۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه

رهبران غرب، جبون تر از آنند که به نجات جان آدميان بيانديشند


رابرت فيسک
برگردان: محمد علی اصفهانی




رابرت فيسک، روزنامه نگار پرآوازه، و گزارشگر ويژه ی روزنامه ی معتبر اينديپندنت انگلستان در خاورميانه، ۲۴ ساعت بعد از جنايت اخير دولت نژادپرست، بنيادگرا، و نسل کش اسراييل، يادداشت کوتاهی در شماره ی اول ژوئن اين روزنامه نوشته است که ترجمه ی آن را در اينجا می آورم. همراه با يک پرسش و پاسخ ساده:

آيا می توان آميزاد بود ـ ايرانی و خاورميانه يی و غيره پيشکش ـ و باز هم شانه يی بالا تکاند و از کنار فاجعه عبور کرد و در همان حال از جهان معاصر خواست که نسبت به آنچه مشابهان حاکمان اسراييل، در اين سو تر ـ در سرزمين ما ـ بر سر ندا ها و سهراب ها و ترانه ها و اشکان هايمان می آورند، با ما همدردی کند؟
البته که می شود. چرا نشود؟ همراهی با قربانيان تجاوز و کشتار و سرکوب، جاده يی يکطرفه است. اينطور نيست؟ ای مردم جهان! ای خاورميانه يی ها! از ما حمايت کنيد. ولی به درک اسفل که فلسطينی ها را اسراييل می کشد. ولی به درک اسفل که بيش از يک سال و نيم است که اسراييل، علاوه بر انواع محاصره های ديگر تمام مردمان فلسطين به طورعام، به طور خاص، يک و نيم ميليون انسان ساکن يک نوار کوچک ۳۵ در ۱۰ کيلومتری را که روی هم تل انبارشان کرده است، از ابتدايی ترين مواد غذايی و درمانی نيز محروم ساخته است، و ذره ذره دارد جانشان را می ستاند...

بر خلاف آنچه خوش رقصانی چند مدعی هستند، هم ساکنان اين کشتی (چنان که در نوشته ی رابرت فيسک خواهيم ديد) ، و هم ساکنان ديگر کشتی های کمک رسانی از اين نوع به غزه را پاسيفيست ها و صلح طلبان سراسر جهان، از جمله يهوديان نجات يافته از هولوکاست تشکيل می دهند.

اما اين يکی را راست می گويند اين به فغان آمدگان از هوشياری و بيداری اهل قلم و اهل انديشه و اهل مبارزه ی سرزمين اسير ما! کاملاً درست است اين يکی حرفشان که: هدف، غير از امداد رساني، و پيش از امدادرسانی و بيش از امدادرساني، سياسی است: تحميل اين واقعيت بر دولت نژادپرست بنيادگرای نسل کش که:
ـ ما تو را در سياست خفه کردن مردم فلسطين، و قتل عام تدريجی مردم غزه به چالش می کشيم؛ و ـ اگر بتوانيم ـ اين سياست تو را شکست خواهيم داد.
ـ ما می کوشيم تا شکست سياست نسل کشی را به تو تحميل کنيم.
ـ و ما می دانيم که سفلگانی که در جستجوی نظر لطف و مرحمتی از سوی تو، در کمين معترضان به تو و به قتل عام های تو و به اشغالگری های تو نشسته اند، و به طمع تکه استخوانی که شايد روزی به سويشان پرتاب کنی (يا شايد هم پرتاب کرده ای) آب از دهانشان جاری است، فوراً، حتی به خاطر مقابله با انتشار يک اعلاميه ی ساده و چند سطري، به تکاپو خواهند افتاد و بر سر ما و حاميان ما بانگ بر خواهند آورد...
بگذرم. که سخن چون بدينجا رسيد «جف القلم».
۱۴ خرداد ۱۳۹۹

رهبران غرب، جبون تر از آنند که به نجات جان آدميان بيانديشند


رابرت فيسک

اينديپندنت
اول ژوئن ۲۰۱۰

آيا اسراييل، کنترل موقعيت خود را از دست داده است؟ جنگ ۲۰۰۹ ـ ۲۰۰۸ غزه (با هزار و سيصد کشته)، جنگ ۲۰۰۶ لبنان (با هزار و شش کشته)، و ديگر و ديگر...

و حالا هم: کشتار سی و يک ماه مه دوهزار و ده.
آيا از اين پس، ديگر جهان، خودسری های اسراييل را تحمل نخواهد کرد؟
اشتباه نکنيم! کافی است نظری به عکس العمل آبکی کاخ سفيد بياندازيم که طبق آن: «حکومت اوباما مشغول اين است که شرايطی که منجر به اين فاجعه شده است را بفهمد».
نه حتی يک کلمه که معنای محکوم کردن بدهد.
۹ کشته. اين، عددی است که بر تعداد قربانيان در خاورميانه افزوده اند. حال آن که تعداد واقعي، بسيار بيشتر از اين است.

در سال ۱۹۴۸ سياستمداران آمريکايی و انگليسي، يک پل هوايی بر فراز برلين، برپا ساختند. مردمانی ـ همان مردمانی که سه سال پيش، دشمن به حساب می آمدند ـ در محاصره ی ارتش بی رحم روسيه گرفتار آمده بودند و اسير گرسنگی شده بودند.

ماجرای اين پل هوايي، يکی از مهم ترين ماجرا های دوران جنگ سرد است.
نظاميان و خلبانان ما، جان خود را به خطر انداخته بودند و آماده ی آن بودند که زندگی خود را برای آلمانی های گرسنه مانده فدا کنند. باور نکردنی است. نه؟
«اتلی» و «ترومن» می دانستند که برلين، به همان اندازه که به لحاظ سياسی مهم است، به لحاظ انسانی و اخلاقی هم اهميت دارد.

و اما امروز؟

انسان ها ـ انسان های ساده ـ اروپايی ها، آمريکايی ها، نجات يافته های هولوکاست ـ بله برای رضای خدا، آن ها که از هولوکاست نازی ها جان به در برده اند ـ اين ها، بله اين ها، اين ها بودند که تصميم گرفتند خود را به غزه برسانند. چرا که سياستمداران و دولتمردانشان از انجام وظيفه ی خود سر باز زده اند.
کجا بودند سياستمداران ما در اين سی و يکم ماه مه؟ اما نه! ما بان کيمون مضحک را داشتيم. و اظهارات سوزناک کاخ سفيد را، و تونی بلر «نازنين» را نيز که گفت: «به خاطر اين تراژدی و ضايعات انسانی آن عميقاً متأسف هستم.».
آقای کامرون [نخست وزير جديد انگليس ـ م] کجا بود؟ و آقای کلگ؟ [معاون نخست وزير، از حزب اخيراً «گل کرده» ی ليبرال انگلستان ـ م].

به ياد بياوريم سال ۱۹۴۸ را. در آن سال نيز ما فلسطين را ناديده گرفتيم و به حال خودش رها کرديم و از کنارش گذشتيم.

طنز وحشتناکی است اين که برپا کردن پل هوايی برای برلين، همزمان بود با نابود کردن عرب های فلسطين.
اما امروز، مردمان عادي، ميليتان ها ـ هرچه دوست داريد می توانيد بناميدشان ـ تصميم گرفته اند که مسير حوادث را تغيير دهند. سياستمداران ما، بسيارضعيف النفس تر، بسيار ناجوانمرد تر، و بسيار جبون تر از آنند که به نجات جان آدميان بيانديشند.
چرا چنين است؟ چرا ما کلام شهامت آميزی از کامرون و کلگ نشنيديم؟

اگر اروپايی ها (ترک ها هم اروپايی هستند. مگر نه؟) به وسيله ی ارتشی از خاورميانه، غير از ارتش اسراييل (اسراييل هم يک کشور خاورميانه است. مگرنه؟) کشته شده بودند، ما امروز با امواج کر کننده ی خشم و غضب رو به رو بوديم.

آيا ترکيه ، يک متحد و دوست اسراييل نيست؟ اين است آيا آنچه ترک ها می توانند از اسراييل انتظار داشته باشند؟
حالا، ترکيه ـ تنها متحد اسراييل در جهان اسلام ـ از قتل عام، سخن می گويد. و اسراييل، او را به مسخره می گيرد.

اسراييل، پيش از اين نيز به مسخره می گرفت. وقتی که انگلستان و استراليا، ديپلمات های اسراييلی را اخراج کردند. چراکه اسراييل گذرنامه های قلابی انگليسی و استراليايی ساخته بود و به دست قاتلان فرمانده ی حماس، محمود مبحوح، داده بود.

اسراييل، پيش از اين نيز به مسخره می گرفت. وقتی که اعلام کرد که در شرق بيت المقدس، در سرزمين اشغالی اعراب، کولونی های تازه می سازد. آن هم در همان موقعی که «جو بايدن»، معاون ريس جمهوری آمريکا، متحد اسراييل، در همان شهر بود.
چرا حالا پس بايد اسراييل همچنان به مسخره نگيرد؟

چه شده است که ما به اين نقطه رسيده ايم؟

شايدبرای آن که ديگر عادت کرده ايم که ببينيم اسراييلی ها عرب ها را می کشند.
ترک ها را هم ديگر حالا اسراييلی ها می کشند. يا اروپايی ها را نيز.

چيزی طی بيست و چهار ساعت گذشته اما، در خاورميانه تغيير کرده است. و اسراييلی ها که توضيحاتی بی نهايت احمقانه در توجيه کشتاری که کرده اند می دهند، به نظر می رسد که هنوز آنچه اتفاق افتاده است را نفهميده اند.

جهان، ديگر از بی عدالتی خسته است. فقط، سياستمداران هستند که همچنان ساکتند.

يادداشت ها:

اسراييل، ساست نسل کشی خود را دفاع از خويش می نامد، و مدعی است که گويا فلسطينی هاخواهان برقراری صلح نيستند، و يا مثلاً گويا راکت پرانی های حماس بود که باعث تجاوز ۲۰۰۹ ـ ۲۰۰۸ اسراييل به غزه، و آنچه در حال حاضر می گذرد شد.
در اين باره، خوانندگان را به دو مقاله يی که در همان زمان تهاجم ۲۰۰۹ - ۲۰۰۸ اسراييل به غزه نوشته ام، و نيز به رفرانس های متعددی که در آن دو مقاله آمده است ارجاع می دهم:
استريپ تيز مکتب «انسان دوستان» در تهاجم اسراييل به غزه
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar08/gaza-ensan.html
غزه، و هفت پرسش و پاسخ در باب راست و دروغ مدعيان
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar08/haft-porsesh.html
و نيز به مقاله ير ارزش جان پيلجر، با عنوان «هولوکاستی که انکار می شود، و سکوت آنان که حقيقت را می دانند» به ترجمه ی راقم همين سطور
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar08/pilger-sokoot.html

٭ از رابرت فيسک به ترجمه ی همين قلم:

پيکر يک کودک، همچون عروسکی پارچه يی و مندرس: سمبل جنگ اخير لبنان (درباره ی تجاوز نظامی اسراييل به لبنان در سال ۲۰۰۶، و انگيزه ها و اهداف واقعی آن، و آنچه اسراييل در آن جنگ بر مردم لبنان روا داشت.)
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar02/fisk_child.html

به فلسطين، خوش آمديد (در باره ی اختلافات داخلی در فلسطين، که منجر به جدا شدن کرانه ی رود اردن و غزه از يکديگر شد.)

http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar03/welcome.html

هیچ نظری موجود نیست: