"به این مرد نگاه کنید. آیا این مرد را می شناسید؟
رون آراد، آیا از سرنوشت او اطلاعی دارید. ارزش او ده میلیون دلار است. گذشته را فراموش کنید. آینده خود را تضمین کنید.کاملا محرمانه...آیا از سرنوشت رون آراد اطلاعی دارید؟"
چند سال است اسرائیل، مبالغ هنگفتی به بهانه ی دادن آگهی یا پیام بازرگانی به رسانه های فارسی زبان خارج از کشور، بویژه تلویزیونهای سلطنت طلب در لوس آنجلس می پردازد تا دهها بار شبانه روز بین برنامه ها عکس خلبان اسرائیلی «رون آراد» را نشان دهند و متن بالا را تبلیغ کنند.
راستی رون آراد کیست و هدف اسرائیل از این کار چیست؟
رون آراد، آیا از سرنوشت او اطلاعی دارید. ارزش او ده میلیون دلار است. گذشته را فراموش کنید. آینده خود را تضمین کنید.کاملا محرمانه...آیا از سرنوشت رون آراد اطلاعی دارید؟"
چند سال است اسرائیل، مبالغ هنگفتی به بهانه ی دادن آگهی یا پیام بازرگانی به رسانه های فارسی زبان خارج از کشور، بویژه تلویزیونهای سلطنت طلب در لوس آنجلس می پردازد تا دهها بار شبانه روز بین برنامه ها عکس خلبان اسرائیلی «رون آراد» را نشان دهند و متن بالا را تبلیغ کنند.
راستی رون آراد کیست و هدف اسرائیل از این کار چیست؟
روز بیست و سوم مهرماه سال ۱۳۶۵، ساعت سه بعدازظهر، چندین فروند هواپیمای جنگی اف –۴ که از پایگاه هوایی داخل خاک اسرائیل برخاسته بودند، برای بمباران مواضع نیروهای فلسطینی و لبنانی در منطقه « اشرفیه » در جنوب شرقی شهر « صیدا» و همین طور اردوگاه فلسطینی ها «المیه و میه»، وارد آسمان لبنان شدند.
با شدت گرفتن بمباران هواپیماهای اسرائیلی، ضدهوایی های متعلق به گروههای مبارز، به مقابله با این تهاجم هوایی که مانند جنگ اخیرغزه کشته و زخمی شدن زنان و کودکان را به همراه داشت، پرداختند و در آن میان جوانی فلسطینی که یک قبضه موشک ضدهوایی ( از نوعی که به دنبال حرارت هواپیما می رود ) بر دوش خویش داشت، پس از نشانه روی و شلیک به موقع، یکی از هواپیماهای فانتوم را هدف قرار داد.
پس از آنکه هواپیما مورد اصابت موشک قرار گرفت، دو سرنشین آن سراسیمه با انفجاری خفیف، از داخل هواپیما به بیرون پرتاب شدند. به دنبال سقوط هواپیما، خلبان و کمک خلبان به وسیله چتر نجات، در دو منطقه جدا گانه در داخل خاک لبنان فرود آمدند.
هلی کوپترهای جنگی اسرائیل که مشغول گشت در نزدیکی آنجا بودند، پس از اخذ دستور، به سرعت به محل فرود یکی از خلبانها شتافتند و توانستند او را قبل از اینکه به دست نیروهای مبارز بیفتد، سوار کرده و از مهلکه نجات دهند .
"رون آراد" ۲۸ ساله که در یک باغ فرود آمد، بر اثر شدت ضربه وارده، آرنج دست چپش شکست و دقایقی بعد نیروهای گروه "مقاومت مومنه" به رهبری "مصطفی دیرانی" منشعب از "سازمان امل"، که در یکی از روستاهای اطراف به نام " زغداریا " مستقر بودند، سررسیدند و زودتر از فلسطینی ها، او را به اسارت خود درآوردند و برحسب اتفاق، محلی که آراد در آنجا فرود آمده بود، خط تماس جنگ داخلی "امل" و سازمانهای فلسطینی بود.
چند سال بعد، در نیمه شب سوم خرداد ۱۳۷۳، مصطفی دیرانی در حالی که در جمع خانواده خود خفته بود، با صدای هلی کوپتر هایی که بر تپه ای نزدیک روستای " قصرنبا " در دره بقاع فرود آمده بودند، از خواب پرید ولی تا بخواهد اسلحه کمری را از زیر بالش خود بردارد، با عکس العمل کماندوهای "تیپ ویژه گولانی"، که وظیفه اصلی شان این گونه آدم ربایی ها بود، بر بالین خود رو به رو شد و در میان بهت و وحشت زن و فرزندانش، به داخل هلیکوپتر منتقل و از آنجا به پایگاهی نظامی برده شد.
پس از چند سال که از آدم ربایی های اسرائیل می گذشت ، سرانجام در خرداد ماه سال ۱۳۷۹دادگاهی نظامی، در میان حصاری از نیروهای امنیتی، برای رسیدگی به پرونده دیرانی تشکیل شد .
در این فاصله اخبار متناقضی از سرنوشت آراد منتشر می شد. خرداد ماه سال ۱۳۷۳ روزنامه «نداء الوطن» چاپ بیروت، بدون اشاره به زمان و مکانی خاص، نوشت: "رون آراد به هنگام فرار از محل بازداشت خود، از سوی نگهبانانش هدف شلیک قرار گرفته و کشته شده است." این روزنامه در ادامه نوشت: "آراد هنگامی که در اسارت عناصر منشعب از سازمان امل به رهبری مصطفی دیرانی بود، به قتل رسید."
دیرانی درباره وضعیت آراد در اولین ساعات اسارت، گفت: "اولین بار که او را دیدم، پس از سقوط هواپیمایش بود . چند ساعت بعد او به خانه من در بیروت منتقل شد. من به او لباس و غذا دادم و او با پسر من که در آن موقع دوساله بود، بازی کرد."
دیرانی همچنین تحویل خلبان اسرائیلی به عوامل ایران در بعلبک در مقابل ۳۰۰ هزار دلار را تکذیب کرد و درباره گم شدن آراد گفت: "ارتش اسرائیل به منطقه "میدون" در دره بقاع حمله کرد و دهها تن کشته و زخمی از مردم عادی برجای گذاشت؛ نگهبانان آراد که از نیروهای "امل" بودند، برای جویا شدن از احوال نزدیکانشان، او را ترک کردند و پس از بازگشت متوجه شدند که آراد در جایش نیست و دیگر او را نیافتند."
از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴، حزب الله که از جنگ رودررو با اشغالگران فارغ شده بود، همتش را صرف آزادی اسرای لبنانی دربند، رژیم اسرائیل و نیز آزادی مزارع شبعا کرد. در میان اسرای لبنانی نام دو نفر مشهور تر از بقیه بود: شیخ عبدالکریم عبید، امام جماعت جبشیت و مصطفی دیرانی رهبر «مقاومت مؤمنه». چنانکه ذکر شد، کماندوهای اسرائیلی، این دو نفر را یازده سال و هفت سال پیش از آن، از خانه هاشان در جنوب لبنان با هلی کوپتر ربوده بودند، اما حزب الله راهی برای آزادی آنها نداشت. این شد که رزمندگان مقاومت با انجام یک عملیات محدود در مزارع شبعا که هنوز در تصرف نظامیان اسرائیل بود سه سرباز اسرائیلی را اسیر کردند. کمی بعد یک تاجر اسرائیلی هم با ترفند حزب الله با پای خود به دام حزب الله آمد و اسیر شد واسرائیل با مبادله ی اجساد کشته شدگان و اسرا توافق کرد، و مصطفی دیرانی و شیخ عبدالکریم عبید آزاد شدند. اما اسرائیلی ها سه تن از افرادی که حزب الله نام آنان را در فهرستش ذکر کرده بود تحویل ندادند. این سه نفر سمیر قنطار، یحیی سکاف و نسیم نصر بودند. اسرائیل ادعا می کرد سمیر قنطار را به هیچ قیمتی جز با تبادل رون آراد، تحویل نخواهد داد. سید حسن نصرالله برای تأکید بر اهمیت آزادی سمیر قنطار، آزادی او را همردیف با عبدالکریم عبید و مصطفی دیرانی می دانست. اما هر چه بود سمیر قنطار و آن دو نفر دیگر در چنگ صهیونیست ها باقی ماندند. بار دیگر اسرائیل حزب الله را در منگنه گذاشته بود. حزب الله چاره ای جز اسیرگیری مجدد نداشت؛ عملیاتی که زمان آن اصلا مشخص نبود. حزب الله باید تا فرا رسیدن زمان مناسب صبر می کرد.
روزنامه اسرائيلی «معاريو» محورهای سندی را که حزب الله لبنان توسط ميانجي های آلمانی به دولت و ارتش اسرائيل درباره سرنوشت رون آراد، خلبان اسرائيلی، داده، منتشرکرد.
بر اساس اين سند، حزب الله مدعی است که رون آراد ديگر در قيد حيات نيست و هنگام فرار از دست ربايندگان خود، ناپديد شد.
بر اساس اين توافق، اسرائيل، اجساد دو سرباز خود را از حزب الله پس گرفت، و در برابر، سمير قنطار، مشهورترين تروريست زندانی لبنانی، را آزاد کرد و نيز اجساد دهها نفراز چريک های حزب الله را که در نبرد ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ و نبردهای سال های قبل کشته شده بودند، به لبنان پس فرستاد.
سید حسن نصرالله در یک مصاحبه تلویزیونی با تلویزیون ان تی وی لبنان، گفت: اگر کسی "آراد" را در اختیار داشت سعی می کرد درعوض آزادی وی معامله ای با اسرائیل بکند.
نصرالله گفت:" آراد احتمالا به کوه ها و یا آب راه ها فرار کرده و یا اینکه مرده است و آثار وی از بین رفته اما دلیلی برای اثبات آن وجود ندارد"
وضعيت حقوقي اسراي جنگي در كنوانسيونهاي مختلف در لاهه و ژنو به تفصيل مورد بحث قرار گرفته است و مهمترين آنها كنوانسيون سوم ۱۹۴۹ ژنو مربوط به رفتار با اسراي جنگي است كه كشورهاي اسلامي نيز بر آن صحه گذارده اند .
اسرای جنگی باید پس از پایان جنگ، براساس كنوانسیون سوم ژنو ۱۲ اوت ۱۹۴۹، بدون تأخیر به كشور خود بازگردانده شوند.
در همه جوامع، معمول اين بوده و هست كه اسراي جنگي را در زندان نگهداري ميكنند و در جهان متمدن و عصر حقوق بشر نيز چنين است و اسيران ساليان درازي را در زندان سپری مينمايند.
آزادی اسرای جنگی نیز قواعد خود را دارد و دادن آگهی برای آگاهی از وضعیت یک اسیر جنگی معمول نیست، جز اینکه هدفهای سیاسی دیگری در قفای آن باشد.
چنین است که، دولت اسرائیل برای نفوذ و کمک مالی به رسانه های فارسی زبان سلطنت طلب که که برای ادامه حیاتشان سخت به پول نیاز دارند، دست به ترفند جدیدی زده است و به بهانه ی آگاهی از سرنوشت رون آراد، از سالها پیش یک جایزه ده میلیون دلاری تعیین کرده و آگهی های بسیاری را از طریق رادیوها، ماهواره ها و تلویزیونهای فارسی زبان خارج از کشور بویژه ماهواره های لوس آنجلس و مطبوعات ایرانی با عکس رون آراد و متن بالا تبلیغ می کند و از این کار هدفش نفوذ در این رسانه ها بوده است که در برابر سیاست اسرائیل در تعرض به لبنان و اخیرا غزه، ودر باره ی جنایات اسرائیل سکوت کنند. و تا بحال نیز در این نیت خود موفق بوده است. بعبارت دیگر اسرائیل موضوع آراد رادستاویز قرار داده تا این واریز ها را مشروعیت بخشد.
بديهی است اين تلويزيونها كه از آن سوی مرزها با بضاعت و سواد اندك خويش، بدون رعايت اصول دمكراسی وديپلماسی برای ایرانیان برنامه پخش می كنند، نمی توانند نقش مؤثری در تغییر نظر منفی مردم نسبت به دولت متجاوز و خودكامه اسرائیل داشته باشند، چرا كه امروز اکثریت عظيم دانشجويان، فرهنگيان، دانشگاهيان و فرهيختگان و فرزانگان ایران، بهیچوجهً تحت تاًثير چند شبكه ماهواره ای كه گردانندگان آن نه چهره های برجسته علمی و سياسی، از خیل بیسوادان و مطربان و هوچي های رژیم گذشته هستند، قرار نمي گيرند. امروز مردم ايران از چنان درك و شعوری برخوردار هستند كه خوب و بد خود را بشناسند و دست کم در مسائلی چون مظالم اسرائیل به مردم منطقه دوست را از دشمن تشخیص دهند.
اکثر مجریان و گردانندگان این شبکه هاي ايرانی متاسفانه به دروغ و نيرنگ متوسل ميشوند و منابع خبری آنها موثق نيست و هر خبری که به آنها ميرسد، بدون بررسی از صحت و سقم آن فورا منعکس مي کنند. اين مجراهای خبری صرفا برای اهداف گروهى يا تجاری افرادی بکار افتاده اند كه نمى توانند تاثير عمیق و گسترده اى بر افکار مردم در داخل کشور بگذارند؛ اکثر فعالين اين طيف امروز در آمريکا هستند و به سبب توانائی مالي، تعدادی از فرستنده های تلويزيونی فارسی زبان لوس آنجلس را در اختيار گرفته اند. بهیچوجه افرادی خوشنام با گذشته سياسی روشن در اين طيف وجود ندارند.
بهمین دلیل نیز تظاهر این طیف به دلبستگی به دموکراسی و کوشش در راه آن در شنوندگان و بینندگانشان بی اثر است زيرا آنها هنوز حاضر نيستند ديکتاتوری گذشته، کودتای بيست و هشت مرداد، پایمال شدن کامل قانون اساسی مشروطه، شکنجه ها، سرکوب ها و اعدام های پس از کودتای ۲۸ مرداد را که بر کشور حاکم بود به روشنی محکوم نموده، برای اين رفتار از ملت ايران عذر بخواهند. اما آنها در اینکه از دیگران بخواهند که از کودتای بيست و هشت مرداد صحبتی نکنند و آن را به تاریخ بسپارند چست و چالاکند. بعضی از آنان حتی دوران دیکتاتوری گذشته را دورانی طلائی ميخوانند. هدف فعاليت اين طيف بيشتر استقرار سلطنت گذشته است تا استقرار دموکراسي. اقدامات اين طيف در خيلی موارد نمايشی است و يا با هدف ايجاد تصورات نادرست صورت می گيرد. مثلا آنها ميخواهند اين توهم را ايجاد کنند که بخش های ديگر اپوزيسيون رهبری آنها را پذيرا شده و با آنها اتحاد کرده اند.
به عقیدۀ دومینیک وُلتون، کارشناس رسانه ها و پژوهشگر در مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه، "منطق رسانه ای، در کلیت خود، تحت کنترل اسرائیل قرار دارد، اما با وجود این، اسرائیل در نبرد ارتباطی و تبلیغی برنده نخواهد شد، چرا که عدم تعادل قوا در عرصۀ نظامی و شدت خشونت اسرائیلی ها، در نهایت به ضرر این کشور تمام خواهد شد".
چارلز تریپ،استاد علوم سیاسی در مدرسۀ مطالعات شرقی و افریقایی لندن نیز همین عقیده را دارد و می گوید: "تصاویر دلخراش حال و روز مردم عادی غزه، بسیار مؤثر تر از تصاویر سخنگویان دولت اسرائیل است که معمولاً در بارۀ مبارزه با تروریسم به توضیح می پردازند".
در واقع مي توان گفت، در جنگ تبليغاتي عمده ترين رسانه هاي تحت كنترل اسرائیل از همين چهره هاي كودكان غرق در خون شكست خوردند و تدبير جلوگيري از ورود خبرنگاران به غزه شكست خورد. يك كودك غرقه در خون براي اسرائيل و حاميان جهاني اش واقعاً نااميد كننده است. اما چه مي توان كرد، تكنولوژي همانطور كه در اختيار اسرائيل بود تا فاجعه را در غزه عميق تر كند و ابعاد آن را گسترش دهد به همان نسبت نیزاين امكان را بوجود آورد تا چهره معصوم كودك فلسطيني غرقه در خون را در معرض ديدگان جهانيان قرار دهد.
اين چهره هاي غرقه در خون كودكان فلسطيني است كه سران جنايتكار اسرائيل را به محاكمه تاريخ مي كشاند و اگر مي بينيد آمريكا آخرین قطعنامه شوراي امنيت را «وتو» نکرد، این امر از عمق جنایات شرم آور اسرائیل سرچشمه می گیرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر