میلاد مختوم |
در اینکه رژیم جمهوری اسلامی، رژیمی ستمگر و غاصب است و در تمامی زمینه ها حقوق بنیادین مردم ایران را وحشیانه غصب کرده است و در زیر سایه سرکوب و اختناقی قرون وسطایی به حیات کثیف خویش ادامه می دهد، جای هیچ شکی نیست. موضوع یادداشت امروز، روشنگری در مورد تلاش جناح ها و دسته جات رنگارنگ رژیم در جهت غصب یکی دیگر از سنگرهای مردم، یعنی سنگر اپوزیسیون است. تلاشی مذبوحانه و خبیث، که سنگ بنای آن به صورت گسترده و تهاجمی در دوره آخوند خاتمی شیاد گذاشته شد و اینک رژیم پا به گور آخوندی، برای رهایی از آتش خشم انقلابی مردم اسیر و نجات خود از سرنگونی، با کمک های آشکار جهانخواران و امداد های غیبی سربازان گمنام خود (و برخی البته نه چندان گمنام) در حال بهره برداری از آن است. به دنبال این پروژه اطلاعاتی بود که آخوند خاتمی، در شرایطی که بر منبر ریاست جمهوری نظام تکیه زده بود و اکثریت نمایندگان مجلس آخوندی را هم در پشت سر خودش داشت، از طریق جارچیان بیت ولایت، به عنوان رهبر اپوزیسیون هم، به خورد ملت داده می شد. معجزه ای که تنها در سرزمین عجایب نظام ولایت فقیه می توانست بوقوع بپیوندد، زیرا تا پیش از آن در هیچ کجای دنیا، رئیس جمهور و رهبر اپوزیسیون در وجود یک نفر خلاصه نشده بود. به دنبال رسوا شدن آن پروژه و تو زرد درآمدن خاتمی رستم صولت افندی پیزی برای پیروان سرخورده اش، رژیم آخوندی فضا را برای از رو بستن دوباره شمشیر مناسب دید و در گرماگرم باندبازی های دجالگرانه آخوندی، پاسدار هزار تیر احمدی نژاد سر بر آورد و بر منبر ریاست جمهوری نشانده شد.
انباشت و خطر انفجار خشم مردم
یکسره شدن هیولای جمهوری اسلامی پیامدهای خاص خودش را داشت. از جمله اوج گیری مجدد سرکوب های ددمنشانه و ضد بشری در ابعادی گسترده تر از پیش در داخل و به طور همزمان جاه طلبی های رژیم در منطقه در جهت گسترش ایده ویرانگر ولایت فقیه و سوءاستفاده از شرایط بحرانی کشورهای همسایه برای برپایی دستگاه ارتجاعی خلافت و در عین حال تضمین بقای نظام از طریق پروژه دست یابی به تسلیحات هسته ای. این سیاست از یک سو، موجب انزوای هر چه بیشتر رژیم جمهوری اسلامی در جوامع بین المللی و بخصوص در میان کشورهای منطقه گردید و از سوی دیگر، باعث اوج گیری جنبش اعتراضی مردم به ستوه آمده و ملموس شدن خطر سرنگونی برای دست اندرکاران رژیم ولایت شد.
خاموش کردن آتش با آتش
در چنین شرایطی بود که زنگ خطر سرنگونی به صدا درآمد و پرده دوم اپوزیسیون سازی به روی صحنه آورده شد. گردانندگان رژیم که از تجربه شکست خورده دوران خاتمی درس عبرت گرفته بودند، این بار از کیسه مارگیری خود، فرد بزدل و بریده ای مانند موسوی خامنه را، که عنوان "نخست وزیر محبوب امام" را نیز یدک می کشید، برای اجرای نقش در آوردند و به میان معرکه انداختند، تا آتشی بر افروزند برای فرو نشاندن شعله های سرکش آتش خشم مردم. الزامات تبلیغاتی کار را هم به یاری فوجی از افراد وابسته، که در طول سه دهه حکومت در پهنه های مختلف پرورانده و در اقصا نقاط جهان پراکنده بودند، پیشاپیش تدارک دیده بودند. طبق این سناریو، که یک سری از کارگردانان گلخانه ای صاحب نام هم در آن به نقش آفرینی برای ولی نعمت شان دعوت شده بودند، موسوی به شیوه ای پر سر و صدا و در برابر دوربین های تلویزیونی و شبکه های اینترنتی، به عنوان قربانی تقلبات گسترده انتخاباتی معرفی شد و به مرور زمان ردای سبز "رهبر اپوزیسیون مغضوب ولایت" را بر تن او دوختند. در عین حال سیل تبلیغات گسترده ایی بر علیه احمدی نژاد، به عنوان تنها عامل تمامی کشتارها، سرکوب ها و ویرانی های سی سال حکومت جهل و جنون و جنایت جمهوری اسلامی، به جریان افتاد. اگر چه بدنام کردنِ رسوا ترین، جنایتکار ترین و کریه ترین چهره کنونی جهان سیاست، پاسدار هزار تیر احمدی نژاد، کار چندان سختی نبوده است، اما جا انداختن افرادی همچون موسوی و کروبی، که خود سال های متمادی در تمامی جنایات رژیم قرون وسطایی سهیم بوده اند، به عنوان "رهبران برجسته اپوزیسیون" کار شاقی است که بدون شک دست اندرکاران رژیم را شایسته بی بدیل مدال پستی و رذالت می سازد. بی خود نیست که جارچیان خجول رژیم در خارج از کشور، حتی با افتخار از مقبولیت این اپوزیسیون کذایی نزد استعمارگران و جهانخواران دم می زنند!
الگوی جنگ ضد میهنی
اپوزیسیون کذایی پیرو ولایت درست مانند جنگ هشت ساله ضد میهنی، برای رژیم نعمت و برای ایران و ایرانیان فلاکت است. بدون شک تجربه میر حسین در زمانی که جوانان مردم را طعمه تنور جنگ می کرد، در گزینش او برای غصب سنگر اپوزیسیون، نقشی اساسی داشته است. همان طور که جنگ ضد میهنی سرپوشی بود برای اختناق و سرکوب وحشیانه اپوزیسیون واقعی، حضور تبلیغاتی "اپوریسیون کذایی پیرو ولایت" نیز مستمسکی شده است برای کشیدن عبای سبز چرکین سیدی بر خواسته های راستین مردم مبنی بر سرنگونی تمام عیار رژیم خونریز آخوندی. در شرایطی که مردم عکس های منحوس خمینی دجال را در خیابان ها به آتش می کشند، سران اپوزیسیون کذایی شمایل کریه او را بر سفره هفت سین می گذارند و یا در زیر سایه آن و در برابر بیرق عنکبوت نشان شان برای معلمان و کارگران شر و ور می بافند.
اپوریسیون تحت الحمایه
آخوند کروبی در مصاحبه با مجله آلمانی اشپیگل، به عنوان رهبر برجسته اپوزیسیون می گوید که رژیم برای حفاظت از جان او چهارده محافظ گماشته است. او در این مصاحبه در عین اعتراف به تنها بخش کوچکی از بلاها و مصیبت ها و محرومیت هایی که رژیم در حق مخالفان اعمال می کند، با اعمال تحریم ها بر علیه رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی مخالفت می کند! آخوند خمینی صفت برای به در بردن کل نظام آخوندی از تیر رس مردم، با وقاحت تمام از "حکومت دینی دکتر احمدی نژاد" حرف می زند و با حرارت از قانون اساسی نظام، که ناقض تمامی اصول شناخته شده انسانی و حقوق بنیادی بشر است، دفاع می کند. قبله آمال این شیخ بی مایه، برکناری احمدی نژاد است و بس. او می خواهد به دنیا وانمود کند که با رفتن احمدی نژاد، تمامی مشکلات مردم ایران با اجرای قانون اساسی همین رژیم حل می شوند. میر حسین هم در زیر تصویر کریه امام دجالش، در حالی که با دجالگری روز جهانی کارگر را با سالروز به درک واصل شدن آخوند مطهری به بهانه روز معلم، جوش می زند، خواسته های جنبش سبز را "برگشت به قانون اساسی"، که در قاموس ارتجاعی او "میثاق ملی" خوانده می شود، معرفی می کند. این اپوزیسیون کذایی با بهره برداری از امکانات و تحت حمایت های همه جانبه رژیم آخوندی در تلاشی مذبوحانه برای نجات رژیم از سرنگونی است و از هر جهت برای رژیم نعمت و برای مردم ایران و میهن عزیزمان مصیبتی بزرگ است. باید سنگرهای اپوزیسیون را از وجود منحوس پیروان خمینی، تحت هر نام و عنوانی زدود.
میلاد مختوم 2 مه 2010
" سایت دیدگاه"
|
۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه
نعمت اپوزیسیون کذایی پیرو ولایت برای رژیم غاصب حقوق ملت
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر