۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه

سوالاتی از آقای منتظری و یک یاد آوری به میرحسین موسوی

ایرج شكری

ایرج شكری

میر حسین موسوی نامه یی به مراجع شیعه از جمله آیت الله منتظری نوشته(1)که انگیزه آن در آغاز نامه او چنین ذکر شده است:« با سلام ؛ پيرو حوادث چند ماهه اخير بيانيه ضميمه از سوى اينجانب صادر‏ ‏شده است . احساس نيازى كه همواره براى همفكرى و همكارى با مرجعيت‏ ‏گرانقدر و روحانيت متعهد وجود دارد مرا تشويق كرد تا نسخه اى از آن را‏ ‏جهت اخذ راهنمايى تقديم كنم» یبانیه ضمیمه یی که او به آن اشاره کرده است بیانیه شماره یازده اوست که در آن طی شرحی از از پیامدهای انتخابات و مخاطرات، در 9 ماده پیشنهاداتی برای تدوام و پیشبرد حرکتهای اعتراضی که بعد از کودتای انتخاباتی بوجود آمده، ارائه کرده است. هدف از این نامه هم در واقع نیازی بوده است که او به اظهار نظر و البته حمایت مراجع برای تقویت موضع خود در جنگ در «بالا» در برابر رهبر و شورای نگهبان و آیت الله های حامی احمدی نژاد مثل محمد یزدی و دیگران داشته است که در حمله و کوبیدن میرحسین موسوی استدلالهای فقهی و شرعی هم به کار می برند. در بین مراجع تقلید، آیت الله منتظری به خاطر اعتراضش به عملکرد جنایتکارانه خمینی در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال 67، از جانشینی وی معزول شد و در خانه خود در حصر و تحت نظر قرار گرفت و درسالهای گذشته «بیت» او نیز مصون از تعرض و یورش پاسداران نبوده ، و به خاطر همین این چهره او از کراهتی که آخوندهای دولتی در نزد مردم دارند متمایز و متفاوت است و در شمار سرکوب شدگان رژیم خمینی است. در اوضاع کنونی در جنگ بین بالائیها نظر فقیه و «مرجع تقلید»ی با «سطح علمی» او و با سوابقش از آغاز روی کار آمدن رژیم آخوندی در ایران، برای میرحسین موسوی بسیار اهمیت دارد، همین میرحسین موسوی که زمانی که نخست بود بعد از عزل منتظری بدون فوت وقت بخشنامه یی برای برداشتن عکسهای او از اداره ها صادر کرد و هیچ وقت هم شنیده نشد( یا من نشیده ام) که وی اعتراضی در مورد تضییقاتی که در سالهای طولانی حصر او، علیه وی روا شده، کرده باشد.

آقای منتظری پاسخی به میرحسین موسوی داده که کمک بزرگی به وی در جنگ و دعوا در بین بالاییهاست. در پاسخ او با استناد به قرآن و احکام اسلام و روایات و همچنین اصول قانون اساسی ( که خودی وی در تدوین آن شرکت داشته است)، رفتار جناح حاکم مورد انتقاد قرار گرفته و محکوم شده است. از جمله بدون اشاره مستقیم به سخنان خامنه ای در عید فطر مساله گرفتن اعترافات از محکومان زیر فشار و هتک حرمت متهمان و محکومان ، حتی اعتراف در مورد خودشان ، به کلی مردود و فاقد اعتبار اعلام شده و این در واقع محکوم کردن اظهارات خامنه ای است. خامنه ای در سخنانش در عید فطر، اعترافات متهمان را (که از تلویزویون هم پخش شده) در مورد خودشان معتبر دانسته بود. اما به نظر نگارنده مساله مهم و در واقع تاریخی که آقایان و خانمها و عالیحنابان «جناح اصلاح طلب»، و کسانی مثل آقای منتظری و سایر «یاران امام» در دهه سیاه 60، هنوز هم یا توانایی درکش را ندارند یا از خود خواهی نمی خواهند بپذیرند، این است که این همه مشکل و مصیبت برای مردم را همان چیزی ببار آورده که آقای منتظری آن را افتخار نظام می داند، یعنی«‏نظامى كه تحت لواى اسلام بوده و افتخار شيعه بودن را دارد». سوال من از آقای منتظری این است که در اسلام و مذهب شعیه که ایشان به آن افتخار می کند، آیا غیر مسلمانان با مسلمانان دارای حقوق برابر هستند ؟ در نظامی تحت لوای اسلام و مفتخر به شیعه بودن، از نظر ایشان آیا شهروندان ایرانی با مرام سیاسی کمونیستی یا سوسیالیستی، حق تشکیل حزب و کسب قدرت سیاسی به روش دموکراتیک، آنگونه که در کشورهای اروپایی و کانادا و... دیده می شود، یعنی با حق برخورداری از استفاده از رادیو تلویزیون کشور برای تشریح نظرات خود برای شهروندان و امکان تبلیغ نظرات خود از طریق انتشار نشریه و تشکیل اجتماعاتی که باید مصون از سانسور و تعرض باشند- را دارند یا این که اعتقاد به اسلام و مذهب شیعه (حالا کاری به التزام عملی به اصل مترقی! ولایت فقیه نداریم) شرط اول و لازم برای رئیس جمهور شدن است( در قانون اساسی نظام منحوس ولایت فقیه که آقای منتظری خود در تدوین آن شرکت داشته است، در اصل 115، اعتقاد به مذهب رسمی کشو-مذهب شیعه- را از شرایط رئیس جمهور شدن قرار داده است). آقای منتظری خوب می داند که نظام اسلامیِ مفتخر به مذهب شیعه ، اگر در اوائل دوران بعد از انقلاب، تن به شرکت سازمانهای چپ و غیر خودیها در انتخابات مجلس که در آن زمان نامش مجلس شورای ملی بود داد، زیر فشار جو سیاسی و اجتماعی آن زمان و از روی ناچاری بود چون محروم کردن چپ کمونیستی ایران که بیش از نیم میلیون نفر در راهپیمایی روزکارگر در سال 58 به خیابان آورده بود، برای رژیمی که هنور ساختار و ارکان قانونی آن تعیین و شکل نگرفته بود و هنوز پایه هایش بسیار لرزان بود، کاری خطر ناک بود. دلیل روشن این که گفتم زیر فشار جو سیاسی و اجتماعی آن زمان بود به طور مثال این است در آن زمان حزب جمهوری اسلامی هم در روز کارگر راهپیمایی برگزار کرد و تعداد شرکت کنندگانش را یک میلیون نفر اعلام کرد. اما روز کارگر دیگر نزدیک به سه دهه است که در ایران تعطیل رسمی نیست و برگزاری اجتماع و راهپیمایی در روز کارگر (اول ماه مه برابر اا اردیبهشت) سالهاست که ممنوع است و راهپیمایی و تجمعات در این روز، مورد یورش و ضرب و شتم وحشیانه پلیس قرار می گیرد و شرکت کننندگان در آن دستگیری و زندانی می شوند. چنان که تجمع کارگران همراه با خانواده هایشان در پارک لاله در روز کارگر امسال مورد یورش وحشیانه قرار گرفت و بیش از صد تن باز داشت شدند. آقای منتظری به این سوال پاسخ بدهند که آیا تصریح می کنند که زنان در با حجاب یا بی حجاب بودن آزادند و آزار و پیگرد زنانی که مایلند بی حجاب باشند ممنوع و خلاف شرع است یا نه؟ آقای منتظری می دانند که همین مساله حجاب اولین بهانه برای تحقیر گسترده و نقض حقوق شهروندان و آزار و اذیت آنان بعد از ملاخورشدن انقلاب ایران توسط خمینی بود. آقای منتظری آیا فتوا می دهند که در ایام ماه رمضان نباید مساله یی به عنوان «تظاهر به روزه خواری» سبب آزار و اذیت شهروندان شود؟ چون در واقع در روزه خواری هیچ تظاهری نیست. وقتی کسی گرسنه است یا میل به خوردن و آشامیدن دارد می خورد و می آشامد. تظاهر در کار بعضی به اصطلاح دیندارانی است که روزه دار بودن خود را امتیازی می دانند و به رخ دیگران می کشند و با برقراری ممنوعیتهای ویژه در این ماه برای دیگران، به مردم آزاری و نقض حقوق شهروندان می پردازند. البته من مخالفتی با این مساله ندارم که در ماه رمضان مثل سابق رستورانهایی که سالن آنها در دید و معرض عابران قرار دارد با نصب پرده یی یا رنگ کردن موقت شیشه ها جلو دیده شدن داخل سالن را بگیرند. در ایران به طور معمول مردم رعایت روزه داران می کنند و روزه داران بنا بر تجربه یی که ما در قبل از ظهور امام خمینی در ایران داشتیم، مزاحم «روزه خواران» نبودند و برای آنها قیافه نمی گرفتند، ولی آخر این چه دین و مذهبی است که آیت الله های آن بدون در نظر گرفتن ناراحتی و آزار و صدمه یی که به شهروندان می رسد، فتواهایی برای ممنوعیتها در زمینه های مختلف در ماه رمضان صادر می کنند. همین چند روز پیش آخوند متکبر ناصر مکارم شیرازی در سخنانی(2)از این که در ایام ماه رمضان آب سرد کن ها از ایستگاههای مترو جمع نشده بوده است انتقاد کرد. این آقا در گرمای تابستان در دفتر خود و زیر کولر نشسته و لابد هروقت هم به علت «سحر خیزی» چرتش می گرفته قیلوله می فرموده، توجه ندارد که در شهری مثل تهران با جمعیت 10 میلیونی (3)دهها هزار شهروند ایرانی که هر روزه به سرکارشان می روند بر می گردند ممکن است از سلامت کامل برخوردار نباشند و روزه نگرفته باشند و در گرمای تابستان تهران، نیاز به جرعه یی آب خوردن داشته باشند، به چه دلیل اینها باید با تصمیمات شمری دیگران دچار ناراحتی شوند؟ هر روز هزاران مسافر به این شهر شهر بزرک وارد و از آن خارج می شوند که روزه گرفتن برایشان تکلیف نیست جرعه آبی را در تابستان گرم تهران در ایستگاههای مترو برای آنان حرام کردن چه نستبی می تواند با فهم و شعور و انسانیت داشته باشد؟ محمد علی رجایی که یکی از مرتجع ترین و منفورترین کاگزاران این رژیم سرکوبگر و فرعونی بود، زمانی که نخست وزیر بود علاوه بر اجباری کردن نماز جماعت در اداره ها و دادن دستور متوقف کردن کار برای انجام آن در وقت نماز ظهر، در ماه رمضان ( که در سال 60 هم در تابستان بود) دستور داده بود آب سرد کن ها را در اداره ها جمع کنند. دوستی می گفت خانم حامله یی از همکارانش به خاطر گرما و نبودن آب سرد کن از یک سو و ترس از محکوم شدن به روزه خواری توسط جاسوسان کثیف انجمن اسلامی اداره، ناچار شده بود تشنگی را تحمل کند و همین مساله سبب شده بود که دچار ناراحتی بشود و از حال برود. بعد همکارانش به طور مخفیانه، یعنی طوری که کسی متوجه نشود، از دستشویی توالت لیوانی آب برای او برده بودند. آقای منتظری بفرمایند که آیا زنان حق آواز خواندن و برگزاری کنسرت عمومی را دارند یا نه؟ آقای منتظری و دیگران تا زمانی که صاحب این شهامت اخلاقی نشده اند که گذشته خود را به نقد بکشند و از مردم ایران به خاطر تحمیل نظام منحوس ولایت فقیه و همراهی و مشارکت در جنایات خمینی از مردم ایران عذر خواهی نکنند، و تا قبول نکنند که نظام دینی نه مناسب زمان و نه مناسب ایران است و نفع دین و مذهب در کنار کشیدن از سیاست است، اگر خیلی هم با حسن نیت باشند و بتوانند تغییرات مورد نظر خودشان را به ولی فقیه و پاسداران قلدر و سرکوبگرش به قبولانند، چند قدم طی نکرده باز هم همان محدویتها و همان تبعیضها را به بخش بزرگی از مردم ایران تحمیل خواهند کرد، که تاکنون شده است و داستان خودی و غیر خودی باز به نوع دیگری تکرار خواهد شد. دغدغه بزرک میرحسین موسوی در نامه یی که به مراجع نوشته است، حفظ ساختار همین رژیم منحوس پر تبعیض است که در راس آن دیکتاتوری با اختیارات نا محدود به اسم ولی فقیه قرار دارد و این در حالیست که نفع مردم و شرط ضروری گام برداشتن به سوی دموکراسی، شکستن همین ساختار و برچیدن بساط ولایت فقیه است که بر مبنای تفکر و بینش منحوس خمینی که به صراحت آن را در کتاب ولایت فقیه خود بیان کرده ، شکل گرفته است. در این تفکر و بینش، مردم صغیر هستند و باید ولی و قیّمی که ادامه دهنده حکومت رسول الله و جانشین امام معصوم است، بالای سر آنان باشد. نکته دیگری که در مکاتبه موسوی و منتظری عبرت آموز است این است که وی از این که «رسانه های دولتی اصرار دارند» او را « مسبب و محرک حوادث این چند ماهه معرفی کنند» و از این که پیشنهاد تقویت شبکه های اجتماعی را که او داده بود و ملهم از همان نظر ملا محسن فیض کاشانی استکه‏«در رساله الفت نامه غايت اكثر تكاليف‏ ‏شرعيه را، حصول محبت و الفت اجتماعى ذکر می کند»، شکوه کرده و یاد آور شده است که کسانی که « در بی انصافی مبالغه می کنند آن را نسخه سیا خوانده اند» در حالی که به نظر وی « می توانست نسخه یی از اسلام تلقی شود». در این مورد این نکته را باید به جناب ایشان و سایر یاران امام در دهه اول انقلاب که از عملکرد یک سویه و اتهام زنیهای رسانه های دولتی می نالند، یاد آور شد که این روشی است که خود شما ها که زیر عبای خمینی خزیده و مشیر و مشار و وزیر وکیل و مدیر اینجا و آنجا بودید و بیت المال و امکاتات کشور را برای انحصار قدرت به کار گرفتید، پی ریختید و سالها هر برچسبی برای لوث کردن منتقدان و معترضان به رفتار و عملکردهای مستبدانه و ضد مردمی خود زدید و هر خواست به حقی را با برچسب عامل و نوکر آمریکا و اسرائیل زدن به معترضان و کوبیدید آنان پایمال کردید. اکنون چند سالی است که این روش منحوس از سوی جناح غالب علیه خودتان بکار گرفته شده و می شود. در آن اوائل به قدرت رسیدن خمینی (زمستان سال 58) وقتی تشکلی از «شبکه های اجتماعی »آن زمان که سندیکای کار کنان خبر سازمان رادیو تلویزیون بود، عملکرد گماشتگان حاکمیت را در بکار گیرفتن انحصاری رسانه ملی رادیو تلویزیون و سانسور و تحریف اخبار مورد انتقاد قرار داد، انجمن اسلامی مرکز مربوطه - که مثل هزاران انجمن از این نوع در آن زمان هسته های ایجاد اختناق و گوش و چشمهای جاسوسی و تشکلهای پرونده سازی علیه کارکنان مبارز و بودند-، در اطلاعیه یی، با دروغ پردازی و برچسب زنی و نوکر آمریکا نامیدن کارکنان متعهد و مبارز عضو سندیکا، «اصرار»، داشت این صدای اعتراض و انتقاد در برابر نامردمی و آزادی کشی حاکمان تازه به قدرت نشسته را خفه کند و در آن زمان که جناب میرحسین موسوی گرداننده و سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی بود، نصف صفحه اول روزنامه را با تیتر درشت «نوکران آمریک کیانند» به درج آن اختصاص داد. حالا جناب ایشان از عمل کرد رسانه های دولتی و برچسب خوردن از سوی کسانی که در «بی انصافی مبالغه می کنند» شکوه می کند. بی انصاف تر و بی رحم تر از «امام خمینی» در تاریخ معاصر ایران که جناب موسوی در آغاز مناظره تلویزیونی با حاج محمود احمدی نژاد، به او درود فرستاد و تصریح که «هویت ما از اوست» در کسی نبوده است. او که خون دهها هزار فرزند مبارز و آزادیخواه و عدالتجوی ایران زمین و انسانهای شریف و بزرگی مثل شکرالله پاک نژاد و سعید سلطانپور و هزاران جوان و نوجوان دانشجو و دانش آموز و کارگر مجاهد وغیر مجاهد را به خاطر انحصار قدرت و اعمال ولایت بر مردم ایران به زمین ریخت. نمی خواهید از گذشته خود انتقاد و خمینی را محکوم و از مردم ایران عذر خواهی بکنید؟

منابع و توضیحات:

http://www.emruznews.com/ShowItem.aspx?ID=24343&p=11-

http://www.rokhdad.org/index.php?news=4852 - 2

3- جمعیت تهران بزرگ نیز به ۱۲ ميليون و ۱۵۰ هزار و ۷۴۲ نفر خواهد رسید. از این جمعیت ۱۰ ميليون و ۵۲۸ هزار و ۲۸۲ تن در تهران و يک ميليون و ۶۲۲ هزار و ۴۶۰ در حاشيه ی تهران بزرگ خواهند بود.

پ - 3 مهر 1388 – 25 سپتامبر 2009

http://iradj-shokri.blogspot.com

هیچ نظری موجود نیست: