تهران 2 اسفند 1356
علی اصغر حاج سید جوادی
برای خواهرم آنجلا دیویس...
«در بینالملل دروغ و ستم»
«هنگامی که لغت حقوق بشر و آزادی از دهان کارتر یا یکی از سیاستپیشگان بیرون میآید، میلیونها سیاهپوست آمریکایی مشتها را گره میکنند، زیرا نه در خانه، نه در مدرسه، نه در خیابان، نه در کارخانه، و نه در زایشگاه حقی بر این حقوق ندارند. و هرگز نمیتوانند مانند سفیدپوستان آزادانه فعالیت کنند و اگر هم دست به فعالیت و تلاشی بزنند نتیجهاش محکوم شدن به سیوچهار سال زندان به دلیل سازمان بخشیدن به یک اعتصاب یا فقط به خاطر مبارزه در یک جنبش مخالف تبعیض نژادی خواهدبود.»
«آنجلا دیویس»
چه کسی بهتر از ما میتواند این گفته تو را باور کند؟ تو به خاطر پوست سیاهت در جامعه سفیدپوستان آمریکا هیچ گونه حقی بر حقوق انسانی نداری. آیا هرگز از خود پرسیدهای که ما به خاطر چه از این حقوق محرومیم؟ و تو میپنداری که سیاهان آمریکایی همان بیست میلیون انسانی هستند که با پوست سیاه در میان هشتاد میلیون سفیدپوست در آمریکا زندگی میکنند؟ نه خواهرم، فقط شما سیاهان آمریکایی نیستید، آمریکا صدها میلیون سیاهپوست دیگر در سایر نقاط جهان دارد که با پوست سفید، نظیر شما سیاهپوستان آمریکایی حقی از حقوق انسانی در خانواده و مدرسه و کارخانه و خیابان و زایشگاه ندارند. این تنها شما سیاهپوستان آمریکا نیستید که از شنیدن واژه حقوق بشر و آزادی از دهان کارتر و سیاستپیشههای خود مشتها را گره میکنید و این فقط کارتر و سیاستپیشههای شما نیستند که با تضییع آشکار حقوق شما در خانه و مدرسه و خیابان و زایشگاه و کارخانه حرف از آزادی و حقوق انسانی میزنند. آری خواهرم، مرزهای دروغ و ستم و فقر و بهرهکشی و شکنجه به محدوده جغرافیایی آمریکای شما منتهی نمیشود. مرزهای جغرافیایی دروغ و ستم و ابتذال از کران تا کران زمین مسکونی ما گسترده شدهاست. در عصر ما، دروغ و ستم در بینالملل خاص خود مشخص میشود. زور و تجاوز در ابعاد جهانی خمیرمایه اساسی نظم و قانون و فرهنگ و تمدن و زندگی کنونی ماست و در این نقطه است که سرنوشتها در مشارق و مغارب زمین به هم پیوند میخورد و در این نقطه است که وجه اختلاف بین سیاه و سفید از بین میرود و مرزهای جغرافیایی دیگر ضابطه اختلاف و تفاوت بین ستمگری و ستمکشی نیست. و بدین گونه است که وقتی کارتر و سیاستپیشههای دیگر حرف از حقوق بشر و آزادی میزنند، نه تنها مشت تو انسان سیاهپوست فشرده میشود، بلکه لبهای ما نیز به خندهای از استهزا گشوده میگردد زیرا نه اینکه تو در آن سوی اقیانوسها به خاطر پوست سیاهت حقی از حقوق انسانی در خانواده و مدرسه و کارخانه و خیابان و زایشگاه نداری، بلکه ما نیز در این سوی دنیا از این حقوق محرومیم.
آری خواهرم، بینالملل ظلم و دروغ همه مرزهای جغرافیایی و ملی و نژادی و منطقهای و قارهای را درنوردیدهاست و با نظامات و قواعد دقیقی از قدرت و با ابزار و وسائل مشابهی از زور و فشار و شکنجه، اسارت و بردگی را در یک نظم جهانی تعمیم داده است؛ آنچه را که تو از ستمگری و دروغ به عنوان یک کالای داخلی به حکم زور مصرف میکنی ما به صورت یک جنس صادراتی تحمیل میشود؛ زیرا که هماکنون هم شما سیاهپوستان آمریکا و هم ما سفیدپوستان آسیا همه در مرزهای جهانی بینالملل دروغ و ظلم زندگی میکنیم. همه ما تبعه این بینالملل هستیم و این بینالملل، زور و ظلم و شکنجه را تحت یک امتیازنامه خاص و زیر یک برچسب متحدالشکل تولید میکند. زور و ظلمی که به شما و به ما تحمیل میشود کالای یک کارخانه است؛ از سوی یک قدرت بینالمللی و جهانی حمایت میشود. درحالیکه آقای کارتر حرف از حقوق بشر میزند، وزارت خارجه شما در گزارش خود درباره وضع کشورهای جهان از نظر حقوق بشر، ایران را در ردیف هفت کشوری ذکر میکند که رژیمهای آنها بیش از همه کشورهای جهان حقوق انسانی مردم خود را پایمال میکنند. رژیم ایران در کنار مراکش – نیکاراگوئه – اندونزی – تایلند - فیلیپین و گواتمالا در گزارش وزارت خارجه آمریکا در صدر نظامهای سیاسی متجاوز به حقوق انسانی قرارمیگیرد؛ اما همانطور که میدانی، این هفت کشور از جمله کشورهایی هستند که رژیمهای آنان از حمایت و پشتیبانی خاص آمریکا برخوردارند. بیشترین سلاح را آمریکا به حکومت ایران میفروشد و بالاترین رقم مستشار آمریکایی در کشور ما وجود دارد. اما درحالیکه این حمایت بدون قیدوشرط از سوی آمریکا درباره رژیم استبدادی ایران همچنان ادامه دارد، وزارت خارجه آمریکا خود به ماهیت رژیم ایران در زمینه تجاوز به حقوق انسانی، آن هم به صورت شدیدتر و حادتری از سایر کشورهای جهان اعتراف میکند. حکومت ایران همچنان فریاد اعتراض مردم را با گلوله خاموش میکند؛ و تو خواهرم از آنچه که از این رهگذر بر سر مردم کشور ما میگذرد چه اطلاعی داری؟ بینالملل دروغ تا کجا و چه اندازه تو را در مسیر فجایعی که بر ما میگذرد قرار میدهد؟
آیا تو میدانی که جوانان ما به چه وضعی و با تحمل چه دردها و رنجهایی از شکنجه در زندانهای سازمان امنیت ایران جان میسپرند و چگونه در خیابانها بدون کوچکترین پرسش و جواب به دست مامورین ساواک به قتل میرسند و در محاکم نظامی چگونه بیگناه و محروم از کمترین حمایتهای قانونی به پوسیدن در زندان محکوم میشوند؟ آیا تو میدانی که فاجعه قتلعام قم و تبریز چگونه بهوجود آمد؟ چگونه احساسات مذهبی مردم را به عمد و با نثار فحش و ناسزا در مطبوعات به مراجع روحانی جریحهدار کردند و سپس عکسالعمل مسالمتآمیز آنان را در قم با گلوله جواب دادند؟
و صدها کشته و زخمی و زندانی برجای گذاشتند و چگونه در تبریز درهای مساجد را به روی مردم بستند و از برپاکردن مجالس ترحیم برای کشتهشدگان قم از طرف مردم جلوگیری کردند و پس از آن در مقابل عکسالعمل طبیعی و شروع اعتراض مردم، آنها را به خاک و خون کشیدند و از کشتهها پشته ساختند و سپس اینهمه را با در دست داشتن وسائل ارتباط جمعی به دست برادران خود در پردهای از دروغ و تهمت و جعل و تحریف حقایق پوشاندند؟ و توقف نه در این حد از وقاحت که اکنون مردم را واداشتهاند که در شهرهای ایران با ارسال نامه و تلگراف و تشکیل اجتماعات ساختگی به زور و تهدید، تفی بر چهره مظلوم حقیقت بیندازند و با نثار فحش و تهمت و خرابکاری و بیگانهپرستی، بر فاجعهای که از هجوم سربازان و گلولهباران کردن آنها بر زندگی مردم بیگناه به بار آمدهاست، مهر تایید بزنند!!!
آیا هرگز از خود پرسیدهای که در این بینالملل دروغ و ستم، جای واقعی شما و ما در کجاست؟ و تو ای خواهر سیاهپوست من که حقی از حقوق انسانی خود بر مدرسه و خانه و خیابان و کارخانه و زایشگاه نداری، لااقل این حق را داری که همه این بیحقیها را در جامعه خود و در مطبوعات و مجامع خود بازگو کنی، با دوستان خود و با همراهان و همفکران خود در خانه و مدرسه و کارخانه و خیابان و زایشگاه به گفتگو بنشینی، مصاحبه کنی، کتاب بنویسی، تدریس کنی و اما برای برادران و خواهران سفیدپوست تو در اینجا و در گوشه دیگری از قلمرو جهانی بینالملل دروغ و ستم چیزی از این حقوق وجود ندارد؛ و تو در نقطهای در قلمرو این بینالملل دروغ و ستم زندگی میکنی که رئیسجمهورت به دست همان سفیدپوستان نظیر خود، به علت دروغگویی و تجاوز از حدود مسئولیتهای خود، از کار برکنار میشود و معاون رئیسجمهور به خاطر دزدی و رشوهگیری وادار به استعفا و طرد از مقام خود میشود. اما در همین بینالملل نیز حق بر بیحقی و محرومیت و ستمکشی یکسان نیست: شما در تلاش به دست آوردن حقوق شهروندی هستید و این بدان معنی است که لااقل از هویت شهروندی برخوردارید اما ما همچنان رعتیم، رعیتی که نه فقط حق تفکر و حق انتقاد و حق شرکت در سرنوشت خود را ندارد، بلکه اصولا در روابط حقوقی و قانونی او با حکومت، چنین چیزهایی به نام حق وجود ندارند.
و خواهرم، مبادا اشتباه کنی که در بینالملل دروغ و ستم، همه نهادهای قانونی که معرف این حقوق هستند به ما ارزانی نشدهاست!! ما هم مثل شما حق انتخاب داریم و ما هم دارای پارلمان و قوه مقننه و قضاییه هستیم!! ما هم قانون اساسی داریم و سیاستپیشههای ما هم حرف از حقوق بشر میزنند. اما همانگونه که گفتی، برای ما هم در خانه و مدرسه و خیابان و کارخانه حقی وجود ندارد؛ قانون در جامعه ما وسیله اعمال زور و حمایت از تجاوز به قانون است. قوه مقننه در کشور ما ابزار قانونیکردن قدرت فردی و غارتگری و زورگویی است؛ و قوه قضاییه ضابط پلیس است و پلیس وسیله اعمال خشونت حکومت و حامی منافع گروه حاکمه؛ و تاریخ ما تقویمی است سراسر پوشیده از سالروزها و زادروزها و جشنوارهها و هنر و فرهنگ سرخابی و سفیدابی است.
که رژیم استبدادی ضدفرهنگ، چهره خود را برای خودنمایی از صحنههای مختلف بینالملل دروغ و ستم آرایش میکند؛ و جزیره کیش تفرجگاه اختصاصی گروه حاکمه است که دیگر از مجالس و محافل درونمرزی به بیزاری افتادهاند و برای چند روز و چند هفته قطع رابطه با آب و هوا و چهرهها و کوی و برزن بومی و استفاده از اجناس لطیف وارداتی مادام کلود پاریسی و اکل و شرب اغذیه و اشربه گوارا و لذیذ اروپایی و سپری کردن لحظات فراموشی در مجللترین قمارخانه و کلوپ شبانه جهان که با هزینه رعایای فقیر و محروم بینالملل جهانی دروغ و ستم که ما باشیم به وجود آمده است و چنین بهشت موعودی که در کرانههای جنوب آفریدهاند. جنوبی که مردمش همچنان در آتش فقر و بیسوادی و ستمکشی میسوزند.
آری خواهرم، اینچنین است که در گرماگرم قتلعامهای قم و تبریز و با وجود هزاران کشته و زخمی و زندانی و علیل شکنجهدیده در زندانها، و با وجود ثروتهای افسانهای و میلیاردها دلار اندوختههای بانکی گروه حاکمه در بانکهای خارج و با وجود جزایر بهشتی کاخها و زندگیهای مجلل گروه حاکمه در مجمعالجزایر فقر و بدبختی عمومی و با وجود میلیاردها دلار سلاحهای انبارشده و صدها میلیون دلار ساختمانها و بناها و تاسیسات نظامی، هنگامیکه ما هم نظیر شما سنت حقوق بشر و آزادی را از دهان کارتر و سیاستپیشههای دیگر میشنویم، مشتهایمان گره میخورد و لبهایمان به استهزاء باز میشود زیرا خارج از قواعدی که بر بینالملل دروغ و ستم حکومت میکند، اگر برای انسانها در خانواده و مدرسه و خیابان و کارخانه و زایشگاه حقی وجود دارد، ما نیز نظیر سیاهپوستان آمریکا سهمی از این حقوق نداریم و اگر هم فعالیتی در راه به دست آوردن این حقوق بکنیم و یا در معرکه اینهمه بیداد و ستم فریادی بکشیم، پاسخش چیزی جز زندان و شکنجه و گلوله تا مرز قتلعامهای علنی و کشتارهای دستهجمعی همراه با سیلی از تهمت و تحقیر و دروغسازیهای وقیحانه از سوی ستوانهای سابق حوزههای آزمایشی حزب توده نخواهدبود.
و تو ای خواهرم، وقتی از آن گوشه از قلمرو بینالملل دروغ و ستم از حقوق انسانهای سیاهپوست سخن میگویی، ما را فراموش مکن، همچنان که ما هرگز حقی را که تو و برادران و خواهران سیاهپوست آمریکایی ما به زندگی دارید از یاد نمیبریم. که اگر دروغ و ستم در دوران ما به صورت یک قاعده و نظم جهانی درآمدهاست، تلاش برای رهایی از چنین دروغ و ستم نیز خود یک بینالملل است. در این بینالملل تلاش، زندان مککین و برادران سولهداد با زندان اوین و برادران و خواهران زندانی آن و زندانهای دیگر و قربانیان قم و تبریز و سایر شهدای راه آزادی و حقوق انسانی، همه حلقه یک زنجیرند. حق و ناحق و آزادی و اسارت و ظلم و عدالت نهتنها در مفهوم خود تجزیهناپذیرند، بلکه خصوصیات کنونی دوران ما این مفاهیم را از محدودههای سنتی و قدیمی ملی خود به درآورده و بدانها هویتی جهانی بخشیده است.
خواهرم... آیا در میان این جنگل انبوه گیرنده و فرستندهها و ماهوارههای مخابراتی که در بینالملل دروغ و ستم وسیله تحریف حقایق و دروغپراکنی و تهمتزنی جباران زورگوی دوران ماست، صدای ما به گوش تو میرسد؟
صدای یک ملت مظلوم و ستمدیده و غارتزده را میشنوی؟ آیا ماهوارههای جاسوسی و مخابراتی آمریکا که کوچکترین حرکت انسانها و اشیاء را از هزاران متر فاصله در فضا ضبط میکنند، منظره خیابانهای قم و تبریز و قصابی صدها مردم بیگناه را به دست ماموران پلیس برای تو بازگو کردهاند و تو از سیاهچالهای سازمان امنیت، آنجا که در زیر پوشش حقوق بشر و عدالت شاهنشاهی و دموکراسی رستاخیز، هزاران جوان را بعد از شکنجههای هولناک، بدون کوچکترین حمایت قانونی، زنده به گور میکنند، چه میدانی؟ و تو از صحنههای فساد و دزدی و غارت درآمد مردم و هجومی که به قلب اراده و ایمان انسانهای سرزمین ما ادامه دارد چه اطلاعی داری؟
و تو از اینکه بدانی که سرنوشت میلیونها انسان، حال و آینده میلیونها انسان، حقوق زندگی و خانه و مدرسه و کارخانه و زایشگاه میلیونها انسان، به دست یک نفر و در ید قدرت و اراده یک نفر اداره میشود، چه احساسی به تو دست میدهد؟
و خواهرم... همانگونه که از تو انسان سیاهپوست و میلیونها سیاهپوست آمریکایی، در بینالملل دروغ و ستم موجودی وحشی و بیفرهنگ و اهل تجاوز ساختهاند، ما میلیونها انسان سفیدپوست نیز در نظام ارزشهای جبار و ظالم کشورمان، مردمی معرفی شدهایم که به خاطر بیسوادی و فقر و بیفرهنگی و نادانی نسبت به آداب رقصیدن و دروغ گفتن و دزدیدن و سستی کردن و عشقبازی نمودن و هرزگی و دلالی و پااندازی کردن، استحقاق آزادی و دموکراسی نداریم. آزادی و دموکراسی برای گروه حاکمهایست که به اینگونه آداب آشنایی کامل دارد؛ مخصوص قصرنشینان و صدرنشینان است نه مخصوص رعایایی که جز اطاعت و سکوت و بندگی و نیایش و ستایش، وظیفه دیگری ندارند. خواهرم، آیا شنیدهای که در قرن بیستم در دنیا سرزمینی وجود داشتهباشد که مردم آن هیچ حقی نه بر زندگی و خانه و مدرسه و خیابان، بلکه بر سئوال و پرسش از کسانی که از صبح تا شب با اموال و ثروت و حاصل کار آنها مفت و مجانی زندگی میکنند و از مزایای زندگی هزارویکشب دوران هارونالروشید و تمامی دورانها و تمامی هارونالرشیدهای تاریخ استفاده میکنند، ندارند؟ اما نه اینکه اجازه اعتراض و سئوال به ما نمیدهند، بلکه حتی حقی برای ما قائل نیستند. آری خواهرم، اگر شما میلیونها سیاهپوست آمریکا در بینالملل دروغ و ستم، حقی در خانه و مدرسه و خیابان ندارید، لااقل امکان آزادی طرح وجود این بیحقی را در زبان و قلم خود دارید. ولی ما را بر سرنوشت خود در این گوشه از بینالملل دروغ و ستم نه حقی است و نه جوازی که این بیحقی را بازگو کنیم و آیا شما برادران و خواهران سیاهپوست تبعه خوشبختتری در این بینالملل دروغ و ستم نیستید؟ آیا در آمریکا نیز پلیس میتواند با چنین فراغتی شما را در خیابانها قتلعام کند و یا یکییکی شما را در کنار کوچهها به اسم خرابکار بکشد و یا بدون بازجویی، بدون حضور وکیل و بدون حمایت قانون، شما را در زیرزمینهای سازمان امنیت شکنجه کند. و یا شما را به جرم کتاب خواندن و کتاب نوشتن و کتاب داشتن و به جرم پدربودن و مادربودن و برادر و خواهر بودن فلان جوانی که به دروغ به خرابکاری متهم شده و سربهنیست شدهاست، در محاکم نظامی محاکمه و به سالها زندان محکوم کنند؟
و یا میلیاردها دلار ثروت و درآمد شما را بدون کوچکترین حساب و نظارت به حساب اندوختههای خصوصی خود بریزند و در سر میز قمارخانههای خارج و داخل بر باد دهند و یا به سخاوت حاتم طایی به دوستان و حامیان سیاسی خود در دنیا ببخشند و یا میلیونها کشاورز شما را از خانه و زندگی به نفع کشاورزان و دامداران آمریکایی و اروپایی و چینی و هندی و استرالیایی و نیوزلندی و اسرائیلی و مصری و اردنی آواره کنند و در شهرها به مزدوری و بلیط بختآزماییفروشی و کارگر ارزانقیمت صنایع مونتاژ و غارتگر و مقاطعهکاران آنها درآورند و یا به خاطر نفوذ و قدرت مطلقه، بانکداری و خانهسازی و زمینفروشی و کشتیرانی و حملونقل هوایی و زمینی و دریایی و استفاده از پورسانتاژ معاملات دولتی و خصوصی را هم در حوزه قدرت خود درآورند؟ آیا شنیدهای که در بینالملل دروغ و ستم، حکومتی به دست خود برای قتلعام مردم توطئهچینی کند و صدها نفر را بدون کمترین احساس مسئولیت به گلوله ببندد و سپس عابرپیاده و سواره و زخمی را به عنوان مجرم و گناهکار و خرابکار دستگیر و زندانی کند. و هر بلوا و توطئه ساختگی را وسیله و بهانه تازهتری برای تشدید فشار و ارعاب بر مردم مظلوم و ستمدیده کشور خود قراردهد؟ آیا هیچ شنیدهای که مردمی بدون هجوم و اشغال خارجی در دست گروهی از برجستگان بافرهنگ و متمدن خود که با مهارتی که میرقصند، دروغ میگویند و به سهولتی که حرف از حقوق بشر و آزادی میزنند، دستور قتلعام مردم را صادر میکنند و با همان خونسردی که وجود شکنجه را انکار میکنند دستور اجرای شکنجه را میدهند، به شکل بردگان و رعایا و مغلوبشدگان اداره میشوند؟
آری خواهرم... و دیروز قم و امروز تبریز و در گذشته و همهجا و فردا نیز به همین گونه جواب اعتراض ما به فساد و استبداد و دزدی، گلوله و زندان و شکنجه است. و تو تنها ای خواهر سیاهپوست و برادر سیاه نیستی که حقی بر حقوق انسانی در جامعه خود نداری و ما نیز چنین هستیم و نه برای تو و نه برای همه ما راهی جز شهادت وجودندارد. و زمان، زمان انتخاب و گزینش سرنوشت است زیرا تو و من و شما و ما و همه انسانهای ستمدیده به دورترین نقطه جهانی دروغ و ستم راندهشدهایم. نقطهای که دروغ و ستم به صورت نظم قانونی و ارزشهای سنتی اخلاقی تمدن و فرهنگ جهانی درآمدهاست. و این نظم همانگونه که از بیخوبن پوسیدهاست، به همان اندازه میبایست در معرض یورش ستمدیدگان قرارگیرد.
آری خواهرم، همچنان که دروغ و ستم، راه شهادت نیز هموار است و آری خواهرانم و برادرانم، همچنان که علیبنابیطالب، یکی از بزرگترین آزادمردان جهان میگوید، «راه سومی وجود ندارد؛ یا ظلم باید دست از ظلم بکشد و یا مظلوم باید زیر بار ظلم نرود.» مظلومان نظیر از جانباختگان قم و دلیران تبریز، با چنگ و دندان از حق و عدالت دفاع میکنند و ظالمان جز گشودن رگبار مسلسل برای آزادمردان بیسلاح چاره دیگری ندارند. این راه تاریخ است. راهی که برای زندهبودن در برابر ظالم جز آمادگی برای مرگ و حرکت در میدان مبارزه چاره دیگری وجود ندارد. ظالم راه خود را انتخاب کردهاست و راه او راه دروغ و شکنجه و کشتار است و آیا برای ما راهی جز شهادت و مرگ سرخ باقی ماندهاست؟
قیام مردم شجاع «تبریز» به دنبال جنبش آزادمردان «قم» این حقیقت را ثابت کرد که قانون و نظم برای ظالم وسیلهای جز نابودکردن قانون و تحمیل نظمی که حامی منافع گروه حاکمه است نمیباشند. آنجا که قدرت حاکم باوجود سوگندی که در قانوناساسی برای حفظ ارکان مشروطه خوردهاست، اصول قانوناساسی را زیر پا میگذارد، دیگر حقی برای حکومت بر مردم و تکلیفی برای مردم جهت اطاعت از حکومت ظلم باقی نمیگذارد. قتلعام «قم» و «تبریز» بار دیگر ثابت کرد که وحدت همه نیروهای معتقد به آزادی انسانی و استقلال ملی تنها وسیلهای است که صیانت وجود و اجرای دقیق یک قانوناساسی مردمی را تضمین مینماید. آن چنانکه تصمیم قدرت جبار نشان میدهد، پهنه این کشتار به نسبت گسترش زمینه اعتراض مردم روزبهروز وسیعتر میشود. زیرا قدرت حاکم تا امروز در برابر خواستهای قانونی مردم، جز دروغ و تهمت و گلوله و زندان جوابی ندادهاست و ما همچنان نه طالب خشونت و بینظمی، بلکه خواستار حقوق قانونی و آزادیهای اساسی انسانی خود هستیم. ما طالب کناررفتن عروسکهای حاکم و منصوبی هستیم که به نام دولت نقشی جز اطاعت و تعظیم و تملق و دروغگویی ندارند. ما خواستار اجرای اصول قانوناساسی در مترقیترین و متحولترین صور تاریخی و انسانی آن میباشیم. ما خواستار لغو کلیه فرامین کتبی و شفاهی ظالمانه اجتماعی و اقتصادی و سیاسی هستیم. ما خواستار محو کلیه سازمانهایی هستیم که وظیفهای جز پاسداری از قدرت آن هم از راه اعمال زور و خشونت ندارند. ما طالب شرکت واقعی اکثریت مردم ستمدیده کشور در سرنوشت خویش، در فرصتهای بالفعل و بالقوه اجتماعی و اقتصادی کشور خود میباشیم. ما طالب آزادی خلاق جهت رشد حیثیت انسانی و شکفتن استعدادهای بشری هستیم. ما خواستار حکومتی هستیم که مدعی استقلال واقعی وطن ما از طریق انبارکردن سلاحهای بیگانه و وابستگی به سیاستهای بیگانه به طور مصنوعی و کاذب نباشد. بلکه نیروهای اخلاقی و معنوی گروههای مردم را از راه توزیع عادلانه فرصتها و برخورداری از آزادی واقعی و شرکت در سرنوشت سیاسی و اجتماعی، پشتوانه دفاع از استقلال ایران در برابر هجومهای نظامی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بیگانه قراردهد.
آری خواهرم... میلیونها انسان اینچنین آرزومند، اکنون در جبهه نبرد سرنوشت قراردارند. میلیونها انسانی که در چنبر دروغ و ستم از درون به خونریزی شدید معنوی و اخلاقی و فساد و تباهی نظم حاکم گرفتارند و از برون با چنگ و دندان از هستی و موجودیت انسانی خود برای رخنه در یکی از سیاهترین و هولناکترین ادارههای بینالملل دروغ و ستم دفاع میکند. و تو اگر صدایی و فریادی از حلقوم ما در آن سوی دنیا شنیدی، این صدا را با خروشی رساتر به گوش هموطنان خود برسان و به آنها بگو که در چنگال سیاستپیشگان و تجارتپیشگان بینالملل دروغ و ستم، تنها سیاهان آمریکایی نیستند؛ بلکه میلیونها سفیدپوست دیگر نیز در اینسوی جهان نه فقط حقی بر خانه و خانواده و خیابان و کارخانه و مدرسه ندارند، بلکه رعایایی هستند که با تمامی ثروتها و درآمدها و امکانات مادری خویش، یکجا به سود گروه حاکمه خود مورد معامله قرار میگیرند.
علیاصغر حاجسیدجوادی
تاريخ انتشار در سايت سازمان سوسياليستهای ايران ـ سوسیالیستهای طرفدار راه مصدق در روز سه شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۱ اوت ۲۰۱۸
درباره آنجلا دیویس:
ــ آنجلا دیویس کیست؟ ــ زردآلو کک و مکی ، نویسنده مطلب
ــ آنجلا دیویس ــ از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
ــ پیام آنجلا دیویس به سیزدهمین کنگره کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی ــ
سلامهای گرم خود را برایتان مبفرستم و موفقیت مردم شما را در مبارزه علیه حکومت جابر ایران آرزو میکنم. ما همه مبارزه بخاطر آزادی تمام زندانیان سیاسی را متحددأ ادامه خواهیم داد.
پیروز باد مبارزات مردم
ــ پِیام کنگره به آنجلا دویس
سیزدهمین کنگره کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی پیام تو را دریافت کرد. کنگره حکومت امپریالیستی آمریکا و متدهای فاشیستی اش را در مورد تو بشدت محکوم میکند و خواستار آزادی فوری تو و موفقیت های بیشتر در مبارزات علیه امپریالیسم آمریکا ، این دشمن مشترک خلقهای جهان است.
به نقل از مصوبات سیزدهمین کنگره کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی ــ دیماه ١٣۵٠ ـ ژانویه ١٩٧٢
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر