۱۳۹۰ اسفند ۱۱, پنجشنبه

(در گرامی‏داشت چهلمین سال‏گرد جانباختن مسعود احمدزاده و دیگر یاران‏اش)

(در گرامی‏داشت چهلمین سال‏گرد جانباختن مسعود احمدزاده و دیگر یاران‏اش)

 جنایات رژیم جمهوری اسلامی فراوان‏اند. آن‏قدر زیاد است که شمارش آن ناممکن می‏باشد. حکومت‏مداران کنونی ایران به‏میزانی فراتر از جمعیت یک کشور، دست به بگیر و به بند، تعرض و سرکوب کارگران و زحمت‏کشان و فرزندان‏اش زده‏اند. از آغاز تاکنون گرفتند و شکنجه نمودند و نه فراموش شدنی‏ست و نه جایز است تا به‏هر دلیلی از اعمال کثیف هر یک از آنان صرف‏نظر نمود.
براستی که تفاوتِ ماهوی‏ای مابین این رژیم و آن رژیم – شاهنشاهی – نیست؛ آن رژیم – پهلوی – مدافع‏ی سرمایه بود و این رژیم هم دارد در چهارچوبه‏ی خواسته‏های سرمایه‏داران جهانی به پیش می‏رود. هر دو در استثمار کارگران و زحمت‏کشان، کُشت و کُشتار و سرکوب کمونیست‏ها و مبارزین تفاوتی نداشته و هر دو، در به بند کشیدن آزادی‏ها و تخطئه‏ی جنبش‏های اعتراضی از خط واحدی پیروی – نموده و – می‏نماید. اگر چه کُشت و کُشتار جناح‏های رقیب و «مغلوبین» دولتی رژیم جمهوری اسلامی را نمی‏توان فراموش نمود و یا آن‏ها را بخشید، به‏موازات آن‏هم نمی‏توان از سر, جنایات و قساوت مغلوبین حکومتی گذشت و پرونده‏ی مجریان سیاست‏های امپریالیستی و دست‏اندرکارانی هم‏چون پرویز ثابتی را مختومه اعلام نمود. به‏همان دلیلی که نمی‏توان دار زدن‏ها و اعدام‏های دسته‏جمعی کمونیست‏ها و مبارزین توسط سردمداران رژیم جمهوری اسلامی را نادیده گرفت، به‏همان دلیل و میزان هم، نمی‏توان ددمنشی‏ها و جنایات رژیم شاهنشاهی را در حق بهترین فرزندان توده‏های ستم‏دیده نادیده گرفت.
سازمان امنیت مخوف شاهنشاهی – ساواک – در زمان خود، کمتر از ساوامای امروزی مرتکب جنایت و قساوت نشده است. معین است‏که زمان گذشت و تاریخ ورق خُورد؛ امّا اعمال کثیف منادیان سرمایه نه تنها به ابدیت نه پیوسته و کهنه نشده است، بلکه بازمانده‏گان و مجریان سیاست‏های رژیم پهلوی در هر سرزمینی، قابل طرد و افشاء و مستحق باز پس دادن جنایات خوداند. چرا که هستند بی‏شماران کمونیست‏ها و مبارزینی که علی‏رغم گذشت سال‏ها، آثار و علائم شکنجه‏ی ساواک دارد، ذهن و جسم‏شانرا می‏آزراند؛ چرا که هستند مادران، پدران، خواهران و برادارانی که فرزندان، خواهران و برداران‏شانرا، در روزهای متفاوت با ارگان‏های سرکوب‏گر رژیم شاهنشاهی از دست داده‏اند. یکی از آن روزهای فراموش نشدنی و خاطره انگیز، 11 اسنفند 1350 می‏باشد. در این روز جلادان و قداره‏بندان رژیم شاهنشاهی رفقا مسعود احمدزاده، عباس مفتاحی، اسدالله مفتاحی، مجید احمدزاده، غلامرضا گلوی و حمید توکلی را اعدام نمودند. در 11 اسفند، مزدورانِ سلاح بدست، با فرمان شاه «شاهان» به صف شدند و آرامش آتی خود را در مشبک نمودن سینه‏ی کمونیست‏ها و مبارزین جستند. قصد داشتند تا با کوتاه نمودن عمر آزاد اندیشان، عمر خود را طولانی‏تر نمایند و به سیاق همه‏ی مال اندوزان، بر مال‏های بادآورده‏ی‏شان بی‏افزایند. به عبارتی حقیقی شاه جلاد، کم جنایت نکرد و کم بدن‏ها را مثله ننمود و کم نه کُشت و کم نه بُرد. رسالت و کار و بارش با استثمار و سرکوب بود و وابستگی عجیب و غریبی در به بند کشیدن آزادی‏ها و اندوختن ثروت داشت. به طبقه‏ای تعلق داشت که در تخالف با منافع‏ی طبقه‏ی کارگر و زحمت‏کشان بود و بی‏دلیل هم نبود که کمر به نابودی کمونیست‏هایی هم‏چون مسعود احمدزاده و دیگر یاران‏اش بست.
در 11 اسفند، و در تپه‏های اوین کُشت تا به خیال خود، مانع‏ی گردش زمانه از مسیر حقیقی خود گردد. می‏خواست سیر تاریخ را در جهت تمایلات طبقه‏ی سودجود سمت‏و‏سو دهد. به گمانی واقعی خام اندیش بود و نمی‏دانست که «جزیرۀ ثبات و آرامش» ادعایی وی، پایانی دارد، و روزی علی‏رغم قدر قدرتی و مجهز بودن به ابزار و آلات شکنجه و سلاح‏های کُشنده‏ی رنگارنگ، بزیر کشیده خواهد شد و رژیم‏اش به‏مانند همه‏ی رژیم‏های ننگ و نفرت، به تاریخ و به ابدیت خواهد پیوست و در مقابل، 11 اسفندها به‏عنوان روزهای پایداری و اصالت کمونیست‏ها در ذهن هزاران انسان آزاده و مدافع‏ی منافع‏ی کارگران و زحمت‏کشان بیادگار خواهد ماند.
چهار دهه‏ای‏ست که از جانباختن چریک‏های فدائی خلق احمدزاده‏ها، مفتاحی‏ها، گلوی و توکلی می‏گذرد؛ امّا خوش‏بختانه فداکاری‏ها و افکار این رفقا نه تنها کهنه و از کار نی‏افتاده است بلکه جامعه‏ی سراسر ظالم و تباهی و جامعه‏ی سراسر سرکوب، از خلاء چنین کمونیست‏های عمل‏گرائی در رنج و عذاب می‏باشد. معین است‏که پیشرفت هر انقلابی با پایداری و نقش آفرینی نسل‏هایی از تبار دهه‏ی چهل و اوائل دهه‏ی پنجاه، گره خورده است؛ معین است‏که بدون پی‏گیری راهِ، راه‏جویان انقلاب و بدون حضور و دخالت‏گری کمونیست‏ها و آن‏هم با چشم‏انداز و با برنامه‏ای روشن، رژیم جمهوری اسلامی بر استثمار و سرکوب کارگران و زحمت‏کشان تداوم خواهد بخشید. با این اوصاف هیچ گرامی‏داشتی والاتر از پی‏گیری راهِ، رزمندگان 11 اسفند و همه‏ی کمونیست‏های بخون خفته نیست و در یک کلام باید تاکید ورزید که اصالت و پایداری از منافع و آرمان کارگران و زحمت‏کشان با انتخاب میدان اصلی مبارزه مربوط می‏شود؛ راه و مکانی که مسعود احمدزاده و دیگر یاران‏اش انتخاب نمودند و تا آخرین لحظه ایستادند و جان دادند.
یادشان گرامی باد

هیچ نظری موجود نیست: