اسرائیل از کار می افتد کفاف برق غزه را نمی دهد. بنابراین باید آن را از اسرائیل وارد کرد با قیمت بالا و با شرایطی که دولت اسرائیل تعیین می کند. منازعه میان حماس و تشکیلات خود مختار نیز بر سر سوخت گره کار مردم غزه را تنگ تر می کند.
و اما آب. بنا بر گزارش سازمان ملل متحد غزه تا سه سال دیگر سرزمینی غیر قابل زندگی خواهد بود. چرا که منابع آب آن چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی با شتاب رو به زوالند. تجهیزات تصفیۀ آب موجود نیست. فاضلاب به دریا می ریزد و زندگی ماهی ها و لذا ماهیگیری را که یکی از منابع درآمد مردم است با خطر جدی روبرو می کند. همین کمبود در زمینۀ گاز نیز دیده می شود. غزه دارای منابع گاز زیر دریایست ولی با فشار دولت اسرائیل قراردادی که یک کمپانی انگلیسی با یک شرکت فلسطینی برای استخراج گاز بسته بود متوقف شد. وضعیت بنزین و مصالح ودستگاهها برای فعالیت های زیر بنایی و تعمیرساختمان های تخریب شده توسط بمباران ها نیز با همین قحطی روبروست. به نوشتۀ پژوهشگران تنها ده درصد مصالح ساختمانی لازم وارد غزه می شود. آن هم با قیمت بسیار بالا.
ورود و خرید موتور کشتی های ماهیگیری بیشتر از یک قدرت معین و نیز خرید تور ماهیگیری ممنوع است. ماهیگیران مدام در حال وصل پینه تور های فرسودۀ خود هستند. گذر گاه رفح حد اقل گشایشی در رفع نیازمندی های حیاتی مردم بوجود می آورد که آنهم سالهاست که بسته شده است. خواست و نیت دولت اسرائیل آنست که مردم غزه به انسان هایی غیر مولد و نیازمند دائمی کمک خارجی تبدیل شوند. و اگر فشار هاو محدودیت های تحمیل شده از سوی متحدان بین المللی دولت تل آویو کافی نباشد بمباران های نوبه به نوبۀ ارتش اسرائیل بویژه در سال ۲۰۱۴ که زمین های حاصلخیز شمال غزه را نشانه گرفت گام بزرگی در راه تبدیل مزارع به ویرانه بشمار می رود. نورید پلد الحنان، استاد ادبیات تطبیقی در دانشگاه عبری بیت المقدس که یکی از تلاشگران بنام صلح طلب اسرائیل است ، این سیاست را جامعه کشی نام نهاده است. سیاستی که تخریب منظم دستگاه تولید و بافت اجتماعی را هدف قرار می دهد.
کتاب "مردم غزه" در بخشی که به تاریخ سیاسی غزه می پردازد البته به تفرقه و نزاع میان حماس و تشکیلات خود گردان اشارات دقیق دارد و نمونه هایی از فرقه گرایی حماس و فساد و بی لیاقتی تشکیلات رام الله را ذکر می کند. همچنین بر مماشات و فرصت طلبی قدرت های بزرگ غربی نسبت به سیاست های دولت اسرائیل نیز انگشت می گذارد.
فصلی از کتاب به جوانان اختصاص دارد که ۶۶ درصد جمعیت را تشکیل می دهند. آموزش ابتدایی و دبیرستانی رایگان است و با بودجۀ دولت خودگردان و نیز تعهد مالی سازمان ملل متحد اداره می شود.
اما دانشگاهها پولی هستند. صد هزار نفر در شش دانشگاه در غزه در حال تحصیلند. دانشجوی پزشکی باید ساعتی ۹۰ یورو پول کلاس بدهد. بهای آموزش هنر 11 یورو در ساعت است. از 21هزار فارغ التحصیل دانشگاه در سال تنها ده درصد موفق به یافتن کار می شوند. بقیه در رویای خروج از غزه و ادامۀ تحصیل در دانشگاه های غرب بسر می برند که آن هم بسیار دشوار است برخی با پذیرش و دریافت بورس از دانشگاه های معتبر غرب اجازۀ خروج و گذر از فرودگاه تل آویورا از مقامات اسرائیلی بدست نمی آورند. اما دنیای جوانان غزه سرشار از ابتکار است. کار های داوطلبانه، مددکاری در زمینۀ آموزش و انتقال دانش و تجربه به جوانان محله های فقیرو فعالیت های فرهنگی و هنری مشغولیت دائمی جوانان است.
همزمان با بهار عربی شماری از جوانان غزه مانیفستی را منتشر کردندکه در آن می گویند از اسرائیل، حماس، الفتح، تجاوز دائم به حقوق بشر و بی تفاوتی جامعۀ بین الملل به تنگ آمده اند. " ما آزادی می خواهیم. ما می خواهیم زندگی کنیم. ما صلح می خواهیم" این ها خواست های سه گانۀ جوانان است. یکی از مشغولیت های فکری جوانان این است که هنگامیکه در ها باز شدند پر انرژی و آمادۀ زندگی مثل همۀ مردم دیگر باشند.
در سرزمینی محاصره شده و زیر سایۀ جنگ وجود زندانی امری مسلم به شمار می آید. ولی کمتر کسی می داند که از سال ۱۹۶۷ تا کنون ۸۰ هزار نفر فلسطینی توسط مقامات امنیتی اسرائیل زندانی شده اند. در سال ۲۰۱۶ هفت هزار زندانی سیاسی در زندان های اسرائیل بسر می بردند که در میانشان ۴۲ زن و ۳۰۰ کودک دیده می شدند. برخی از زندانیان بیش از سی سال بود که در زندان بودند.
با وجود این همه دیوار و سیم خاردار، با وجود این زندان در زندان، مردم غزه زنده اند. از سیاست حرف می زنند. غصه می خورند که ماندلا ندارند. به رهبران خود و جهان متلک می گویند. در هر گام از زندگیشان مقاومت می کنند و این مقاومت را در عطشی که برای آموختن دارند، در خاطراتی که زنده نگاه می دارند، در گلدوزی ها و رقص ها و نوشته هایشان نشان می دهند. در بیرون از غزه صلح طلبان
که" کارزار جهانی بویکوت، عدم سرمایه گذاری و مجازات" را علیه دولت اسرائیل براه انداخته خود را همبسته با مردم غزه می دانند در تلاشند که شرایطی فراهم کنند که مردم غزه نه جمعیتی علیل و نیازمند کمک بلکه انسان هایی مولد و مبتکر باشند. آنها شعر سمیه ، این زن اهل غزه را به جان شنیده اند که می گوید.
به ترانۀ جنگ گوش می کنم و خود ترانۀ صلح می خوانم
آوازی بلند سر می دهم تا خود را نیرومندتر از هواپیماها و تانک ها حس کنم
اما وقتی خانه می لرزد از خود می پرسم کِی تنها یک رقم خواهم شد.
فرنکیس حبیبی
پاریس، مرداد ۹۶
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر