تابلوی مونالیزای انقلاب 57 !(روزنامه کیهان / 25 بهمن 1357)
عکس بزرگ صفحه نخست کیهان ، 25 بهمن 1357 ؛ زن مبارز انقلابی ، بدون حجاب اسلامی ، با اسلحه ای در دست بر بلندی ایستاده و انگشتانش را به نشانه ی پیروزی بالا آورده است . دو انقلابی دیگر نیز در اطراف او پیروزمندانه ایستاده اند . نمی توان به یقین رسم و آئین این سه تن را دریافت ، اما تصویرشان از هزارتوی این سالها ، رازآلوده و معماگونه در پیش چشمانمان می دود. برای من ، این تصویر ، تابلوی مونالیزای انقلاب 57 است . حالات چهره و رفتار این انقلابیون که به ظاهر در کالبد بی جان تصویری رنگ و رو باخته آرام گرفته اند ، اما استعاره های بسیاری در خود جای داده اند ؛ آنچه که رولان بارت از آن به « سیمای ناخواسته » تعبیر می کند . رازآلودگی این تصویر ( درست بسان رازآلودگی انقلاب 57 ) از ناخواستگی اش برمی خیزد ، از تصویر زنی پیروزمند با موهای آشفته در هوای سرد انقلابی آن روزها !
بارت جمله ی غریبی دارد : « روزگار عکس ، روزگار انقلاب ها ، منازعات ، ترورها و انفجارها هم هست ؛ یک کلام ، روزگار هر آنچه بالاندن و به ثمر رساندن را به هیچ می گیرد و انکار می کند » این تصویر را که می دیدم ، یاد این انکار افتادم . « انکار » ، نوعی ناآسودگی ناباورانه است ، آنچنان که در چهره ی این سه مبارز انقلابی می بینیم . چهره های بی لبخند ، خیره ، مصمم اما یاس آلود ، با چشم های نیم باز بسته !
می گویند که چاپ این تصویر در روزنامه ی کیهان ، خشم آیت اله خمینی را برانگیخت . اولین خشم ؛ چرا که این ، تصویر زوال یک انقلاب بود ، تصویر یک آغاز بی سرانجام و به ثمر نارسیده ! آن موهای پریشان ، آن چهره های خیره و ناباور ، آن خطوط چهره های در هم رفته ، آن حس کرختی به هنگام پیروزی ؛ این ها همه ، انکار تصویر پیش ساخته ی یک انقلاب بود …. و روزنامه ی کیهان ، دیگر چنین تصویری بخود ندید ، چرا که این انقلاب ، انکار را برنمی تابید ،که زن را برنمی تابید ، که تصویر را برنمی تابید !
براستی نمی دانم این سه تن که بودند و چه سرنوشتی یافتند ، اما مهم آن بود که انقلابی بودند ، انقلابیونی که مواجهه ی هرباره ی تصویرشان ، به تجربه ای غمبار بدل می شود .
این را هم ببینید : تابلویی از اوژن دلاکروآ Liberty Leading the People
نوشته شده در بازخوانی تاریخی, هنری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر