کرونا نباید مبارزه را به فراموشی یا وقفه یا انفعال بکشاند
(و سه سناریوی سیاه، خاکستری، به رنگی نامعلوم)
محمدعلی اصفهانی
همه چیز در ایران امروز، سیاسی شده است. حتی نفس کشیدن و دم و بازدم و خورد و خوراک. تا چه رسد به کرونا.
و این، اگرچه نمود و شکل و شمایل تقریباً منحصر به فردی دارد، در ماهیت خود، و صرف نظر از میزان و اندازه و درجه اش، غیر طبیعی نیست، و جزء خصوصیات جوامع تحت کنترل توتالیتاریسم است.
توتالیتاریسم، دیکتاتوری هم هست، اما دیکتاتوری، معمولاً توتالیتاریسم نیست. توتالیتاریسم، بر خلاف دیکتاتوری معمولی، به همه ی ابعاد و زوایای پیدا و پنهان زندگی فردی و اجتماعی و خصوصی و غیر خصوصی آدم ها کاردارد، و از همین روست که همه چیز را، سیاسی، یعنی مربوط به تنظیم رابطه ی متقابل حکومت کنندگان و حکومت شوندگان می کند.
به میزان توانایی و ناتوانی حکومت توتالیتر در حل و فصل مسایل اقتصادی و اجتماعی و امور زندگانی روزمره ی مردمان، درک و حس و لمس سیاسی بودن همه چیز، کم تر یا بیشتر می شود.
ـــــــــــــــ
کرونا در ایران، سیاسی است، چون:
ـ مستقیماً مربوط است به بی کفایتی ها، سوء مدیریت ها، عدم صلاحیت های تخصصی، و تمامی ضعف های حاکمیت، چه در ورود این بیماری به ایران، چه در پیشگیری از تلفات این بیماری، چه در گسترش دم افزون این بیماری، و چه در مراقبت های حداقلی از مبتلایان به این بیماری.
ـ به علاوه ی آنچه دیگر امروز از پنهان کاری در مورد شیوع این بیماری در پیش از تظاهرات حکومتی سالگرد ۲۲ بهمن، و در ایام منتهی به انتخابات ۲ اسفند، آشکار شده است و فردا آشکار تر خواهد شد.
ـ به علاوه ی تهدید کادر های پزشکی و مردم و دست اندر کاران رسانه های ارتباط جمعی رسمی و غیر رسمی و مجازی و غیر مجازی، توسط نهاد های سرکوب، به منظور ممانعت از اطلاع رسانی در مورد ابعاد مهیب این بیماری در ایران.
ـ به علاوه ی نقش هنوز به تمام و کمال فاش نشده ی سپاه پاسداران و مافیا های آن و هواپیمایی ماهان آن، و خود دولت، و نهاد های موازی و غیر موازی، در انتقال ویروس این بیماری از چین به ایران، و از ایران به ایران و احیاناً به نقاط دیگر جهان.
ـــــــــــــــ
اما، به سیاسی بودن کرونا در ایران، از زاویه یی دیگر هم می توان و باید نگاه کرد:
اگر خودمان را به روند طبیعی قضایا بسپاریم، کرونا می تواند (و تا حالا هم توانسته است) ذهن و حواس ما را از تمرکز بر مبارزه با ج.ا به مبارزه (آن هم مبارزه ی منفعل و پاسیو) با خودش مشغول کند.
جنبش آبان چه شد؟ آن همه شهیدان و این همه اسیران پر و بال بسته چه شدند؟ و ـ بسیار مهم تر ـ آن راه گشوده شده در آبان ماه که می بایست و می باید ما را در خود ببلعد و به پیش ببرد، حالا در کجای ذهن ما قرار دارد؟
کرونا، تازه اول کارش است، و گمان بر این می رود که تا چند هفته ی دیگر، به صورت بسیار گسترده تر و خطرناک تری، تمام ایران را و تمام مردم ایران را یکسره درگیر خود کند.
معلوم است که این را باید جدی گرفت، و اصلاً وقتی که در این ابعاد، پای زندگی و مرگ در میان است، جدی نگرفتن این نه عاقلانه است و نه عملی است.
اما آیا در میان تشنج بی پایان و اضطراب و نگرانی شبانه روزی و ترس از در و دار و دیوار، و به دنبال ماسک و ژل ضد عفونی و الکل و وایتکس و سیر و زنجبیبل و لیمو و کوفت و زهر مار دویدن و ندویدن، و شستن و نشُستن چندین و چند باره ی دست ها در روز، و در فاصله ی یک متری و دو متری و سه متری از یکدیگر ایستادن و نایستادن و گریختن، و در هجوم سایه ها کروناویروس را در حال تعقیب خود دیدن، و قرنطینه کردن و قرنطینه شدن، مبارزات مردمی را هم تا پایان غائله ی کرونا ـ تا پایانی که به نظر می آید که حالا حالا ها فرا نرسد ـ باید به قرنطینه فرستاد؟
ـــــــــــــــ
هنر انسان، و اصلاً فلسفه ی حیات انسان به عنوان یک نوع متمایز از بقیه ی اجزای طبیعت، و عامل رشد و بقای فردی و نوعی انسان، و به فعلیت و عینیت در آوردن امکان بالقوه ی انسان در غلبه بر جبر طبیعی، و حرکت از انسان اولیه به سوی انسان بعد از آن و بعد از این، تبدیل تهدید ها به فرصت ها ست، و یا در دل تهدید ها فرصت ها را یافتن است، و یا فرصت هایی را در کنار تهدید ها ساختن است.
ـــــــــــــــ
اگر خامنه ای، به دلیل مالیخولیای خود است که مرتباً «دشمن، دشمن» می کند، روحانی، بیهوده و از سر مالیخولیا نیست که وجودش را وحشت فراگرفته است و می گوید که «این یکی از نقشه ها و توطئه های دشمنان ما ست که با هراس افکنی زیاد در جامعه، کشور را به تعطیلی بکشانند».
از سر مرد رندی است این که می خواهد ماجرا را به حساب دشمن بنویسد، اما از سر آگاهی از کمک کرونا به تسریع فروپاشی، و به اضمحلال سریع تر نظم و نظام اقتصادی و غیر اقتصادی ج.ا است این که احساس خطر می کند.
در صورتی که کرونا همچنان در ایران به پیش بتازد و از حد یک اپیدمی معمولی هم پیش تر برود، سه سناریو، در برابر روی ما خواهند بود:
یکی خاکستری،
یکی سیاه،
و یکی به رنگی دیگر.
حالا، به چه رنگی را نمی شود با اطمینان گفت.
ـــــــــــــــ
سناریوی خاکستری:
ادامه ی وضع موجود، در امتداد مقداری این طرف تر یا آن طرف تر نقطه ی فعلی. کم و بیش، بیش و کم را دوره کردن و روز ها را به شب، و شب ها را به روز رسانیدن، و در تکرار های مکرر، همچنان تکرار شدن و تکرار کردن.
ـــــــــــــــ
سناریوی سیاه:
سرزمینی از نوع سرزمین های طاعون زده یی که حکایتشان را در تاریخ ها و در داستان ها خوانده ایم. مرگ در خانه و کوچه و خیابان و شهر و روستا، اجساد فروریخته در معابر، قحطی و گرسنگی و ویرانی. آدم هایی که فقط به ادامه ی بقای خود فکر می کنند، سقوط عمومی همه ی ارزش ها،
و سرانجام، شاید دستی که «از غیب، برون آید و کاری بکند».
نه آن کاری که حافظ گفت را. آن کاری که م. امید گفت را:
نادری پیدا نخواهد شد امید
کاشکی اسکندری پیدا شود!
ـــــــــــــــ
سناریوی به رنگی دیگر:
سناریویی که ما خودمان خواهیم نوشت. یعنی باید بنویسیم. یعنی باید بنویسم و تا آنجایی که امکان پذیر است، به اجرا درآوریمش.
من متن این سناریوی نانوشته را نمی دانم. این سناریو، متأسفانه نه مثل سناریو هایی است که تا حالا ننوشته ام، و نه مثل نمایشنامه ها و قصه هایی است که تا حالا نوشته ام، و نه مثل طرح هایی است که طی دهه ها در اینجا و آنجای ذهنم مانده اند یا نمانده اند و به روی کاغذ آمده اند یا نیامده اند.
من فقط چند شبح دیرپا و زودپا و ساکن و متحرک را می بینم که فکر می کنم می شود وارد این سناریو کردشان:
شبح هایی مثل اعتصاب های عمومی با استفاده از فرصت پیش آمده به دلیل عدم ایمنی محیط کار، و ضرورت قرنطینه شدن فضا های عمومی مثل کارخانه ها و مراکز تولید و ادارات و غیره و غیره.
یا مثل خالی گذاشتن (و خالی کردن) پادگان های نظامی به دلیل خطر کرونا و شیوع آن، و دعوت از پرسنل نظامی (و انتظامی) به این کار.
یا مثل استفاده از بام ها و جلو در خانه ها و مجتمع ها و غیر مجتمع ها، در ساعاتی معین، به صورت هماهنگ، با غنیمت شمردن خلوت شدن معابر عمومی و ماندن و جمع شدن اجباری در منازل.
یا مثل خطر کردن و پذیرش جنگ مسلحانه ی رویاروی با نیرو های سرکوبگر در صورت مهیا شدن شرایط بر اثر فضای احتمالاً پیش آینده در پی فروپاشیدگی ها و سردرگمی ها و فرسایش ها و ریزش ها و خلأ های محتمل.
یا مثل هر آنچه خرد جمعی، به آن می رسد.
رنگ این سناریو بعداً تعیین خواهد شد. یافتن و ساختن و به اجرا درآوردن راهکار هایی متناسب با آنچه پیش آمده است و پیش می آید، رنگ این سناریو را تعیین خواهد کرد.
یعنی احتمالاً خواهد توانست تعیین کند.
۱۲ اسفند ۱۳۹۸
www.ghoghnoos.org
و این، اگرچه نمود و شکل و شمایل تقریباً منحصر به فردی دارد، در ماهیت خود، و صرف نظر از میزان و اندازه و درجه اش، غیر طبیعی نیست، و جزء خصوصیات جوامع تحت کنترل توتالیتاریسم است.
توتالیتاریسم، دیکتاتوری هم هست، اما دیکتاتوری، معمولاً توتالیتاریسم نیست. توتالیتاریسم، بر خلاف دیکتاتوری معمولی، به همه ی ابعاد و زوایای پیدا و پنهان زندگی فردی و اجتماعی و خصوصی و غیر خصوصی آدم ها کاردارد، و از همین روست که همه چیز را، سیاسی، یعنی مربوط به تنظیم رابطه ی متقابل حکومت کنندگان و حکومت شوندگان می کند.
به میزان توانایی و ناتوانی حکومت توتالیتر در حل و فصل مسایل اقتصادی و اجتماعی و امور زندگانی روزمره ی مردمان، درک و حس و لمس سیاسی بودن همه چیز، کم تر یا بیشتر می شود.
ـــــــــــــــ
کرونا در ایران، سیاسی است، چون:
ـ مستقیماً مربوط است به بی کفایتی ها، سوء مدیریت ها، عدم صلاحیت های تخصصی، و تمامی ضعف های حاکمیت، چه در ورود این بیماری به ایران، چه در پیشگیری از تلفات این بیماری، چه در گسترش دم افزون این بیماری، و چه در مراقبت های حداقلی از مبتلایان به این بیماری.
ـ به علاوه ی آنچه دیگر امروز از پنهان کاری در مورد شیوع این بیماری در پیش از تظاهرات حکومتی سالگرد ۲۲ بهمن، و در ایام منتهی به انتخابات ۲ اسفند، آشکار شده است و فردا آشکار تر خواهد شد.
ـ به علاوه ی تهدید کادر های پزشکی و مردم و دست اندر کاران رسانه های ارتباط جمعی رسمی و غیر رسمی و مجازی و غیر مجازی، توسط نهاد های سرکوب، به منظور ممانعت از اطلاع رسانی در مورد ابعاد مهیب این بیماری در ایران.
ـ به علاوه ی نقش هنوز به تمام و کمال فاش نشده ی سپاه پاسداران و مافیا های آن و هواپیمایی ماهان آن، و خود دولت، و نهاد های موازی و غیر موازی، در انتقال ویروس این بیماری از چین به ایران، و از ایران به ایران و احیاناً به نقاط دیگر جهان.
ـــــــــــــــ
اما، به سیاسی بودن کرونا در ایران، از زاویه یی دیگر هم می توان و باید نگاه کرد:
اگر خودمان را به روند طبیعی قضایا بسپاریم، کرونا می تواند (و تا حالا هم توانسته است) ذهن و حواس ما را از تمرکز بر مبارزه با ج.ا به مبارزه (آن هم مبارزه ی منفعل و پاسیو) با خودش مشغول کند.
جنبش آبان چه شد؟ آن همه شهیدان و این همه اسیران پر و بال بسته چه شدند؟ و ـ بسیار مهم تر ـ آن راه گشوده شده در آبان ماه که می بایست و می باید ما را در خود ببلعد و به پیش ببرد، حالا در کجای ذهن ما قرار دارد؟
کرونا، تازه اول کارش است، و گمان بر این می رود که تا چند هفته ی دیگر، به صورت بسیار گسترده تر و خطرناک تری، تمام ایران را و تمام مردم ایران را یکسره درگیر خود کند.
معلوم است که این را باید جدی گرفت، و اصلاً وقتی که در این ابعاد، پای زندگی و مرگ در میان است، جدی نگرفتن این نه عاقلانه است و نه عملی است.
اما آیا در میان تشنج بی پایان و اضطراب و نگرانی شبانه روزی و ترس از در و دار و دیوار، و به دنبال ماسک و ژل ضد عفونی و الکل و وایتکس و سیر و زنجبیبل و لیمو و کوفت و زهر مار دویدن و ندویدن، و شستن و نشُستن چندین و چند باره ی دست ها در روز، و در فاصله ی یک متری و دو متری و سه متری از یکدیگر ایستادن و نایستادن و گریختن، و در هجوم سایه ها کروناویروس را در حال تعقیب خود دیدن، و قرنطینه کردن و قرنطینه شدن، مبارزات مردمی را هم تا پایان غائله ی کرونا ـ تا پایانی که به نظر می آید که حالا حالا ها فرا نرسد ـ باید به قرنطینه فرستاد؟
ـــــــــــــــ
هنر انسان، و اصلاً فلسفه ی حیات انسان به عنوان یک نوع متمایز از بقیه ی اجزای طبیعت، و عامل رشد و بقای فردی و نوعی انسان، و به فعلیت و عینیت در آوردن امکان بالقوه ی انسان در غلبه بر جبر طبیعی، و حرکت از انسان اولیه به سوی انسان بعد از آن و بعد از این، تبدیل تهدید ها به فرصت ها ست، و یا در دل تهدید ها فرصت ها را یافتن است، و یا فرصت هایی را در کنار تهدید ها ساختن است.
ـــــــــــــــ
اگر خامنه ای، به دلیل مالیخولیای خود است که مرتباً «دشمن، دشمن» می کند، روحانی، بیهوده و از سر مالیخولیا نیست که وجودش را وحشت فراگرفته است و می گوید که «این یکی از نقشه ها و توطئه های دشمنان ما ست که با هراس افکنی زیاد در جامعه، کشور را به تعطیلی بکشانند».
از سر مرد رندی است این که می خواهد ماجرا را به حساب دشمن بنویسد، اما از سر آگاهی از کمک کرونا به تسریع فروپاشی، و به اضمحلال سریع تر نظم و نظام اقتصادی و غیر اقتصادی ج.ا است این که احساس خطر می کند.
در صورتی که کرونا همچنان در ایران به پیش بتازد و از حد یک اپیدمی معمولی هم پیش تر برود، سه سناریو، در برابر روی ما خواهند بود:
یکی خاکستری،
یکی سیاه،
و یکی به رنگی دیگر.
حالا، به چه رنگی را نمی شود با اطمینان گفت.
ـــــــــــــــ
سناریوی خاکستری:
ادامه ی وضع موجود، در امتداد مقداری این طرف تر یا آن طرف تر نقطه ی فعلی. کم و بیش، بیش و کم را دوره کردن و روز ها را به شب، و شب ها را به روز رسانیدن، و در تکرار های مکرر، همچنان تکرار شدن و تکرار کردن.
ـــــــــــــــ
سناریوی سیاه:
سرزمینی از نوع سرزمین های طاعون زده یی که حکایتشان را در تاریخ ها و در داستان ها خوانده ایم. مرگ در خانه و کوچه و خیابان و شهر و روستا، اجساد فروریخته در معابر، قحطی و گرسنگی و ویرانی. آدم هایی که فقط به ادامه ی بقای خود فکر می کنند، سقوط عمومی همه ی ارزش ها،
و سرانجام، شاید دستی که «از غیب، برون آید و کاری بکند».
نه آن کاری که حافظ گفت را. آن کاری که م. امید گفت را:
نادری پیدا نخواهد شد امید
کاشکی اسکندری پیدا شود!
ـــــــــــــــ
سناریوی به رنگی دیگر:
سناریویی که ما خودمان خواهیم نوشت. یعنی باید بنویسیم. یعنی باید بنویسم و تا آنجایی که امکان پذیر است، به اجرا درآوریمش.
من متن این سناریوی نانوشته را نمی دانم. این سناریو، متأسفانه نه مثل سناریو هایی است که تا حالا ننوشته ام، و نه مثل نمایشنامه ها و قصه هایی است که تا حالا نوشته ام، و نه مثل طرح هایی است که طی دهه ها در اینجا و آنجای ذهنم مانده اند یا نمانده اند و به روی کاغذ آمده اند یا نیامده اند.
من فقط چند شبح دیرپا و زودپا و ساکن و متحرک را می بینم که فکر می کنم می شود وارد این سناریو کردشان:
شبح هایی مثل اعتصاب های عمومی با استفاده از فرصت پیش آمده به دلیل عدم ایمنی محیط کار، و ضرورت قرنطینه شدن فضا های عمومی مثل کارخانه ها و مراکز تولید و ادارات و غیره و غیره.
یا مثل خالی گذاشتن (و خالی کردن) پادگان های نظامی به دلیل خطر کرونا و شیوع آن، و دعوت از پرسنل نظامی (و انتظامی) به این کار.
یا مثل استفاده از بام ها و جلو در خانه ها و مجتمع ها و غیر مجتمع ها، در ساعاتی معین، به صورت هماهنگ، با غنیمت شمردن خلوت شدن معابر عمومی و ماندن و جمع شدن اجباری در منازل.
یا مثل خطر کردن و پذیرش جنگ مسلحانه ی رویاروی با نیرو های سرکوبگر در صورت مهیا شدن شرایط بر اثر فضای احتمالاً پیش آینده در پی فروپاشیدگی ها و سردرگمی ها و فرسایش ها و ریزش ها و خلأ های محتمل.
یا مثل هر آنچه خرد جمعی، به آن می رسد.
رنگ این سناریو بعداً تعیین خواهد شد. یافتن و ساختن و به اجرا درآوردن راهکار هایی متناسب با آنچه پیش آمده است و پیش می آید، رنگ این سناریو را تعیین خواهد کرد.
یعنی احتمالاً خواهد توانست تعیین کند.
۱۲ اسفند ۱۳۹۸
www.ghoghnoos.org
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر