۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

چهار کلمه از يک چروک خورده سپيد موی به همرزمان جوان و سبز

نوشته ای به قلم يکي از اعضای حقوقدانان جنبش سبز مردم ايران


دوستان!


از اينکه پس از حدود هشت ماه پيروزي پياپي در جنگ با استبداد سياه و تلاش براي بدست آوردن آزادي هاي بديهي انساني، يک بار کارها آن طور که انتظار داشتيد به پيش نرفت دلخوريد؟ پس اجازه دهيد از ميان يک دنيا مطلب براي گفتن، چند نکته کوتاه را برايتان تعريف و عرض کنم:

1) شخصاً به ياد مي آورم در سالهاي 56 و 57 حرکت مردم حداقل دوبار دچار افت شد: يک بار پس از سرکوب هفده شهريور که مردم را براي چند روز دچار شوک کرد و عملا با شروع زمزمه اعتصابات به ويژه در آموزش و پرورش مردم به تدريج از شوک درآمدند. بار دوم هنگام گسترش استقرار نفربرهاي زرهي در سطح شهر هاي کوچکتر و دستگيري هاي برخي از سازماندهان راهپيمايي ها در اواخر آبان و اوايل آذر 57 بود که آن هم با چند حرکت متوالي مردم خنثي شد و مدتي بعد جنبش مردم، خوب يا بد، به نتيجه رسيد.

2) پس از انقلاب سرکوب نيروهاي مخالف حکومت از اوايل سال 59 شدت گرفت و تا پايان سال 61 تعداد کثيري از اين نيروها در خيابانها کشته يا دستگير و در زندانهاي مخوف حکومت گروه گروه به جوخه هاي اعدام سپرده شدند و اين روند با شدت کمتر، تا سال 64 ادامه يافت. سرخوردگي نيروهاي رنگارنگ مخالف حکومت به ويژه به دليل عدم همراهي عده کثيري از مردم که به هر دليل، به حکومت گرايش داشتند يا حداقل منفعل بودند، باعث شد عده اي از باقيماندگان به خارج از کشور مهاجرت کنند، عده اي از اين مبارزان سابق به دنبال زندگي روزمره خود بروند و بعضاً به طور خودآگاه يا ناخودآگاه در فعاليت هاي اقتصادي خود، نهايت بي اخلاقي را به خرج دهند تا بلکه احساس “خسران” خود را کاهش دهند. اما عده کمي هم پاشنه ها را ورکشيده و مبارزه اي حساب شده و طاقت فرسا را براي مبارزه با جهل آغاز کردند و در محل کار، تدريس و امثال آن به روشنگري و آموزش نيروهاي بالقوه مبارز اقدام نمودند. وه که چه پوست کلفتي داشتيم که با صبوري حيرت آور اين کارها را کرديم و خم به ابرو نياورديم گرچه روزگار آثار آن را در چين و چروک صورت و سپيدي موي اکثر ما بر جاي گذاشته است.


دوستان!


نمي دانم پراکنده بودن تظاهرات 22 بهمن تماماً تحت تاثير ممانعت ها و سرکوب هاي حکومتي بود يا به دليل راهنمايي هاي نادرست برخي از “چهره ها” در اتخاذ تاکتيک هاي غلط. نمي دانم اين راهنمايي ها از ناپختگي آن افراد بود يا از روي عمد و سوء نيت آنها، و يا شايد اينکه اصولاً به اين دليل بود که مبارزه و کارزار بگير و نگير دارد. به هر حال هر چه که بود ضرورت يادآوري چند نکته را گوشزد کرد:

اول؛ به نظر مي رسد برخي از همرزمان جنبش آزادي خواهي امروز ايران، از تجربه و نيز برد باري کافي برخوردار نيستند. تجربه لازمه حرکت هاي اجتماعي، آن هم در مبارزه با ديو سياه استبدادي است که سالهاست مشغول تنوره کشيدن است. اين همان ديو سياهي است که مشروعيت و پايگاه های داخلی و خارجی خود را از دست داده و نسبتاً به سرعت در حال نابودي است.

دوم؛ تظاهرات پراکنده 22 بهمن با در نظر گرفتن مجموعه شرايط، حداقل اين را نشان داد که جنبش ادامه دارد. اگر عده اي از مردم، به قول برخي از دوستان، به “شمال” رفتند دليل دارد. دليل آن اين است که جنبش نياز به تغيير تاکتيک و تنوع در روش هاي مبارزه دارد تا مردم مؤثر و نتيجه بخش بودن اين مبارزه را باور کنند و منفعل نشوند. سلسله تظاهرات، ماموريت خود را تا اينجا خوب انجام داده و اکنون به تاکتيک های متناسب با رشد کمی و کيفی جنبش نياز است.

سوم؛ جنبش سبز، جنبشي است که رهبري همه جانبه ندارد و کمي بي برنامگي در آن طبيعي است. بي انصافي است اگر اين همه دستآورد ماههاي اخير از جمله عريان کردن و نشان دادن عدم مشروعيت دولت کودتا و حکومت اسلامي، ريزش بي سابقه نيروهاي طرفدار آن، ايجاد تدريجي سازماندهي در سطوح مختلف جنبش و ساير موارد را در مقابل تنها يک روز جور در نيامدن کارها (در قالبی که اغلب تصور مي شد) ناديده بگيريم.

چهارم؛ وجه سياسي جنبش آزادي خواهي مردم در حال پيدا کردن يک يار جديد و وزين است و آن چيزي نيست جز مطرح تر شدن تدريجي خواسته هاي صنفي و اقتصادي مردم و پيوستن کارمندان، کارگران و ديگر هم ميهنان به صفوف جنبش آزادی خواهی ايران. از هم اکنون تک تک ما براي فراهم کردن زمينه اعتصابات پراکنده و بدنبال آن اعتصابات عمومي، فلج سازي کامل دولت کودتا در محل کار خود از هر طريق ممکن و ساير روش هاي مبارزه، بطور انفرادي يا جمعي برنامه ريزي کنيم. منتظر ابلاغ ابتکارات نباشيم.


تا سرنگوني دولت قداره بندان و چاقوکشان غارتگر، به طور مداوم به مبارزه بي امان خود ادامه دهيم.


م.ن.
يکي از حقوقدانان جنبش سبز مردم ايران
بيست و دو بهمن

هیچ نظری موجود نیست: