۱۳۸۶ اسفند ۱۱, شنبه

سخنراني ماکس نوردآ وبفارسي از حميد بهشتي

تلاکسکالا (شبکه ترجمه بخاطر حفظ تنوع گويش) بمناسبت دومين سالگرد تأسيس خود سند تاريخي ضميمه را به دوستان و خوانندگان خويش تقديم مي کند: سخنراني ماکس نوردآو بمناسبت برگزاري اولين کنگره صهيونيستي در بازل در اوت 1897 که وي نقش نايب رئيس اول کنگره مزبور را بر عهده داشت.
گزارش اوضاع يهود به نشست صهيونيست ها در شهر بازل در 29 اوت 1897
سخنراني ماکس نوردآو
بفارسي از حميد بهشتي
برگرفته از سايت تلاکسکالا:
http://www.tlaxcala.es/pp.asp?lg=de&reference=4682
يک سند تاريخي
تلاکسکالا (شبکه ترجمه بخاطر حفظ تنوع گويش) بمناسبت دومين سالگرد تأسيس خود سند تاريخي ضميمه را به دوستان و خوانندگان خويش تقديم مي کند: سخنراني ماکس نوردآو بمناسبت برگزاري اولين کنگره صهيونيستي در بازل در اوت 1897 که وي نقش نايب رئيس اول کنگره مزبور را بر عهده داشت. اين سخنراني و ساير سخنراني هايي که آنجا ايراد گشتند 111 سال از انظار عموم پنهان بوده اند و تا کنون بخش هائي از آن به آلماني و انگليسي قابل دسترس بوده اند. گزارش رسمي کنگره مزبور، موسوم به „Officielle Protokoll“ که بر اساس يادداشتهاي تند نويسي شده تهيه گشته بود، در سال 1898 توسط ناشر انجمن ارض اسرائيل Erez Israel در وين منتشر و در سال 1911 مجددا در پراگ انتشار يافت.
تلاکسکالا در صدد انتشار اين منشور 130 صفحه اي به زبانهاي متعدد مي باشد که سندي تاريخي براي فهم کشور يهودي است که امسال جشن شصتمين سال تأسيس خود را مي گيرد. سخنراني ماکس نوردآو که ما امروز منتشر مي سازيم برداشتي را از آن منشور بدست مي دهد. از تمامي کساني که مايل به حمايت از اينکار هستند، چه به لحاط مالي و يا فني، دعوت مي کنيم که با تلاکسکالا تماس حاصل نمايند:
tlaxcala@tlaxcala.es
سخنراني ماکس نوردآو در نشست بازل – 29 اوت 1897
گزارشگران ويژه، هر يک از کشوري اوضاع برادران ما از کشورهاي مختلف را شرح خواهند داد. برخي از گزارشات آنها به دست من رسيده اند و برخي نرسيده اند. اما از کشورهائي که در باره شان از همکارانم اطلاعي بمن نرسيده است، در باره برخي از آنها از اطلاعات خودم و در باره سايرين از منابع ديگر آگاهي يافته ام. به گونه اي که شايد بدون غرور اجازه داشته باشم بگويم که وضعيت يهوديت را در پايان قرن نوزدهم ميتوانم به قرار ذيل شرح دهم.
اين تصوير را تقريبا فقط بايک رنگ سايه روشن ميتوان ترسيم نمود. هرجائي که در دنيا يهوديان در شمار نسبتاً زيادي ميان ملت ها مقيم گشته اند تهيدستي يهود غالب است. و اين يک درماندگي معمولي نيست که شايد سرنوشت محتوم نوع ما بر کره عرض باشد. اين يک تنگدستي ويژه ايست که يهوديان نه بعنوان انسان، بلکه بعنوان يهود آنرا تحمل مي کنند و اگر آنها يهود نمي بودند، از فشار آن رها مي بودند.
حالت اضطراري يهود دو شکل دارد، يکي مادي است و ديگري معنوي. در اروپاي شرقي، در شمال آفريقا، در غرب آسيا، درست در مناطقي که اکثريت عظيم ، شايد نه دهم همه يهوديان را در بر مي گيرد نياز شديد بر يهود، به معني کامل کلمه حاکم است. و آن رنج روزانه جسمي است، هراس از فرارسيدن روز بعد، همراه با تقلاي پرمحنت براي ادامه زندگي. در غرب اروپا براي يهوديان نزاع زيستن را آسان تر ساخته اند، اگرچه به تازگي اين گرايش به چشم ميخورد که اينجا نيز زندگي را به آنها سخت تر کنند. موضوع نان و مسکن، موضوع امنيت جاني و مالي کمتر آنها را آزار مي دهد. اينجا احتياج جنبه معنوي دارد و مبتني است بر تحقير روزانه شخصي و لطمه دار ساختن شرافت انساني آنها و عبارت است از سرکوب خشن نياز آنها به آرامش روحي که هيچ غير يهودي مجبور نيست از آن صرفنظر کند.
در روسيه که شمار يهوديانش بيش از 5 ميليون مي باشد و ميهن بيش از نيمي از يهوديان است، برادران ما محکوم به پاره اي محدوديت هاي قانوني مي باشند. فقط يکي از فرقه هاي کم جمعيت يهود که کارائيت ها باشند Karaiten ، از همان حقوقي برخوردارند که رعاياي مسيحي تزار روسيه نيز دارند.
براي ساير يهوديان اقامت در بخش بزرگي از کشور ممنوع است. از آزادي عمل فقط گروههاي ويژه اي از يهود مانند تجار درجه يک و صاحبان عناوين دانشگاهي برخوردارند. اما براي تعلق داشتن به صنف درجه يک تجار بايد ثروتمند بود و اين در مورد اندک بسيار ناچيزي از يهوديان روسيه صدق مي کند و به عناوين دانشگاهي نيز بسياري از يهوديان روسيه دسترسي ندارند، زيرا مدارس متوسطه و عالي دولتي، دانش آموزان يهود را فقط به ميزان بسيار محدودي مي پذيرند و مدارک دانشگاهي خارجي از لحاظ قانوني فاقد اعتباراند. براي يهوديان فعاليت در برخي مشاغل که اشتغال به آنها فقط حق مسيحيان روسيه مي باشد، ممنوع است. اين انسانهاي بدبخت را در پاره اي از استانهاي کشور که برايشان امکان تحقق توانائي ها و خواسته ها شان وجود ندارد، جمع کرده اند. امکانات تحصيلي دولتي براي آنها بسيار محدود است و از ايجاد امکانات تحصيلي مستقل برخوردار نمي باشند، زيرا بنيه مالي آنرا ندارند. هر کس که امکانش را داشته باشد کشور را ترک مي کند تا در غربت به هوا و نور دست يابد، چيزي که در وطن خويش از آن محروم است و هر که براي اينکار جواني و جرأت لازم را نداشته باشد، در بدبختي خويش باقي مانده و از نظر روحي، جسمي و معنوي به واماندگي مي افتد.
از روماني با يک چهارم ميليون جمعيت يهودش بگوشمان ميرسد که برادران ما آنجا نيز فاقد حقوق مي باشند. آنها فقط حق سکونت در شهرها را دارند، مجبور به اطاعت از خودکامگي مأموران دولتي، حتا از نازلترين آنها، گاه به گاه قرباني خشونت و خونريزي اراذل و اوباش گشته و در مناسبات سخت اقتصادي به سر مي برند. گزارشگر ويژه ما از روماني رقم يهودياني را که در فقر محض به سر ميبرند به نيمي از يهوديان آن ديار تخمين مي زنند.
وحشتناک اوضاعي است که به گفته گزارشگر ما از گاليز Galizien در آن ديار حکمفرماست. از 772 هزار يهوديان گاليز (در لهستان) بنا بر اطلاعات آقاي دکتر زالس Salz هفتاد درصد آنها به معني واقعي کلمه فقير بوده، به گدائي مشغول و چشمداشت دريافت صدقات مي باشند که البته غالباً نيز چيزي عايدشان نمي شود. وگرنه قصد ندارم قبل از اينکه خود او گزارش مزبور را عرضه کند مطالب آنرا اينجا مطرح نمايم تا شما مجبور نباشيد دو بار از شنيدن وضع آنها دلتان ريش شود.
از اوضاع غرب اطريش با 400 هزار يهودش اطلاعات آقاي دکتر مينتس Mintz حکايت مي کند که در وين از 25 هزار خانوار يهود 15 هزار آنها بخاطر فقر از پرداخت وجود مذهبي (موسوم به ماليات فرهنگي Kultussteuer) معاف اند. و از 10 هزار خانواري که اين وجوه را مي پردازند 90 درصد آنها حداقل ميزان مربوطه را مي دهند، و از اينها نيز سه چهارمشان قادر به پرداخت وجه مزبور نمي باشند. قانون مکتوب اطريش بر خلاف روسيه و روماني ميان مسيحي و يهودي تفاوتي قائل نشده است. اما قواي مجريه به سردي و مانند کلمات منجمد با نصّ قانون برخورد کرده و عرف دگرباره تحريم يهود را که قانون کنار گذاشته بود، تجديد کرده است. برخورد تحقيرآميز اجتماعي با يهوديان، نان در آوردن را برايشان مشکل تر ساخته و در آينده نزديک، به کلي غير ممکن خواهد ساخت.
از بلغارستان نيز همين فرياد شکوه آميز بگوش ميرسد: چه قانون ريا آميزي است که ميان حقوق مردمي که اعتقادات گوناگون داشته باشند تفاوتي قائل نمي شود، در حاليکه مأمورين دولتي آنرا رعايت نمي کنند و رفتار دشمنانه اي که همه جا دست رد به سينه يهوديان مي زنند؛ موجب احتياج مفرط و بدبختي بدون روزنه اميد به بهبودي است که بر اکثريت يهوديان حاکم است.
در مجارستان يهوديان شکايتي ندارند. آنها از کليه حقوق شهروندي برخوردارند، مي توانند شاغل بوده و مخارج خويش را کسب کنند. وضع اقتصادي آنها رو به بهبوديست. البته اين وضعيتِ اقبال آميز چندان مدتي نيست که دوام دارد تا اکثريت يهوديان قادر باشند خويشتن را از فقر مفرط بيرون کشند و لذا اکثريت يهوديان مجارستان نيز هنوز به آغاز رفاه نرسيده اند. علاوه بر اين آگاهان بر مناسبات آنجا مطمئن هستند که در مجارستان نيز يهودستيزي همچون آتش زير خاکستري است که در اولين فرصت طغيان نموده، موجب نابودي آنها خواهد گشت.
از 150 هزار يهودي مراکش و يهوديان ايران که شمارشان را نمي دانم بايد صرفنظر کنم. فقيرترين آنها حتا قدرت اينرا ندارند که عليه فقر خويش به پا خيزند و آنرا با حالت تسليم خمود آوري تحمل مي کنند. آنها شکايتي نمي کنند و فقط هنگامي توجه ما را جلب مي کنند که عوام الناس به محله هاي آنها رخنه کرده، به غارت و تجاوز و کشتار آغاز کنند.
کشورهائي که نام برده ام سرنوشت بيش از 7 ميليون يهودي را رقم مي زنند. همه آنها بجز مجارستان يهوديان را از طريق برخورد دولتي و يا اجتماعي به طبقه مزدوران و گدايان مي رانند، بدون اينکه جاي اين اميد را نيز برايشان بگذارند که حتا با زحمت و تقلاي فردي يا جمعي، خويشتن را از اين وضعيت اقتصادي بيرون کشند.
برخي از عملگرايان که از خيالبافي هاي بي فايده خودداري مي کنند و گرايش خويش را معطوف به امور قابل دسترس مي نمايند بر اين نظر اند که برکناري محدوديت هاي حقوقي به برطرف نمودن بدبختي يهوديان در اروپاي شرقي کمک مينمايد. گاليز به نقد اين نظريه کمک مي نمايد و نه فقط گاليز. برابري حقوقي بعنوان وسيله نجات در تمامي کشورهائي که از فرهنگ و آداب بالاتري برخوردارند، رواج يافته است. حال ببينيم از اين آزمايش چه درسي مي آموزيم.
يهوديان اروپاي غربي محکوم به هيچگونه محدوديت هاي قانوني نيستند. آنها از آزادي عمل برخوردار بوده، ميتوانند براي رشد و پيشرفت خويش کوشش نمايند. همانگونه که هموطنان مسيحي آنها اين حق را درند. نتايج اقتصادي اين آزادي عمل نيز بي شک مناسبتر بوده است. ويژگي هاي نژادي يهود که کوشش، مقاومت، بيداري و صرفه جوئي باشند، موجب نقصان سريع طبقه مزدوران يهود گشته است که در برخي از کشورها به برطرف شدن کامل آن منجر ميشد، اگر که مهاجرت يهوديان از مناطق شرقي باعث تقويت آن نشده بود. يهوديان برخوردار از برابري حقوقي در غرب نسبتا به سرعت به رفاه متوسطي دست يافتند. به هر حال نزاع برسر نان روز براي آنها ديگر فرم هاي اسف انگيزي را که در روسيه، روماني و گاليز گفته ميشود، ندارد. اما در بين اين دسته از يهوديان احتياج مبرم ديگري در حال رشد است: از نوع معنوي.
يهودي غربي نان دارد، اما انسان فقط به نان زندگي نمي کند. يهوديان غربي به ندرت جسم و جان خويش را از جانب عوام الناس در خطر مي بينند. اما جراحات جسمي موجب تمامي دردهائي نيستند که انسان را مي کشند. يهودي غرب برابري را به معني آزادي واقعي فرض کرده و عجله کرده است که آخرين نتايج را نيز از آن حاصل نمايد. ملت ها به او مي فهمانند که حق ندارد اينچنين بي پروا منطقي باشد. قانون، نظريه برابري حقوقي را با سعه صدر بر پا ميدارد. دولت و جامعه رفتاري را در قبال برابري حقوقي به عمل ميآورند که آنرا تمسخر آميز مي کند، به همانگونه که انتصاب سانچو پانزا Sancho Panza به مقام درخشان نايب السلطنه جزيره باراتاريا Barataria اينرا نشان داد. مرد يهود به ساده لوحي گويد: "من يک انسان هستم و به هيچ امر انساني به نظر بيگانه نمي نگرم". به او پاسخ داده ميشود: گيرم که چنين باشد اما انسانيت تو جاي شک دارد؛ تو فاقد درک درست از شرافت، احساس وظيفه، ادب، عشق به وطن و ايده آليسم هستي و ما مجبوريم تورا از همه چيزهايي که براي انجام آنها احتياج به اين خصائل
است، دور نگاه داريم

هیچ نظری موجود نیست: