۱۳۹۸ خرداد ۱۰, جمعه
۱۳۹۸ خرداد ۹, پنجشنبه
۱۳۹۸ خرداد ۷, سهشنبه
۱۳۹۸ خرداد ۶, دوشنبه
صادرکنندگان هزاران حکم «اعدام» در مقام وکالت
ایرج مصداقی
ایرج مصداقی
در این نوشته به چند قاضی بازنشسته میپردازم که هزاران حکم قتل صادر کردهاند و امروز به عنوان وکیل مدافع پروندههای نان و آب دار را دنبال میکنند.
پیشتر در مورد وکیل شدن جانیان این مقالات در “زمانه” منتشر شدهاند:
- در تبریز: جمعی از جانیان در لباس وکالت
- جانیان و عاملان کشتار ۶۷: ارتقای مقام در دستگاه قضایی
- وقتی دانشجوی حقوق شکنجهگر میشود
در مورد کلیت نظام قضایی جمهوری اسلامی به به مجموعهی چهار جلدی “عدالتخانه و ویرانگرانش” رجوع کنید.
در حالی که دانشگاههای کشور به صورت فلهای به تولید «حقوقدان» مشغول هستند و کشور با بحران بیکاری حقوقدانان جویای کار مواجه است. نه تنها مقامات قضایی بلکه مهندسان و نظامیان و اطبا نیز به شغل وکالت روی آورده و مؤسسه حقوقی دایر کردهاند.
عیسی امینی رئیس کانون وکلا در مورد مشکلات کانون وکلا در ایران میگوید:
«امروز بیش از ۲۰۰ دانشکده حقوق و گروه حقوق داریم. تنها همین دانشگاه پیام نور در مقطعی ۱۷ هزار ورودی رشته حقوق در یکسال داشت که آمار بسیار سنگینی است. با چنین آماری این سؤال پیش میآید که اینها جذب کدام نهاد حقوقی میشوند و شغل آنها چیست؟…
طبق طرح ناپخته جامع پذیرش آموزش وکالت و جلسهای که با نمایندگان داشتیم، کانون وکلا و مرکز جذب سالانه ۳۰ هزار خروجی باید داشته باشند. این آمار است یا نقاشی؟! مگر میشود با این روش کشور را اداره کرد؟… سؤال من این است که جواب این تعداد فارغالتحصیل بیکار را چه کسی باید بدهد؟! چرا فعالیتهای قضایی به وکلا سپرده نمیشود؟! افزون بر این هیئت جذب و میزان جذب از طریق آزمون را کسانی تشکیل میدهند که اکثریت آن از قوه قضائیه هستند، پس چرا ما باید متهم شویم؟…
یکی از هوشمندیهای نهادهای آموزشی کشور این است که آمار دقیقی در این زمینه ارائه نمیکنند و این پرسش باید از سوی وزارت علوم مطرح شود. ما در سال حدود ۴۰ هزار دانشجوی حقوق داریم، در حالیکه این آمار در کشورهایی، چون فرانسه بین ۵ تا ۱۰ هزار است.
درسال ۹۶، هزار و ۵۰۰ نفر در کانون مرکز، ۲ هزار نفر در مرکز مشاوران و بیش از ۲ هزار نفر هم در سایر کانونها جذب وکیل داشتیم که جمعاً فقط در سال ۹۶ از طریق آزمون بیش از ۵ هزار و ۵۰۰ نفر جذب صورت گرفته است. به این آمار، بند «الف»، «ب»، «ج» و «د» ماده ۸ هم اضافه میشود که با جمع آن بالای ۷ هزار در سال میرسد، عددی که بسیار بالاست. نهادی در کشور سالانه بیش از ۲ هزار جذب دارد؟!… از سال ۱۳۹۱ به دستور مدیرکل ثبت شرکتها و با حکم معاونتهای وقت وزارت دادگستری اجازه راهاندازی مؤسسات حقوقی بدون پروانه وکالت داده شده است. نتیجه این شده که مهندس، پزشک، سرتیپ، قاضی اخراجی و هر شخصی مشغول وکالت است. آمار این مؤسسات از ۱۰ هزار هم عبور کرده است و امروز دنبال اتحادیه هستند و با اجاره کردن تابلوهای شهرداری به فعالیت ادامه میدهند.» [1]
رئیس کانون وکلا میگوید:
«از یکسو در تابلوهای وکالت مینویسند قاضی بازنشسته. از دادگاه تجدیدنظر استان تهران و حتی در مواردی هم در تابلوی برخی وکلا نوشته میشود وکیل مورد تأیید قوه قضائیه!» [2]
رئیس کانون وکلا اضافه میکند که وکلای بابک زنجانی برای شرکت در ۲۶ جلسه دادگاه یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان حقالوکاله گرفتهاند. در حالی که این نوک کوه یخ است که بیرون زده.
تولید فلهای وکیل و «حقوقدان» در نظام ولایی باعث شده است که نزدیک به ۳ هزار نفر از آنها از جنایتکاری چون رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری به عنوان کاندیدای اصلح حمایت کنند.[3]
در این نوشته به چند قاضی بازنشسته میپردازم که هزاران حکم قتل صادر کردهاند و امروز به عنوان وکیل مدافع پروندههای نان و آب دار را دنبال میکنند. یکی از دلایل متفاوت بودن رژیم ولایی را در همینجا میتوانید ببینید.
حسن تردست
حسن تردست در تهران به دنیا آمد. پس از انقلاب، به سپاه پاسداران پیوست و مسئول فرهنگی سپاه منطقه ۱۲ تهران شد. همزمان در دبیرستان و هنرستانهای منطقه ۱۱ تهران تدریس عربی میکرد.
او در مورد چگونگی تحصیلات حقوقیاش میگوید:
«یکی از دوستان قدیمی فرمی آورد مبنی بر اینکه دانشکده علوم قضایی که توسط شهید بهشتی تاسیس شده بود از بین نیروی ارزشی دانشجو میپذیرد. علیرغم اینکه ۲۴ سال داشتم متاهل بودم و ۲ فرزند داشتم؛ مجبور بودم برای تامین مخارج زندگی در کنار تحصیل کار هم بکنم…. به خاطر مشغله زیاد فرصت نکردم فرم شرکت در آزمون دانشکده را پر کنم اما دوستم خودش فرم را پر کرد و من در کنکور دانشکده قضایی شرکت کردم. بعد از قبولی در آزمون، در بسیاری از کلاسهای عربی، فقه و معارف که از قبل از انقلاب با آنها آشنایی داشتم و در آزمون نمره خوبی کسب کرده بودم، با توافق رئیس دانشکده شرکت نکردم. تا سال ۶۴ ضمن تدریس، درس میخواندم تا اینکه آن زمان هنگامی که در جبهه و در منطقه دریاچه نمک قرارگاه رمضان بودم با دستور امام خمینی مبنی بر اینکه نیروهای دانشجو برای ادامه تحصیل برگردند و به خاطر نیاز دانشکده به نیرو، به تهران برگشتیم و واحدهای باقیمانده را در تابستان پاس کردم. » [4]
تردست اعتراف میکند که در آزمون «نیروهای ارزشی» پذیرفته میشود و «با توافق رئیس دانشکده» بدون شرکت در بسیاری از کلاسهای درس فارغالتحصیل میشود. پاسداران و نیروهای وابسته به نظام با استفاده از رانتی که وجود داشت در تابستانها در امتحانات دانشکده شرکت میکردند که از تسهیلات لازم جهت گرفتن نمره و… برخوردار باشند.
میزان دقت این قاضی اسلامی را از بیان سناش میتوان فهمید. او مدعی است پس از انقلاب و تشکیل دانشکده علوم قضایی توسط «شهید بهشتی» در ۲۴ سالگی فرم دانشگاه را پر کرده و پذیرفته شده است؛ اما در مصاحبهی دیگری که در شهریور ۱۳۹۱ با روزنامه اعتماد داشته ادعا میکند در «آستانهی ۶۰ سالگی است». [5]
تردست در سال ۱۳۶۴ به واسطهی رابطه دیرینهای که با محمدهادی مروی[6] که مدتها نماینده خمینی در مسجد سلیمان بود داشت و در زمان یاد شده رئیس کمیسیون نقل و انتقالات بود به مسجد سلیمان منتقل شد و تا سال ۱۳۷۰ در این شهر دادیار و بازپرس بود. وی سپس به ساوه منتقل شد و بطور همزمان ریاست دادسرای عمومی و دادسرای انقلاب ساوه را در اختیار داشت و در سال ۱۳۸۴ پس از ۱۴ سال به عنوان مستشار و دادرس دادگاه کیفری به تهران منتقل شد. تردست در سال ۱۳۸۷ توسط علیرضا آوایی یکی از اعضای هیأت کشتار۶۷ در خوزستان که ریاست دادگستری تهران را داشت ارتقاء مقام یافت و به عنوان رئیس شعبه ۷۴ دادگاه کیفری مشغول فعالیت شد [7] و احکام اعدام ظالمانهی بسیاری را صادر کرد. آوایی هنگامی که تردست در مسجد سلیمان مشغول خدمت بود وی را میشناخت و دوستی این دو به سیاهترین روزهای تاریخ میهنمان در دههی ۶۰ برمیگشت.
تردست که قاضی اعدام است در پاسخ به پرسش خبرنگار که میپرسد: «با توجه به حذف قانونی یا عملی کیفر مرگ در حدود ۱۵۰ کشور جهان، به نظر شما مجازات اعدام از بازدارندگی لازم برای کنترل بزهکاری برخوردار است؟» میگوید:
« اول باید قصاص را از سایر موارد جدا کنیم زیرا کیفر مزبور جایگاه ویژهای دارد. در ثانی به نظر من حذف اعدام در سایر کشورها تاثیری در کاهش قتل عمدی نداشته و ندارد بلکه در اغلب کشورها با مطالعه و کارشناسی به اقدامات ریشه یی پرداختهاند. عوامل وقوع جرم را شناسایی کرده و زمینههای وقوع جرم را کم کردهاند. بنده معتقدم همان گونه که قرآن کریم خطاب به خردمندان فرموده است در قصاص حیات انسانی نهفته است، قصاص عین عدالت است و حکم قصاص به عنوان کیفر قتل عمدی متناسب، کارآمد و نشانگر ارزش والای جان آدمی است و موجب تشفی خاطر اولیای دم و آزاردیدگان و آرامش و اطمینان و امنیت روانی جامعه میشود. در این مقوله بنده ملاحظات مستدل و مستندی دارم که حوصله و فرصت دیگری میطلبد. البته مقنن ما باید تدابیر دقیق و جامعی را در نظر بگیرد تا خدایی نخواسته خون بیگناهی در هیاهو ریخته نشود. نباید این اصل قرآنی قصاص را بدون مطالعه و درک فلسفه روانی و اجتماعی زیر سوال ببریم! دیگرانی که با قصاص مخالفت میکنند از ماهیت شخصیت انسان شناخت ندارند و تابع طبع انسان نیستند. خداوند صانع طبعی در مخلوق خود قرار داده که قصاص را میطلبد و میپذیرد.» [8]
حسن تردست در مصاحبه با روزنامه اعتماد اعتراف کرد که هزار حکم اعدام صادر کرده که ۲۰ درصد آنها به برائت منجر شده است. [9]
او قاضی جنایتکاری بود که حکم اعدام بهنود شجاعی را صادر و روی اجرای آن علیرغم رضایت شفاهی خانواده مقتول پافشاری کرد.
محمد مصطفایی وکیل مدافع نوجوان اعدام شده بهنود شجاعی میگوید:
«هیچگاه عامل اصلی اعدام بهنود شجاعی را فراموش نمیکنم. با یقین و استدلال میگویم که آقای حسن تردست عامل اصلی اعدام بهنود شجاعی بودهاند. در رابطه با پرونده بهنود شجاعی دهها نفر از هنرمندان خواستار رضایت اولیای دم شدند و در نهایت با تلاهای بسیار توانستند رضایت اولیای دم را جلب کنند. اولیای دم به صورت شفایی در حضور ستارگان سینمایی چون عزت الله انتظامی و پرویز پرستویی اعلام کردند که از قصاص بهنود شجاعی گذشت کردهاند.
پس از چند روز سه نفر از هنرمندان برای اینکه دیه مقتول را جمع کنند، حساب بانکی افتتاح نموده و اعلام عمومی نمودند تا دیگران به بهنود کمک کنند. اما بازپرس شاملو همانی که کیفرخواست و قرار مجرمیت ریحانه را صادر کرد پروندهای تحت عنوان کلاهبرداری علیه آقایان عزتاله انتظامی و پرستویی تشکیل داد و آنها را به دادسرا احضار و تهدید به جلب کرد. در آن زمان قاضی عصمتاله جباری همانی که شهلا جاهد را اعدام کرد، مسئول اجرای احکام اعدام بود. لایحهای نوشتم و تقدیم قاضی جباری کردم و ایشان با دیدن لایحه عصبانی شدند. تلفن را برداشتند با قاضی تردست صحبت کردند. همان روز پرونده بهنود شجاعی را زیر بغل گذاشتند و نزد آقای تردست رفتند. بنده خود را در آن روز به شعبه رساندم. قاضی تردست با چهار قاضی دیگر در حال استراحت و نوشیدن چای با قاضی اجرای احکام بودند. منتظر ماندم و دیدم که قاضی بیرون آمد و گفت فردا برای نتیجه دادگاه به اجرای احکام بیایم. فردای آن روز در اجرای احکام پرونده را برای مطالعه گرفتم و دیدم که قاضی تردست درخواست قانونی من را رد کرده است و گفته که این رضایت چون شفاهی است، درست نیست و بهنود را اعدامش کنید. در صورتی که ایشان میتوانستند بهنود را از مرگ نجات دهند. چند نفر از فقها استفتا [فتوا] داده بودند که گذشت شفاهی در قصاص قابل قبول است و این گذشت قابل عدول نیست. بعد از چند روز بهنود شجاعی در کمال ناباوری اعدام شد. » [10]
محمد مصطفایی خطاب به حسن تردست میگوید:
«در پرونده بهنود شجاعی رضایت گرفته شد اما شما درخواست توقف حکم بنده را رد کردید و اعدام را ترجیح دادید. شما قلمتان برای محکوم کردن افراد بسیار تیز و توجیه کنند بود. شبها تا صبح بیداری میکشیدید تا اعدام فردی را توجیه کنید و با حوصله و تامل این کار را میکردید، شما صدها نفر را به این شیوه اعدام کردهاید.» [11]
او اضافه میکند:
«من با شما چندین پرونده داشتهام که شما حکم به اعدام دادید اما دیوانعالی کشور حکم شما را نقض کرده بود.
آیا پرونده نازنین فاتحی را به یاد دارید. یک نفر از قضات در این پرونده موافق اعدام بود و آن شما بودید و چهار نفر دیگر حکم به غیرعمد بودن قتل توسط نازنین فاتحی دادند.» [12]
حسن تردست بنا به نامه افشاگرانهی خانم شعله پاکروان با همدستی محمدحسین شاملو و قاسم شعبانی دو وابسته دستگاه قضایی و امنیتی رژیم، سناریوی جنایتکارانهای را علیه فرزندش ریحانه جباری نوشته و براساس آن اقرار گرفتند و حکم صادر کردند. [13]
تردست مانند بسیاری دیگر از مقامات قضایی پس از بازنشستگی به شغل پردرآمد وکالت روی آورد.
محمد مصطفی میگوید:
«… خدا را شکر میکنم که قاضی تردست دیگر قضاوت نمیکنند. هر چند میدانم که ایشان امروز بر روی گنج بزرگی به نام دادگاه کیفری استان نشسته و از قبول وکالت امرار معاش خوبی میکنند. » [14]
در سال ۱۳۷۴ کودک ۱۱ سالهای به نام لیلا فتحی پس از آن که در یکی از روستاهای سنقر توسط ۵ نفر مورد تجاوز قرار گرفته و ساقهای پا، دستها و فکاش شکسته شده بود به شکل فجیعی به قتل رسید. پروندهی او به خاطر وابستگی متهمان به نظام و تلاش نهادهای ذیربط برای سرپوش گذاشتن بر نقش قاتلان و متجاوزان به یکی از پر سروصداترین پروندهها تبدیل شد و مدتها مورد توجه افکار عمومی قرار گرفت.
حسن حشمتیان یکی از متهمان پرونده با تلاش بی وقفهی قاضی جنایتکار حسن تردست که پیشتر حکم قتل ریحانهی جباری را صادر کرده بود و این بار در هیأت وکیل مدافع اجرای نقش میکرد از مرگ گریخت. داستان این قتل وحشیانه و چگونگی برخورد دستگاه قضایی رژیم با آن را سالها پیش نوشتم. [15]
تردست با همدستی رییس شعبه ۱۱۴۲ دادگاه عمومی کیفری بعثت و صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه، یکی از جانیان وابسته به نظام را تبرئه کردند. [16]
این قاضی تبهکار با صحنه سازی و اقرارگیری از ریحانه جباری، حکم مرگ او را صادر کرد. ریحانه در دفاع از خود در مقابل تجاوز به عنف، مرتضی سربندی یکی از عناصر اطلاعاتی رژیم را به قتل رسانده بود.
تردست در سوم مرداد ۱۳۹۱ هنگامی که میکوشید هرطور شده حکم صادره در مورد ریحانهی جباری را به مورد اجرا بگذارد در ارتباط با چگونگی پذیرش وکالت پرونده حسن حشمتیان یکی از قاتلان و متجاوزان به کودک خردسال لیلا فتحی گفت:
«من در این پرونده دیناری برای نجات موکلم نگرفتهام و بدون دریافت حقالوکاله این حرفها را میزنم و از این ناراحت هستم که یک جوان بیگناه در آستانه اعدام قرار دارد. من دلایلی را برای اثبات بیگناهی حسن در لایحه ۳۲ صفحهای به دادگاه ارایه کردهام.» [17]
رسیدگی به این پرونده یکی از عجایب تاریخ قضایی است که تنها در عدالت نظام ولایی میگنجد و در زمرهی معجزات ولایت فقیه و دستگاه قضایی امالقرای اسلام به شمار میرود.
بعد از صدور حکم قطعی اعدام متهمان پروندهی قتل لیلا فتحی توسط هیأت عمومی دیوان عالی کشور که بالغ بر ۱۰۰ قاضی را در بر میگیرد، از آنجایی که متهمان به خاطر وابستگی به نهادهای قدرت نظام آزاد بودند و دستگاه قضایی و نیروی انتظامی در مورد دستگیری آنها از خود سلب مسئولیت میکردند در اقدامی بیسابقه، علیداد فتحی پدر لیلا مجبور شد کار و زندگی خود را رها کرده و با دستور قاضی محمدسلطان همتیار رئیس شعبه ۱۱۵۶ مجتمع امور جنایی تهران به استان کرمانشاه برود و تلاش کند تا شخصاً ۲ متهم اصلی را دستگیر کند!
عاقبت در سال ۸۶ تلاشهای خانوادهی فتحی نتیجه داد و محمدصفر امجدیان که ازدواج هم کرده بود و در مشهد زندگی میکرد دستگیر و با پرداخت ۲۲ میلیون تومان تفاضل دیه به دار آویخته شد. اما مسئولان همچنان از دستگیری حسن حشمتیان که از پشتوانهی قویتری برخوردار بود خودداری کردند. خانوادهی حشمتیان به دروغ شایع کرده بودند که فرزندشان به عراق گریخته است. اما خانوادهی فتحی که برای پیگیری پروندهی فرزندشان دست از همه چیز شستهاند از تلاش باز نایستاده و کوشیدند با پیدا کردن محل اختفای متهم خود به دستگیری او اقدام کنند.
خواهر «لیلا فتحی» که صبح روز سهشنبه ۱۳ دیماه ۱۳۹۰ به همراه پدر و مادرش در مقابل حوزه ریاست قوه قضاییه حضور پیدا کرده بود در مورد چگونگی دستگیری حسن حشمتیان میگوید:
«آدرس محکوم را به هر بدبختی بود به دادگاه دادیم اما باز هم اقدام جدی برای دستگیری او صورت نگرفت. در نهایت خودمان نامهای گرفتیم و به کاشمر محل زندگی محکوم فراری رفتیم و نامه را به پلیس آگاهی این شهر دادیم و قاتلی که ۹ سال فراری بود را ظرف نیمساعت با کمک پلیس کاشمر دستگیر کردیم.» [18]
اما مسئولان قضایی با وجود آن که متهم دیگر پرونده با پرداخت تفاضل دیه اعدام شده بود از اجرای حکم در مورد حسن حشمتیان خودداری کرده و پرونده را برای رسیدگی مجدد به مجتمع بعثت ارسال کردند. این اقدام با اعتراض خانوادهی فتحی و تحصن در مقابل ساختمان حوزه ریاست قوه قضاییه روبه رو شد که منجر به بازداشت پدر خانواده توسط مأموران کلانتری جامی شد. [19]
در جریان خیمهشب بازی جدید دستگاه قضایی برای نجات جان متهم با نفوذ، ابتدا محمدرضا گیوکی قاضی جدید پرونده که ریاست شعبه ۱۱۵۶ مجتمع بعثت را داشت در ۱۳ دیماه ۱۳۹۰ از تصمیم گیری در این باره، طی هفته آینده خبر داد. وی که میکوشید راهی برای نجات متهم پیدا کند بعد از بررسی محتویات پرونده آن را از موارد «لوث» تشخیص داد و حکم به برگزاری مراسم قسامه داد. در حالی که طبق قوانین رژیم بازگشودن پرونده با توجه به مسیری که طی کرده بود خلاف قانون بود.
خانوادهی فقیر فتحی که چارهای نداشتند مجبور شدند با تحمل هزینهی هنگفت بیش از ۵۰ نفر از بستگان سببیشان را جهت اجرای مراسم قسامه به دادگاه معرفی کنند. پس از سوگند مادر و پدر لیلا ۴۸ نفر دیگر نیز یک به یک وارد دادگاه شدند و سوگند یاد کردند که حسن حشمتیان قاتل است. سپس حاضران صورتجلسه ۱۴ برگی دادگاه را امضا کردند و به این ترتیب ختم دادرسی اعلام شد. با این حال قاضی گیوکی همچنان بر راههای ممکن جهت تجدید نظرخواهی تأکید کرده و در پایان این جلسه به خراسان گفت: «مراسم قسامه به طور کاملاً قانونی و با توجه به موازین شرعی و با نظم خوبی برگزار شد. وی همچنین درباره صدور حکم این پرونده جنجالی گفت: به دلیل طولانی شدن جلسه آخرین دفاع از متهم اخذ نشد. به همین دلیل بعد از آخرین دفاع متهم حکم صادر خواهد شد. قاضی گیوکی درباره قطعیت رأی دادگاه نیز گفت: قطعا حکم با توجه به رأی اصراری صادر میشود و تلاش میکنیم تمام جوانب در نظر گرفته شود تا ایرادی به حکم وارد نشود اما هر حکمی که صادر شود قابل تجدید نظرخواهی است.» [20]
حسن تردست که با شعبدهبازیهای دستگاه قضایی آشناست ابتدا با ارسال لایحهای به دیوانعالی کشور خواستار نقض حکم قصاص موکل خود شد. دیوانعالی کشور بار دیگر حکم قصاص را مورد تأیید قرار داد و پرونده را به اجرای احکام ارسال کرد اما زمانیکه پرونده برای استیذان نزد رییس قوهقضاییه فرستاده شد، رای صادره خلاف قانون و شرع تشخیص داده و نقض شد. در این در حالی بود که حکم صادرهی قبلی به تأیید هاشمی شاهرودی رئیس قبلی دستگاه قضایی رسیده بود. به این ترتیب یکبار دیگر رسیدگی به این پرونده به دادگاه بدوی سپرده شد!
محمدرضا گیوکی در سال ۱۳۹۱ به صراحت عنوان کرده بود: «رای صادره قطعی و غیرقابل تجدیدنظر خواهی بود. به همین دلیل پرونده به واحد اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران ارسال شد. قاضی اجرای احکام نیز بعد از بررسی رای، پرونده را برای استیذان به دفتر ریاست قوه قضاییه فرستاد و پی گیریها نشان میدهد ریاست محترم قوه به زودی نظرشان را در این باره اعلام خواهند کرد تا تکلیف این پرونده بعد از سالها روشن شود. » [21]
با وجود این که وی به صراحت عنوان کرده بود: «در این پرونده اگر جفایی صورت گرفته باشد این جفا در حق اولیای دم است. آنها سال هاست به دنبال مجازات قاتل دخترشان هستند و سختیهای زیادی را تحمل کردهاند. با وجود این که نظر بیشتر قضات دیوانعالی کشور بر این بود که رأیی که قبلا صادر شده بود قطعی است اما به خاطر حفظ دماء مسلمانان دادگاه صرفا به واخواهی متهم و وکلایش رسیدگی کرد. » [22]
بعد از زمینهی چینی لازم توسط لاریجانی، پرونده با وکالت حسن تردست و تغییر قاضی پرونده که بازنشسته شده و به وکالت دادگستری مشغول بود، با حکم قاضی شعبه ۱۱۴۲ مجتمع بعث قاتل از مرگ نجات پیدا کرد. [23]
با تلاشهای حسن تردست، ریحانه جباری که در دفاع از خود در مقابل تجاوز به عنف یک مأمور اطلاعاتی رژیم را از پای در آورده بود به دار آویخته شد و حسن حشمتیان یکی از متجاوزان و قاتلان کودک خردسال لیلا فتحی به خاطر وابستگی خانوادهاش به نظام، از مجازات رهید. به این ترتیب لکه ننگ دیگری بر دستگاه قضایی رژیم ماند و قاضی تردست در جنایت دیگری سهیم شد.
تردست یکی از وکلای امنیتی مورد اعتماد دستگاه قضایی است که از سوی لاریجانی نیز برای وکالت پروندههای امنیتی در کنار عبدالرضا محبتی» معاون سعید مرتضوی و نماینده دادستان در دادگاه متهمان سال ۸۸، «رضا جعفری» سرپرست دادسرای رسیدگی به جرایم رایانهای و تحریم شده به دلیل نقض حقوق بشر، و «مجتبی پناهی» رئیس کانون بسیج حقوقدانان معرفی شد. [24]
بر اساس تبصره ماده ۴۸ قانون جدید آیین دادرسی کیفری، در «جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی کشور… در مرحله تحقیق مقدماتی، طرفین دعوی وکیل یا وکلای خود را از میان وکلای رسمی دادگستری که مورد تأیید رئیس قوه قضائیه باشند انتخاب میکنند». برخی از وکلا از جمله نسرین ستوده و امیر رئیسیان اعلام کردند که قوه قضائیه این قانون را «به دادگاههای بدوی، دادگاه انقلاب و حتی دادگاههای تجدیدنظر تعمیم داده» و به برخی وکلا اعلام کرده که «مطلقاً حق پذیرش وکالت» در پروندههای سیاسی و امنیتی را ندارند. [25]
سیامک مدیرخراسانی
سیامک مدیر خراسانی در دیماه ۱۳۳۷ در تهران به دنیا آمد. در سال ۱۳۵۶ پس از اخذ دیپلم به عنوان پلیس قضایی در دادگستری استخدام شد. وی پس از پیروزی انقلاب مانند تعداد دیگری از مأموران پلیس قضایی در دانشگاه علوم قضایی و خدمات اداری مشغول به تحصیل شد و اولین ابلاغ قضایی خود را در سال ۶۹ برای شهرستان ایرانشهر در سیستان و بلوچستان گرفت و بعد از چند سال از آنجا به شهرستان زابل منتقل شد. در زابل وی مدتی جانشین دادستان، معاون دادگستری و رئیس شعبه دادگاه بود.
مدیرخراسانی در سال ۱۳۷۶ با سمت دادرسی به تهران منتقل شد و سپس به عنوان رئیس شعب ۱۸ و ۱۰۰۸ دادگاه عمومی فعالیت کرد.
بعد از آن، وی مستشار دادگاه تجدیدنظر شد و از مستشاری دادگاه تجدیدنظر، به ریاست شعبه ۷۶ دادگاه کیفری استان ارتقا یافت و سپس همزمان عضو معاون دیوان عالی کشور شد.
شعبه ۷۶ شعبه خاصی بود زیرا به پروندههای کارکنان دولت را رسیدگی میکرد. تقریباً به اتهام تمام مسئولان عالی رتبه کشور در این شعبه رسیدگی میشد.
مدیرخراسانی در شهریور ۱۳۹۴بازنشسته شد و تا شهریور سال ۹۵ به صورت قراردادی و با حکم لاریجانی مشغول کار در قوه قضاییه شد و ریاست شعبه ۶ را به عهده داشت و سپس از دادگستری خارج شد.
وی که معروف است به صندوقچهای از ناگفتههای پروندههای جنجالی و بزرگ مثل پرونده حادثه بازداشتگاه کهریزک، اختلاس از بیمه ایران، محمدرضا رحیمی و احمدینژاد، قاضیاست که حکم جنجالی محکومیت مرتضوی به پرداخت ۲۰۰ هزار تومان جریمه نقدی را صادر کرد.
مدیرخراسانی قاضی جنایتکاری است که سهیل عربی را تنها به دلیل انتشار مطالبی در فیس بوک، به اعدام محکوم کرد درحالی که حتی با استناد به موادی از قانون مجازات اسلامی نیز میتوانست امکان تبرئهی متهم را فراهم کند.
سیامک مدیرخراسانی رسیدگی به پرونده قضات مرتبط با بازداشتگاه کهریزک را بر عهده داشت و طی یک دادرسی ناعادلانه سعید مرتضوی، دادستان پیشین تهران، حسن زارع دهنوی، مشهور به قاضی حداد، معاون وقت امنیت دادستان تهران و علیاکبر حیدریفر، دادیاری که دستور انتقال تعدادی از معترضان انتخاباتی را به بازداشتگاه کهریزک داده بود به انفصال دایم از خدمات قضائی و پنج سال انفصال از خدمات دولتی محکوم کرد.
مدیرخراسانی همچنین بسیاری از مدیرمسئولان و نویسندگان مطبوعات را محاکمه کرده و شمار زیادی از آنها را به احکام حبس، شلاق و مجازات نقدی محکوم کرده است. حکم توقیف روزنامه بهار و حبس علی اصغر غروی به دلیل اهانت به مقدسات از جمله احکام صادره از سوی قاضی مدیرخراسانی است.
او پس از بازنشستگی در خصوص اینکه آیا قصد ورود به عرصه وکالت را دارد یا خیر، گفت: به هیچ وجه قصد ورود به این عرصه را ندارم. [26]
اما دیری نگذاشت که مدیرخراسانی پروانه وکالت گرفت و همراه با دیگر جانیان نظام وکالت پروندههای نان و آب دار را به عهده گرفت. [27]
مدیرخراسانی به همراه حسن تردست وکالت پروندهی چهارتن از متهمان واردات تلفن همراه را به عهده داشت. متهمان این پرونده در شعبه اول دادگاه ویژه رسیدگی به پروندههای اخلالگران اقتصادی به ریاست قاضی موحدی محاکمه و به ۵ و ۶ سال زندان محکوم شدند.
در دومین جلسه قاضی موحد از رسیدگی به اتهامهای ۱۳ واردکننده موبایل خبر داد که گردش مالیشان بالغ بر دو هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان بود.
اتهام واردکنندگان موبایل بود از اخلال در نظام توزیع نیازمندیهای عمومی از طریق گرانفروشی کلان. این متهمان با دریافت ارز دولتی به مبلغ هر دلار چهار هزار و ۲۰۰ تومان، اقدام به واردات گوشی تلفن همراه و فروش آن به نرخ آزاد در بازار کرده بودند. [28]
سیامک مدیرخراسانی، که در مقام قضاوت محمدرضا رحیمی معاون احمدینژاد را به خاطر توزیع یک میلیارد تومان برای ریاست مجلس علی لاریجانی به ۱۵ سال حبس محکوم کرده بود، وکالت حسین هدایتی پاسدار سابق را که به یکی از میلیاردرهای نظام تبدیل شد و تنها ۱۵۰۰ میلیارد تومان از بانک سرمایه کلاهبرداری کرده به عهده گرفت. [29] مدیرخراسانی که در پرونده بیمه ایران به عنوان قاضی بر سر رقم اختلاس متهم ردیف اول با وکیل مدافع او چانهزنی میکرد [30] این بار در مقام وکیل مدافع باحسین هدایتی به چانهزنی با قاضی پرونده میپردازد.
پس از قتل حمید حاجیان وکیل سابق هدایتی و متهم شدن وی به صدور فرمان قتل حاجیان، قاضی مدیرخراسانی در نقش وکیل مدافع هدایتی اولین کسی بود که با قاطعیت گفت «هیچ ارتباطی بین قتل حاجیان و هدایتی وجود ندارد» [31] از کجا وی به چنین اطمینانی رسیده بود معلوم نیست!
وی همچنین وکیل مدافع پرویز کاظمی وزیر اسبق رفاه در دولت احمدی نژاد بود که در پروندهی بانک سرمایه متهم ردیف دوم بود و قادر شد او را با وثیقهی نازل ۱۰ میلیارد تومانی تا قطعی شدن حکم از زندان آزاد کند.
«پرویز کاظمی» به مشارکت در اخلال عمده در نظام اقتصادی کشور از طریق اخلال در نظام پولی و بانکی و مشارکت در ۴۱ فقره خیانت در امانت متهم شده بود.
پرویز کاظمی در توضیح علت واریز ۳ میلیارد تومان به حساب همسرش گفت که این پول حق مشاورهاش بوده است. [32]
پذیرفتن پروندههای عجیب و غریب که نیاز به نفوذ زیادی در دستگاه قضایی دارد از سوی وی در حالی صورت میگیرد که وی در گفتگو با مطبوعات در مورد اشتغال قضات به شغل وکالت میگوید:
«اشتغال قاضی به وکالت باعث از بین رفتن شان قاضی میشود و بهطور کلی دستگاه قضایی باید به شکلی قضات خود را تأمین کند که آنها مجبور نباشند به شغل وکالت رو آورند.
من موافقم که دستگاه قضایی باید به گونهای از قضات حمایت کند که آینده و کرامت آنها تأمین و حفظ شود، به گونهای که نیاز نداشته باشند پس از شغل قضاوت به وکالت مشغول شوند.
وی با اشاره به شرایط وکالت قضات گفت: کسانی که به هر دلیلی مانند بازخریدی یا بازنشستگی (غیر از مواردی مانند انفصال) از دستگاه قضا منفک میشوند، میتوانند به حرفه وکالت بپردازند.» [33]
نورالله عزیزمحمدی
نورالله عزیزمحمدی (عزیز حاج محمدی) در سال ۱۳۲۷ در تهران متولد شد. سال ۱۳۴۶ وارد دانشگاه شد و لیسانس حقوق قضایی گرفت. از سال ۱۳۵۰ وقتی ۲۳ساله بود، وارد دستگاه قضایی شد. وی در ۲۶ سالگی ازدواج کرد که حاصل آن چهار فرزند است. ۴۴ سال سابقه قضایی دارد که بیشتر آن، رسیدگی به پروندههای قتل بوده است.
او که رکورددارقضاوت پروندههای جنایی در ایران است ۱۸ سال در استان کرمان دادیار، رییس دادگاه بخش مستقل شهربابک، شهربافت کرمان و همچنین رییس دادگاه بخش رفسنجان بود. عزیزمحمدی ۳ سال بهعنوان دادستان سیرجان و در سال۱۳۶۱ بهعنوان رئیس دادگستری شهرستان سیرجان مشغول فعالیت شد و در سال ۶۸نیز ریاست دادگستری شهرستان تاکستان را بهعهده گرفت و سرانجام در سال ۱۳۸۲ به ریاست شعبه ۷۱ کیفری استان تهران رسید. وی رسیدگی به بیش از ۴ هزار پرونده قتل را در کارنامه کاری خود دارد که منجر به صدور ۳ هزار حکم قصاص شده است. [34]
عزیز محمدی در سال ۱۳۸۸ قاضی شعبه یک دادگاه اوین بود و به پروندهی دستگیرشدگان جنبش سبز پرداخت و احکام ظالمانهی زیادی را صادر کرد. وی در محاکمه عبدالرضا قنبری، معلمی که به جرم فعالیت سیاسی دستگیر و به مرگ محکوم شد نقش داشت. این حکم بعدها شکسته شد و به ۱۰ سال زندان تقلیل یافت.
نورالله عزیزمحمدی حکم سنگسار نیز صادر کرده و در دفاع از آن میگوید:
«یک پرونده بود که بهعنوان فجیعترین قتل خانوادگی معروف بود. این جنایت هولناک برای یک زن شوهردار که خود را به دروغ دانشجو و مجرد معرفی کرده بود، رخ داد. سرانجام هم منجر به قتل ۴ نفر، اعدام ۲ نفر و رجم یک زن شد. در این جنایت زن جوانی در پی آشنایی با پسر جوانی خود را مجرد و دانشجو معرفی کرده بود. در ادامه، شوهر زن متوجه این رابطه شده و از همسرش میخواهد به بازی ادامه بدهد. مرد جنایتکار خود را دایی زن معرفی میکند. او همچنین از ۳ پسرش نیز میخواهد که مادرشان را عمه صدا کنند. یک دروغ ساده به یک معمای جنایی تمام عیار تبدیل میشود. متهم اصلی در ادامه نقشه، به یکی از دوستان خود پول میدهد و از او میخواهد به خواستگاری خواهر پسر غریبه برود. او در نخستین جنایت برای انتقامجویی خواهر پسر را به خانهشان میکشاند و او را به قتل میرساند. بعد هم آن جوان را به بهانه پیدا کردن گنج به دماوند برده و با همدستی دوستش میکشد. او درجنایتی دیگر گلوی ۲ پسر خود را میبرد که شاهد قتل بودهاند. متهم اصلی پس از قتل دختر جوان به او تجاوز کرده و جسدش را تکه تکه کرد. در این پرونده بهخاطر دروغ یک زن ۴ نفر به قتل رسیدند. مرد جنایتکار همچنین همسرش را مجبور کرده بود با آن جوان ازدواج کند و برای همسر خود و پسر غریبه جشن عروسی گرفته بود و آنقدر خوب بازی کرده بود که بتواند از همه انتقام بگیرد. این پرونده را هیچ وقت یادم نمیرود؛ جزو آن دسته از پروندههایی بود که حتی همسر و فرزندانم هم در جلسه محاکمهاش حضور داشتند. سنگسار آن زن آخرین سنگساری بود که برگزار شد.» [35]
عدالت اسلامی موردنظر عزیزمحمدی و دستگاه قضایی نظام ولایی، زنی را که خود قربانی و وسیله است به فجیعترین شکل سنگسار میکند و همسرش را که عامل جنایات بوده اعدام میکند.
وی به همراه روحالله حسینیان جزو وکلای مورد تأیید رئیس قوه قضاییه برای وکالت در پروندههای امنیتی است. [36]
اتحادیه اروپا در ۱۸ مهر ۱۳۹۰ (۱۰ اکتبر ۲۰۱۱)، ۲۹ مقام ایرانی از جمله نورالله عزیزمحمدی را به دلیل نقشی که در نقض گسترده و شدید حقوق شهروندان ایرانی داشتهاند از ورود به کشورهای این اتحادیه محروم کرد. کلیه داراییهای این مقامات نیز در اروپا توقیف خواهد شد.
او پیش از پرداختن به شغل وکالت به صراحت گفت:
«هر قاضی بعد از دوران قضاوت یا به فکر وکالت است یا مشاوره در ادارات و شرکتها. راه من هم جز این نیست مگر دیگر توان کار نداشته باشم». [37]
وی که در زمان قضاوتش ۳ هزار حکم قصاص صادر کرده، وکالت حمید صفت خواننده معروف را بهعهده گرفت که بهاتهام قتل عمد پدرخوانده خود بازداشت شد. وی پیش از این وکالت اولیای دم ستایش قریشی کودک ۷ ساله افغانستانی را که توسط نوجوان ۱۶ سالهی ایرانی به قتل رسید بهعهده داشت. [38]
عزیزمحمدی هم در مقام قاضی حکم اعدام نوجوان ۱۷ ساله را صادر کرد و هم در مقام وکیل مدافع کوشید قاتلی که در نوجوانی مرتکب قتل شده بود به قصاص محکوم شود و در این امر موفق شد.
نکتهی مثبت زندگی او این است که قاتل پدر ۸۸ سالهاش را که جوانی معتاد بود بخشید. [39]
ایرج مصداقی ۴ خرداد ۱۳۹۸
پانویسها
[6] او متولد ۱۳۲۵ و داماد آیتالله ابوالقاسم خزعلی بود، مدتها ریاست دادگاه انتظامی قضات و معاونت اول قوه قضائیه در دوران هاشمیشاهرودی را به عهده داشت و عاقبت در شهریور ۱۳۸۶به علت خونریزی مغزی درگذشت.
حضور نیروهای نظامی آمریکا در خلیج فارس و دروغ [آقا] ی خامنه ای
نیره انصاری
نیره انصاری
در حالی که دستیار فرمانده ارتش ایران گفته است امکان وقوع جنگ در منطقه «مطلقا وجود ندارد»، مشاور فرمانده سپاه میگوید جمهوری اسلامی «دو سلاح جدید و به کلی سری» در اختیار دارد که میتواند در صورت «حماقت ناوهای آمریکا در منطقه» آنها را به قعر دریا بفرستد.مرتضی قربانی، مشاور عالی فرمانده کل سپاه پاسداران، در گفتوگویی که روز شنبه، چهارم خرداد،
در خبرگزاری میزان منتشر شد گفت: «دشمن در صورت انجام کوچکترین حماقتی در آبهای خلیج فارس، میفهمد که ما او را چه کار خواهیم کرد.»این مقام ارشد سپاه پاسداران با اظهار این که «آمریکاییها از این فیلمها برای ما بازی نکنند که مثلا دو ناو جنگی وارد منطقه کردند» گفت: «در صورتی که این ناوها «کوچکترین حماقتی» بکنند «با همه خدم و حشم و هواپیماهایش، با دو موشک یا دو سلاح جدید و به کلی سری به قعر دریا میفرستیم.»پیش از این و به ویژه در هفتههای اخیر که تنش لفظی بین مقامهای آمریکا و ایران افزایش یافته، مقامهای جمهوری اسلامی بارها بر«آمادگی نظامی تسلیحاتی ایران» و «ترس آمریکا از توان بالای نظامی ایران» تأکید کردهاند.
اما این نخستین بار است که یک مقام نظامی از «دو سلاح جدید و به کلی سری» یاد میکند. از دیگر سو یک مقام دیگر سپاه پاسداران نیز «قدرت موشکی و مستقل» جمهوری اسلامی را موجب نگرانی دشمنان دانسته است.موشکهای بالیستیک ایران همواره با مخالفت شدید آمریکا و اروپا روبهرو بوده و دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، و برخی از مقامهای دولت او نیز بارها تأکید کردهاند اجازه نخواهند داد جمهوری اسلامی به سلاح هستهای دست یابد.
در خبری دیگر، یک مقام ارتش در ایران نیز گفت که امکان وقوع جنگ بین جمهوری اسلامی و آمریکا به هیچ عنوان وجود ندارد.
حسن سیفی، دستیار فرمانده ارتش در ایران، گفته است:«هدف از حضور ناو آمریکایی در منطقه «ایجاد ترس» و «یارگیری» است و افزود: «امکان وقوع جنگ به هیچ عنوان وجود ندارد.»
دستیار فرمانده ارتش در ایران مدعی شده است که حضور نظامی آمریکا در منطقه به این دلیل صورت گرفته که «آنها میخواهند با ایجاد ترس درون جامعه ما، برای خود یارگیری کنند و ملت ایران را بترسانند».این مقام ارشد نظامی با تأکید بر این که «آمریکاییها اگر میتوانستند با ایران وارد جنگ شوند، نیازی به آمدن در خلیج فارس نبود» گفت امکان وقوع جنگ وجود ندارد، «اگر هم وجود داشته باشد، نیروهای مسلح در آمادگی کامل به سر میبرند و پاسخی پشیمانکننده به دشمن میدهند».
اظهارات مقامهای نظامی جمهوری اسلامی در حالی ایراد شده است که تنش در منطقه خلیج فارس افزایش یافته و شماری از کشورها، از جمله عمان، عراق و ژاپن، برای تنشزدایی و میانجیگری بین ایران و آمریکا اعلام آمادگی کردهاند.
ایران هجدهم اردیبهشت، در نخستین سالگرد خروج آمریکا از برجام، برخی تعهداتش در ذیل برجام را متوقف کرد و به اروپاضربالاجلی (60) روز داد؛ هرچند این کشورهای اروپایی تأکید کردند هیچ ضربالاجلی را نمیپذیرند.
آمریکا نیز با اشاره به «تهدیدهای جدید از سوی جمهوری اسلامی» ناو آبراهام لینکلن، بمبافکنهای بی(52) و سامانه ضدهوایی پاتریوت را به منطقه اعزام کرده است.
فشار حداکثری آمریکا که بیش از یک سال پیش با خروج این کشور از برجام آغاز شد، نظام جمهوری اسلامی را در موقعیت سختی قرار داده است. حسن روحانی میگوید که «در هیچ دورهای در تبادلات بانکی و فروش نفت با مشکلات و شرایط این روزها مواجه نبودهایم، لذا نیازمند تمرکز و احساس شرایط جنگ اقتصادی از سوی همه هستیم.»
]آقا] ی روحانی برای مدیریت وضعیت کنونی که به گفته او قابل مقایسه با دوران(8) ساله جنگ با عراق است، خواهان «اختیارات ویژه» برای ریاست جمهوری شده است. همان «اختیارات ویژه»ای که [آقا] ی خامنهای در زمان ریاست جمهوریاش از آنها برخوردار بود. البته چند ساعت پس از این گفته، رئیس جمهور اسلامی در دیدار دیگری مدعی شد «طی هفتههای گذشته به خاطر وحدت و برنامهریزی درست توانستهایم از شرایط بسیار سختی عبور کنیم و امروز شرایط ما به مراتب از هفتههای گذشته بهتر است.»
در چند ساعت فاصله این دو دیدار چه رویدادیبه وقوع پیوسته که کشور از شرایط اضطراری به وضعیت بهتر رسیده است؟! این یکی از معجزاتی که رئیس دولت «تدبیر و امید» در مورد آن، مانند بسیاری دیگر از مسائل، سکوت اختیار کرده است.
این امر در تاریخ(25،5،2019) یک سایت سوئدی منتشر گردید که بخشی از آن را با ترجمه فارسی در ذیل هر پاراگرافِ متن[ سوئدی] افزوده ام.
USA:s besked att skicka trupper till Mellanöstern möter starka reaktioner från Iran, som hotar med att sänka amerikanska skepp till havets botten om de begår "den minsta dumhet".
Iran kan sänka amerikanska stridsskepp med hjälp av robotar och hemliga vapen, rapporterar iranska nyhetsbyrån Mizan.
- USA skickar krigsfartyg till regionen. Om de begår den minsta dumhet så kommer vi att sänka skeppen och deras besättning till havets botten, likaså flygplanen, säger general Morteza Qorbani, en av den iranska militärledningens rådgivare, till nyhetsbyrån.
Donald Trump meddelade under fredagen att USA skickar 1 500 soldater till Mellanöstern - styrkor som syftar till att skydda amerikanska intressen efter påstådda hot från iranskt håll.
یک روز پس از اعلام تصمیم دولت آمریکا مبنی بر اعزام (1500) نیروی نظامی جدید به خاورمیانه، مشاورعالی سرکرده سپاه پاسداران تهدید کرد: ناوهای آمریکا را با سلاحهای سِری غرق میکنیم.
پاسدار مرتضی قربانی در گفتگو با خبرگزاری میزان، وابسته به قوه قضائیه جمهوری اسلامی گفت:« آمریکاییها از این فیلمها برای ما بازی نکنند که مثلا (2) ناو جنگی وارد منطقه کردند، این (2) ناو را در صورت کوچکترین حماقتی با همه خدم و حشم و هواپیماهایش با دو موشک یا دو سلاح جدید و به کلی سری به قعر دریا میفرستیم.»
مشاورعالی سرکرد سپاه پاسداران در ادامه تهدیدهای تروریستی خود با اشاره تلویحی به گروههای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه گفت: «وقتی شعاع دوستداران ما به دریای مدیترانه و دریای سرخ میرسد، دلیلی برای ترس از دشمن وجود ندارد.» ( در نوشتاری به تفصیل متحدان جنگ نیابتی مورد تحلیل قرار گرفت)
این در حالیست که آمریکا، بارها هشدار داده که هرگونه حمله احتمالی حکومت ایران یا گروه های مورد حمایت جمهوری اسلامی به منافع آمریکا، با واکنش سریع و قاطع ایالات متحده مواجه خواهد شد.
مشاور امنیت ملی کاخ سفید که هم اکنون در ژاپن بسر می برد، امروز(25،5،2019) در توکیو اعلام کرد که اطلاعات ایالات متحده در مورد تهدیدات از سوی رژیم ایران عمیق و جدی است.
Försvarshögkvarteret Pentagon hävdar att revolutionsgardet, en gren av den iranska försvarsmakten, ligger bakom sabotaget av fyra fartyg i vattnen utanför Förenade arabemiraten.
- Vi kommer att skicka ett relativt litet antal soldater, främst i skyddssyfte, sade Trump på fredagen och tillade:
- Några väldigt begåvade människor reser till Mellanöstern just nu. Och vi kommer att få se vad som händer.
پنتاگون با اشاره به ماهیت «دفاعی» این نیروها تأکید کرد:« که رویکرد آمریکا در قبال ایران تغییر نکرده و اقدام اخیر به معنای ترغیب به مخاصمههای بیشتر نیست؛ جان بولتون نیز با اشاره به رویدادهای اخیر در عربستان، عراق و دریای عمان گفته است «تجلی نگرانیها» درباره ایران است.»
خبر اعزام حدود (1500) نیروی تازه به خاورمیانه را در جمعه تاریخ(24،5،2019) دونالد ترامپ، رئیس جمهوری، و پاتریک شاناهان، سرپرست وزارت دفاع آمریکا،در خصوص گسیل داشتن نیروها و تجهیزات نظامی اعلام کردند که هدف از آن «حفاظت بیشتر از نیروها و تجهیزات آمریکایی در منطقه» و «پاسخی از روی احتیاط به اطلاعات موثقی درباره تهدیدهای ایران است»
Iran har tillbakavisat att landet skulle utgöra ett hot mot amerikanska intressen i regione Det är istället USA som utgör ett hot mot den internationella freden, enligt Irans utrikesminister Javad Zarif.
- Ökad amerikansk närvaro är väldigt farligt. Det är ett hot som måste konfronteras, säger Zarif till nyhetsbyrån IRNA.
محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران افزایش نیروهای آمریکایی در خاورمیانه را برای صلح و امنیت «بسیار خطرناک" خوانده و گفته است باید "با آن برخورد شود.»
تنشها میان ایران و آمریکا طی هفتههای اخیر شدت گرفته و آمریکا ناوهای جنگی، سیستم پاتریوت و بمبافکنهای بی(52) به منطقه اعزام کرده است.آقای ظریف در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا گفته است ادعاهای آمریکا در باره کشورش، برای «توجیه سیاستهای خصمانه و برای تنشآفرینی در خلیج فارس است.»
USA har tidigare skickat hangarfartyg samt bomb- och stridsflygplan till Mellanöstern med hänvisning till vad som sägs vara hot från Iran eller
Teherantrogna gruppet
افزون بر موارد یاد شده در بالا
«علی خامنه ای» رهبر نظام جمهوری اسلامی بار دیگر مسئولیت خود در توافق هسته ای با قدرت جهانی موسوم به برجام را رد کرده است!
تایید اجرای برجام و فشار به مجلس برای تصویب آن
«علی خامنه ای» رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران بار دیگر مسئولیت خود در توافق هسته ای با قدرت جهانی موسوم به برجام را رد کرده است.
[آقا] ی خامنه ای در مراسم افطاری که برای شماری از دانشجویان برگزار کرده بود اظهار داشت:
«تصویب برجام را به رهبری نسبت دادهاند. خب شما چشم و گوش دارید و همهچیز را میبینید. نامهای که درباره برجام نوشته شد و شرایطی که ذکر شده که در این صورت تصویب میشود را ببینید منتها اگر این شرایط اجرا نشده، وظیفه رهبری این نیست که وارد بشود... آن طورکه برجام عمل شد، من خیلی اعتقادی نداشتم و بارها هم به رئیسجمهور و وزیر خارجه گفتیم و تذکر دادیم».
با توجه به اینکه [آقا] ی خامنهای تا زمان اجرای توافق، برجام را تصویب نکرد، دولت این توافق را به اجرا نگذاشت. رهبر موقت خواستار دخالت مجلس در تایید این توافق بود در حالی که دولت با این کار مخالف بود و چنین اقدامی از سوی مجلس را به ضرر ایران میدانست زیرا دیگر طرف های برجام قرار نبود اقدام مشابهی در مجالس خود انجام دهند.
به هر روی، موضوع به مجلس رفت اما در روز رای گیری در شرایطی که برخی از نمایندگان اصولگرای موافق تایید آن نبودند، خبر داده شده که «علی اصغر حجازی» از اعضای پرنفوذ دفتر آیتالله خامنهای به علی لاریجانی رییس مجلس از ضرورت تایید برجام گفته بود. توافق هسته ای در جلسه ای کمتر از نیم ساعت در صحن مجلس سپس در شورای نگهبان تایید شد.(!)
[آقا] ی خامنهای سپس در نامه ای مصوبه شورای عالی امنیت ملی در خصوص اجرای برجام را تایید کرد. این مصوبه مربوط به حدود دو ماه پیش از مصوبه مجلس شورای اسلامی بود. یعنی مجلس دو ماه به شکل صوری و نمایشی مشغول بررسی برجام بود و تایید آن هم با فشار دفترخامنه ای صورت گرفت.
حال آنکه [آقا]ی خامنه ای پس از به دست آمدن برجام احتمال داده بود که ممکن است برجام توسط نهادهای جمهوری اسلامی حتی مصوب نگردد.
براین مبادی تایید اجرای برجام بدون فشار دفترخامنهای به مجلس در حالی که مخالفان آن قابل توجه بودند، به آن سرعت ممکن نبود. مصوبه شورای عالی امنیت ملی هم در پذیرش برجام تا زمانی که از سوی رهبر تایید نمیشد، قابلیت اجرا نداشت. خامنهای از طریق تایید و هدایت دونهاد جمهوری اسلامی برجام را که خود نقشی حیاتی از ابتدا در شکل گیری آن داشت، وارد مرحله اجرا کرد. اگر مخالفتی با آن داشت میتوانست از تایید آن خودداری کند!
و این در حالی است که خامنهای در تازه ترین تلاش برای رفع مسئولیت از خود در پرونده برجام (!)،از دانشجویانی که در مراسم افطاری او شرکت کرده بودند خواسته تا نامه اش در تایید مصوبه شورای عالی امنیت ملی را بخوانند. وی در این نامه با وارد کردن شروط تازه ای به برجام پس از نهایی شدن، این توافق و دولت را مسئول اجرای این شروط کردن، راه خود را برای مسئول نشان دادن دولت و انکار مسئولیت از خودش باز کرد. این روش، یعنی دخالت در جزئیات و فرار از مسئولیت، الگوی و متد اخلاقی او در سی سالی است که از رهبریاش می گذرد.
حال آنکه به موجب قانون اساسی ( فصل اختیارات رهبر؛ اصل یکصدودهم) جمهوری اسلامی سیاستگذاری های کلان داخلی و خارجی به ویژه در خصوص مقاوله نامه ها، قراردادها، پیمان نامهها و…. و تعیین آنها برعهده «رهبر اسلامی» است.
بدین سان با توجه به اینکه برجام با مسئولیت او امضاء شد؛ اکنون به دروغ سلب مسئولیت می نماید!
البته پرسش هایی که مطمح نظر قرار دارد اینکه:
چرا [آقا] ی خامنه ای به طور مکررمنکر نقش و مسئولیت خود در تصویب برجام می شود؟
آیا واقعا مسئولیت اصلی این توافق با شخص دیگری به جز اوبوده است؟
نیره انصاری، حقوق دان، نویسنده، پژوهشگر و کوشنده حقوق بشر
25،5،2019
ظهارات مشاوررئیس جمهور ترکیه و پیوند آن با کنفرانس یالتا!
نیره انصاری
نیره انصاری
(وبسایت سوشال) – ما قبل از این گفته بودیم که دیگها در «خلیج عربی» [یاسین آقطای مشاور رجب طیب اردوغان خلیج فارس را «خلیج عربی» نوشته است!] برای ایران میجوشند اما هنوز مشخص نیست که سر چه کسی واقعا در این دیگها باید پخته شود. دیگهایی که چندین بار در گذشته هم برای ایران به جوش آمدند اما در نهایت دیدیم که مردم افغانستان، عراق، سوریه یا مردم یمن در آن سوختند و رژیم جمهوری اسلامی از این تهدیدهای ظاهری و طولانی تنها سود برده است.
«ما از اینکه جمهوری اسلامی دستاوردهایی داشته باشد به این کشور حسادت نمیکنیم و امیدوارم دستاوردهای بیشتر و بیشتری داشته باشد اما نکته غمانگیز اینجاست که برای اینکه ایران بیشتر سود ببرد کشورهای اسلامی باید ویران شوند و بهای گزافی را بپردازند بعلاوه، این دستاوردها هرگز به نفع «ملت ایران» نیز نبوده است.»
«رژیم اسلامی در ایران هر چقدر از بابت اشتباهات سیاسی آمریکا در خاورمیانه نفوذ خودش را در عراق، سوریه، لبنان و یمن، گسترش دهد، به همان اندازه رنج، فقر و مشقت مردم ایران نیز بیشتر مضاعف میشود. توسعه نفوذ نظام اسلامی به ضعف سیاسی بیشتر رژیم ایران و از بین رفتن تدریجی قدرت سنتی- اسلامی این کشور منجر شده و پروسه انقلاب اسلامی از نقطهای آغاز و سپس به ابزاری برای حاکمیت یک قشر خاص تبدیل شد؛ قشری که هرگز نگران ملت ایران نیست، این نخبگان حاکم(!) با عملکرد خود همه آرمانها و ارزشهای انقلاب را دفن کردهاند.»
«هیچ جای شک نیست که ما هم خواهان وقوع جنگی میان آمریکا و ایران نیستیم، ای کاش این دو با هم نزاعی نمیداشتند و ای کاش جنگی میان هیچ کشوری رخ ندهد و همه به صلح خاورمیانه فکر کنند و برای آن ارزش قائل شوند و برای رسیدن به صلح، صادقانه تلاش کنند اما آنچه اتفاق میافتد آنان [جمهوری اسلامی و آمریکا] در ظاهر در نزاع سختی بسر میبرند اما در عمل هر کدام به نوعی از این خصومتها به نفع خود سود میبرد.»
«ما نمیگوییم که توافقی رسمی یا مخفی بین آنها [آمریکا و جمهوری اسلامی] برای ایفای چنین نقشی وجود دارد کما اینکه نمیگوییم که ایالات متحده، جمهوری اسلامی در ایران و اسرائیل به گونهای شبیه به توافق مخفی کنفرانس یالتا، که در سالهای اولیه جنگ سرد بین ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد، نقش بازی میکنند اما آنچه میخواهیم بگوییم این است که طی ۴ دهه جنگ سرد میان واشنگتن و تهران تنها این دو از ز نزاع بهرهمند شدهاند اما بقیه کشورهای منطقه به ویژه جهان اسلام چیزی جز زیان و ضررهای جبرانناپذیر از این نزاع ندیده است!سعودی، عراق، سوریه، یمن و افغانستان مهمترین نمونههایی که به دلیل این جنگها که جمهوری اسلامی و آمریکا نقشی در آن ایفا کردند، زیانهای فراوانی دیدهاند. در اینجا باید یادآوری کنیم بیشترین ضرر از تهدیدهای نظام اسلامی را کسانی میبینند که از سوی این نظام در ایران تهدید میشوند و سپس ناچار به واشنگتن روی میآورند؛ ایالات متحده نیز همواره در سیاست خود منبع تهدیدها را هرگز از بین نمیبرد بل، با مدیریت بحران از منابع تهدیدها به نفع خود بهرهبرداری میکند و این معادله هم درباره تهدیدهای داعش و هم در باره تهدیدهای جمهوری اسلامی صادق بوده است.»
تحلیلی بر گفتار مشاور رجب طیب اردوغان
در این خصوص میتوان بیان داشت: که در بین کنفرانس های مهم زمان جنگ دوم جهانی، کنفرانس «یالتا» مشهورترین و برجستهترین آنهاست.
در حقیقت تقسیم اروپا یا حتا دنیا به دو منطقه نفوذ جهان غرب و اتحادشوروی (روسیه امروزین) در این کنفرانس صورت گرفت. پنجاه سال دوران جنگ سرد در روابط شرق و غرب و وقایعی که آن را بوجود آورد و یا اساساً معلول آن بود، همواره به تصمیم سران کشورهای ایالات متحده امریکا، بریتاینا واتحاد شوروی آن زمان در کنفرانس «یالتا» نسبت داده شده است.
البته در زمان صدرات «نیکیتا خروشف» شبه جزیره کریمه به اوکراین واگذار شد و امروز میبینیم که آن شبه جزیره توسط پوتین یکشبه به سرزمین روسیه ملحق شد و پوتین دلیلش را تنها «اشتباه تاریخی در کنفرانس یالتا » قلمداد کرد.
در زمان تشکیل کنفرانس یالتا آلمان نازی با شکست کامل و تسلیم بدون شرط فاصله چندانی نداشت. از همین رو، تعیین سرنوشت آلمان پس از جنگ و نحوه توزیع منابع آن، به عنوان غرامت جنگ، مهمترین موضوع برنامه کار کنفرانس یالتا بود.
از منظر آمریکا در آن زمان دو موضوع دیگر برای گفتگو حائز اهمیت بود.
- اتخاذ تدابیر لازم برای حفظ صلح و امنیت بین الملل در آینده از راه ایجاد سازمان ملل متحد و
- پیشبینی موجبات پیدایش حکومت های مورد تائید مردم با برگزاری انتخابات آزاد، در کشورهای اروپای شرقی پس از پایان جنگ بود.
البته این تفکر نخستین بار در سندی تحت عنوان «منشور آتلانتیک» مطرح شد که اصل «برقراری سیستم جامع و دائم امنیت جمعی» پس از پیروزی بر آلمان نازی و دیگر اصول مهم دیگری مثل:« حق کشورهای محروم از آزادی در تعیین سرنوشت خود» و « حق همه کشورها از بزرگ و کوچک به حاکمیت برابر«منع هر نوع توسل یا تهدید به کار بردن زور در روابط بین دولت ها».
در حقیقت مندرجات منشور آتلانتیک بعدها به منزله ستون و پایه اساسی از «منشور ملل متحد» درآمد. در برنامه کاری که هیات نمایندگی آمریکا برای کنفرانس یالتا تهیه کرده بود؛ مساله ایران نیز وجود داشت که قرار شد بریتانیایی ها مساله ایران را در یالتا مطرح کنند. که در هفتم فوریه (1945) بررسی مساله ایران به پیشنهاد نخست وزیر بریتانیا به شوروی و آمریکا سپرده شد.
در حقیقت از یکسو افزایش احتمال مشارکت رهبران و مقام های عالی کشورهای مختلف جهان در کنفرانس لهستان مطرح بود. زیرا که بطور معمول بسیاری از کشورهای جهان هر سال در کنفرانس مونیخ شرکت می کنند.[ به حیث بُعد مسافت و زمان] و این بهانه را از رهبران ووزرایی که به هر دلیلی ممکن بود از حضور در نشست ورشو سرباز زنند را گرفت.
البته تجربه نشست مونیخ گویای این بوده که محلی برای ردوبدل کردن پیامهای محرمانه نیز هست. در جریان چنین کنفرانسی مقام های سیاسی و امنیتی کشورهای مختلف میتوانند به سود و زیان یکدیگر لابیگری کنند، یارکشی کنند و یا برای تحت فشار قرار دادن کشوری دیگر به توافق و هماهنگی برسند. پس اینها مجموع مسائلی است که زمینه هایش در کنفرانس ورشو فراهم گردید.
از دیگر فراز سفر افسران بلندپایه روسی به اسرائیل و گفتگو با امیرال ارتش این کشور در خصوص ریشهکنی «سپاس قدس در سوریه» در بین بود. البته مهدی سنایی سفیر ج.ا در مسکو از عزم مشترک تهران – مسکو برای ارتقای روابط اقتصادی – تجاری گفته و در مصاحبه اش به گوشهای از انواع و اقسام باج هایی که ج.ا حاضر شده برای ماندن در زیر چتر حمایتی روسها پرداخت کند اشاره کرد.
پایان سخن
افزون بر این وضعیت کنونی رژیم ج.ا اینگونه است که نیروهای داخلی نظام که هریک طی چهل سال گذشته به سهم خود در ایجاد چنین گرفتاری نقش دارند دروضعیتی مشابه گرفتارند وهر اندازه می کوشند که از این مخمصه رهایی یابند اما از سیاستهای خودشان آسیب میبینند و دوباره سقوط می کنند.
در حقیقت برگزاری کنفرانس لهستان تمهیدات لازم را برای ایجاد وضعیت کنونی فراهم آورد؛ به نحوی رژیم را آشفته کرده که در این روزها تا حدودی بین جریان های داخلی سیاسی،« برای حفظ نظام» همسویی ایجاد شده است. بطوری که حتا حسن خمینی نزدیک به استمرارطلبان در سخنانی که مشخص نیست بر پایه کدام شواهد بوده، مدعی شد که «شکست نشست ورشو قطعی است!»هرچند که رژیم ج.ا مانند بسیاری از مخالفانش کنفرانس لهستان را یک تلاش برای براندازی و تغییر نظام ارزیابی می کند. با توجه به اینکه آمریکایی ها به گفته خودشان و مقاماتی که این کنفرانس را سازماندهی کردند روی براندازی نظام تأکید نمی کرده و اعلام میدارند که خواستار تغییر رفتار در نظام اسلامی در ایران هستند؛ اما تأثیر روانی این تصور، فشار کنفرانس را بر ج.ا دوچندان کرده است.
به هر روی بنابر آنچه پیش گفته، از یک سو سیاستمداران امروز بر اساس «منافع مشترک و به ویژه منافع کشور خود» عمل می نمایند که آمریکا نیز نمیتواند از این قاعده [ تمرکز بر سرمایه و انتقال ثروت به منظور دستیابی به بازار ایران و...] مستثنا باشد و قدرمتیقن عملن کنفرانس یالتا عینیت می یابد.
از دیگر فراز تاریخ بشر، جهانگشایان بسیاری بخود دیده است اما تنها عده ی معدودی از آنان خصال دولتمردان را داشتهاند وبسیاری از آنها حاصل فتوحاتشان را در فتنه، فساد و جنایاتی که در پی جنگها بوجود می آید، هدر می دهند.
نیره انصاری، حقوق دان، نویسنده، پژوهشگر و کوشنده حقوق بشر
27،5،2019
6،3،1398
اشتراک در:
پستها (Atom)