هاینریش بل، روایتگر درد بیعدالتی و زخم جنگ
بل بهتر از هر نویسنده دیگری در آلمان مصایب جنگ را ترسیم کرده است. بیزاری از جنگ و مخالفت با قهر و خشونت خمیرمایه بیشتر آثار اوست. به مناسبت صدمین زادروز او در ۲۱ دسامبر برنامهها و مراسم زیادی در آلمان برگزار میشود.
هاینریش بل در ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ در روزهایی به دنیا آمد که جنگ جهانی اول هنوز ادامه داشت و کشور در فقر و تیرهروزی دست و پا میزد. پدر بل به جبهه اعزام شده بود و وقتی برگشت پیامدهای فاجعهبار جنگ کشور را در بحرانی فراگیر فرو برده بود.
در دوران استیلای "جمهوری وایمار" خانواده بل مانند هزاران خانواده دیگر ناگهان با فقر و تنگدستی روبرو شد.
از پایان جنگ جهانی اول بیش از ۱۵ سال نگذشته بود که در سال ۱۹۳۳ حزب ناسیونال سوسیالیسم (نازی) به قدرت رسید و کشور را به سوی جنگی تازه هدایت کرد. این بار علاوه بر عفریت جنگ فشار رژیمی بهیمی بود که با انسان و انسانیت دشمنی میورزید.
هاینریش بل از همان ابتدای جنگ، سپتامبر ۱۹۳۹، به خدمت احضار شد و تا پایان جنگ و تسلیم آلمان در ۸ مه ۱۹۴۵ نزدیک ۷ سال در جبههها و پستهای گوناگون "خدمت" کرد، از لهستان و رومانی و مجارستان تا فرانسه و شوروی.
دو جنگ عالمسوز، که در هر دوی آنها میهن او آلمان نقش اصلی را ایفا کرد، به ذهنیت صلحدوستانهی هاینریش بل شکل داد، ستیز با جنگ و کشتار در سراسر عمر آرمان او باقی ماند. در مه ۱۹۴۴ که هنوز جامه سربازی به تن دارد در نامهای به خانواده مینویسد: «من از جنگ متنفرم. عمیقا به این درک رسیدهام که جنگ چیزی جز جنایت نیست. از پوشیدن اونیفورم بیزارم، اصلا از خود اونیفورم نفرت دارم».
بل در ماههای پایانی جنگ از ارتش گریخت و تلاش کرد مخفیانه و با هویتی مبدل به زندگی ادامه دهد. در گرماگرم سقوط ارتش نازی روز ۹ آوریل ۱۹۴۵ به دست گروهی از سربازان امریکایی اسیر شد. او پس از چند ماه در سپتامبر ۱۹۴۵ از اسارت رهایی یافت، با جسمی رنجور و روحی خسته به خانه و شهر زادگاه خود کلن برگشت که به ویرانهای بزرگ و وحشتناک بدل شده بود.
نوشتن از کابوس جنگ
هاینریش بل از نوجوانی شیفته ادبیات بود، همیشه کتاب میخواند و بیش از هر چیز شعر و داستان. با شکست رایش سوم، با این تعهد به خانه برگشت تا از فجایعی که دیده بود بنویسد و هممیهنان خود را از عفریت فاشیسم و مصیبت جنگ باخبر کند.
رژیم نازی از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ آلمان را از جهنم وحشت و نکبت گذر داد. رایش سوم که با وعدههای رنگین گروه بزرگی از جمعیت را فریب داده بود، در حاکمیت ۱۲ سالهی خود، سرکوب و اختناق را به سیاست عمومی خود بدل کرد.
هنگامی که رژیم نازی در ۸ مه ۱۹۴۵ رسما تسلیم شد، آلمان کشوری بود درهم شکسته و فلاکتزده. میلیونها جوانی که با فرمانهای جنونآمیز آدولف هیتلر و جلادان او به جبهه جنگ فرستاده شده بودند، اگر در میدانهای جهنمی و سنگرهای متعفن و باتلاقهای یخزده جان نداده بودند، در بازگشت به میهن، با ملتی گرسنه و مضطرب روبرو شدند.
بل پس از جنگ در کنار خانواده دوران بسیار سختی، همراه با فقر و گرسنگی گذراند. برای امرار معاش به کارهایی متعدد دست زد اما در هر فرصتی دست به قلم برد و به گوشهای از خاطرات خود شکل داستانی داد.
در سال ۱۹۴۷ بل اولین داستانهای کوتاه خود را منتشر کرد و از ۱۹۵۱ توانست نویسندگی را به شکل حرفهای دنبال کند. نوشتههای او تا چندین سال تنها یک مضمون داشت: جنگ! او وظیفه خود میدانست که مدام از جنگ بگوید تا آن کابوس وحشتناک هرگز فراموش نشود. راوی یکی از اولین داستانهای او به نام "پیام" به صراحت میگوید: «جنگ تا ابد ادامه دارد. تا وقتی هنوز در جایی از زخمی خون میچکد، جنگ ادامه دارد».
بل در جنگ هیچ قهرمانی و رشادتی نمیدید، تنها مصیبت و جنایت میدید. بیشتر از ستمزدگان و قربانیان مینوشت، از سربازان بینوایی که با دروغ و فریب به جبههها رفته، خسته و گرسنه در سنگرها رنج کشیده یا زیر باران بمب و آتشزا جان داده بودند؛ از کودکان و زنانی که در شهرها زیر بمباران شیون میزدند، از انتظار بیپایان مادران و هراس بیانتهای کودکان.
هنر اصلی بل این بود که توانست تجربیات و مشاهدات خود را در جبههها، پادگانها، بیمارستانها و سرانجام اردوگاه اسیران، در شکل و قالبی ادبی بیان کند.
روشنفکر معترض و نویسنده متعهد
پس از پایان جنگ و سقوط رژیم نازی بیشتر نویسندگان به جمعی غیرمتشکل پیوستند به نام "گروه ۴۷" که در سال ۱۹۴۷ شکل گرفت. آنها گرایشهای سیاسی و سبکهای ادبی گوناگونی داشتند و تنها نقطه مشترک آنها ضدیت با فاشیسم بود.
تمام نویسندگان مهم آلمان در این گروه بودند و هاینریش بل نیز تا سال ۱۹۶۷ که گروه منحل شد، از اعضای پایدار آن بود. برای این نویسندگان ادبیات وظیفهای مشخص داشت و آن دفاع از حقوق بشر و نهادینه کردن دموکراسی در جامعه بود.
بل بیشتر به خاطر آثار ضدجنگ به معروفیت رسیده است، اما کارهای او به این مضمون محدود نمیشوند. او به نابسامانیهای دوران پس از جنگ نیز نظر دارد و با نگاهی ژرف و تحلیلی هشدار میدهد که اگر جامعه هشیار نباشد، امکان بازگشت فاشیسم همچنان وجود دارد.
او در کارهای بیشمارش به افشای روندهای ناسالم و نه چندان آشکاری میپردازد که امنیت و آینده جامعه را به خطر میاندازند: توسعه دستگاه اطلاعاتی و سیستم نظارت، نفوذ روزافزون سرمایهداران و قدرتهای اقتصادی، افزایش شدید شکاف طبقاتی، همراه با نابسامانیهای اجتماعی و آسیبهای روحی برای اکثریت جامعه و سرانجام بیتفاوتی کلیسای کاتولیک در برابر این روندهای غیرانسانی.
بل با انتشار رمان کوچک "نان آن سالها" در ۱۹۵۵ و فیلمی سینمایی که در سال ۱۹۶۲ از آن تهیه شد، به چهرهای سرشناس بدل شد. رمان "بیلیارد در ساعت نه و نیم" شهامت مدنی او را در حمله به نیروهای واپسگرا به نمایش گذاشت.
بل با انتشار دهها اثر ادبی و مقاله انتقادی تا حد زیادی در نضج و شکوفایی دید انتقادی و نگرش اعتراضی که در دهه ۱۹۶۰ به ویژه در محافل روشنفکری و دانشجویی شکل گرفت، مؤثر بود.
هاینریش بل در اکتبر ۱۹۷۲ در نطقی در کنگره حزب سوسیال دموکرات درباره "رشد خشونت به صورتی پنهان و موذیانه در جامعه" افشاگری کرد و اندکی بعد در اعتراض به فضای سرشار از تهدید و ناامنی به تبعیدی خودخواسته دست زد و به ایرلند مهاجرت کرد. رمان کوچک و تکاندهنده "آبروی ازدسترفته کاترینا بلوم" پاسخ هنرمندانه او به کارزار نیروهای سیاه جامعه است.
زمامداران راستگرا و رسانههای دستآموز به حملهای بیرحمانه علیه او دست زدند و به او، که در تمام عمر یک کاتولیک شریف و باوجدان بود، "پدرخوانده تروریستها" نام دادند. در سراسر جهان عده بیشماری از نویسندگان و اندیشوران نامدار به دفاع از بل، که برای یک "آلمان بهتر و انسانیتر" مبارزه میکرد، برخاستند. بل نخستین نویسنده آلمانی پس از جنگ جهانی دوم بود که در سال ۱۹۷۲ جایزه نوبل در ادبیات را از آن خود ساخت.
بل همواره تأکید داشت پیش از آن که نویسنده باشد، به عنوان یک شهروند به وظایف مدنی خود آگاه است و به حکم وجدان از حقوق رنجبران، اقلیتهای ضعیف و ستمدیده در سراسر جهان دفاع میکند. او در انجام این وظیفه زحمت فراوان کشید و بهای سنگینی پرداخت. هاینریش بل در ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۵ در روستایی در نزدیکی کلن درگذشت.
بل در ایران
تا پیش از انقلاب سال ۱۳۵۷ بی گمان برتولت برشت نامورترین نویسنده آلمانی در ایران بود، اما پس از انقلاب این مقام به هاینریش بل داده شد.
از بل تا پیش از انقلاب تنها چند کتاب به فارسی ترجمه شده بود، اما پس از انقلاب کمابیش تمام آثار او به زبان فارسی برگشت و او را در جایگاهی شاخص و برجسته در میان دوستداران ادبیات آلمانیزبان قرار داد.
گروه بزرگی از مترجمان ایرانی به برگردان آثار هاینریش بل، همت گماشته اند، از جمله: شریف لنکرانی، مرتضی کلانتریان، احمد گلشیری، سعید فرهودی، کیکاووس جهانداری، جاهد جهانشاهی، محمود ظروفی، مهدی افشار، حسین افشار، سمانه محمدی، منوچهر فکری ارشاد، علی امینی نجفی، سیامک گلشیری، محمد اسماعیلزاده، حسن نقرهچی، علی عبداللهی و...
امروزه از برخی از آثار معروف بل مانند "نان آن سالها"، "عقاید یک دلقک" و "آبروی ازدسترفته کاترینا بلوم" بیش از یک ترجمه به فارسی وجود دارد. با وجود ترجمههای فراوان، هنوز نمیتوان گفت که در زبان فارسی از تمام آثار هاینریش بل برگردانهای مناسب و معتبری در دسترس قرار دارد.
در دوران استیلای "جمهوری وایمار" خانواده بل مانند هزاران خانواده دیگر ناگهان با فقر و تنگدستی روبرو شد.
از پایان جنگ جهانی اول بیش از ۱۵ سال نگذشته بود که در سال ۱۹۳۳ حزب ناسیونال سوسیالیسم (نازی) به قدرت رسید و کشور را به سوی جنگی تازه هدایت کرد. این بار علاوه بر عفریت جنگ فشار رژیمی بهیمی بود که با انسان و انسانیت دشمنی میورزید.
هاینریش بل از همان ابتدای جنگ، سپتامبر ۱۹۳۹، به خدمت احضار شد و تا پایان جنگ و تسلیم آلمان در ۸ مه ۱۹۴۵ نزدیک ۷ سال در جبههها و پستهای گوناگون "خدمت" کرد، از لهستان و رومانی و مجارستان تا فرانسه و شوروی.
دو جنگ عالمسوز، که در هر دوی آنها میهن او آلمان نقش اصلی را ایفا کرد، به ذهنیت صلحدوستانهی هاینریش بل شکل داد، ستیز با جنگ و کشتار در سراسر عمر آرمان او باقی ماند. در مه ۱۹۴۴ که هنوز جامه سربازی به تن دارد در نامهای به خانواده مینویسد: «من از جنگ متنفرم. عمیقا به این درک رسیدهام که جنگ چیزی جز جنایت نیست. از پوشیدن اونیفورم بیزارم، اصلا از خود اونیفورم نفرت دارم».
بل در ماههای پایانی جنگ از ارتش گریخت و تلاش کرد مخفیانه و با هویتی مبدل به زندگی ادامه دهد. در گرماگرم سقوط ارتش نازی روز ۹ آوریل ۱۹۴۵ به دست گروهی از سربازان امریکایی اسیر شد. او پس از چند ماه در سپتامبر ۱۹۴۵ از اسارت رهایی یافت، با جسمی رنجور و روحی خسته به خانه و شهر زادگاه خود کلن برگشت که به ویرانهای بزرگ و وحشتناک بدل شده بود.
نوشتن از کابوس جنگ
هاینریش بل از نوجوانی شیفته ادبیات بود، همیشه کتاب میخواند و بیش از هر چیز شعر و داستان. با شکست رایش سوم، با این تعهد به خانه برگشت تا از فجایعی که دیده بود بنویسد و هممیهنان خود را از عفریت فاشیسم و مصیبت جنگ باخبر کند.
رژیم نازی از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ آلمان را از جهنم وحشت و نکبت گذر داد. رایش سوم که با وعدههای رنگین گروه بزرگی از جمعیت را فریب داده بود، در حاکمیت ۱۲ سالهی خود، سرکوب و اختناق را به سیاست عمومی خود بدل کرد.
هنگامی که رژیم نازی در ۸ مه ۱۹۴۵ رسما تسلیم شد، آلمان کشوری بود درهم شکسته و فلاکتزده. میلیونها جوانی که با فرمانهای جنونآمیز آدولف هیتلر و جلادان او به جبهه جنگ فرستاده شده بودند، اگر در میدانهای جهنمی و سنگرهای متعفن و باتلاقهای یخزده جان نداده بودند، در بازگشت به میهن، با ملتی گرسنه و مضطرب روبرو شدند.
بل پس از جنگ در کنار خانواده دوران بسیار سختی، همراه با فقر و گرسنگی گذراند. برای امرار معاش به کارهایی متعدد دست زد اما در هر فرصتی دست به قلم برد و به گوشهای از خاطرات خود شکل داستانی داد.
در سال ۱۹۴۷ بل اولین داستانهای کوتاه خود را منتشر کرد و از ۱۹۵۱ توانست نویسندگی را به شکل حرفهای دنبال کند. نوشتههای او تا چندین سال تنها یک مضمون داشت: جنگ! او وظیفه خود میدانست که مدام از جنگ بگوید تا آن کابوس وحشتناک هرگز فراموش نشود. راوی یکی از اولین داستانهای او به نام "پیام" به صراحت میگوید: «جنگ تا ابد ادامه دارد. تا وقتی هنوز در جایی از زخمی خون میچکد، جنگ ادامه دارد».
بل در جنگ هیچ قهرمانی و رشادتی نمیدید، تنها مصیبت و جنایت میدید. بیشتر از ستمزدگان و قربانیان مینوشت، از سربازان بینوایی که با دروغ و فریب به جبههها رفته، خسته و گرسنه در سنگرها رنج کشیده یا زیر باران بمب و آتشزا جان داده بودند؛ از کودکان و زنانی که در شهرها زیر بمباران شیون میزدند، از انتظار بیپایان مادران و هراس بیانتهای کودکان.
هنر اصلی بل این بود که توانست تجربیات و مشاهدات خود را در جبههها، پادگانها، بیمارستانها و سرانجام اردوگاه اسیران، در شکل و قالبی ادبی بیان کند.
روشنفکر معترض و نویسنده متعهد
پس از پایان جنگ و سقوط رژیم نازی بیشتر نویسندگان به جمعی غیرمتشکل پیوستند به نام "گروه ۴۷" که در سال ۱۹۴۷ شکل گرفت. آنها گرایشهای سیاسی و سبکهای ادبی گوناگونی داشتند و تنها نقطه مشترک آنها ضدیت با فاشیسم بود.
تمام نویسندگان مهم آلمان در این گروه بودند و هاینریش بل نیز تا سال ۱۹۶۷ که گروه منحل شد، از اعضای پایدار آن بود. برای این نویسندگان ادبیات وظیفهای مشخص داشت و آن دفاع از حقوق بشر و نهادینه کردن دموکراسی در جامعه بود.
بل بیشتر به خاطر آثار ضدجنگ به معروفیت رسیده است، اما کارهای او به این مضمون محدود نمیشوند. او به نابسامانیهای دوران پس از جنگ نیز نظر دارد و با نگاهی ژرف و تحلیلی هشدار میدهد که اگر جامعه هشیار نباشد، امکان بازگشت فاشیسم همچنان وجود دارد.
او در کارهای بیشمارش به افشای روندهای ناسالم و نه چندان آشکاری میپردازد که امنیت و آینده جامعه را به خطر میاندازند: توسعه دستگاه اطلاعاتی و سیستم نظارت، نفوذ روزافزون سرمایهداران و قدرتهای اقتصادی، افزایش شدید شکاف طبقاتی، همراه با نابسامانیهای اجتماعی و آسیبهای روحی برای اکثریت جامعه و سرانجام بیتفاوتی کلیسای کاتولیک در برابر این روندهای غیرانسانی.
بل با انتشار رمان کوچک "نان آن سالها" در ۱۹۵۵ و فیلمی سینمایی که در سال ۱۹۶۲ از آن تهیه شد، به چهرهای سرشناس بدل شد. رمان "بیلیارد در ساعت نه و نیم" شهامت مدنی او را در حمله به نیروهای واپسگرا به نمایش گذاشت.
بل با انتشار دهها اثر ادبی و مقاله انتقادی تا حد زیادی در نضج و شکوفایی دید انتقادی و نگرش اعتراضی که در دهه ۱۹۶۰ به ویژه در محافل روشنفکری و دانشجویی شکل گرفت، مؤثر بود.
هاینریش بل در اکتبر ۱۹۷۲ در نطقی در کنگره حزب سوسیال دموکرات درباره "رشد خشونت به صورتی پنهان و موذیانه در جامعه" افشاگری کرد و اندکی بعد در اعتراض به فضای سرشار از تهدید و ناامنی به تبعیدی خودخواسته دست زد و به ایرلند مهاجرت کرد. رمان کوچک و تکاندهنده "آبروی ازدسترفته کاترینا بلوم" پاسخ هنرمندانه او به کارزار نیروهای سیاه جامعه است.
زمامداران راستگرا و رسانههای دستآموز به حملهای بیرحمانه علیه او دست زدند و به او، که در تمام عمر یک کاتولیک شریف و باوجدان بود، "پدرخوانده تروریستها" نام دادند. در سراسر جهان عده بیشماری از نویسندگان و اندیشوران نامدار به دفاع از بل، که برای یک "آلمان بهتر و انسانیتر" مبارزه میکرد، برخاستند. بل نخستین نویسنده آلمانی پس از جنگ جهانی دوم بود که در سال ۱۹۷۲ جایزه نوبل در ادبیات را از آن خود ساخت.
بل همواره تأکید داشت پیش از آن که نویسنده باشد، به عنوان یک شهروند به وظایف مدنی خود آگاه است و به حکم وجدان از حقوق رنجبران، اقلیتهای ضعیف و ستمدیده در سراسر جهان دفاع میکند. او در انجام این وظیفه زحمت فراوان کشید و بهای سنگینی پرداخت. هاینریش بل در ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۵ در روستایی در نزدیکی کلن درگذشت.
بل در ایران
تا پیش از انقلاب سال ۱۳۵۷ بی گمان برتولت برشت نامورترین نویسنده آلمانی در ایران بود، اما پس از انقلاب این مقام به هاینریش بل داده شد.
از بل تا پیش از انقلاب تنها چند کتاب به فارسی ترجمه شده بود، اما پس از انقلاب کمابیش تمام آثار او به زبان فارسی برگشت و او را در جایگاهی شاخص و برجسته در میان دوستداران ادبیات آلمانیزبان قرار داد.
گروه بزرگی از مترجمان ایرانی به برگردان آثار هاینریش بل، همت گماشته اند، از جمله: شریف لنکرانی، مرتضی کلانتریان، احمد گلشیری، سعید فرهودی، کیکاووس جهانداری، جاهد جهانشاهی، محمود ظروفی، مهدی افشار، حسین افشار، سمانه محمدی، منوچهر فکری ارشاد، علی امینی نجفی، سیامک گلشیری، محمد اسماعیلزاده، حسن نقرهچی، علی عبداللهی و...
امروزه از برخی از آثار معروف بل مانند "نان آن سالها"، "عقاید یک دلقک" و "آبروی ازدسترفته کاترینا بلوم" بیش از یک ترجمه به فارسی وجود دارد. با وجود ترجمههای فراوان، هنوز نمیتوان گفت که در زبان فارسی از تمام آثار هاینریش بل برگردانهای مناسب و معتبری در دسترس قرار دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر