۱۳۹۹ فروردین ۲۴, یکشنبه

پس هنر واقعی به چه چيزی گفته می شود ؟

 هنر واقعی  به چه چيزی گفته می شود ؟

سيصد گل سرخ و يك گل نصرانی
ما را زسر بريده می ترسانی ؟
ما گر ز سر بريده می ترسيديم
در محفل عاشقان نمی رقصيديم 



مثلاً از چهارراهی در حال عبور هستيم مشاهده می كنيم كه يك فرد نابينا “ويلن “ در 

دست در حال كشيدن سيم بر روی آرشة آن است و در حال گرفتن پول از مردم است . در هيچ كجای دنيا به چنين فردی هنرمند و به چنين كاری هنر اطلاق نمي‌شود . در اين كار هيچ هنری مشاهده نمي‌شود ادای كاری است و قضيه ای كه در آن فقط يك آرشه بر روی سيمی در حال حركت است . و يا يك چوپان در صحرا برای گوسفندانش نی می زند در هيچ كجای دنيا بدون آموزش به اين چوپان در اركستر سمفونيك به عنوان هنرمند نمي‌گويند . مسئله هنر و مسائل غير هنری در اين شهر به آميخته و ما موظفيم كه اين مسائل  در هم را به صورت علمی سامان دهيم و اگر انشاء اله برخی چشم‌تنگيها بگذارند ما كار خودمان را بلد هستيم و مطمئناً كاری برای اين شهر انجام خواهيم داد و حتماً خواهيم ماند تا اين شهر را از نظر موسيقی به نوايی برسانم تا حداقل بعد از مرگ اسمی هم از ما بماند .
 پس هنر واقعی  به چه چيزی گفته می شود ؟
هنر موسيقی به سه قسمت عمده تقسيم می شود
1 ـ هنر پريميتيو ( Primitive  )
2 ـ هنر اگزوتيك exotic
3 ـ هنر كلاسيك Clasic
هنر پريميتيو به صدای نی زدن چوپان ، لالايی گفتن مادر من و شما كه بين من و فرد گوينده يا مجری انجام پذيرفته و در جامعه فاقد ارزش علمی است ، هنر اگزوتيك همان صدای طبل سياه‌پوستان آفريقاست كه هر چند برای خود آنها بي‌نهايت ارزشمند است ولی برای من و شما شايد ارزشی فقط در حد يك بار شنيدن ، فقط شنيدن آنهم برای تفنن و از روی علاقه داشته باشد. ولی هنر كلاسيك كه از باروك              Barockو رومانتيك Romantism به كلاسيك رسيده اند هنری است كه ديگر نه مثل آن خلق شده و نه شايد در آينده خلق شود .اين يعنی موسيقی علمي.
اگر موسيقی علمی را بخواهيم تعريف كنيم بدين صورت است كه اگر يك ملودی از دهان و يا ساز فردی خارج شود ديگر هنر نيست ، هنر زمانی به آن اتلاق می شود كه با هارمونی همراه و عجين مي‌شود. وقتی در موسيقی هارمونی و چند صدايی حاكم شود به آن هنر گفته می شود . پس موسيقيهايی كه دارای هارمونی نيستند به آنها هنر نمی گويند . به موسيقی سنتی ايرانی در هيچ كجای دنيا هيچ وقت هنر اتلاق نمی شود چون به صورت تك صدايی ايراد مي‌شود . اين موسيقی هارمونی پذير و كرال پذير نيست . در مورد كرال و هارمونی هم بايد بگويم كه در هر كجای دنيا يك پرده اجزايی داشته است وحتی  تا جايی كه يك پرده را به 9 قسمت هم تقسيم می كردند . تا اينكه 2  نفر  كشيش  به  نام‌هاي1 ـ پاپ گريگور 2 ـ امپرسيوس  پس از تحقيقات بسيار در يافتند كه اجزای يك پرده برای گوش مضر می باشد چون گوش نمی تواند آن را بگيرد. گوش ما قادر به دريافت يك چهارم پرده يا يك سوم پرده نيست . آنها پس از آن پيشنهاد دادند كه يك پرده فقط به دو قسمت تقسيم شود . يعنی موسيقی دارای نيم پرده باشد و اين موضوع را در آن زمان « فارابی » درك كرده و در ايران شروع به تحقيق و انكشاف آن كرد كه همزمان با حملة مغولها در ايران شد و اين كار تعطيل شد . اين نوع موسيقی در جهان پيشرفت كرد و تمامی غرب و اروپا از آن حمايت كردند و در نتيجه آثار بسياری آفريده شده و موزيسين های بسياری از قبيل« باخ » ، «بتهوون» ، « موتزارت » ، « وردی » و غيره در اين مكتب پرورش يافتند ولی اين موسيقی ثلث پرده در اين سر دنيا در پشت دروازه های بسياری از كشورها ماند . تنها منطقه و ملتی كه در اين سر دنيا توانست خودش را نجات دهد آذربايجانيها بودند كه خودش را به اين موسيقی كلاسيك نزديك كرد در نتيجه ما مشاهده كرديم كه موسيقی آذربايجان با«كرال » و « هارموني» هماهنگی و دخالت دارد . يعنی اين موسيقی مي‌تواند چند صدايی نواخته و خوانده شود . ولی موسيقی فارسی فقط در « ياها ، ها » و … در جا زده و متأسفانه اين نوع موسيقی با ثلث پرده  انسان ها را به حزن و اندوه و غم و غصه و به قول ماتركها ( دده ميزين كهنه بور جلاری يا ديميزا دوشور)
 پس موسيقی سنتی ايرانی چه نوع موسيقی است كه اجرا می شود  مثلاً آقای شجريان يعنی موسيقی هنری اجرا نمي‌كنند ؟
 آقای شجريان و امثال ايشان يك صدايی مي‌خوانند يعنی در اركستر آنها يك صدايی نواخته می شود و چهار صدايی و هارمونيزه شده نواخته نمی شود . هر چيزی كه خوانندة آواز می خواهد ارگستر هم همان را می نوازند به اين نوع موسيقی يك صدايی گفته می شود هر چند در اين ارگستر صدها ساز هم نواخته شود چون همگی يك چيز را می نوازند در نتيجه به آن يك صدايی گفته مي‌شود . ولی در موسيقی علمی همة سازها يك چيز مشترك را نمی نوازند ، هر كدام در يك خط می نوازند و وقتی اين موسيقی ها و صداها بر روی هم می افتند به آن هارمونی گفته مي‌شود 
اصالت ، موسيقی آذربايجانی دارای چه ويژگيهايی است ؟
 از موسيقی فارسی خيلی اصيل تر است . بدين معنی كه خيلی جلو تر صاحب هارمونی شده است . برای موسيقی فارسی بحث تنظيم و هارمونی ، در همين اواخر توسط آقای « واروژان » كه در آمريكا تحصيل كرده بود به ميان آمد . كه برای ترانه های يكی از خوانندگان زن بنام […]تنظيم را به ميدان آورد كه پس از آن ايرانی ها هم فهميدند كه تنظيم و هارمونی به چه معناست . در صورتی كه آذربايجانيها خيلی زمان قبل از آن به تنظيم و هارمونی پی برده و هارمونيزه كرده بودند .
موسيقی آذربايجان در دورة معاصر چيست ؟
 موسيقی آذربايجانی خيلی افراد و هنرمند و باذوقی در گذشته بوده اند كه خدمات ارزشمندی هم انجام داده اند و اثرهای زيبايی هم آفريده اند كه هنوز هم پا بر جا ماندگار هستند . متأسفانه در اين سوی مرز ما تاكنون ما فقط تابع بوده ايم و كسانی را نداشته ايم كه خودشان اثری ، موجی و حركتی بيافرينند كه آنها هم دنباله رو آن باشند . من هميشه به صدا وسيمايی ها هم گفته ام كه اين مسئله ای كه شما اسم آن را تهاجم فرهنگی می ناميد ،مسبب اصلی آن خود شما هستيد كه مشاهده می كنيم اكثر آنتن ها متوجه جاهايی مثل تركيه و غرب هستند . چون در عرض اين چند سال حتی يك ساعت هم برنامه ای در راستای آموزش علمی موسيقی برای جوانان نداشته اند . آنچه پخش شده فقط موروغنی های كت قرمز ، شلوار آبی بوده است ، وقتی اين الگوها ارائه مي‌شود چگونه می توان كسی را به تبعيت از اين الگو ها متهم كرد و گفت كه چرا مثلاً موهای شما اين فرمی هستند . ويا آنقدر در ارائه برنامه ها كم لطفی می كنندكه مردم به فكر تهية ديش های ماهواره ای می افتند و از آنها الگو برداری كرده در سطح جامعه اعمال مي‌كنند . اگر فرصت داده شود به موسيقی صحيح و علمی كه در سطح كشور آموزش داده شود و سطح آگاهی جامعه بالا برود ، ديگر مردم نه به آن آنتنها و برنامه هايشان نگاه می كنند و نه آن اداو اصول را در مي‌آورند . البته هر چند سبب چنين اعمالی آنها هستند ولی معلمانی مثل من ، هيچ وقت غيرت و تعصب هنری مان چنين كارهايی را بر نمی تابد و تاكنون هر كدام از ما به تنهايی همراه صدها جوان در خانه در راه احيای موسيقی علمی تلاش می كنيم و خانواده هايی كه موسيقی علمی را می فهمند دنبال آن هستند ، تا بتوانيم مردم را از موسيقی كافه ای جدا كرده و اين را اعلام كنيم كه موسيقی علمی فقط نوازندگی و داد و قال كردن نيست بلكه علم موسيقی دريايی بيكران است وای كاش روزی فرا برسد كه برخی جوانان ما به جای اينكه سر چهار راهها با مواد مخدر ، يا احيا ناً دزدی و صدها كار ناجور ديگر روزگار بگذرانند بيايند به راه حقيقی هنر و هدايت شوند و آموزش ببينند و بايد بدانيم اگر هنر يك كشور را ارزشمند باقی بمانند مسائل ديگر آن نيز همطراز با آن ارزشمند بوده و باقی خواهد ماند .
 در موسيقی علمی آيا می توان به رگه‌هايی برخورد كه دارای روح حزن و اندوه و يا به عبارتی بهتر روح عارفانه و شاعرانه در آن مشاهده كرد ؟
موسيقی و يا هارمونيك می تواند رگه های حزن انگيز يا شاد و همچنين حماسی و الهی و عارفانه نيز داشته باشد و اين بستگی به ملودي‌نويس آن دارد كه چه ملودی هايی بنويسد و مشخصاً در مورد اين بحث می توانم از آقای حسين عليزاده نام ببرم كه تبريزی هم هستند ، ايشان قطعه ای دارند كه من قبموسيقی با نام « نينوا »  . شما در اين قطعه هارمونی و عرفانی بودن و خودنمايی تمام سازها و تلفيق علم موسيقی و سواد موسيقی را در اين قطعه كاملاً می توانيد مشاهده كنيد . كسی نمی تواند پس از شنيدن اين قطعه بگويد اين موسيقی ملودی غربی است . اين قطعه غربی نيست ولی متد و شيوه كاملاً علمی است
يكی نان سياه بد قواره
رسيد از دست وردستی به دستم
بدو گفتم : جويی يا نان گندم
تو نانی واقعاً يا بنده مستم
بگفتا من نه جو هستم ،نه گندم
وليكن با جوو گندم نشستم
كمال همنشين در من اثر كرد
 و گرنه من همان خاكم كه هستم
زسنگك چون شنيدم اين سخن را
 پريد هوش از سر و عقلم ز دستم 
به تنقيد مسبب های اصلی
دهان را باز كردم ديده بستم
 بگفتم كه برو باعث حياكن
مگو ديگر كه من ميهن پرستم
 موسيقی پاپ چيست ؟
 اين سبك هنری موسيقی مثل سبكهای ديگر از جمله موزيك جاز ، موزيك راك ، ، موسيقی فولكلور و سنتی يا موسيقی كلاسيك يا مثلاً مرثيه و روضه خوانی و تعزيه و شبيه خوانی و عرشه خوانی و غيره همچنين ترانه و تصنيف و آواز هر كدام جايگاه و مشخصه خاصی دارد . متأسفانه در جامعة ما به دليل عدم پی بردن جامعه به ارزش و اهميت و معنای درونی اين سبكها ، گاهاً می بينيم كه گوينده های تلويزيونی و راديويی به غير از صحبت معمولی هر چيز آهنگداری را كه می خواهند پخش كنند اعلام می كنند كه : واكنون به يك سرود توجه كنيد … در حالی كه مشاهده می كنيم چيزی كه پخش شده سرود نمی باشد . بلكه ياتصنيف بوده يا ترانه بوده يا آواز بوده و سرود هم چيز ديگری است . سرود بايد ريتمی مارش گونه ، شعرهايی حماسی با مفهومهايی ملی ميهنی داشته باشد . مثلاً ما اگر در مورد زنبور عسل می خوانيم و و اجرا می كنيم  اين ديگر سرود نيست  يا برای خورشيد و ماه و باران و غيره ديگر سرود نيست بلكه اركستراسيون بايستی متفاوت باشد . و هم صدای خواننده و نوع موسيقی و صدا متفاوت است .بايد يك آشنايی به موسيقی داشته باشيم تا بنده آن را توضيح دهم و تفاوت آن با جاز و راك و تفاوت آن با كلاسيك چيست . در حال حاضر هر كس يك چيز غلطی اجرا و به صحنه می برد اسمش را پاپ می گذارد . پاپ خودش عجين است باسواد و علم موسيقی ، شما دست بگذاريد بر روی يكی از خوانندگان پاپ و ببينيد كه كداميك از آنها چيزی از نت می داند يا سلفر می داند  يا از ديكتة موسيقی چه می داند . يا چه می داند كه هارمونی چيست يا فورم چه چيزی است كداميك آكوستيك می داند . كداميك از آنها در مورد صداسازی كار كرده است . يا اصلاً آيا می داند اسم صدايش چيست متأسفانه در
حداقل سوادموسيقی بی بهره هستند . از خانه قهر مي‌كنند و توسط مافيای موسيقی تبديل به خواننده می شوند .

هیچ نظری موجود نیست: