۱۳۸۸ دی ۲۱, دوشنبه

مذهب علیه مذهب ( علی شریعتی )

Quantcast


4923

پدر ، مادر ؟

من نمی توانم او را بعنوان رهبربرای خود برگزینم من یک رهبر واقعی و حقیقی می خواهم که یک انسان زمینی باشد از جنس من نه یک انسان مافوق زیرا یک انسان مافوق به کارانسان نمی آید فضایل انسانی که تو ازعلی برایم نقل می کنی به درد من نمی خورد کسی که از دربسته وارد می شود و دشمنانش را با یک گوشه ی چشم ، سوسک می کند و در یک شب در هفت جا به میهمانی می رود برایم قابل تبعیت نمی باشد می گقتید یک مرتبه شخصی علی را به انتقاد گرفت و تبدیل به سگ شد و دیگری را تبدیل زن و او رفت ازدواج کرد و هفت بچهم زایید و بعد حضرت او را بخشید و او به حالت اول بازگشت .

می گفتی او وقتی در قنداق بود اژدهایی آمد که مردم شهر ترسیدند و گریختند اما اژدها به خانه ی ابوطالب رفت و علی دستهایش را از قنداق در آورد و او را دریداز آنجا نامش شد حیدر .
15

آری پدر ، مادر این حرفها را علمای شما نوشته اند مگر کتاب بحارو متهی الامال را عوام ننوشته اند ؟

این علی که شما وصفش می کنید همان رستم خودمان است که آرایش اسلامی اش کرده اید این علی شما به درد صوفیها یا پهلوانها و سمبل زورخانه ها می خورد پدرومادر ولایتی که تو به آن معتقد بودی چه بود ؟ ولایتی که تو به من نشان دادی این است که ، اولا چه رابطه ای بین خدا وعلی در خلقت است که آن به من مربوط نیست ثانیا محبت علی یک اثر شیمیایی روی آدم دارد که اگر کسی مملو از بدی و بدکاری باشد تمام آن بدیها به نیکی تبدیل می شود و طبق تفسیر علمای شیعه در سوره ی فرقان آیه ی هفتاد گفتی هر کس محبت علی را داشته باشد هر چند معصیت کرده باشد در دل بهشت جای دارد و اگر علی را دوست نداشته باشی در آتشی ولو مطیع خدا باشی .

عصیان بر خدا یعنی چه ؟

یعنی عصیان بر مردم ، ستم وخیانت ، تجاوز به حقوق دیگران این ولایت توست اما من به دنبال ولایتی می گردم که مرا از ولایت جور ، انحراف و فساد نجات دهد .

اما پدر ومادر من به دنبال یک امامتی می گردم که امروز به کار انسان و سرنوشت شوم او بیایید یک رهبری ای مبتنی بر عدالت و مبتنی بر آزادای و انسانیت . اینهاست و خیلی چیزهای دیگر امثال اینها که تو بنام دین و بنام تشیع و بنام این شخصیتهای بزرگ به ما تبلیغ می کنی و نشان می دهی. اسلام دین انسان است و من معتقدم که تشیع یک فرقه ی مذهبی خاص در برابر فرقه های دیگر اسلامی نیست سنی و شیعه به شکلی که امروز در آمده است در اسلام نیست که معنای اسلام را در خود گنجاده باشد و به چند چیز دیگر اصول دین جدا و اصول مذهب جدا ، اسلام سه اصل و شیعه دو اصل اضافی نه، تشیع همان اسلام بوده است و دیگر هیچ ، تشیع یک نوع فهمیدن اسلام بوده است چگونه فهمیدنی ؟ فهمیدن مترقی و ضداشرافی و ضدنژادی و ضد طبقاتی و ضدحاکمیتی اسلام ، تشیع نهضتی بوده است که درآغاز در برابر انحراف مسیر اجتماعی و روح و جهت و بینش حقیقی مکتب اسلام ایستاد و از نفوذ آگاهانه و ناآگاهانه ی عناصر نژادی و طبقاتی و اشرافی و سیاسی وفکری ضد اسلام مانع شد و کوشید تاسنت پیامبر را در برابراحیای سنتهای جاهلی نگاه دارد .

علی که اسلام مجسم است به فرزندش زنهار می دهد : که پسرکم از فقر به خدای پناه جوی ، که فقر ناقص کننده ی دین و دهشت زای عقل است و عامل نفرت و بغض .

پس آن مذهبی که در فقر و بدبختی رشد می کند ، مذهب ما نیست ، آن یک ریاضت کشی فردی و صوفیانه ی هندی و مسیحی است زیرا اسلام در عزت و ثروت و در قدرت و درجهاد وجود دارد زیرا نظام اقتصادی علی اقتصادی برابر و مطلق او می باشد . حق در زبان علی به معنای قدرت نیست ، حتی به معنای حکومت علی وحق علی نیست که دیدم به سادگی از آن گذشت ، بلکه حق به معنی حق مردم است ، همان گونه که علی می گوید : درنظام من ، پوست جوی را از دهان موری نمی توان گرفت . هر انسانی در حکومت من با انسانی دیگر برابر است : اگر مسلمان است در ایمان و اگر مسلمان نیست در انسانیت ، باتوای مالک ، برادر است .

در تشیع ، خدا عدل است ، به این معنی که جهان بر پایه ی عدل است . چون خدا خالق این جهان است و هستی تجلی او ، و نظام هستی تجلی اراده ی اوست ، یعنی عدل یک جهانبینی است ، یک صفت خدایی است جامعه ی که براساس عدل نیست جامعه ی بیمارگونه ی ضد شیعی و ضد مذهبی است زیرا عدل زیر بنای وجود ، طبیعت ،جامعه و روابط انسانهاست .

25mohbeirut4
تو ای برادر و خواهر روشنفکرم و مترقی ومنطقی و بیزارشده ازمذهب: خداوندی را که تومی گویی واضع دینی است که بشریت راتخدیر می کند،و از مسولیت شخصی بازمی دارد و انسانهارا وادار می کند که نظرکنند و به او تملق گویند،خدای اسلام نیست.

هیچ نظری موجود نیست: