فرسودگی قدرت وپایان اعتماد ملت
کاظم رنجبر
کاظم رنجبر
آنچه را که امروز بعد از گذشت 30 سال از استقرار نظام تمامیت خواه مذهبی ، زیر نام «جمهوری اسلامی ، به رهبری ولایت مطلقه فقیه !» به دنبال انتخابات ریاست جمهوری دورهً دهم از 22 خرداد 1388تا امروز شاهد هستیم ،که اعتراضات خود جوش ملت ، بخاطر تقلبات علنی در نحوه راًی گیری و شمارش آراء روشن و آشکار برتوده ملت ثابت شد، وملتی همراه با اعتراضات علنی خود در راهپیمائی های چند صد هزار نفری ، پایتخت «ام القراء اسلامی ایران »و شهر های بزرگ این کشور را به شور وهیجان خود جوش کشید و شعار :مرگ بر دیکتاتوراز گلوی بغض گرفته صد ها هزار ایرانی در فضای ایران پیچید،و این اعتراضات ، بدین طریق مشروعیت نظام را زیر سئوال برد ، در علوم سیاسی از آن با عنوان پارامترهائی ناشی از« فرسودگی قدرت و پایان اعتماد ملت » به نظام تعریف می شود.
- عوامل فرسودگی قدرت چیست؟
جوامع بشری از ابتدائی ترین مرحله خود تا امروز و تا پایان حیات انسان در روی کره خاکی ، یک عنصر پویا در حال تحرک وتحول بنیادی هستند..این پویائی در حقیقت نشان گر حیات در جامعه است.منتها شدٌت و یا رکود آن بستگی به عوامل جغرافیائی ، اقتصادی ، فرهنگی ، ملی ، و فراملی دارند.هر اندازه که جوامع بشری در تبادل اقتصادی و فرهنگی بیشتر گسترش پیدا بکنند،درجه تاًثیر پذیری و تاثیر گذاری متقابل افزون می شود.اگر مارتین لوتر کشیش آلمانی( 1483- 1546)با مشاهده ًعمق فساد وحتی فساد اخلاقی و مردم فریبی دستگاه کلیسا و پاپ ها را به چالش طلبید،بخش بزرگ این تلاش موفقیت آمیز مدیون اختراع دستگاه چاپ توسط یوهانس گوتنبرگ (1400-1468) در آلمان و انتشار اندیشه های متفکرین درپهنه جغرافیای انسانی اروپا بود.اگر چه دستگاه کلیسا مدتی متفکرین و اندیشمندان را به اتهام ارتداد و محارب ، در دادگاه های انگزیسیون تحت شکنجه های حیوانی و حتی به آتش کشیدن این انسانها ، بر این باور بودند که می توانند جلو اندیشدن و پویائی علم را بگیرند، در نهایت نه تنها علم واندیشه آزاد ضد تحجر و خرافات پیروز شد ، درعین حال این دستگاه پاپ ها بودند که بی آبرو و بی حیثیت گشتند ، تا آنجائیکه در پا پ ژان پل دوم در 31 اکتبر 1992 رسمأ از جهان بشریت بخاطر این جنایت های کلیسا ،معذرت خواست.
اگر چه آیت الله خمینی در مبارزه بر علیه استبداد محمد رضا شاه ،در سالهای 1340 تا 1357 با استفاده از نوار های صوتی پیام خود را به گوش ملت ایران می رسانید ، امروز وجود انترنت نه تنها مرز های سانسور را از نظام های دیکتا توری بر چیده است ، بلکه بر سرعت و پویائی ارتباطات فرهنگی بین جوامع بشری را به تناسب سرعت الکترون آفزوده است.همین سرعت ارتباطات هستند که پایه های فرسودهً نظام جهل و خرافات جنایات ایکه در ایران بنام «جمهوری اسلامی ولایت مطلقه فقیه » معروف است امروز بعد از گذشت 30 سال مردم فریبی این آنرا از بنیان می لرزاند.وچون نظام اقتدارش بر بنای جهل و خرافات استوار است، آلترناتیوی جز زور گوئی و قتل و زندان و حتی قتل عام مخالفان خود ، راه ومنطق دیگری نمی شناسد.امًا پر واضح است ، اگر نظام های کمونیستی با آن همه تبلیغات جهانی و پشتبانان «روشنفکران مارکسیستی خود در پهنه جهان » پایدار ماندندند ، نظام و لایت مطلقه فقیه هم پایدار خواهد ماند.
اگر در رفراندم 12 فروردین 1358 ، برای تعین نوع حکومت ، ملیونها ایرانی ، حتی بخش عظیم تحصیل کرده های دانشگاهی ،و حتی آنهائیکه سالهای طولانی در دموکراسی های غربی زندگی و تحصیل کرده بودند ، بدون شناخت از ماهیت سیاسی و فلسفی «جمهوری اسلامی ناب محمًدی آقای خمینی» نا آگاهانه و حتی معصومانه راٌی دادند، و آیت الله خمینی را به عنوان جانشین زنده و به حق اما م زمان قبول کردند، امروزبعد از گذشت 30 سال چه اتفاقی افتاده است که نه تنها نسل دوم انقلاب به کلی خود نظام و مشروعیت عقلانی و منطقی و علمی آنرا بکٌلی رٌد می کند ، بلکه بخش مهم بدنه روحانیت شیعه و روشنفکران و دولتمردان سابق این نظام ، علیه این استبداد خشن ، فاسد و جنایتکار ایستاده اند؟
رشد و آگاهی های عینی و ذهنی ملت .
توماس جفرسون، که از سال 1801 تا 1809 ، سومین رئیس جمهور آمریکا بود و اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا را به رشتهٌ تحریر آورده است ، سخنی معروفی به این معنی دارد ، که چنین می گوید:یک فرد را می توان یک عمر فریب داد.یک عدًه را می توان یک مدت و عدًه دیگری را نیز یک عمر فریب داد.امٌا یک ملت را می توان یک بار و حد اکثر دوبار فریب داد ..یک ملٌت را نمی توان برای همیشه فریب داد.
اگر به کارنامه 30 سال « جمهوری اسلامی ناب محمدی و لایت مطلق » آقای خمینی و جانشین بلافصل ایشان و حکومتگران این نظا م نظر بیاندازیم ، چیزی جز جنگ خرابی و یرانی قتل و زندان و خفقان ، اعتیاد و فحشاء تاراج ثروت های مادی و معنوی کشورفساد و ارتشاء دروغ وعده های بی محتوی سقوط اخلاقیات و معنویات جامعه ، انزواء جهانی کشور و ملت در صحنه های علمی ، اقتصادی و فرهنگی و دیپلماسی دنیا ، چیز مثبتی نمی توان مشاهده کرد.یک ملت را نمی توان با یک مشت خرافات بر جای مانده از دوران عهد عتیق و روضه خوانی ها و وعده بهشت وترس از جهنم اداره کرد.فقدان شعور وآگاهی از سیاست و مدیریت کلان جامعه ، که هر کدام به نفس خود علوم بسیار پیچیده و در خور سالهای طولانی تحصیل این علوم را لازم می دارد ، در بین روحانیون حکومتی کسی صاحب این علوم نیست و نمی تواند نیز باشد.
هر انسان عاقل وقتی که میخواهد اتوموبیل اش را به تعمیر کار بدهد ، مسلمأ دنبال تعمیر کار با تجربه و کار آزموده می رود. آیا اداره کلان یک کشور70 ملیونی در عصر مسافرت های کیهانی ، به اندازه یک اتوموبیل گرازه ارزش ندارد که چنین مسئولیت بزرگ را بدست یک مشت روضه خوان سپردو حتی از آنها نمی توان باز خواست کرد؟
روان پریشی و پریشان گوئی دیکتاتور ها درمقابل بحران های عمیق سیاسی سیاسی واجتماعی.
تاریخ نشان می دهد ، که تمام دیکتاتور های به بیماری روان پریشی و پریشان گوئی مبتلا هستند.خود رفتار دیکتاتوری ، نشانه ای از این بیماری است.همه دیکتاتور ها برای خود یک وظیفه ملی و حتی فرا ملی و رسالت تاریخی می شناسند.استا لین خود رارهبر پرولتاریای جهان جا می زد.هیتلر رهبر نژاد بر تر آریائی بود. محمد رضا شاه خود را با عنوان شاه شاهان وآریا مهر به ملت تحمیل می کرد .آیت الله خمینی خود را به عنوان ولی الامر مسلمین جهان ، رهبر مستضعفان جهان، جانشین به حق امام زمان بر اریکه قدرت نشسته بود .این ها خود دلایل روان پریشی و رفتار دور از عقل و منطق این بیماران روانی هستند، که نمونه آنرا در خطبه های نماز جمعه 29 خرداد 1388، آیت الله خامنه ای را در اینجا می آوریم .
خوانندگان شاید بخاطر دارند که در آخرین روزهای فروپاشی نظام های کمونیستی، وقتی که نیکلا چائوشسکی در میدان بزرگ بخارست ، پایتخت رومانی برای ملت خود سخنرانی می کرد، حاضرین در میدان اور را هو کردند.در این لحضات حساس تاریخی ، اگر خاطران باشد ، چائوشسکی چند لحظه کوتاه با یک نگاه خالی بدون روح واحساس ، ناشی ازواقعه غیر منتظره برای شخص خود به جمعیت نگاه می کرد ، که در واقع این نگاه از جنبه روان شناختی ، بسیار شبیه نگاه بیماران روانی است ، که خود ناشی از عدم قدرت درک از واقعیت ها عینی و محیطی است.دیکتا تور ها نمی توانند واقعیت ها را درک بکنند.این بیماران روانی چنان بر قدرت خود اعتقاد و اعتماد دارند که گوئی کور مادر زاد هستند و تا حوادث و وقایع و واقعیات تا درون اطاق خوابشان نیاید ، نه چیزی می بینند و نه چیزی می شنوند.گوئی طبیعت این ها را کور کر و لال آفریده است. بیش از ده روز است ملیونها ایرانی با راهپیمائی های طولانی ، بر تقلبات انتخاباتی اعتراض می کنند ، رسانه های صوتی و تصویری دنیا هر ساعت از اهمیت این اعتراضات عظیم صحبت و تفسیر می کنند ، رهبر جمهوری اسلامی ، که در قانون اساسی کشور مسئولیت شخص اول مملت را دارد ، گوئی در این ده روز هیچ اتفاقی در ایران نیافتاده است و با یک مشت جملات درهم و برهم ، ملت راچنین تهدید می کند: (....)عده ای هستند که از رهبران احزاب و شخصیت های سیاسی حرف شنوی دارند واین شخصیت ها باید مراقبت کنند که شرایط به جائی نرسد به اقدامات افراط گرایانه برسد. ملاحظه شود که این جملات خود یک نوع پریشان گوئی است .. اقدامات افراط گرایانه از طرف کی ؟ ملت یا حاکمیت که علنأ با سلاح های آتشین تحت فرماندهی شما به روی ملت بی سلاح اتش گشودند و عدهای را به قتل رساندند؟
آیت الله خامنه ای که به نمازگزاران نماز جمعه ، از چند روز پیش با اتوبوس ها از شهرستان ها به تهران آورده بودند و اغلب شان نیز نیروهای بسیجی و حقوق بگیران دستگاه حکومتی بودند ، چنین می گوید(...) کشور های اروپائی از یک طرف نامه های حاوی احترام به جمهوری اسلامی نوشته بودند و از سوی دیگر ، علیه دولت موضع گیری کردند در حالیکه «عوامل آنان» و «دست نشنادگان سرویس های جاسوسی غربی و صهیونیست ها » به ایجاد اغتشاش وتخریب اماکن روی آورده اند..
اگر به سخنان آیت الله خامنه ای دقیق بشوید ، در اغلب این سخنان ، او از کلمه «دشمن ، دشمنان » استفاده می می کند. دشمن اله کرد ، دشمن بله کرد ، دشمن در نظر دارد اله بکند و بله بکند. همه این نشانه ها ، ناشی از روان پریشی یک دیکتاتور بیمار است که می داند هم عمرش به پایان نزدیک است و هم ناقوس مرگ قدر قدرتی مطلق او هر روز بیش از پیش به گوش ملت و جهانیان می رسد.به همین خاطر نیزبه عنوان یک روضه خوان حرفه ای خود قبل از دیگران برای اشک چشم گرفتن به گریه می افتد و و در روان پریشی مطلق همراه با گریه چنین می گوید.(...)آیت الله خامنه ای در پایان سخنان خود در حالی که می گریست گفت که حاظر به فداکاری در راه اسلام و انقلاب است .(نقل از سایت فارسی –بی .بی.سی).
در اینجا دیکتاتور در اوج تنهائی خود به گریه متوسل می شود و بر روان پریشی خود و پریشان گوئی اش می افزاید و می گوید (..)حاظر به فداکاری در راه اسلام و انقلاب است.مردم ایران 14 قرن است که مسلمان هستند ، اسلام را آقای خمینی و یا خامنه ای به ایران نیاورده اند.باور های دینی یک ملت و یک جامعه محترم است و باید احترام آن حفظ بشود.بعلاوه ملت 30 سال پیش انقلاب کرده اند و این انقلاب در درجه اول قیام علیه استبداد و ظلم و بیعدالتی حاکم در نظام پهلوی بود.این فداکاری آقای خامنه ای برای اسلام وانقلاب آن هم بعد از گذشت 30 سال اگر ناشی از روان پریشی و پریشان گوئی او نیست پس چیست؟ امروز ملت ایران ، آزادی احترام به حقوق انسانی ، حاکمیت قانون و عدالت اجتماعی ،بر خواسته از اراده و آرای خود می خواهند .آقای خامنه ای مسئولیت خود راو اداره نابخردانه مملکت ، که در درجه اول مسئول این نا بسامانی خود شخص ایشاان هستند عوض اینکه دولتمردان وطن دوست و آزادیخواه این کشور راکه مسلمأ کم نیستند ، در این مرحله حساس به مشورت و دور اندیشی دعوت بکند و صادقانه در راه ایجاد آرامش و احیای حقوق ملت تلاش بکند ، این وظیفه را فراموش کرده و برای ملت روضه می خواند.
- وظیفه رهبران سیاسی و شخصیت های علمی و فرهنگی ملت ایران در این مرحله حساس چیست؟
1- در تاریخ ملت ها ،روزهای حساًس و سرنوشت سازی وجود دارند ،که می توانند ملتی را از چنگال دیکتاتور ها و دشمنان داخلی و خارجی رها سازند و چه بسا نیز بخاطر سهل انگاری و ساده اندیشی رهبری مبارزات ملی و میهنی ، در دام حیله و نیرنگ طرحها وسناریو های از پیش ساخته رژیم دیکتاتوری بیافتند.ملت ایران امروز در مقابل نظام ایست که حتی برای ادامه قدرت خود ، تا ایجاد جنگهای مذهبی و قومی و فرهنگی در بین ملت یک پارچه ایران می تواند پیش برود.چنین کاری را نیز در گذشته در آتش سوزی سینما رکس آبادان زنده زنده سوزاندن بیش از 400 انسان را در حافظه تاریخی خود دارد.نظام می تواند شورش های مصنوعی در مناطق اقلیت های سنی نشین و کردستان آذربایجان ، بلوچستان انجام بده و به دنبال آن بنام حفظ امنیت در کشور حتی به جنگ های داخلی روی آورد. این جا است که رهبری جنبش آزدیخواهی ملت باید بسیار هشیار باشد.تنها راه جلوگیری از این سناریو های مملکت بر باد ده ، سازماندهی اعتصابات سراسری ، و نا فرمانی مدنی است. همچنانی که رهبر مبتارزات استقلال طلبانه هندوستان مهاتما گاندی توانست با نا فرمانی مدنی ، قدرت استعماری انگلیس را به عقب براند ، ملت شریف و بزرگوار ایران برای احقاق حقوق انسانی و شهروندی خود ، باید بدون کوچکترین تبعیض قومی ، نژادی ، فرهنگی ، مذهبی و جنسیتی ، وحدت خود را در این مبارزه تاریخ ساز حفظ بکنند ،و هشیار باشند ، که عناصر نفوذی نظام جهل و استبدا د در داخل آنان نفوذ نکنند و دست به تخریب اماکن ، مساجد و بنا های دینی و فرهنگی ملت ایران و اقلیت های مذهبی ، که مظهر نمادین و سمبولیک دارند نزنند و بعدأ نیروهای اپوزیسیون را برای مردم فریبی متهم نکنند.
2- باید کار فرهنگی و روشنگری در بین نیرو های مسلح کشور ، چه ارتش ، چه سپاه ،و چه بسیج ، چه پلیس و چه ژاندارمری انجام داده شود ، که این عزیزان بدانند ، آنچه که بالاتر از همه خصوصأ دستگاه هیت حاکمه ایکه امروز فاقد مشروعیت است ، وحدت ملی ، تما میت ارضی و استقلال ایران است .حکومت ها و نظام های و حاکمان می آیند و می روند.« دیروز شاهنشاه آریامهر ! » به تاریخ سپرده شد ، امروز نوبت« شیخ به ظاهر ولی امر مسلمین !»رسید ه است . باید به نیروهای مسلح کشور گفت و توضیح داد ، که شما فرزندان غیور و وطن دوست کشور ، نه در گذشته و نه امروز ، مزدور شاه و شیخ نبودید و نیستید.آن سلاحی را که در دست دارید ، از پول این ملت فراهم شده است ،که شما از جان و مال و ناموس ملت دفاع بکنید و مسلم بدانید که ملًت به ارزش و مقام معنوی شما ارج می نهد.نا فرمانی مدنی ، گسترش اعتصابات در تمام بخشهای تولیدی ، اداری ، تنها راه برای عقب نشینی دکتاتوری و احیای حقوق مدنی ملت است.
پاریس .20 ماه ژوئن 2009 برابر با 30 خرداد 1388شمسی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر