۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

محکوميت اعمال خلاف اسراييل را لوث نکنيد،

محمد برقعی

پاره‌ای از ايرانيان در اثر آن که حکومت‌شان فرصت‌طلبانه حمايت از فلسطينيان را بهانه‌ای برای مشروعيت‌بخشيدن به بی‌دادهای خود قرار داده‌است در حمايت از مردم فلسطين چنان جانب احتياط را دارند که حتی در محکوم‌کردن اين جنايت آشکار هم بر آن هستند که فلسطين هم‌راه و هم‌سنگ با اسراييل بايد محکوم شود… خشم مردم ما از حکومت خودمان عينکی شده بر ديدگان در نگاه به مساله فلسطين و اسراييل

www.mborghei.com

حمله وحشيانه نظاميان اسراييل به کاروان کشتی‌های صلح‌دوستانی که از سر انسانيت به همدلی و ياری مردم محروم و ستمديده فلسطين می‌رفتند از سوی بيشتر جهانيان محکوم شده است اما پاره‌ای از ايرانيان در اثر آن که حکومتشان فرصت‌طلبانه حمايت از فلسطينيان را بهانه‌ای برای مشروعيت بخشيدن به بيدادهای خود قرار داده است در حمايت از مردم فلسطين چنان جانب احتياط را دارند که حتی در محکوم کردن اين جنايت آشکار هم بر آن هستند که فلسطين همراه و هم سنگ با اسراييل بايد محکوم شود. از آن جمله آقای فرخ نگهدار است که اعلاميه‌ای را که توسط ۷۵ نفر از روشنفکران ايرانی در محکوميت اين عمل صادر شده را سخت مورد نکوهش قرار داده و آن را شتاب‌زده، احساساتی و بنيادگرايانه خوانده و نبود آن را بهتر از بود آن دانسته است. و گفته‌اند که زبان اعلاميه تند است، که ظاهرا اشاره به اين دارند که در آن گفته شده حکومت اسراييل سرشت اشغالگر دارد و بعد هم تا بدانجا رفته‌اند که مدعی شده‌اند ما امضاء کنندگان اين بيانيه خواستار نابودی اسراييل هستيم!

از آنجا که اين خطا نه از سوی يک نفر و نه در يک مورد خاص است بلکه خشم مردم ما از حکومت خودمان عينکی شده بر ديدگان در نگاه به مساله فلسطين و اسراييل تا حدی که اعلاميه ديگری در همين زمينه و با امضاء شماری از جوانان درآمده که گويی وزارت امور خارجه اسراييل آن را نوشته است. از اين روی شکافتن اين موضع و تشريح دليل اين خطا شايد مفيد باشد.

ريشه اين خطا نه فقط در انديشه و داوری جدا نکردن «واقعيت» از «حقيقت» بلکه در بهم آميختن اين دو است. «واقعيت» امری است سياسی که هويت آن مبتنی بر قدرت است.

«حقيقت» امری است اخلاقی که از ارزش‌ها و باورها می‌جوشد و هرچه آن ارزش‌ها فراگيرتر باشند آن حقيقت نيز بيشتر مورد قبول قرار می‌گيرد. اربابان قدرت می‌کوشند با تکرار واقعيت آن را به حقيقت تبديل کنند.

اکنون کاربرد اين دو مفهوم را در رابطه با اسراييل و اشغال فلسطين بررسی می‌کنيم. واقعيت: اسراييل دولتی يهودی و نيرومند در خاورميانه است که نه تنها نابودی آن ممکن نيست بلکه هر ادعايی از اين دست يا از سر خشم و نادانی است يا از سر فرصت‌طلبی سياسی و عوام فريبی؛ همان گونه که کشور آذربايجان يا شهر هرات به ايران باز نمی‌گردد. اين گونه سخنان هيچ حاصلی ندارد جز آن که نيروهای بنيادگرای متعصب را تقويت کرده و صدای يهوديانی را که خواستار همزيستی مسالمت‌آميز با همسايگان فلسطينی خود هستند خفه کند.

حقيقت: آيا اين سرزمين به يهوديان تعلق داشته و دولت اسراييل حق ديرينه يهوديان را گرفته يا اين سرزمين فلسطينيان است که اسراييل به زور آن را اشغال کرده‌ است؟ اسراييل ادعای خود بر اين خاک را به سه دليل توجيه می‌کند که در ذيل تشريح می‌شود.

۱ ـ تاريخی: يهوديان ساکنين اصلی اين سرزمين بوده‌اند که حال پس از دو هزار سال سرزمين آبا و اجدادی خود را بازپس گرفته‌اند. اين استدلال دو ايراد بنيانی دارد. نخست آن که با اين استدلال کشور آمريکا و کانادا بايد به بوميان سرخ‌پوست و بيشتر آمريکای لاتين به اولاد ماياها پس داده شود. شهر استانبول به ايتاليايی‌ها پس داده شود چون از اصل توسط کنستانتين امپراتور روم ساخته شده است و شهر اسکندريه مصر هم بايد به يونانيان پس داده شود. ثانيا بسياری از همان يهوديان که دو هزار سال قبل ساکن اورشليم بوده‌اند بعدها مسيحی شدند، و بخش وسيعی از همان مسيحيان يا يهوديان اوليه مسلمان شدند لذا در حقيقت مردم کنونی فلسطين بيشتر اولاد همان يهوديان اوليه هستند تا يهوديان مثلا اتيوپی يا ساير کشورهای اروپايی که در اثر قرن‌ها زيست در مناطق ديگر و ازدواج با مردمی ديگر اصالت نژادی خود را از دست داد‌ه‌اند.

۲ ـ دينی: اين که خداوند اين سرزمين را به قوم يهود بخشيده است و اين نيرومند‌ترين انگيزه بسياری از مومنان و به ويژه اهالی شهرک‌نشين‌های يهودی برای تصرف خانه‌های فلسطينيان است، بگذريم از اين که اين خوانش از تورات مورد اعتبار همه يهوديان نيست ولی بر فرض آن که باشد اين نظر فقط برای معتقدين به همان دين اعتبار دارد نه برای مردم ديگر و هيچ کس به اعتبار اعتقادات خودش حقی بر مايملک ديگری نمی‌يابد، که اگر چنين می‌شد هر کسی به کتاب خود استناد می‌کرد و هرج و مرج عظيمی بر جهان حاکم می‌شد.

۳ ـ مصوبه سازمان ملل: اگر از اين نکته صرف‌نظر کنيم که کشورهای نيرومند غربی به دلايل مختلف، از جمله عذاب وجدان حاصل از هولاکاست، اين سرزمين را به بازماندگان آن قتل‌عام واگذار کردند و سعی کردند گناه خود را به هزينه مردمی که در آن ماجرا نقشی نداشتند جبران کنند. اما به هر دليل اين تصميم گرفته شد .ولی حال دولتی که هيچ يک از مصوبات همان سازمان ملل را نمی‌پذيرد نمی‌تواند به اعتبار آن قطعنامه استناد کند. دولتی که با ياغيگری کامل همه قطعنامه‌های سازمان ملل را انکار می‌کند؛ از جمله تمام قطعنامه‌های سازمان ملل متحد که به مرزهای سال ۶۷ برمی‌گردد و يا از ساخت شهرک‌های يهودی نشينان دست بردارد و يا ديواری را که در خاک فلسطين کشيده از بين ببرد و از محاصره غزه دست بردارد. و اين به مسخره گرفتن قطعنامه‌‌های سازمان ملل تا بدانجا ادامه يافته که حال برخلاف هرگونه موازين عقلی و حقوقی از پذيرش قطعنامه اخير شورای امنيت مبنی بر آن که يک گروه تحقيق بين‌المللی بی‌طرف در مورد واقعه حمله به کشتی‌های عازم غزه در آب‌های بين‌المللی تحقيق کند سر باز می‌زند و کسی که خود مورد اتهام است بر خلاف تمام موازين حقوقی و عقلی می‌خواهد تحقيق و داوری در مورد جرم خودش را بر عهده بگيرد؛ آن هم با کارنامه سياهی که در موارد مشابهی چون قتل‌عام تل زعتر و صبره و شتيلا و حمله به جنوب لبنان دارد.

بدين ترتيب دولت اسراييل هيچ گونه «حقانيتی» در مورد تصرف سرزمين فلسطينيان ندارد و از زوايه حقيقت‌گويی و حقوق بشری می‌توان آن دولت را از بنيان اشغالگر خواند.

راه چاره: از آنجا که مراجعه به حقيقت هيچ مشکلی را حل نمی‌کند و تجاوزگری و توسعه‌طلبی جزو ماهيت همه حکومت‌ها است ـ از جمله حملات ايرانيان به هند و استقرار اروپاييان در خاک آمريکا ـ راه درست مراجعه به واقعيت است؛ ميدانی که در آن امکان يافتن راه حل سياسی وجود دارد.

ديديم که «واقعيت» را نه «حقيقت» که قدرت تعيين می‌کند. تا اواسط قرن بيستم اين قدرت تنها قدرت نظامی بود اما با رشد بشريت حقوق بشر و مبارزات مردمی و افکار عمومی بعنوان يک سلاح نيرومند در صحنه سياست وارد شده و هر روز هم بر قدرت آن افزوده می‌شود و با گسترش روابط الکترونيکی و روزنامه‌نگاری شهروندان و وجود دولت‌های دموکرات اين سلاح اخلاقی حتی گاه قدرت سلاح نظامی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

از آنجا که واقعيت برآيند نيروهاست لذا تا نشستن بر سر ميز مذاکره هر سو سعی در افزايش قدرت خود می‌کند. از اين رو سازمان‌ها و فعالان حقوق بشری که سلاحشان بسيج افکار عمومی مردم جهان است در اين مرحله بايد دست به افشای جنايات دولت اسراييل بزنند. آنان نمی‌توانند در مورد نيروی اشغالگر با همان زبانی صحبت کنند که در مورد مردم فلسطينی قربانی. سازمان‌ها و فعالان مذکور در اين مرحله نمی‌توانند افشا نکنند که حاکمان افراطی کنونی اسراييل عامل اصلی تشنجات منطقه هستند، نمی‌توانند از زجری که مردم در محاصره غزه می‌برند نگويند و افشا نکنند که اسراييل از هر گونه مصالحه و صلحی سر باز می‌‌زند، نمی‌توانند نگويند که «سرشت ماجراجوی اين حکومت» آگاهانه راه را بر هر گفت و گويی می‌بندد و راه حل تشکيل دو کشور فلسطين و اسراييل را نمی‌پذيرد.

محمود عباس را که تمام سرمايه آبروی خود و «الفتح» را بر سر مذاکره با فلسطين گذاشته تا جايی که با «حماس» درگيری نظامی پيدا کرده است، بی‌اعتبار می‌کند و با ادامه ساختن شهرک‌های يهودی‌نشين در کناره باختری آگاهانه دولت خودگردان فلسطين به دنبال صلح را ضعيف می‌کند و «حماس» و احمدی‌نژاد و القاعده را تقويت می‌کند تا به بهانه اعمال خشن آنان به توسعه‌طلبی خود ادامه داده و از پذيرش قطعنامه‌های سازمان ملل و حتی پيشنهادات کنفرانس صلح سر باز زند. يا تريک سيل، از روزنامه‌نگاران معتبر جهان در کتاب خودش A Gun for Hire با مدارک بسيار نشان داده که چگونه ابوندال از رهبران تندروی فلسطين پس از جدايی از «الفتح» با همدستی «موساد» سران ميانه‌رو فلسطين را ترور می‌کرد تا تندروهايی چون «حماس» قدرت بگيرند.

دولت اسراييل با تکرار «واقعيت» زورمدارانه خود سعی می‌کند اشغال سرزمين فلسطينيان را بعنوان حق و «حقيقت» به جهان ارايه دهد تا آن که هر کس که به اين زورگويی‌ها اعتراض می‌کند آن را مخالف يهوديان اعلام کند، حتی کاری می‌کند که در همين روزها نام‌آورترين خبرنگار ويژه کاخ سفيد يعنی خانم هلن توماس در سن ۹۰ سالگی و بيش از ۷۰ سال اعتبار روزنامه‌نگاری مجبور به استعفا شود چون گفته است که اين سرزمين متعلق به فلسطينيان است، يعنی «حقيقت» را گفته و بيان اين «حقيقت» و تمايز آن از «واقعيت “آن هم در کشوری که اصل آن بر آزادی بيان است، چنان برای لابی اسراييل غير قابل تحمل است که گويی در ايران و زير تسلط حکومت اسلامی کسی جسارت پيدا کند و قرآن را باطل بخواند يا به حضرت رسول توهين کند.

کسانی که همه امور را از زاويه قدرت سياسی و مماشات با قدرت نگاه می‌کنند و يا در درگيری با جمهوری اسلامی نگاهشان به حقوق بشر هم نگاهی قبيله‌ای است چنان از نگاه از زاويه حقوق بشری غافل ‌می‌شوند که در حالی که همه سلاح‌ها در دست قدرتمندان است از مبارزان حقوق بشری هم می‌خواهند که از حمله به قدرتمندان زورگو دست بردارند و «سرشت آنان را ستيزه‌گر و توسعه‌طلب» نخوانند مبادا خاطر آنان آزرده شود. اينان فراموش می‌کنند که تنها با همين افشاگری‌ها و حملات سخت از زاويه حقوق بشری به نيروهای تجاوزگر و بسيج افکار عمومی بر عليه آنان است که آن‌ها تن به گفت و گو و مذاکره و مصالحه سياسی می‌دهند.

با حمله هرچه سخت‌تر و افشای هرچه بيشتر اعمال حاکمان جنايتکار از جمله حمله غيرانسانی و وحشيانه به کاروان کشتی‌هايی که برای شکستن محاصره مردم بی‌گناه غزه می‌رفت است که اميد‌ می‌رود زورگويان بر سر ميز مذاکره بنشينند و بپذيرند که از سرکوب بی‌رحمانه مردم فلسطين با بهانه حضور «حماس “که روی ديگر سکه آنان است ره به جايی نمی‌برند و با تقويت امثال احمدی‌نژاد و حاکمان ايران برای هميشه به فجايع خود در حق مردم فلسطين نمی‌توانند ادامه دهند.

اعلاميه ۷۵ نفر روشنفکر ايرانی مثل اعلاميه‌های ديگر مجامع حقوق بشری و نيروهای مترقی جهان و حتی همه يهوديان پيشرو و صلح‌طلب می‌بايد به صراحت در مورد حکومت اسراييل افشاگری کند و از حقوق مردم فلسطين ـ فارغ از ماهيت حاکمان آنان ـ دفاع کند و نگذارد اسراييل به بهانه وجود «حماس» و دولت ايران به جنايات خود ادامه دهد و سد راه امکان همزيستی مسالمت‌آميز اسراييليان و فلسطينيان شود. در ميدان جنگ هر کس بايد توپخانه خود را نيرومند‌تر و مجهز‌تر کند و اين شامل نيروهای مدنی و صلح‌طلب هم می‌شود منتهی توپخانه آنان از جنس افشاگری، دادن اعلاميه و تجهيز افکار مردم است نه چون زورگويان حملات هوايی و شليک گلوله و حبس و کشتار. هيچ قدرتمندی به نيروی ضعيف و غير‌مبارز توجهی نمی‌کند و هيچ ستمگری بدون زور تن به مصالحه و سازش نخواهد داد.

هیچ نظری موجود نیست: