بروز یک سونامی سیاسی در ایران هر لحظه محتمل تر می شود
جعفر رستمی بوکانی
اخبار و شواهد رسیده از ایران حاکی از آن است که اختلافات درون نیروهای موسوم به تمامیت خواه یا اصولگرا شدت و حدت بیشتری گرفته است .
اعتصاب چند روزه احمدی نژاد !! " عدم شرکت ایشان در جلسات هیئت دولت " ، دیدارهای پنهانی او با علی خامنهای برای گرفتن امتیازات بیشتر
و امتناع خامنهای با این درخواستها ، رفت و آمدهای نمایندگان رهبر به خانه مسکونی احمدی نژاد برای به تمکین وادار کردن او بهرهبر و خوداری احمدی نژاد و رایزنی های نمایندگان اصولگرای مجلس در پشت درهای بسته که از مذاکرات مورد بحث چیزی به بیرون درز نکرده ، همه و همه حاکی از آن است که جنگ گرگها برای دریدن یکدیگر و تصاحب تمام طعمه وارد مرحله جدیدی شده است .
در این هنگامه که مردم بر اثر فشارهای بیش از حد گرانی ناشی از حذف سوبسیدها کمرشان شکسته شده و بر اثر فضای بشدت امنیتی شده تهران و دیگر شهرها و مناطق و همچنین سرخوردگی مردم از رهبری جنبش سبز در سازماندهی و رهبری اعتراضا ت بکلی از همه جا نا امید شده اند ، بعید نیست که باند حاکم " احمدی نژاد و لات ولوتهای دور و برش " فرصت را غنیمت شمرده و کار را بکلی یکسره نمایند .
از قبل روشن است که نتیجه این " که بر که " به نفع هر کدام از طرفین دعوا که تمام بشود ، برای مردم زحمتکش و نجیب میهنمان جز خانه خرابی و شوربختی بیشتر ، سود دیگری در بر نخواهد داشت .
بعید نیست که نتیجه این دعوا ، اگر واقعا بیشتر بالا بگیرد به یک جنگ خانمانسوز داخلی فرا روید و همه نیک آگاهیم که دود آن بیش از همه به چشم زحمتکشان میهنمان خواهد رفت.
اگر باند احمدی نژاد ( بخوان سپاه پاسداران و نهادهای وابسته به آن و بخشی از وزارت اطلاعات ) بر بیت رهبری پیروز شوند ، از اقتدار ملایان و
آخوندک های حکومتی کا سته شده و روحانیت به حاشیه رانده خواهند شد .
با اطمینان میتوان گفت که تلاشهای احمدی نژاد – مشایی و شرکاء که از چندی پیش آغاز و با بمیان کشیدن افتخارات ملی و بزرگنمایی هویت ایرانی
و در تقابل قرار دادن یواشکی آن با اسلام و ارزش های اسلامی اینک دارد
به میوه می نشیند .
بد نیست در این رابطه سری هم به سایت مشایی به نام " فرزندان کوروش " بزنید .
بسیاری از صا حب نظران سیاسی معتقد ند که دعوای اخیر احتمالا به نفع بیت رهبری به سر کردگی علی خامنهای بینجامد وحجت خود را بر مورد خمینی – بنی صدر استوار میگردانند .
در این رابطه ذکر چند نکته اساسی ضرور بنظر میرسد .
اولا مقایسه علی خامنهای با خمینی از اساس اشتباه است . ثانیا زمان یعنی
ظرف زمانی این دو رویداد کاملا باهم متفاوت است . اجازه بدهید این دو مورد اخیر را بیشتر بشکافم .
روح الله خمینی شخصیت سیاسی با قدرتی بود که در عین حال از کاریسمای بسیار بالایی در بین همه طبقات و اقشار اجتماعی ، روحانیون و حتی در میان نیروهای سیاسی برخوردار بود .
او کوشش میکرد خود را از دعوای بین جناحهای حکومتی دور نگه داشته ،
غیر از یکی دو مورد ( پشتیبانی از میر حسین موسوی در مقابل خامنه ای )
جانب بیطرفی را حفظ کرده و در نهایت با اعلام حکم حکومتی قضیه را فیصله میداد .
برعکس علی خامنهای از چنین کاریسمایی برخوردار نبوده و نیست و از زمانیکه به عنوان ولی فقیه بر اریکه قدرت تکیه زده ، نه تنها بیطرف نبوده
بلکه همیشه و در همه حال جانب یکی از طرفین دعوا را به ضرر دیگری گرفته است .
او بدلیل آیت الله نبودن ونداشتن درجه اجتهاد که در قانون اساسی مصوب خود رژیم ، یکی از شرایط رهبر بودن " جامع الشرایط " بودن است ، حتی
در بین خود روحانیون درجه اول کشور از احترام و مقبولیت برخوردار نیست. فاکتور زمان هم رل مهمی را بازی میکند . خمینی زمانی بنی صدر را
از کار برکنار کرد که حکومت درگیر جنگ هشت ساله با عراق بود و مسا ئل
داخلی حادتر از زمان فعلی بود و بویژه رویارویی با اپوزیسیون قدرتمندی مانند مجاهدین خلق حاکمیت را با چالش بزرگی مواجه کرده بود .
همراهی و همیاری بنی صدر و مجاهد ین خلق هم در بسیاری از عرصهها
صد البته از چشم ملایان و بخصوص شخص خمینی پوشیده نبود و هم اینکه
سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات کاملا در کنترل خمینی و همفکرانش بود .
فاکتور زمان اینک اما به زیان ولایت فقیه تغییر کرده است .
وزارت اطلاعات سه شقه شده ، بخشی از آن از طرفداران جنبش سبز ، بخشی از آن در اختیار احمدی نژاد و شرکاء و تنها بخشی از آن به بیت
رهبری و ملایان تعلق دارد .
این فاکتور در رابطه با سپاه پاسداران هم بشدت صادق است .
احمدی نژاد با دخیل دادن سپاه پاسداران بویژه رهبران سپاه و آزاد گذاشتن
دست آنان در معاملات اقتصادی کلان و نیز تبدیل سپاه به یک الیگارشی مالی
در ایران ، آنهارا از زیر اطاعت رهبری و تمکین به او دور کرده است .
بویژه نباید از نظر دور داشت که بسیاری از رهبری فعلی سپاه از لات و لوت
ها ولمپن های تازه بقدرت رسیده هستند ، که برای حفظ منافع فردی همه خط
قرمز ها را در می نوردند. آنها بدنبال جاه و مقام هستند و با بچه های قدیمی
سپاه که بیشتر خشکه مقدس و ارادت خاصی به روحانیون و بویژه رهبری داشتند ، بسیار متفاوتند .
با توجه به این فاکتورها با احتمال قریب به یقین میتوان گفت که لااقل بخشی از رهبری سپاه پاسداران در این
" که بر که " در دعوای بین بیت رهبری از یکطرف و احمدی
نژاد و همپالکی هایش از طرف دیگر از احمدی نژاد پشتیبانی خواهند کرد .
نتیجه این دعوا هر چه باشد بر سر مردم زحمتکش میهنمان آوار خواهد شد
و نه تنها از آن سودی نمی برند ، بلکه شرایط زندگی بر آنها دشوارتر خواهد شد.
تکلیف جنبش سبز و رهبری اش هم که معلوم است و از قرار معلوم آنها به
نتیجه این دعوا جشم دوخته و الان چند وقتی است که مبارزه را تعطیل کردهاند . عدم موضع گیری رهبری جنبش سبز در رابطه با این قضایا مشکوک و سئوال برانگیز است . در مقابل در اردوی حاکمیت هم از قرار
معلوم به آنها کاری ندارند و فشار روی آنها کاهش چشمگیری پیدا کرده است. یک آتش بس موقت با یک توافق نا نوشته ؟
راه برون رفت از این بحران را در کجا باید جستجو کرد ؟ نقش اپوزیسیون
چپ انقلابی ودموکرات وملیون آگاه در این میانه چیست ؟ و تا کی میتوان
تماشاچی بیتفاوت این بازی خطرناک بود ؟
اینجاست که ایجاد یک جبهه فراگیر ملی متشکل از همه نیروهای انقلابی
وآزادیخواه به ضرورت لحظه تبدیل میشود. جبهه ای که هم روحانیون و هم
احمدی نژاد و همپالکی هایش را نشانه بگیرد .
اول ماه مه 2011-05-01
جعفر رستمی بوکانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر