پیام مخفیانه ابوالقاسم کاشانی به آیزنهاور
بنا بر اسناد آرشیو ملی آمریکا، ابوالقاسم کاشانی چند سال بعد از سرنگونی محمد مصدق در کودتای ۲۸ مرداد - در شرایطی که با حکومت پهلوی اختلاف پیدا کرده و خانهنشین شده بود - به دوایت آیزنهاور، رئیس جمهوری ایالات متحده نامهای تظلمخواهانه نوشت و ابراز خرسندی کرد که "ایالات متحده آمریکا الگوی کشورهای امپریالیستی را دنبال نمیکند."
اسناد همچنین نشان میدهد که این روحانی متنفذ حدود سه سال پیش از کودتا، در یکی از دیدارهای خود با مقامات سفارت در تهران، خواهان کمک مالی سری آمریکا شده بود. بنا بر یک سند آرشیو ملی ایالات متحده، ابوالقاسم کاشانی در روز ۱۸ ژوئن سال ۱۹۵۰ میلادی (۲۸ خرداد ۱۳۲۹) طی دیداری با یک دیپلمات آمریکایی (جرالد دوهر) خواهان دریافت کمک سری آمریکا شده - کمکی که معتقد بود "میتواند او را به قویترین نیرو در خاورمیانه در برابر گسترش نفوذ شوروی کمونیستی تبدیل کند."
بنا بر سند مذکور، دیدار به درخواست ابوالقاسم کاشانی و از طریق یک کارمند ایرانی خبرگزاری آسوشیتدپرس (سلیمان شاملو) در منزل آقای کاشانی در تهران برگزار شد - حدود یک هفته بعد از بازگشت کاشانی از تبعید در لبنان؛ که جمعیت عظیمی برای استقبال از او به فرودگاه رفته بودند.
ابوالقاسم کاشانی به مأمور سفارت گفت که یک برنامه دو مرحلهای را دنبال میکند. بنا بر سند، او ابتدا میخواست یک "دولت ملی" را در ایران به قدرت برساند و "تقریبا هیچ شکی باقی نگذاشت که آرزو دارد خودش در رأس دولت باشد" و سپس جهان اسلام را علیه کمونیسم متحد کند.
ابوالقاسم کاشانی گفت که توان آن را دارد که ارتشی یک میلیونی متشکل از افرادی مانند سید حسین امامی - عضو جمعیت فدائیان اسلام و قاتل عبدالحسین هژیر (وزیر دربار) و احمد کسروی (پژوهشگر و حقوقدان) - تأسیس بکند "تا ایران را از شر همه خائنان و دزدانی که بر آن حکومت میکنند نجات بدهد."
بیشتر بخوانید:
کاشانی در عین حال تأکید کرد که "دولت ملی" مد نظرش با سلطنت محمدرضا شاه پهلوی مغایرتی نخواهد داشت "به شرط آن که شاه از مداخله در امور سیاسی کشور خودداری کند."
ابوالقاسم کاشانی به این سوال که آیا رسما در مجلس به جبهه ملی ملحق خواهد شد یا خیر، پاسخ منفی داد و گفت که با نشستن بر کرسیاش در مجلس، "اعتبار خود را کاهش نخواهد داد" و فقط در صورت یک سناریوی حالت اضطراری ملی - آن هم به همراه بیش از ۱۰۰ هزار نفر از هوادارانش - به مجلس خواهد رفت.
کاشانی بعد از تشریح مواضع و برنامههای خود و تعریف و تمجید از "موفقیت" آمریکا در ترکیه و یونان، سر اصل مطلب رفت - موضوعی که به عقیده مأمور سفارت به نظر میرسید "هدف اصلی" کاشانی از دیدار بوده: درخواست کمک مالی سری از آمریکا؛ "او با احتیاط از توضیح درباره این که منظورش از کمک سری چیست طفره رفت ولی پسرش که در جلسه شرکت داشت بعدا گفت که منابع مالی نهضت کاشانی ناچیز است."
احتمالا به خاطر آن پیشنهاد بود که سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) از حدود دو سال قبل از کودتا در این فکر بود که این روحانی متنفذ را با پول به طرف خود جذب بکند تا "ائتلاف نامقدس گروه مصدق و آیت الله کاشانی" را بر هم بزند.
بنا بر یکی از اسناد کودتا که دولت آمریکا در سال ۲۰۱۷ میلادی آن را منتشر کرد سازمان سیا در فکر تطمیع کاشانی بوده زیرا "حداقل یک مرتبه با سفارت آمریکا در اینجا برای دریافت کمک مالی تماس گرفته است تا از قرار معلوم در برابر آن، از سیاستهای آمریکا حمایت بکند".
در پی دیدار ۱۸ ژوئن ۱۹۵۰، سفارت آمریکا به واشنگتن گزارش کرد که "توهم خودبزرگ بینی" کاشانی تقریبا به یک (عارضه روانی) سایکوپاتی رسیده. با این حال، ارزیابی سفارت این بود که اهمیت کاشانی در عرصه سیاسی ایران را نباید دستکم گرفت زیرا وقتی از تبعید به تهران بازگشت بیش از ۴۰ هزار نفر در فرودگاه به استقبالش رفتند.
مجموعه اسناد دولت آمریکا نشان میدهد که کاشانی قبل از وقوع کودتا با سفارت آمریکا در تماس بوده ولی این اسناد ثابت نمیکند که او به طور مستقیم در طرح کودتا شرکت داشته یا از آمریکاییها پولی دریافت کرده باشد. اسناد نشان می دهد که آمریکایی ها آقای کاشانی را فردی افراطی، فرصتطلب و متوهم می دانستند که در راه سرنگونی محمد مصدق باید جذب یا خنثی میشد؛ به همین خاطر خط مشی تعامل با او درسطوح ارشد را در پیش گرفتند.
لوی هندرسون، سفیر آمریکا، به دیدار کاشانی میرفت و پای این حرفهایش مینشست که "من یک شخص عادی نیستم، من رهبر جهان اسلام هستم" یا این که "این به نفع تمام مردمان خوب در همه جاست که جهان اسلام و آمریکا همکاری کنند".
بعد از سرنگون کردن محمد مصدق اما قاعده بازی عوض شد. کاشانی خیلی زود با فضل الله زاهدی (رهبر نظامی کودتا و نخست وزیر جدید) اختلاف پیدا کرد و بعد از تلاش نافرجام فدائیان اسلام برای ترور حسین علا (وزیر دربار) مدتی راهی زندان و بعد هم خانه نشین و منزوی و بنا بر سند جدید، دست به دامن آمریکا شد.
اسناد آمریکا نشان میدهد که آقای کاشانی در سال ۱۹۵۷ میلادی مخفیانه به دوایت آیزنهاور، رئیس جمهوری آمریکا نامهای تظلم خواهانه نوشته و از وضع بد اقتصادی و نرخ بالای بیکاری گرفته تا فقدان آزادی بیان و مطبوعات در ایران و این که زیر نظر پلیس بوده، گله کرده است.
او نوشت: "همه آن لیبرالهایی که علیه کمونیسم مبارزه میکردند و هنوز هم میکنند، یا به مضیقه افتاده یا کشته شده اند." یکی از آن 'لیبرالها'، مظفر بقایی، رهبر حزب زحمتکشان ایران بوده، که مقامات در واشنگتن فکر میکردند پیش نویس نامه را او تهیه کرده، زیرا کاشانی سواد خواندن یا نوشتن انگلیسی نداشت.
در نامه آمده: "همه مردم ایران و عراق از بریتانیایی ها شدیدا متنفرند، اما عوامل بریتانیا که در این کشورها فعالند آنها را ساکت نگه داشته اند."
"نفرت از انگلستان و فرانسه در این بخش از دنیا عمومی است. مردم از حقه های آن ها به خوبی مطلع هستند."
نامه از آلمان به آدرس کاخ سفید پست شده بود. در متن نامه آمده که چون نگارنده به سفارت آمریکا و ایران در تهران و واشنگتن اطمینان ندارد آن را از آلمان پست میکند.
به نظر میرسد ابوالقاسم کاشانی هیچگاه جواب نامه خود را نگرفته باشد؛ او دیگر در عرصه سیاسی ایران نفوذی نداشت. بنا بر سند، مقامات سفارت حتی از تآیید این موضوع که نامهاش را دیدهاند خودداری کردند.
- تصویر صفحات نامه:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر