۱۳۹۰ مهر ۶, چهارشنبه

بهزاد جوادیان: " کنگره ملی " طرح نجات قدرت حاکمه با شعار فریبنده "سرنگونی "


کسانی که با طرح تازه تولید " کنگره ملی " که ادامه آنرا بخوانید " برای نجات قدرت حاکمه در ایران " آشنا هستند حتما با تاریخچه نمایشهای مقطعی جمهوری اسلامی از خاتمی تا موسوی را هم به یاد دارند .
بخشی از حاکمیت در جمهوری اسلامی که این روزها سهم کمتری از قدرت را در سیطره خود داشته و بسیاری از داشته های دیروز را از کف داده ، پروژه ای "خود خوانده" را به نمایندگی از ملت ایران در دست گرفته که به بهانه مخالفت با قدرت مطلقه ولایت فقیه و مافیای پشت سر آن تمام تلاش خود را برای کسب دوباره قدرت در نقابی جدید به کار بسته است .
در دورنما و افق اینان یک "جمهوری اسلامی" اصلاح شده که همچنان سرکار باشد - حتی اگر اسلامیت آن کمرنگ شود - به مراتب مطلوبتر از سقوط نظامی است که خود نقش مهمی در شکل گیری آن داشته اند ،  مضافا اینکه این سقوط بی شک دامن خوشان را هم که سهم عمده ای در بیش از سی سال ظلم و جنایت بر علیه مردم دارند ، خواهد گرفت .
نظامی که با کشتار و حذف مخالفین و فاقد پشتوانه مردمی و استوار بر ابزار سرکوب و دیکتاتوری مذهبی و اتکا به اقتصادی معتاد به پول نفت سالها ست که ناقوس مرگ خود را به زنگ  پایانی شماره می کند و پوسیدگی و بیچارگی آن شرکای خود را هم به تلاطم و تلاش در آورده چه دارویی بهتر از تغییر ساختار ظاهری برای بقای بیشتر در دست دارد؟
بازیگران پشت پرده این نظام پوسیده که هر ندای واقعی اعتراض را در نطفه خفه کرده و جنایت و کشتارهایشان در زندان و خیابان زبانزد جامعه بین الملل شده است ، با اعزام چهره هایی اجرایی خود مثل اردشیر امیر ارجمند و مجتبی واحدی  و حمایت تئوریسین های  تغییر ساختار رژیم به خارج از کشور و حبس خانگی موسوی و کروبی در ترشی خانه نظام کدام هدف را دنبال می کنند؟
اخیرا مجتبی واحدی از طراحان این برنامه با تشریح اهداف کنگره ملی، همچون میر حسین موسوی که دوران طلایی امام راحلش را به عنوان مانیفست و "مدینه فاضله "جریان سبز معرفی می کرد مجلس ششم به ریاست کروبی را فصل الخطاب و شاخص یک مجلس نمونه و آزاد برای آینده ایرانی که این کنگره ترسیم کرده معرفی می کندو با این قیاس ، ناخواسته اعتراف می کند که برنامه کنگره ملی حتی در صورت عملی شده گلی بهتر از" دوران حاکمیت جناح چپ اسلامی" بر سر مردم نخواهد زد .
دست اندر کاران این پروژه با آگاهی کامل از اینکه حتی انتخاباتی با حضور اصلاح طلبان ،مشروعیت از دست رفته نظام را به آن برنمی گرداند ، با توسل به غیب گویی حکیمانه ! با این اظهارات  " که حاکمیت با رفتار خود نشان داده که اصلاح‌پپذیر نیست و اصلاح‌ را نمی‌پذیرد" شعار فریبنده " سرنگونی"  را چاشنی تبلیغات خود کرده اند تا شاید افکار عمومی را به سمت خود جلب نمایند.
هر چند شکی نیست که افکار عمومی و قاطبه جامعه ایرانی امروز جز به سرنگونی جمهوری اسلامی فکر نمی کنند ولی آیا این مردم طیف اصلاح طلب خارج و درون حکومت در لباس موسوی و رفسنجانی را به عنوان عامل این سرنگونی به رسمیت خواهد شناخت ؟
از طرفی یکی از ویژگی های بارز کنگره ملی اصلاح طلبان عدم وجود برنامه مدون و مشخص برای آینده کشور است و طراحان کنگره ملی بدون اشاره به سیستم اداره کشور، حذف ولایت فقیه را مهمترین شاخص برنامه های خود معرفی کرده اند که شرط کافی برای تغییر رژیم سیاسی ایران در شرایط بحران زده کنونی نخواهد بود.
این در حالی است که عدم تحکیم پایه های اداره کشور بدون در نظر گرفتن مفاهیم عملی آزادی ، حقوق برابر و استاندارد های پیشرفته در تعیین نقش مردم در اداره جامعه خواه ناخواه به بروز دیکتاتوری دیگری خواهد انجامید که این بار ولی فقیه آن می تواند یک شاه دیگر و یا دفتر مرکزی یک حزب ایدئولوژیک باشد.
نکته قابل تامل دیگر اینکه ، شعار سرنگونی از طرف کسانی طرح شده که حداقل 30 سال از عمر 32 ساله نظام جمهوری اسلامی بخش اعظمی از قدرت را در دست داشته اند.
 طراحان این پروژه با بی شرمی با اشاره به این که " من و ده‌ها نفر مثل من مسوولیت و مشروعیت این کار دارند، اما می‌توان افراد مورد قبول را دور هم جمع کرد و دوستان دور هم جمع بشوند و برای امروز و فردا برنامه‌ریزی کنند" دایره تصمیم گیران احتمالی در این حلقه را دوستان خود معرفی کرده و جایی برای افکار عمومی و مردم قائل نشده اند.آنان خواسته یا نا خواسته  از هم اکنون موضع خود را در برابر خیل گسترده انسانهای  تحت ستم حاکمیت جمهوری اسلامی که هدف و برنامه هر جریان مبارز واقعی است روشن کرده اند .
با این اوصاف جای شبهه ای باقی نمی ماند که تمام نگرانی های طراحان گنگره ملی در منافع جمع دوستان خلاصه می شود که البته با دو اتفاق احتمالی آنهم برطرف خواهد شد ، اول اینکه سران آن به سهم خود در انتخابات آینده و اداره کشور به توافق رسیده و قانع شوند و یا اینکه در شکل محتمل تر آن ، حاکمیت با تغییر در صورت و ظاهر ، مجلس مشورتی و لویی جرگه را جایگزین مجلس شورای اسلامی ، مجمع تشخیص مصلحت و نهاد رهبری کرده و اعضای کنگره ملی و دوستانشان درشورای راه سبز امید هم از پستو ها بیرون آمده و جایگزین احمدی نژاد و دیگران شوند.
حال باید پرسید در این میان موضع نیروهای مترقی خواهان سرنگونی رژیم ، در برهه امروزی که شعار سرنگونی هم به نوعی مورد سرقت قرار گرفته و مدعیان آن اسلام و قانون اساسی را سرلوحه مدل سیاسی آینده بر ایران تصور کرده اند چگونه باید باشد و آیا زمان آن نرسیده که با پرهیز از دامن زدن بر اختلافات ابتکار عمل در ایجاد صف مستحکم بر علیه جمهوری اسلامی را به دست گرفت؟ ....که اگر چنین نشود به این زودی ها از مشغولیت بر سر موضوعات سرگرم کننده و هدایت شده از سوی نظام جمهوری اسلامی خلاصی نخواهیم داشت .

هیچ نظری موجود نیست: