(در گرامیداشت چهلمین سالگرد جانباختن مسعود احمدزاده و دیگر یاراناش)
جنایات رژیم جمهوری اسلامی فراواناند. آنقدر زیاد است که شمارش آن ناممکن میباشد. حکومتمداران کنونی ایران بهمیزانی فراتر از جمعیت یک کشور، دست به بگیر و به بند، تعرض و سرکوب کارگران و زحمتکشان و فرزنداناش زدهاند. از آغاز تاکنون گرفتند و شکنجه نمودند و نه فراموش شدنیست و نه جایز است تا بههر دلیلی از اعمال کثیف هر یک از آنان صرفنظر نمود.
براستی که تفاوتِ ماهویای مابین این رژیم و آن رژیم – شاهنشاهی – نیست؛ آن رژیم – پهلوی – مدافعی سرمایه بود و این رژیم هم دارد در چهارچوبهی خواستههای سرمایهداران جهانی به پیش میرود. هر دو در استثمار کارگران و زحمتکشان، کُشت و کُشتار و سرکوب کمونیستها و مبارزین تفاوتی نداشته و هر دو، در به بند کشیدن آزادیها و تخطئهی جنبشهای اعتراضی از خط واحدی پیروی – نموده و – مینماید. اگر چه کُشت و کُشتار جناحهای رقیب و «مغلوبین» دولتی رژیم جمهوری اسلامی را نمیتوان فراموش نمود و یا آنها را بخشید، بهموازات آنهم نمیتوان از سر, جنایات و قساوت مغلوبین حکومتی گذشت و پروندهی مجریان سیاستهای امپریالیستی و دستاندرکارانی همچون پرویز ثابتی را مختومه اعلام نمود. بههمان دلیلی که نمیتوان دار زدنها و اعدامهای دستهجمعی کمونیستها و مبارزین توسط سردمداران رژیم جمهوری اسلامی را نادیده گرفت، بههمان دلیل و میزان هم، نمیتوان ددمنشیها و جنایات رژیم شاهنشاهی را در حق بهترین فرزندان تودههای ستمدیده نادیده گرفت.
سازمان امنیت مخوف شاهنشاهی – ساواک – در زمان خود، کمتر از ساوامای امروزی مرتکب جنایت و قساوت نشده است. معین استکه زمان گذشت و تاریخ ورق خُورد؛ امّا اعمال کثیف منادیان سرمایه نه تنها به ابدیت نه پیوسته و کهنه نشده است، بلکه بازماندهگان و مجریان سیاستهای رژیم پهلوی در هر سرزمینی، قابل طرد و افشاء و مستحق باز پس دادن جنایات خوداند. چرا که هستند بیشماران کمونیستها و مبارزینی که علیرغم گذشت سالها، آثار و علائم شکنجهی ساواک دارد، ذهن و جسمشانرا میآزراند؛ چرا که هستند مادران، پدران، خواهران و برادارانی که فرزندان، خواهران و بردارانشانرا، در روزهای متفاوت با ارگانهای سرکوبگر رژیم شاهنشاهی از دست دادهاند. یکی از آن روزهای فراموش نشدنی و خاطره انگیز، 11 اسنفند 1350 میباشد. در این روز جلادان و قدارهبندان رژیم شاهنشاهی رفقا مسعود احمدزاده، عباس مفتاحی، اسدالله مفتاحی، مجید احمدزاده، غلامرضا گلوی و حمید توکلی را اعدام نمودند. در 11 اسفند، مزدورانِ سلاح بدست، با فرمان شاه «شاهان» به صف شدند و آرامش آتی خود را در مشبک نمودن سینهی کمونیستها و مبارزین جستند. قصد داشتند تا با کوتاه نمودن عمر آزاد اندیشان، عمر خود را طولانیتر نمایند و به سیاق همهی مال اندوزان، بر مالهای بادآوردهیشان بیافزایند. به عبارتی حقیقی شاه جلاد، کم جنایت نکرد و کم بدنها را مثله ننمود و کم نه کُشت و کم نه بُرد. رسالت و کار و بارش با استثمار و سرکوب بود و وابستگی عجیب و غریبی در به بند کشیدن آزادیها و اندوختن ثروت داشت. به طبقهای تعلق داشت که در تخالف با منافعی طبقهی کارگر و زحمتکشان بود و بیدلیل هم نبود که کمر به نابودی کمونیستهایی همچون مسعود احمدزاده و دیگر یاراناش بست.
در 11 اسفند، و در تپههای اوین کُشت تا به خیال خود، مانعی گردش زمانه از مسیر حقیقی خود گردد. میخواست سیر تاریخ را در جهت تمایلات طبقهی سودجود سمتوسو دهد. به گمانی واقعی خام اندیش بود و نمیدانست که «جزیرۀ ثبات و آرامش» ادعایی وی، پایانی دارد، و روزی علیرغم قدر قدرتی و مجهز بودن به ابزار و آلات شکنجه و سلاحهای کُشندهی رنگارنگ، بزیر کشیده خواهد شد و رژیماش بهمانند همهی رژیمهای ننگ و نفرت، به تاریخ و به ابدیت خواهد پیوست و در مقابل، 11 اسفندها بهعنوان روزهای پایداری و اصالت کمونیستها در ذهن هزاران انسان آزاده و مدافعی منافعی کارگران و زحمتکشان بیادگار خواهد ماند.
چهار دههایست که از جانباختن چریکهای فدائی خلق احمدزادهها، مفتاحیها، گلوی و توکلی میگذرد؛ امّا خوشبختانه فداکاریها و افکار این رفقا نه تنها کهنه و از کار نیافتاده است بلکه جامعهی سراسر ظالم و تباهی و جامعهی سراسر سرکوب، از خلاء چنین کمونیستهای عملگرائی در رنج و عذاب میباشد. معین استکه پیشرفت هر انقلابی با پایداری و نقش آفرینی نسلهایی از تبار دههی چهل و اوائل دههی پنجاه، گره خورده است؛ معین استکه بدون پیگیری راهِ، راهجویان انقلاب و بدون حضور و دخالتگری کمونیستها و آنهم با چشمانداز و با برنامهای روشن، رژیم جمهوری اسلامی بر استثمار و سرکوب کارگران و زحمتکشان تداوم خواهد بخشید. با این اوصاف هیچ گرامیداشتی والاتر از پیگیری راهِ، رزمندگان 11 اسفند و همهی کمونیستهای بخون خفته نیست و در یک کلام باید تاکید ورزید که اصالت و پایداری از منافع و آرمان کارگران و زحمتکشان با انتخاب میدان اصلی مبارزه مربوط میشود؛ راه و مکانی که مسعود احمدزاده و دیگر یاراناش انتخاب نمودند و تا آخرین لحظه ایستادند و جان دادند.
یادشان گرامی باد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر