محمد حسیبی ( آمریكا )
تلفن : 001 – 512 – 34 97 899
ایمیل : hassibi@chebayadkard.com
فریدون گیلانی ( اروپا )
تلفن : 563 25 83 – 171 – 0049
فاكس : 001 73 209 – 40 – 0049
ایمیل : gilani@f-gilani.com
رهبری سازمان مجاهدین مرتكب جنایت تكان دهنده دیگری شده است كه با تعریف عام انسان ها و سازمان ها و احزاب آزادیخواه جهان « نه فراموش شدنی است ، نه بخشودنی !»
تا جائی كه من می دانم ، در تاریخ معاصر سابقه نداشته است كه جریانی
به نام اپوزیسیون ، نیروهای خود را كه می خواسته اند آزادانه حرف شان را بزنند و تصمیم بگیرند ، نه تنها از حق اختیار و انتخاب محروم كند ، بلكه آنان را به دشمن مشترك بشریت كه در این مورد ارتش و سرویس جاسوسی ایالات متحده باشد ، تحویل بدهد تا مورد وحشیانه ترین شكنجه ها قرار بگیرند .
رهبری این سازمان كه اكنون به صورت دست افزار ارتش متجاوز ایالات متحده و سی آی ا عمل می كند ، عده ای از جوانان ما را كه از ظلم و جور و جنایات عنان گسیخته ی جمهوری اسلامی به تنگ آمده بودند و برای جنگ با اسلامیست های حاكم بر ایران ، به آنان پیوسته بودند، به این دلیل كه زیر بار نوكری ارتش متجاوز ایالات متحده برای رسیدن به قدرت موهوم نرفته بودند و می خواستند مثل انسانی آزاد اظهار نظر كنند ، به آمریكائی ها تحویل دادند و بنا به سنت سازمانی خود ؛ منتها این بار در رابطه با نوكری امپریالیست های اشغالگر ؛ به سی آی ا و پنتاگون گزارش دادند كه همه ی این جوانان ، مامور و مزدور جمهوری اسلامی اند .
رهبری سازمان مجاهدین ( كه در سر رویای اتحاد شمال افغانستان را می پروراند و در ذهن فرسوده خود چنین می پندارد كه از این طریق به كسب قدرت سیاسی نائل خواهد شد ) ، نسل پیش از این جوانان را هم به رگبار همین تهمت ها و ترورهای شخصیتی بست ، منتها آنان را در قرارگاه اشرف و به دست عناصر خود زندانی و شكنجه كرد . نسلی كه پس از تئوری قرون وسطائی «طلاق های اجباری » و « نمایندگی امام زمان در این دوره توسط مسعود رجوی » از این سازمان جدا شدند ، در محاصره همین تهمت ها و هتاكی ها و افتراها قرار گرفتند . تا حدی كه در سال 1996 خبرنگار خبرگزاری رویتر با من تماس گرفت و گفت :« یكی از این جداشدگان می تواند مامور باشد، دو تا ، سه تا ، صد تا و ... یعنی آقای رجوی در عراق كارخانه مامور سازی ساخته است ؟ !»
نسلی كه امروز قربانی مالیخولیای رهبری مجاهدین شده است ، آن زمان اغلب از نوجوانان و به ندرت جوانان بالای هجده سال تشكیل می شد كه پیام های آتشین رادیو مجاهد و سیمای مقاومت رجوی را برای پیوستن به « ارتش آزادیبخش ملی ایران !» می شنید و باور كرده بود كه مفری برای نبرد مسلحانه ی سنگری با حاكمیت خونبار جمهوری اسلامی یافته است . سن بعضی از اینان ، اكنون كه سال ها از خوش باوری شان گذشته است ، 23 و 26 ساله است و میانگین سنی شان حداكثر میان 28 تا 30 سال است كه چهار سال از آن ، در زندان مخوف آمریكائی ها به نام « اردوگاه تیف » گذشته است. عده ای از این جوانان كه توانسته اند با تحمل تلفاتی خود را به یونان برسانند ، می گویند ای كاش به جای « اردوگاه تیف » آمریكائی ها ، در زندان گوانتانامو می بودند !!
ارتش متجاوز و جنایتكار ایالات متحده ، از سال 2003 كه عراق را وحشیانه بمباران و اشغال كرد ، به مدت پنج سال و تا همین اواخر كه می گویند زندان تیف بسته شده است ، جوانان ما را چنان شكنجه كرده است كه بازجویان و شكنجه گران زندان های اوین و گوهر دشت و دیزل آباد و عادل آباد و آن همه نا آباد دیگر ، باید روی دست استادان شان آب بریزند : دست شان را شكستند ، پاشان را شكستند ، روزهای متعدد به آنان بی خوابی دادند . شهادت های این جوانان كه من اكنون مستقیما با آنان تماس دارم و تا رهائی شان از یونان و عراق ( اربیل عراق ) و تركیه وهر جای دیگر ، به یاری شما مردم ، از پا نخواهم نشست ، تصویری دست كم برابر با گزارش هائی كه سازمان های جهانی از گوانتانامو داده اند را پیش چشم ما می گذارد .
تا جائی كه من عجالتا می دانم ، یكی از این جوانان هنگام عبور از رودخانه عراق به سمت تركیه غرق شده ، و یكی شان هم هنگام عبور با جلیقه نجات از آب های تركیه به سمت سواحل یونان .
بنا به ادبیات رهبری خود این سازمان « عبرت تاریخ » است تشكیلاتی كه روزگاری سرود « سر كوچه كمینه ، سرباز آمریكائی » و « امریكا ، آمریكا ، مرگ به نیرنگ تو ، خون جوانان ما، می چكد از چنگ تو » را سر می داد و مستشاران نظامی آمریكائی را در ایران « مجازات انقلابی » می كرد ، اكنون به چنین ورطه ای از مزدوری و نوكری آمریكائی ها در غلتیده باشد كه نیروهای خودش را به جرم اظهار عقیده و نظر و رای ، تحویل شكنجه گران ارتش آمریكا بدهد . شما فكر می كنید این واقعیت را به كجای ریش تاریخ باید تف كرد ؟!
سی و پنج تن از این جوانان كه برای جنگ با ستمگران حاكم برایران به مجاهدین پیوسته بودند ، اكنون در یونان با گرسنگی و تهدید و ارعاب پلیس یونان دست و گریبانند . اینان ، پیش از آن چهار سال در شكنجه گاه آمریكائی ها بودند ، به وسیله عراقی ها ، كردهای مزدور طالبانی و بارزانی و تركیه هم شكنجه شده اند . واقعا جوانان ما از چند سمت باید آماج تیر مزدوران واقعی قرار گیرند ؟!
شش تن از این جوانان كه نام ها شان را دارم ، اكنون در بخش دیپورت زندان آتن اسیرند . عده ای از آنان شب ها را در پارك های آتن در كارتن می خوابند و با وجودی كه گاهی از سطل های آشغال و كلیسا چیزی برای خوردن می گیرند ، گرسنه اند و از پلیس یونان كتك می خورند .عده ای شان دنبال راهی می گردند كه خود را به كشوری امن برسانند . و شرم آورتر آن كه خیلی هاشان نیاز به درمان دارند و چون هویتی به آنان داده نشده ، نمی توانند به هیچ بیمارستان و درمانگاهی مراجعه كنند . و بازهم مهم تر آن كه هیچ یك از اینان نمی خواهند به جهنم جمهوری اسلامی برگردانده شوند و همه شان ضد ارتجاع و ضد امپریالیست اند . به همین جهت است كه شما صدای آنان را از صدای آمریكا كه صدای رسمی سی آی ا است ، نمی شنوید . و به همین جهت است كه همكاری چند ساله و تنگاتنگ رهبری مجاهدین و آمریكائی ها اشغالگر ، نگذاشته است جهان آزاد ، آن گونه كه شاید و باید ، از این ماجرای هولناك آگاهی یابد و همانگونه نسبت به آن واكنش نشان دهد كه نسبت به زندان گوانتانامو داده است .
نیروهای كرد ایرانی كه احتمال دارد امكاناتی در منطقه كردستان عراق داشته باشند ، در مورد هشتاد جوانی كه در اربیل عراق مورد تهدید جدی تحویل دادن به جنایتكاران جمهوری اسلامی ، یا حذف فیزیكی توسط رهبری آمریكائی ی مجاهدین و كردهای آمریكائی ی حزب دموكرات كردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی و اتحادیه میهنی كردستان عراق به رهبری جلال طالبانی قرار گرفته اند ، مسئولیت نجات جان آنان را به عهده دارند و اگر كوتاهی كنند ، بدهكار وجدان خود خواهند شد . منظورم ، به طور مشخص ، مثلا حزب كمونیست ایران و كومله است.
در مورد حدود سی و پنج جوانی كه از چند طرف ضربه های هولناك خورده اند و اكنون در یونان با ترس و تهدید و درماندگی و بی غذائی و بی مكانی دست و پنجه نرم می كنند و هر روز كه من صدای مستاصل آنان را می شنوم به خود می لرزم ، مسئول همه ما تبعیدیانی هستیم كه كباده آزادیخواهی را به دوش می كشیم و لابد باید بتوانیم به سرعت به كمك شان بشتابیم و حتی لحظه ای را از دست ندهیم . جان و زندگی این فرزندانی كه به سودای نبرد با اهریمنان حاكم برایران به سازمان مجاهدین پیوسته اند و شب و روزشان در بیم مرگ و زندگی می گذرد ، چه تفاوتی دارد با جان مبارزان جنبش زنان ، جنبش دانشجوئی ، جنبش معلمان و جنبش كارگری كه زیر تیغ زهرآگین جمهوری اسلامی قهرمانانه به مبارزات شان ادامه می دهند و متحمل چنین تهدید و تلفات سنگینی شده اند ؟
آیا به لحاظ انسانی ، مائی كه از حق انسان دفاع می كنیم ، در مقابل حمزه طوماری ، موسی مرزبان ، علی احمدی ، محمد احمدی ، عادل خیری ، سعید صداقتی ( كه در زندان دیپورت آتن خواب و آرام ندارند ) ، و علیرضا موذن تبریزی ، سیدعلی میری ( نویسنده و شاعر سی ساله ایلام ) ، حسین بلوجانی ، عادل مطلبی ، مایكل پطروسیان ، محمد رضا ( رحیم ) خداقلی و... و... و... همان وظیفه ای را به عهده نداریم كه در مقابل صدها هزار زندانی سیاسی جمهوری اسلامی ، كارگران نیشكر هفت تپه، دانشجویان دانشگاه صنعتی سهند ، دانشجویان دانشگاه تربیت معلم پردیس كرج ، دانشجویان پلی تكنیك تهران ، دانشجویان دانشگاه تهران و اصفهان و شیراز و اهواز و دریائی از دانشجویان و زنان و كارگران تحت ستم و معلمان زیر فشار ایران ؟ !
جوانان مبارز ما در یونان ، چشم امید به ما دوخته اند . پیش از هرچیزی به پول نیاز دارند تا هر شب در پارك ها نخوابند و با باتون پلیس یونان از جا نپرند . و به موازات آن ، به اقدام سیاسی – حقوقی ما امید بسته اند تا كمیساریای عالی پناهندگی و دولت یونان را به رگبار نامه های اعتراضی ببندیم و بگویئم كه ما اجازه نمی دهیم فرزندان مان پس از تحمل آن همه شكنجه و عذاب طاقت فرسا ، در یونان به چنین روزی بیفتند . مگر انسان چقدر طاقت دارد ؟!
شرمساری تبانی علیه این جوانان و تشویق آمریكا به حمله نظامی برای نابود كردن ایران ، برای رهبری مجاهدین می ماند ، همانگونه كه شرمساری جنایت گسترده و تعمیق سركوبی علیه مردم ایران، برای اسلامیست های دد منشی كه به هر گونه سازش و تبانی و توطئه ای تن در می دهند تا به جان مردم ایران بیفتند . اما اگر ما هنوز زنده ایم ، نباید بگذاریم هر چوبی را ، از هر ناحیه ای این گونه بی رحمانه و بی سابقه ، بر سرجوانان ما فرود آورند .
از همه شما ، به عنوان نویسنده وشاعر شما ، می خواهم كه دست روی دست نگذارید . برای همكاری فوری در این امر انسانی ، می توانید با من در اروپا ، یا محمد حسیبی در آمریكا با نشانی های زیر تماس فوری بگیرید .
من اگر بنشینم تو اگر بنشینی چه كسی برخیزد ؟!
14 ژوئن 2008
رهبری این سازمان كه اكنون به صورت دست افزار ارتش متجاوز ایالات متحده و سی آی ا عمل می كند ، عده ای از جوانان ما را كه از ظلم و جور و جنایات عنان گسیخته ی جمهوری اسلامی به تنگ آمده بودند و برای جنگ با اسلامیست های حاكم بر ایران ، به آنان پیوسته بودند، به این دلیل كه زیر بار نوكری ارتش متجاوز ایالات متحده برای رسیدن به قدرت موهوم نرفته بودند و می خواستند مثل انسانی آزاد اظهار نظر كنند ، به آمریكائی ها تحویل دادند و بنا به سنت سازمانی خود ؛ منتها این بار در رابطه با نوكری امپریالیست های اشغالگر ؛ به سی آی ا و پنتاگون گزارش دادند كه همه ی این جوانان ، مامور و مزدور جمهوری اسلامی اند .
رهبری سازمان مجاهدین ( كه در سر رویای اتحاد شمال افغانستان را می پروراند و در ذهن فرسوده خود چنین می پندارد كه از این طریق به كسب قدرت سیاسی نائل خواهد شد ) ، نسل پیش از این جوانان را هم به رگبار همین تهمت ها و ترورهای شخصیتی بست ، منتها آنان را در قرارگاه اشرف و به دست عناصر خود زندانی و شكنجه كرد . نسلی كه پس از تئوری قرون وسطائی «طلاق های اجباری » و « نمایندگی امام زمان در این دوره توسط مسعود رجوی » از این سازمان جدا شدند ، در محاصره همین تهمت ها و هتاكی ها و افتراها قرار گرفتند . تا حدی كه در سال 1996 خبرنگار خبرگزاری رویتر با من تماس گرفت و گفت :« یكی از این جداشدگان می تواند مامور باشد، دو تا ، سه تا ، صد تا و ... یعنی آقای رجوی در عراق كارخانه مامور سازی ساخته است ؟ !»
نسلی كه امروز قربانی مالیخولیای رهبری مجاهدین شده است ، آن زمان اغلب از نوجوانان و به ندرت جوانان بالای هجده سال تشكیل می شد كه پیام های آتشین رادیو مجاهد و سیمای مقاومت رجوی را برای پیوستن به « ارتش آزادیبخش ملی ایران !» می شنید و باور كرده بود كه مفری برای نبرد مسلحانه ی سنگری با حاكمیت خونبار جمهوری اسلامی یافته است . سن بعضی از اینان ، اكنون كه سال ها از خوش باوری شان گذشته است ، 23 و 26 ساله است و میانگین سنی شان حداكثر میان 28 تا 30 سال است كه چهار سال از آن ، در زندان مخوف آمریكائی ها به نام « اردوگاه تیف » گذشته است. عده ای از این جوانان كه توانسته اند با تحمل تلفاتی خود را به یونان برسانند ، می گویند ای كاش به جای « اردوگاه تیف » آمریكائی ها ، در زندان گوانتانامو می بودند !!
ارتش متجاوز و جنایتكار ایالات متحده ، از سال 2003 كه عراق را وحشیانه بمباران و اشغال كرد ، به مدت پنج سال و تا همین اواخر كه می گویند زندان تیف بسته شده است ، جوانان ما را چنان شكنجه كرده است كه بازجویان و شكنجه گران زندان های اوین و گوهر دشت و دیزل آباد و عادل آباد و آن همه نا آباد دیگر ، باید روی دست استادان شان آب بریزند : دست شان را شكستند ، پاشان را شكستند ، روزهای متعدد به آنان بی خوابی دادند . شهادت های این جوانان كه من اكنون مستقیما با آنان تماس دارم و تا رهائی شان از یونان و عراق ( اربیل عراق ) و تركیه وهر جای دیگر ، به یاری شما مردم ، از پا نخواهم نشست ، تصویری دست كم برابر با گزارش هائی كه سازمان های جهانی از گوانتانامو داده اند را پیش چشم ما می گذارد .
تا جائی كه من عجالتا می دانم ، یكی از این جوانان هنگام عبور از رودخانه عراق به سمت تركیه غرق شده ، و یكی شان هم هنگام عبور با جلیقه نجات از آب های تركیه به سمت سواحل یونان .
بنا به ادبیات رهبری خود این سازمان « عبرت تاریخ » است تشكیلاتی كه روزگاری سرود « سر كوچه كمینه ، سرباز آمریكائی » و « امریكا ، آمریكا ، مرگ به نیرنگ تو ، خون جوانان ما، می چكد از چنگ تو » را سر می داد و مستشاران نظامی آمریكائی را در ایران « مجازات انقلابی » می كرد ، اكنون به چنین ورطه ای از مزدوری و نوكری آمریكائی ها در غلتیده باشد كه نیروهای خودش را به جرم اظهار عقیده و نظر و رای ، تحویل شكنجه گران ارتش آمریكا بدهد . شما فكر می كنید این واقعیت را به كجای ریش تاریخ باید تف كرد ؟!
سی و پنج تن از این جوانان كه برای جنگ با ستمگران حاكم برایران به مجاهدین پیوسته بودند ، اكنون در یونان با گرسنگی و تهدید و ارعاب پلیس یونان دست و گریبانند . اینان ، پیش از آن چهار سال در شكنجه گاه آمریكائی ها بودند ، به وسیله عراقی ها ، كردهای مزدور طالبانی و بارزانی و تركیه هم شكنجه شده اند . واقعا جوانان ما از چند سمت باید آماج تیر مزدوران واقعی قرار گیرند ؟!
شش تن از این جوانان كه نام ها شان را دارم ، اكنون در بخش دیپورت زندان آتن اسیرند . عده ای از آنان شب ها را در پارك های آتن در كارتن می خوابند و با وجودی كه گاهی از سطل های آشغال و كلیسا چیزی برای خوردن می گیرند ، گرسنه اند و از پلیس یونان كتك می خورند .عده ای شان دنبال راهی می گردند كه خود را به كشوری امن برسانند . و شرم آورتر آن كه خیلی هاشان نیاز به درمان دارند و چون هویتی به آنان داده نشده ، نمی توانند به هیچ بیمارستان و درمانگاهی مراجعه كنند . و بازهم مهم تر آن كه هیچ یك از اینان نمی خواهند به جهنم جمهوری اسلامی برگردانده شوند و همه شان ضد ارتجاع و ضد امپریالیست اند . به همین جهت است كه شما صدای آنان را از صدای آمریكا كه صدای رسمی سی آی ا است ، نمی شنوید . و به همین جهت است كه همكاری چند ساله و تنگاتنگ رهبری مجاهدین و آمریكائی ها اشغالگر ، نگذاشته است جهان آزاد ، آن گونه كه شاید و باید ، از این ماجرای هولناك آگاهی یابد و همانگونه نسبت به آن واكنش نشان دهد كه نسبت به زندان گوانتانامو داده است .
نیروهای كرد ایرانی كه احتمال دارد امكاناتی در منطقه كردستان عراق داشته باشند ، در مورد هشتاد جوانی كه در اربیل عراق مورد تهدید جدی تحویل دادن به جنایتكاران جمهوری اسلامی ، یا حذف فیزیكی توسط رهبری آمریكائی ی مجاهدین و كردهای آمریكائی ی حزب دموكرات كردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی و اتحادیه میهنی كردستان عراق به رهبری جلال طالبانی قرار گرفته اند ، مسئولیت نجات جان آنان را به عهده دارند و اگر كوتاهی كنند ، بدهكار وجدان خود خواهند شد . منظورم ، به طور مشخص ، مثلا حزب كمونیست ایران و كومله است.
در مورد حدود سی و پنج جوانی كه از چند طرف ضربه های هولناك خورده اند و اكنون در یونان با ترس و تهدید و درماندگی و بی غذائی و بی مكانی دست و پنجه نرم می كنند و هر روز كه من صدای مستاصل آنان را می شنوم به خود می لرزم ، مسئول همه ما تبعیدیانی هستیم كه كباده آزادیخواهی را به دوش می كشیم و لابد باید بتوانیم به سرعت به كمك شان بشتابیم و حتی لحظه ای را از دست ندهیم . جان و زندگی این فرزندانی كه به سودای نبرد با اهریمنان حاكم برایران به سازمان مجاهدین پیوسته اند و شب و روزشان در بیم مرگ و زندگی می گذرد ، چه تفاوتی دارد با جان مبارزان جنبش زنان ، جنبش دانشجوئی ، جنبش معلمان و جنبش كارگری كه زیر تیغ زهرآگین جمهوری اسلامی قهرمانانه به مبارزات شان ادامه می دهند و متحمل چنین تهدید و تلفات سنگینی شده اند ؟
آیا به لحاظ انسانی ، مائی كه از حق انسان دفاع می كنیم ، در مقابل حمزه طوماری ، موسی مرزبان ، علی احمدی ، محمد احمدی ، عادل خیری ، سعید صداقتی ( كه در زندان دیپورت آتن خواب و آرام ندارند ) ، و علیرضا موذن تبریزی ، سیدعلی میری ( نویسنده و شاعر سی ساله ایلام ) ، حسین بلوجانی ، عادل مطلبی ، مایكل پطروسیان ، محمد رضا ( رحیم ) خداقلی و... و... و... همان وظیفه ای را به عهده نداریم كه در مقابل صدها هزار زندانی سیاسی جمهوری اسلامی ، كارگران نیشكر هفت تپه، دانشجویان دانشگاه صنعتی سهند ، دانشجویان دانشگاه تربیت معلم پردیس كرج ، دانشجویان پلی تكنیك تهران ، دانشجویان دانشگاه تهران و اصفهان و شیراز و اهواز و دریائی از دانشجویان و زنان و كارگران تحت ستم و معلمان زیر فشار ایران ؟ !
جوانان مبارز ما در یونان ، چشم امید به ما دوخته اند . پیش از هرچیزی به پول نیاز دارند تا هر شب در پارك ها نخوابند و با باتون پلیس یونان از جا نپرند . و به موازات آن ، به اقدام سیاسی – حقوقی ما امید بسته اند تا كمیساریای عالی پناهندگی و دولت یونان را به رگبار نامه های اعتراضی ببندیم و بگویئم كه ما اجازه نمی دهیم فرزندان مان پس از تحمل آن همه شكنجه و عذاب طاقت فرسا ، در یونان به چنین روزی بیفتند . مگر انسان چقدر طاقت دارد ؟!
شرمساری تبانی علیه این جوانان و تشویق آمریكا به حمله نظامی برای نابود كردن ایران ، برای رهبری مجاهدین می ماند ، همانگونه كه شرمساری جنایت گسترده و تعمیق سركوبی علیه مردم ایران، برای اسلامیست های دد منشی كه به هر گونه سازش و تبانی و توطئه ای تن در می دهند تا به جان مردم ایران بیفتند . اما اگر ما هنوز زنده ایم ، نباید بگذاریم هر چوبی را ، از هر ناحیه ای این گونه بی رحمانه و بی سابقه ، بر سرجوانان ما فرود آورند .
از همه شما ، به عنوان نویسنده وشاعر شما ، می خواهم كه دست روی دست نگذارید . برای همكاری فوری در این امر انسانی ، می توانید با من در اروپا ، یا محمد حسیبی در آمریكا با نشانی های زیر تماس فوری بگیرید .
من اگر بنشینم تو اگر بنشینی چه كسی برخیزد ؟!
14 ژوئن 2008
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر