۱۳۹۶ آذر ۱۶, پنجشنبه

مائده سلطانی، دختر عبدالفتاح سلطانی، وکیل در بند در زندان اوین تهران، با انتشار گزارشی از وضعیت نگران کننده زندانیان و زندانیان سیاسی در این زندان، نسبت به بروز مشکلات جدی در زمینه تغذیه، بهداشت و درمان زندانیان هشدار داده است. تغذیه زندانیان

وضع غذا، بهداشت و درمان در اوین؛ روایتی از مائده سلطانی، دختر عبدالفتاح سلطاني
عکس ‏Free Abdolfattah Soltani عبدالفتاح سلطانی راآزاد کنید‏

مائده سلطانی، دختر عبدالفتاح سلطانی، وکیل در بند در زندان اوین تهران، با انتشار گزارشی از وضعیت نگران کننده زندانیان و زندانیان سیاسی در این زندان، نسبت به بروز مشکلات جدی در زمینه تغذیه، بهداشت و درمان زندانیان هشدار داده است.
تغذیه زندانیان

بسیاری از زندانیان زندان اوین بیمار هستند و نیاز به رژیم غذایی و مصرف مواد غذایی مخصوص دارند. اگر در مواردی این مواد غذایی در مغازه کوچک زندان قابل خریداری باشند، قیمت آن‌ها ۵۰ تا ۷۰درصد گران‌تر از قیمت اصلی در مغازه‌های معمول درشهر است. بسیاری از زندانیان حتی قادر نیستند این مواد غذایی را با بودجه خود از مغازه زندان خریداری کنند. مسئولان زندان از گرفتن بسته‌های مواد غذایی که خانواده‌ها برای زندانیان بیمار خود به اوین می‌آورند، خودداری می‌کنند.

غذا در زندان اوین کیفیت ندارد . طبق گفته مسئولان زندان، بودجه در نظر گرفته شده برای تغذیه هر زندانی روزانه فقط سه هزار تومان است. در حالی که یک عدد تخم‌مرغ در ایران ۴۰۰ تومان است، چگونه قرار است با این بودجه هر روز به هر زندانی غذای سالم برسد؟

بدیهی است که با تعیین بودجه حقیر برای تغذیه زندانیان، گوشت قرمز کاملاً از برنامه غذایی حذف شده و اگر گوشت مرغ هم در غذاها استفاده می‌شود، بسیار بی‌کیفیت و ارزان است. استفاده از مواد غذایی بی‌کیفیت به مرور زمان زندانیان را با مشکلات درمانی و جسمی زیادی مواجه کرده، به طوری که همه آن‌ها بعد از مدتی به کمبود ویتامین و ضعف جسمانی دچار می‌شوند.

وقتی بعد از چهار سال و نیم بالاخره دادستانی (بخوانید مأموران امنیتی)، به پدرم حدود سه هفته مرخصی داده بودند، حال پدرم فقط با ماندن در خانه و غذای سالم خیلی بهتر شده بود. حالا پزشکان هیچ نسخه‌ای برای او تجویز نمی‌کنند جز بیرون ماندن از زندان و پایان شرایط فعلی تغذیه و سلامتی‌اش.

درمان در بهداری محقر زندان اوین

بهداری مستقر در اوین جز برای معاینات اولیه و ابتدایی بیماران، تجهیزات دیگری ندارد و پزشکان متخصص هر چند هفته یک بار در این درمانگاه برای معاینه بیماران حاضر می‌شوند. روشن است که صف طویلی از بیماران برای مراجعه شکل می‌گیرد و همه موفق به ویزیت پزشک زندان نمی‌شوند. در این بین بیمارانی که نیاز فوری به معاینه پزشک دارند گاهی باید هفته‌ها و ماه ها برای یک ویزیت ساده منتظر بمانند.

اینکه بعد از معاینه بیمار مشکل زندانیان به درستی در این درمانگاه تشخیص داده بشود مشکل بعدی است. زندانیان بیمار زیادی تا به امروز وجود داشته‌اند که تازه بعد از پایان حبس خود در مراجعه به متخصصان متوجه شده‌اند در تمام مدت حبس خود از بیماری‌هایی همچون سرطان و …، رنج می‌برده‌اند، بدون اینکه بیماری آن‌ها در زندان اوین تشخیص داده شده باشد.

در رسیدگی‌های درمانی به زندانیان بیمار بارها کوتاهی و تعلل شده است. مثال بارز این ماجرا مرگ آقای هدی صابر است. مسئولان زندان آقای صابر را بعد از حمله قلبی در زندان آن قدر دیر به بیمارستان انتقال دادند که رسیدگی دیروقت موجب مرگ ایشان شد.

درمان خارج از زندان

هم زندانیان و هم خانواده‌های آن‌ها باید برای گرفتن مجوز درمان در بیمارستانی خارج از زندان پروسه‌ای طولانی را طی کنند. مسئولان زندان و دادستانی تهران مسئول سلامت و درمان زندانیان هستند و موظفند مراتب اداری و دستورات مورد نیاز را صادر کنند اما این پروسه آن‌چنان معیوب و طولانی است که زمان از دست رفته، سلامت از دست رفته بیماران را به دنبال دارد.

مجوز درمان و مرخصی استعلاجی دیگر درد بزرگ زندانیان است. برای زندانیان سیاسی این مجوز نه از مرجع مسئول، بلکه از جانب وزارت اطلاعات و بازجوهای آن‌ها صادر می‌شود. زندانی سیاسی که مدام تحت کنترل است و اجازه تماس تلفنی با خانواده یا وکلایش را ندارد، تقاضای مرخصی استعلاجی‌اش هم مدام از دادستانی، (بخوانید وزارت اطلاعات و مأمورانش)، رد می شود.

یک نمونه: اولین مرخصی استعلاجی به پدرم، عبدالفتاح سلطانی، بعد از دو سال و نیم حبس داده شد. مادرم در تمام آن دو سال و نیم برای دریافت مجوز بستری کردن او در بیمارستانی خارج از زندان، بارها و بارها به دادستانی درخواست‌ داده بود و پی در پی به آنجا مراجعه کرده بود تا جوابی بگیرد. وقتی که دادستانی تهران (بخوانید مأموران امنیتی)، با درخواست بستری کردن زندانی در بیمارستان موافقت می‌کنند، می‌خواهند برای انتخاب بیمارستان هم تصمیم‌گیرنده باشند. زندانی سیاسی بیمار حق انتخاب محل درمان خود را نیز ندارد.

علاوه بر همه این‌ها خانواده زندانی باید امضا کند که همه هزینه‌های درمان و بستری را می‌پذیرد. حتی هزینه سربازانی که همراه با زندانی بیمار می‌فرستند تا شب و روز مراقب زندانی بیمار باشند باید از سوی خود زندانی یا خانواده‌اش پرداخت شود. طبق روال در اعزام پزشکی دو سرباز باید زندانی را همراهی کنند. این به آن معناست که وقتی خود زندانی یا خانواده‌های‌شان توان پرداخت هزینه‌های گزاف بیمارستان‌های تهران را ندارند، باید از درمان خود چشم بپوشند و با بیماری‌های خود حتی اگر بسیار جدی باشند، مدت‌ها در همان زندان دست و پنجه نرم کنند.

بهداشت محیطی و روانی

سالن ۱۲ بند هفت زندان اوین نور خورشید ندارد. در بعضی از بندها و سالن‌های اوین دیوارها مرطوب هستند یا حشرات مضری مثل ساس و شپش وجود دارند. حتی اگر یک فرد جوان و سالم، بدون هیچ پیش‌زمینه بیماری جسمی وارد زندان شود، بعد از مدتی دچار بیماری‌ها و مشکلات زیادی خواهد شد؛ حال چه رسد به زندانیانی که سنین بالاتری دارند و با بیماری‌هایی مثل نوسان فشار خون و مشکلات گوارشی و …، مواجه هستند. نمونه بارز یکی از زندانیان جوان که زمان دستگیری‌اش از سلامت کامل برخوردار بود امید کوکبی، برگزیده المپیاد و فیزیکدان برجسته ایرانی‌ست که بعد از بیش ازچهار سال آزادی مشروط از زندان اوین به دلیل سرطان کلیه یکی از کلیه‌های خود را از دست داده است:

به همه مشکلات جسمی و درمانی موجود در اوین، باید سلامت روحی زندانیان و شرایط پر استرس زندان را هم اضافه کرد. زندانی وقتی حق ارتباط با خانواده و عزیزان خود را داشته باشد از سلامت روحی بالاتری برخوردار است. مسئولان این حق را از زندانیان سیاسی در مواردی به کلی ربوده‌اند یا به صورت بسیار محدود و کنترل شده به آن‌ها می‌دهند.

نمونه: بازجوهای وزارت اطلاعات اجازه تماس تلفنی نرگس محمدی با دو کودکش را که تنها راه ارتباطی او با دو فرزندش در خارج از کشور و پیش پدر در تبعیدشان بود، گرفته بودند.

از سوی دیگر طبق آیین‌نامه اجرایی سازمان زندان‌های کشور، زندانیان سیاسی یا امنیتی باید جدا از دیگر زندانیان نگهداری شوند، اما مسئولان از سال‌ها پیش زندانیان سیاسی را در بندهای عمومی زندان اوین پخش کرده‌اند. بسیار اتفاق افتاده است که تحریک‌هایی از طرف خلافکاران و مجرمان سابقه‌دار علیه زندانیان سیاسی صورت گرفته و جو متشنج شده است.

در کنار این همه فشارهای روحی و عصبی، پرخاشگری‌ها، بی‌حرمتی‌ها و تحقیرها را نیز اضافه کنید که جزیی از رفتار معمول و متداول با زندانیان در زندان اوین شده است.

زندانی بودن یعنی محروم بودن از داشتن هر گونه تماس و بر‌آوردن نیازهای انسانی و طبیعی مثل انسان‌های دیگر که آزادند. یک زندانی از حق دیدن و تماس با طبیعت، گیاهان، ارتباطات معمول اجتماعی و تماس با خانواده ممنوع است. او به معنای واقعی، زندانی در چهار دیوار است.

همه موارد بالا مستندات و تجربیاتی در مورد زندان اوین بودند که در ایران به عنوان بهترین زندان شناخته می‌شود.

بقیه زندان‌های کشور مثل زندان زنجان، زندان رجایس‌شهر که هنوز هم بسیاری از زندانیان سیاسی و عقیدتی همچون رهبران جامعه بهایی بالای هفت سال است در آنجا نگهداری می‌شوند و …، همه شرایط به مراتب بدتری نسبت به زندان اوین دارند.

زندان بیماری‌های این زندانیان را تشدید کرده و سلامت و قوت آن‌ها را گرفته است.

و اما پدرم …

از پدر من که مرد کوه و صحرا بود اندامی نحیف به جا مانده و بغضی سنگین در گلوی ما. فریادمان به هیج جا نمی‌رسد. حبسش نا‌عادلانه و محکومیتش غیرانسانی‌ست. جان با‌ارزشش به دست چند بازجوی امنیتی افتاده که با پرونده‌سازی‌های متعدد می‌خواستند (می‌خواهند) مانع کارش در خدمت به مردم شوند. آن‌ها با جان او و همه زندانیان بازی می‌کنند.

هیچ نظری موجود نیست: