داریوش افشار |
یکی از مهمترین شاخص هائی که از 22 بهمن امسال بدست آمد، ارزیابی توان تدارکاتی جنبش و خیزش کنونی مردم در راه سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی میتواند باشد. همه میدانیم که "رهبران" جنبش موسوم به "جنبش سبز" مانند آقای کروبی، نهایت سعی و تلاش خود را کردند تا مردم به ستوه آمده از این سیستم حکومتی را به آرامش و "راهپیمائی آرام و با صلابت" در 22 بهمن دعوت کنند. بعبارتی دیگر، ایشان با زیرکی خاصی تلاش کرد تا هرچه بیشتر با حضور توده های وسیع در صفوف راهپیمائی، مشروعیّت از دست رفتۀ جمهوری اسلامی چه در انظار داخلی و چه جهانی را ترمیم کرده و اینطور وانمود کند که علیرغم خیزش توده های ملیونی بر علیه این سیستم حکومتی، و علیرغم تمامی جنایاتی که این رژیم فقط در طول این 8 ماه گذشته انجام داده، جمهوری اسلامی را هنوز، مورد تأئید اکثریت ایرانیان به انظار جهانی معرفی کند. ایشان و دیگر رهبران "جنبش سبز" مانند میر حسین موسوی همواره بر بقای حکومت اسلامی تأکید داشته اند و هم از قانون اساسی ارتجاعی آن حمایت کرده و میکنند و هم وفاداری خود را به ولی فقیه منفور بارها و بارها نشان داده و تکرار کرده اند. ایشان بارها مخالفت خود در درون این سیستم حکومتی را با شیوه های اداری این نظام مطرح کرده اند و هیچگاه کلیّت و ماهیّت ضد مردمی آنرا به زیر سوأل نبرده اند. برخی رهنمود های خارج کشوری هم از طرف "آپوزیسیون خارج کشور"، مخالفان این نظام را دعوت به "رخنه" در درون صفوف بسیجی ها و لباس شخصی های تا به دندان مسلح کردند تا در "یک لحظۀ مناسب" بیرق های خود را بیرون کشیده و شعارهای ضد حکومتی سر بدهند و با این ترتیب نیروهای سرکوب را به اصطلاح "غافلگیر" کنند. تلاشی عبث و بیهوده که از همان اوّل هم میشد ناکارآمد بودن و غلط بودن آنرا حدث زد چرا که چطور ممکن است که نیروئی با دست خالی درمیان و درون نیرو های مسلح و جنایتکار با پلاکارد و یا "شال سبز" به جنگ چماق و اسلحۀ گرم برود؟ آیا این میتوانست چیز دیگری بجز فریب توده ها با آب و رنگی "آپوزیسیون مأبانه" باشد؟ آیا در عمل، این به اصطلاح "تاکتیک"، باعث منفعل شدن آنان در میان صفوف دشمن نشد و در عوض به تعداد آنها در پیش روی رسانه ها و خبرنگاران داخلی و خارجی اضافه نکرد؟ آیا پیش بینی این واقعیّت و پیامدهای آن، پیش از به انجام رساندن آن قابل حصول نبود؟ آیا بهتر نبود که نیروهای مخالف رژیم تظاهرات خود را در دیگر مناطق شهر (و نه میدان آزادی که رژیم از پیش تدارک دیده بود) برگذار میکردند تا هم صفوف مخالفین بوضوح تمیز داده میشد و هم نیروهای سرکوب را پراکنده میکردند؟! آیا بهتر نیست تا ما از تمامی این حوادث برای پیشبرد مبارزاتمان در آینده درس بگیریم و به تجربیات بدست آمده در آینده جامۀ عمل بپوشانیم؟ اینها همه ترفندهائی بودند تا جنبش و خیزش کنونی مردم را در 22 بهمن امسال که میتوانست و میرفت تا به یک نقطۀ عطف سرنوشت ساز تبدیل شود را خنثی کنند. با این وجود امّا، تظاهرات پراکنده و درگیریهای متعدد مردم در اجتماعات مختلف و در نقاط گوناگون پایتخت و شهرستانها، تمامی تبلیغات رژیم و ترفندهای "اصلاح طلبان" را تا درجات بالائی خنثی کردند. این خود اثبات میکند که چنانچه مخالفین حکومت حضور در میدان آزادی را بکلأ بایکوت کرده بودند و در عوض در دیگر میادین و مراکز شهرها بطور منسجم و با ابعاد ملیونی و با مطرح کردن شعارهای خود و بالابردن پلاکاردهای خود حضور میافتند، کدامین ضربۀ مهلکی را بر پیکر این رژیم در سالروز تولدش نثارش میکردند. از سوی دیگر، تمامی شواهد از قبیل عکسها و فیلمهای روز 22 بهمن نشان بر این دارند که با تمامی مخارجی که رژیم متحمل شد و با در دست داشتن تمامی اهرمهای تبلیغاتی و مالی و فشارهای حکومتی در به میدان کشیدن کارگران و کارمندان و معلمان و دانش آموزان مدارس و...و... باز هم نتوانست جمعیّتی را که در نظر داشت بمیدان بکشد. عکسهای 22 بهمن امسال را با عکسهای 25 خرداد یعنی اولّین روزهای آغاز خیزش کنونی در میدان آزادی مقایسه کنید. تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل! واقعیّت این است که برای اولیّن بار پس از گذشت 31 سال از حاکمیّت ننگین جمهوری اسلامی، تمامی رسانه های جهانی، خبرهای مقابلۀ مردم با این رژیم را در جشن سالگرد تأسیسش مخابره کردند. تمامی رسانه ها تا آنجا که نگارنده مشاهده کرد، اخبار برگذاری سالگرد 22 بهمن امسال رژیم را توأم با تظاهرات ضد حکومتی رژیم و سرکوب مردم از طرف نیروهای رژیمی مخابره کردند. برخلاف سالهای پیش، رهبران کشورهای غربی منجمله ملکۀ انگلستان، اینبار پیام تبریکی در "روز ملّی ایرانیان" بمناسبت فرا رسیدن 22 بهمن به تهران مخابره نکردند! بنابر این، از این پنجرۀ دیدگاه، 22 بهمن امسال یک موفقیّت مهم و اساسی بحساب میاید. از سوی دیگر امّا، درس دیگری که باید آموخت اینست که جنبش سرنگونی طلب، یعنی تمامی افراد و عناصر و گروهها و سازمانهائی که اولین پیش شرط رسیدن به سعادت و برقراری یک نظم انسانی در ایران را در سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ارزیابی میکنند، میبایستی حول محور خواسته های مشخّص جنبش سرنگونی متشکل شوند. خواستۀ آزادی در تمامی شئونات، برقراری عدالت و رفاه اجتماعی و استقلال، و در کل، اسقرار یک نظم نوین که سعادت تک تک شهروندان ایرانی را تضمین کند، تمامی اقشار به ستوه آمده، یعنی کارگران و دهقانان، کارمندان و دانشجویان و دانش آموزان و دیگر اقشار پائینی و متوسط را در بر میگیرد. باید مکانیسمی وجود داشته باشد تا تمامی این اقشار را با اعتراضات روزمره به میدان بکشد و خود جوشی اعتراضات را کانالیزه و هدفمند کند. این مکانیسم لزومأ در یک نقطه میتواند متمرکز نباشد. برای مثال، کارگران کارخانه ها و تأسیسات صنعتی و یا خدماتی، میتوانند کمیته های مخفی اعتصاب و تظاهرات خود را بوجود آورده و در مقاطعی که خواسته های جنبش اقتضا میکند، در پیشبرد اهداف جنبش با اعتصابات خود به آن بپیوندند و یک یک سنگر های مبارزاتی را فتح کنند. در مورد کارمندان و شاغلان و دانشجویان و معلمان و تمامی اقشار مختلف جامعه به همین منوال. منتظر ماندن برای هر مناسبتی برای برگذاری تظاهرات خیابانی اگر چه یک شرط لازم است، امّا برای سرنگونی این رژیم تا به دندان مسلح کافی نیست. 22 بهمن، مادر تمامی این مناسبتها بود و بخوبی نشان داد که پراکنده بودن و صرفأ خیابانی بودن این جنبش، ضامن موفقیّت آن نخواهد بود. اگر چه گروههای مختلف مردمی تدابیر خود را در درون خود قبل از هر حرکتی رقم میزنند و برنامه های خود را تنظیم میکنند، امّا این تدابیر میبایستی درراستای حرکات عمومی تری قرار بگیرد که برای مثال شامل حرکات اعتصابی دیگر طبقات و اقشار مانند کارگران و کارمندان و غیره میشود. توانهای تدارکاتی این خیزش عظیم توده ای را میبایستی با پیوستن دیگر طبقات و اقشار اجتماعی که خواهان تغییرات ریشه ای در راستای بهبود زندگی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی خود هستند ارتقاء داد تا بتوان تکلیف این رژیم را با چند حرکت هدفمند عمومی یکسره کرد. هر چه جنبش به جلوتر میرود، پخته تر و آماده تر میشود. با ارزیابی از تمامی حرکاتمان و یاد گیری از اشتباهاتمان، و بازنگری به آنچه که گذشته است، با تجربه تر و مجرّب تر میشویم. جنبش موسوم به "جنبش سبز" در درون خود، خود را پالایش میدهد و چهره و نیّات "رهبران سبز" را چه در داخل و چه در خارج آشکارتر و آشکارتر میکند. مردم بستوه آمده ابزارهای مبارزاتی خود را هر روز بهتر از روز پیش شناسائی میکنند و در عمل با تکیه به نیروی لایزال خود تدبیرهای کارسازتری را پیدا میکنند و میروند تا طومار ننگین این رژیم ضد بشری را در هم بپیچند. سایت دیدگاه داریوش افشار 14 فوریه 2010 |
۱۳۸۸ بهمن ۲۶, دوشنبه
ز 22 بهمن 1388 چه آموختیم؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر