۱۳۸۹ آذر ۲۶, جمعه

چرا برای آزادی جوليان آسانژ وثيقه می گذارم

چرا برای آزادی جوليان آسانژ وثيقه می گذارم
مايکل مور
ترجمۀ فرح شيلاندری


مايکل مور کارگردان مستندساز آمريکايی برندهٔ جايزه اسکار و نخل طلايی کن

سيزدهم دسامبر در دادگاه بدوی وستمينستر لندن، وکلای جوليان آسانژ بنيانگزار ويکيليکس سندی را در اختيار قاضی قرار دادند که نشان می داد من بيست هزار دلار برای وثيقۀ آزادی جوليان آسانژ از زندان فرستاده ام.
علاوه براين، اعلام کرده ام که وبسايت، سرورها، نام های دومين (domain names) خود و هر چيز ديگری که بتواند به بقای ويکيليکس کمک کند تا به افشاگری دربارۀ جرائمی که در خفا جعل شده و به نام ما و با مالياتی که ما پرداخت می کنيم صورت گرفته است، ادامه دهد.
ما با ادعايی دروغين به جنگ در عراق کشانده شديم. صدها هزار نفر کشته شده اند. فقط تصور کنيد اگر کسانی که اين جنگ جنايتکارانه را در سال 2002 طراحی کردند، ويکيليکسی داشتند هرگز نمی توانستند اين جنگ را برپا کنند. تنها دليلی که آنان فکر می کردند می توانند قسر در بروند اين بود که تضمين محرمانه ماندن قضايا را گرفته بودند. اين تضمين نيز اکنون از دست آنان خارج شده است و اميدوارم ديگر هرگز نتوانند محرمانه کار کنند.
چرا پس از آنکه ويکيليکس چنان خدمت مهمی انجام می دهد، اينچنين شرورانه مورد حمله قرار می گيرد؟ زيرا ويکيليکس آنانی را که حقايق را مخفی کرده اند شرمگين و سرافکنده کرده است. ويکيليکس به شدت مورد حمله و توهين قرار می گيرد:
سناتور جوزف ليبرمن می گويد ويکيليکس "قانون جاسوسی را زيرپا گذاشته است".
جورج پارکر از نيويورکر، جوليان آسانژ را "سوپر-مخفی کار، نازک نارنجی و خود-بزرگ-پندار" می نامد.
سارا پالين ادعا می کند آسانژ "ضدامريکايی و دستش به خون آلوده است" که بايد "او را با همان ضرورتی که رهبران القاعده و طالبان را تعقيب می کنيم" مجازات کنيم.
باب بکل، از حزب دموکرات (مدير کمپين والتر موندال در سال 1984) دربارۀ آسانژ در فاکس گفته است "از مُرده چيزی درز نمی کنه.... فقط يک راه برای ساکت کردن او وجود دارد: اين حرامزاده رو بايد با يک تير خلاص کرد".
مری ماتالين، جمهوريخواه، می گويد "او بيمار رواني، بيمار اجتماعی... و تروريست است".
پيتر آ. کينگ نمايندۀ مجلس، ويکيليکس را يک "سازمان تروريستی" می نامد.
ويکيليکس واقعا هم تروريست است! چراکه دروغ گويان و جنگ طلبانی را به وحشت انداخته است که ويرانی را برای ملت ما و نيز ديگران به ارمغان آورده اند. شايد جنگ بعدی چندان آسان نباشد زيرا ميزها چرخيده اند—حالا ما "برادر بزرگه" را می پاييم!
ويکيليکس شايستۀ قدردانی و تشکر است زيرا همۀ اين پنهان کاری ها را برملا کرده است. اما بعضی از صاحبان اين شرکت مطبوعاتي، اهميت ويکيليکس را از ياد برده اند (تعداد کمی از اسناد جديد را منتشر کرده اند!) يا رنگ آنارشيستی به آنها زده اند (اکنون ويکيليکس اسناد را بدون سرمقاله يا کنترل بيرون می دهد!). بخشی از رسالت وجودی ويکيليکس به اين دليل است که رسانه ها اين مسئوليت را به عهده نگرفته اند. صاحبان اين شرکت از هر ده اتاق خبري، يکی را از کار انداخته اند و کار را برای خبرنگاران قابل تقريبا غيرممکن کرده اند. ديگر وقت يا پولی برای خبرنگاری تحقيقی يا جستجوگر باقی نمانده است. به سادگی می توان گفت، سرمايه گزاران نمی خواهند اين داستان ها افشا شود. آنان دوست دارند اسرار محرمانه باقی بمانند.
از شما می خواهم يک لحظه تصور کنيد اگر ويکيليکس ده سال پيش وجود داشت، دنيای ما چگونه جهانی می بود. نگاهی به اين عکس بياندازيد.

اين آقای بوش است که دارد يک سند "محرمانه" را در تاريخ ششم آگوست سال 2001 تحويل می گيرد. در اين سند آمده است: "بن لادن تصميم دارد به امريکا حمله کند" و توضيح داده شده است که اف بی آی "رد پای فعاليت مشکوکی را پيگيری کرده است که نشان از آماده سازی هايی برای هواپيماربايی در امريکا دارد". آقای بوش تصميم می گيرد که بی خيال اين سند شود و چهار هفتۀ آينده را به ماهيگيری برود.
اما اگر اين سند به بيرون درز می کرد، من و شما چه واکنشی نشان می داديم؟ کنگره يا اف آآ چه می کردند؟ اگر همۀ ما از حملۀ قريب الوقوع بن لادن با استفاده از هواپيماربايی باخبر بوديم آيا اين امکان وجود نداشت که کسی جايی کاری کند ؟
اما معدود افرادی به چنين سندی دسترسی داشتند چراکه اسرار حفظ شده بود. يک مربی مدرسۀ پرواز در سن ديگو که متوجه شده بود دو کارآموز عرب (عربستان سعودی) علاقه ای به يادگيری فرود و بلند شدن هواپيما ندارند، هيچ کاری نکرد. اگر اين مربی از سند مربوط به تهديد بن لادن خبر داشت، ممکن بود به اف بی آی خبر دهد؟
همين طور اگر مردم در سال 2003 می توانستند يادداشت های "محرمانۀ" ديک چنی را بخوانند که نشان می داد به سيا فشار می آورد تا "اطلاعاتی" را که برای ساختن پروندۀ دروغين جنگ می خواهد در اختيار وی بگذارد، اگر ويکيليکسی در آن زمان افشا کرده بود که در واقع هيچ نوع سلاح تخريبی در عراق وجود ندارد، فکر می کنيد جنگ عراق برپا می شد يا در عوض مردم خواستار دستگيری ديک چنی می شدند؟
آشکاري، شفافيت – اين واژگان از معدود سلاح هايی هستند که شهروندان برای محافظت از خود در برابر قدرت طلبی و فساد نياز دارند. چه می شد اگر در روزهای چهارم آگوست 1964 تاکنون، ويکيليکسی وجود داشت که به مردم امريکا می گفت اينکه کشتی ما توسط ويتنام شمالی در خليج تونکين مورد حمله قرار گرفته است، دروغی بيش نيست. فکر می کنم 58 هزار سرباز ما (و دو ميليون ويتنامی) کشته نمی شدند. در حقيقت، اسرار محرمانه آنان را به کشتن داد.
برای آنانی که فکر می کنند حمايت از جوليان آسانژ اشتباه است چون ادعا شده است وی مرتکب تجاوز جنسی شده، فقط از شما می خواهم ساده لوح نباشيد و بدانيد دولت وقتی در تعقيب شکار خود است به چه کارهايی می تواند دست بزند. خواهش می کنم هرگز و هيچگاه داستان های رسمی و دولتی را باور نکنيد. و فارغ از اينکه آسانژ مجرم يا بی گناه است (به ادعاهای عجيب و قريب تجاوز جنسی عليه آسانژ توجه کنيد) اين مرد حق دارد که برای نجات جانش درخواست وثيقه و دفاع از خود کند. من به "کن لوچ" و "جان پيلگر" فيلمساز و "جميما خان" نويسنده پيوسته ام تا پول وثيقه را با هم جمع کنيم و اميدوارم قاضی اين پول را بپذيرد و امروز آزادی آسانژ را ضمانت کند.
آيا ويکيليکس سبب بروز آسيب هايی به مناسبات ديپلماتيک و منافع امريکا در گوشه و کنار دنيا شده است؟ شايد. اما اين قيمتی است که شما و دولت شما بايد بپردازد وقتی بر مبنای دروغ ما را وارد جنگ می کند. مجازات شما اين است که کسی چراغ ها را روشن کند تا همه ببينيم که ديگران دارند در اتاق تاريک چه می کنند. ديگر نمی شود به شما اعتماد کرد. بنابراين، اکنون هر سند و هر ايميلی که می نويسيد بايد منصفانه باشد. متاسفم، اما خودتان باعث شديد. الان ديگر هيچ کس نمی تواند از دست حقيقت پنهان شود. اگر دولتمردان بدانند که افشا خواهند شد، ديگر نمی توانند توطئۀ "دروغ بزرگ" ديگری را طراحی کنند.
اين بهترين کاری است که ويکيليکس انجام داد. ويکيليکس، خدا حفظ شان کند، با اين کار جان خيلی ها را نجات خواهد داد. هر کدام از شما که در حمايت از ويکيليکس به من بپيوندد، واقعا گامی ميهن پرستانه برداشته است. من امروز در غياب جوليان آسانژ در لندن در برابر دادگاه می ايستم و از قاضی می خواهم که آزادی او را تضمين کند. با اين وثيقه، بازگشت آسانژ به دادگاه را ضمانت می کنم. اجازه نمی دهم اين بی عدالتی بدون پاسخ بماند.

هیچ نظری موجود نیست: