۱۳۹۱ تیر ۱۵, پنجشنبه

بخش ششم نقد سرگرد پرویز انصاری بر کتاب در دامگه حادثه /گزارش های دروغ پرویزثابتی به پادشاه ودروغگوئی اززبان پادشاه

بخش ششم نقد سرگرد پرویز انصاری بر کتاب در دامگه حادثه /گزارش های دروغ پرویزثابتی به پادشاه ودروغگوئی اززبان پادشاه

13 تیر 1391       بازگشت به صفحه قبل 

پرویز انصاری، نویسنده این مقاله. متولد 1319 شمسی است. او علاوه بر تحصیلات نظامی، دارای لیسانس علوم سیاسی و فوق لیسانس حقوق جزا از دانشگاه تهران است و در دوران قبل از انقلاب ابتدا در مناصب مختلف قضائی ارتش، خدمت کرده است. وی در مهر ماه سال 1356 به عنوان وابسته ویژه نظامی مستقل (بدون وابستگی به سفارت ایران) به پاکستان اعزام می شود .او در آبان ماه 1357 به تهران احضار و به پیشنهاد ارتشبد ازهاری، ازارتش به نخست وزیری مامور و با موافقت پادشاه ،تحقیقات از دولتمردان رژیم گذشته راعهده داروماموریت اودردولت شاپوربختیار نیزادامه مبیابد.انتخاب او درآنروزهایِ آشفته ، به سابقه خدمتی وی درسالهای قبل از انقلاب ، پیوندداشت که مسئولیت رسیدگی به پرونده های فسادمالی واداری وتحقیق از فرماندهان کل ژاندارمری ، نیروی دریائی ، لجستیکی نیروی زمینی ، لشگرزرهی قزوین ، و...راعهده داربوده و . تکرار وتداوم واگذاری این نوع ماموریتها وارزیابی مثبتِ کاهش فساددرنیروهای مسلح ، وتجربه اندوزی او درشناخت تنوع حیله های مُفسدین، بود ه است.

گزارش های دروغ پرویزثابتی به پادشاه ودروغگوئی اززبان پادشاه
چرا پادشاه فقید از حضور گروه صلیب سرخ درایران ابائی نداشت

"مقام امنیتی " ، درصفحه 392 و393کتاب " دردامگه حادثه" ، ودرمبحث : "آغاز بحران " میگوید :" شاه اولین قدم برای عقب نشینی وتسلیم شدن بخواسته امریکائیهارا پس از ملاقات با" مارتین آنالز" ، رئیس سازمان عفوبین الملل بادعوت ازصلیب سرخ جهانی بزای بازرسی اززندانها برداشت.اواخر دی ماه 1355بود ، روزی نصیری بمن گفت :" دردفترنصیرعصار، معاون سیاسی وزارت خارجه ، کمیسیونی برای دعوت ازصلیب سرخ بین المللی برای بازرسی زندانها ، تشکیل میشود.خودشمایانماینده ای ازشمادرآن شرکت کند".من معاون خودم رابه کمیسیون فرستادم وبه اوآموزش دادم که درکمیسیون بگوید: " دعوت ازیک سازمان بین المللی برای بازرسی زندانها ، برخلاف حاکمیت ملی است.صلیب سرخ بین المللی بجائی میرودکه زندانیان خارجی وجنگی وجوددارند.اگرقرارست بازرسی اززندانها صورت گیردبایدازطرف دادرسی ارتش یابازرسی شاهنشاهی انجام شودنه یک سازمان خارجی".
نماینده مااین نظر رادرکمیسیون مطرح وهمگی باآن موافقت کرده بودند، ولی پس از یکماه نصیری گفت :" اعلیحضرت فرموده اند، بازرسان صلیب سرخ بین المللی خواهندآمد، باآنها همکاری کنید!".
ازاینکه " مقام امنیت داخلی " ، از"مسایل سیاست خارجی " ، پرت ، وازدانش سیاسی بی بهره وازحضوروامضای ایران درکنوانسیونهای بین المللی بی اطلاع است وبخودش اجازه میدهد به معاون سیاسی وزارت خارجه ودیگر مقامات وزارت خارجه که خودسالها درکشورهای مختلف ، سفیربودند ، درس " وظایف صلیب سرخ جهانی " راتعلیم بدهد، پاسخش با مقامات سیاسی آنروزها وبمن مربوط نیست، من به آنچه که دراین رابطه میدانم وخوددرجریان امربوده ام ، اشاره میکنم . وقبل ازتوضیح حقیقت " آمدن بازرسان صلیب سرخ بین المللی ، بایداشاره کنم که آنچه پرویزثابتی عنوان کرده ، مانند تمام مطالب دیگرمندرج درکتاب ، نه 179 درجه ، بلکه 180 درجه کامل ، غیرواقع وازشرافت وجوانمردی فاصله بسیاردارد.
اماسابقه آمدن گروه صلیب سرخ ودیگرسازمانهای حقوق بشر ، به گزارشی برمیگردد که خلعت بری وزیرامورخارجه به پادشاه فقید تسلیم ودرآن اشاره کرده بود: "جان نثار درهنگام شرکت درمجامع بین المللی وملاقاتهای رسمی ، درمورد نقص حقوق بشر واعمال خشونت آمیز ساوک، علا وه بر شخصیتها وروسای ممالک ، موردپرسش وتعرض خبرنگاران جهانی قرارمیگیرم وچون جواب قانع کننده ای داده نمیشود، مورداستهزای آنان قراردارم واجازه مرخصی میخواهم "
پادشاه ضمن مخالفت با کناره گیری خلعت بری ، میگوید : " درآینده چنانچه مورداینگونه پرسشها قرارگرفتید ، ترسی ازآمدن سازمانهای ناظر برمسا ئل حقوق بشربه ایران ، بخودراه ندهید ".
وزارت خارجه ، چگونگی را به سازمانهای ذیربط ، ازجمله اداره دوم منعکس ، وتاکید شده بود :"نمايندگان صليب سرخ را در اجراي تحقيقاتشان آزاد بگذازند ".
سپهبد مقدم دستورداده بود : " رونوشت این نامه به سرگردانصاری داده شود."
استقبال پادشاه ازآمدن صلح و صلیب سرخ درسال 1355 برای بررسی اوضاع زندانیان براین باور استواربود که، ساواک نه تنها درگزارشات خود به ایشان ، اشاره ای به اعترافات ساختگی و خشونتهای غیرانسانی خود نمیکرد ، بلکه پادشاه را مطمئن ساخته بودند که تمام اقدامات ساواک درچهارچوب اشراف بر اطلاعات ومدارک مستند و تبّحر وتخصّصهای حرفه ای صورت میگیرد.درحالیکه هم ارتشبد نصیری و هم ثابتی نگران برملا شدن افشاگریهای زندانیان محکوم ، وآشکارشدن شکنجه ها ومشی سرکوب‌گرانه اداره سوم ساواک ومهمتر از آنها برملا شدن گزارشات کذب گذشته خودشان نزد شاه بودند.که همینطور هم شد.
هنگامیکه گزارشات گروه صلیب صلح درنشریات خارجی منتشر وپادشاه که همه روزه بسیاری ازآنها را مطالعه واز تصویرچهره‌ خشن و غیر‌انسانی ازرئیس مملکت مطلع شد ، بلافاصله ارتشبدنصیری وسپهبد مقدم را باهم احضار وبا عصبانیت فوق العاده ، روزنامه مربوطه را بطرف نصیری پرتاب وخطاب به اومیگوید :
" این چه وضعی است که ساواک به وجود آورده ، وچرا با آبروی من بازی میکنید ؟ " وخطاب به مقدم میگوید : "مقدم ! شما دراداره دوم از فرماندهان وافسران ژاندارمری ودریائی و...تحقیق کرده اید، ، هیچیک ازآنها ازنحوه تحقیقات گله ای نکرده اند، حتی ابوالفتح محوی منسوب من راکه بازداشت وتحقیق کرده اید ، ازرفتار محترمانه مسئول تحقیق برایم میگفت ." ، مقدم درجواب میگوید : " همانطور که اعلیحضرت مستحضرند ، تحقیقات اداره دوم ازامرا دردفتر سپهبد فخر مقدس رئیس وباحضورسرلشگربهزادی دادستان ارتش انجام میگیردو درتحقیقات از افسران پانینتر ، بدون استثنا نماینده دادستان ارتش درصحنه حضور دارد.
پادشاه ، خطاب به نصیری میگوید : "شما چرا ازهمین رویه استفاده نمیکنید؟ " ، وبه مقدم هم میگوید : " شماهم کمک کنید تا الگوی کارانسانی درساواک جا بیفتد "
سپهبد مقدم ، پس ازبازگشت ازشرفیابی ، مرا احضارو با احساسی توام با شعف ، مطالب بالا را برای من بازگو وضمن تقدیر غیرمتعارف ازمن وکادر دایره تحت مدیریت من ( که همگی دارای تحصیلات حقوق بودند) ،متواضعانه گفت : " اظهاررضایت شاهنشاه از من ، درواقع به شما وپرسنل شما تعلق دارد"
مقدم بمن دستوردادنامه ای خطاب به رئیس دادرسی ارتش تهیه ، وضمن اشاره به آنچه پادشاه درشرفیابی او وارتشبدنصیری مطرح کرده بود، از ریاست دادرسی ارتش خواسته شود ، زمانی را برای تشکیل کمیسیونی بمنظور تبادل نظردردفتراو تعینن نماید.
متعاقب تشکیل این کمیسون ،مقررشد آقای ثابتی دردادرسی ارتش حاضرودرساختمان آمفی تاتراداره دادرسی ارتش ، با حضور کلیه افسران قضائی(بازپرسان ،دادیاران وقضات دادگاهها) ، روش کار مسئولین اداره سوم ساواک مورد گفتگوی جمعی قرارگیرد .دراین جلسه ، ثابتی تلاش میکند که جلسه گفتگوی جمعی را به صحنه سخنرانی خود تبدیل نماید، بمحض قرارگرفتن درجایگاه تریبون سخنرانی ، سرهنگ قضائی محمد پایورپور( که قراربود درهمانسال بدرجه سرتیپی ارتقاء یابد ) ازجای خود برمیخیزد ودرحضور تمام افسران وثابتی ،با لحن بسیار پرخاشگرانه وگزنده خطاب به سپهبد فخرمدرس میگوید : " تیمسار این آقای ثابتی ،قضات دادرسی ارتش را با خبرنگاران وجلسه مطبوعاتی اشتباه گرفته ، تیمسار شما کثافت زده اید به مقام قضاوت ودرجه نظامی ما ، وبا نشانه گیری دست بطرف ثابتی میگوید ، این آقا ، ضابط قضائی است وحداکثر،همطراز یک سروان یا سرگرد ارتش است ، درکجای دنیا ضابط قضائی برای قضات سخنرانی وخط مشی تعین میکند، ایشان را خواسته ایم که تغییر روشهای وحشیانه ساواک ومحظورات دادرسی ارتش را که نمیتواند ، بعلت افشاگری شکنجه هاازطرف متهمین، دادگاههارا علنی، وباحضور خبرنگاران برگزارکند، به اوگوشزد کنیم.واضافه میکند : تیمسارتائید یکطرفه گزارشات ساواک موجب شده است که به دادگاههای دادرسی ارتش ،عنوان "دادگاههای فرمایشی " داده شود.او جلسه راترک ودرهنگام خروج ، فریادمیزند من ازاین لحظه دیگر ادامه خدمت نمیدهم.اوعلاوه برترک جلسه ، همان لحظه جلسه واداره دادرسی راترک واز پذیرفتن درجه سرتیپی هم صرفنظر وتقاضای بازنشستگی کرد.(وی هنوزدرقیدحیات است ودرتهران به وکالت دادگستری مشغولست).
درهمین جلسه افسر قضائی دیگری ، باصدای بلند وبرای استهزای ثابتی خطاب به او میگوید : " آقای ثابتی ، اگرچندروزی قبل ازبازگشت بازرسان صلیب سرخ ، آنها را روی منقلهای کمیته ، سرخ کرده بودی ، آنها دیگر جرأت مسافرت توریستی به ایران راهم نمیکردند".سپهبدفخر مدرس هم خطاب به آن افسر گفته بود : " آقا بنشینید ورعایت نزاکت رابنمائید ، اعلیحضرت دستوررسیدگی بگزارشات بازرسان داده اند، بامتلک پرانی که کاردرست نمیشود ".
پس ازاین واقعه ، روزی سرهنگی بنام حسینی تلفنی پیشنهاد ملاقات بامن راکرد . اوخودرا افسر بازنشسته دادرسی ارتش ووکیل دادگاههای نظامی معرفی کرد. درهنگام گفتگوی تلفنی واظهارات محبت آمیزاو، متوجه شدم ، وی درپرونده فساد دریادار رمزی عطائی ، وکیل چند تن ازافسران نیروی دریائی بوده وگزارشات تحلیلی من را برای دادگاه ، وچگونگی تاثیرزمینه های نفوذ والاحضرت اشرف ودخالت فرزند او (شهرام پهلوی نیا)رادر آلودگی بهترین افسران مهندس نیروی دریائی توجیه کرده بودم ،مطالعه ، وغیاباً نسبت بمن احساس احترام پیدا کرده بود.
وقت ملاقات راهماهنگ ودرزمان مقرربه اداره دوم آمد.اومصّرانه ازمن خواست، گفتگوی وی بامن ضبط صدا وکپی نوارهم به او داده شود.پرسیدم برای چه میخواهید مکالمه عادی من وشما ضبط شود،
پاسخ داد : " تصادفاً صحبتهای مورد نظرمن "عادی " نیست واضافه کرد :من درایام خدمت با تمام افسران دادرسی ارتش همکار ، وامروزهم بعنوان وکیل دادگاههای نظامی ،همه روزه باآنها درارتباطم ، میخواهم بعدها آنها تصورنکنند من " خبرچین " شما هستم ، بلکه ملاقات من وشما رسمی وعلنی ودرجهت جلوگیری از حیثیت وشرف نظامی خودآنها بوده است.
اوگفت : اداره شما حتماً میداند نام من درلیست وکلای تسخیری دادرسی ارتش قراردارد ومن وکالت پرونده بسیاری ازمتهمین ساواک را برعهده داشته ودارم ، وبا آنکه وکیل تسخیری هستم ، دردادگاهها ، اعمال خشونت وشکنجه های ساواک را به چالش میگیرم، ازاینجهت بسیاری از متهمین وبخصوص خانواده های آنان درانتخاب وکیل تسخیری، مرا معرفی میکنندوچون بعلت ازدیادپرونده ها واشتغال شبانه روزی ، الزاماً نمیتوانم وکالت بسیاری را بپذیرم ، خانواده ها بمن پیشنهاد پرداخت حق الوکاله مینمایندوهرچه میگویم آقا، خانم ، مسئله من ، وقت است نه پول ، گاهی مودبانه ولی با غمگینی دفترمرا ترک میگویند، وگاهی بابکاربردن لفظ " ساواکی " الفاظ رکیکی هم نثارم میکنند.

اوادامه داد:ازطرف دیگر ، ثابتی که درجریان چگونگی دفاعیات من قراردارد، مرا بدفترش دعوت ، وضمن بیان مطالب " صغرا وکبرا " ،واینکه اهداف ما وشما هردو درجهت تامین امنیت وریشه کن کردن فعالیتهای تروریستی وخرابکارانه است ، گفت : " میدانم شما وکیل تسخیری هستید ودادرسی ارتش بودجه زیادی برای پرداخت حق الزحمه شما ندارد ، من میخواهم پیشنهادکنم ساواک ماهیانه مبلغی متناسب بازحمات شما ، بشما بپردازد".من به اوجواب دادم : "جناب ثابتی اولاً من حقوق بازنشستگی ارتش رامیگیرم ، ثانیاً من وکالت بسیاری ازپرونده های غیرتسخیری وغیرامنیتی مثل پرونده افسران دریائی رابرعهده داشته ودرحال حاضرهم بقدری پرونده های غیرتسخیری دارم که فرصت خواب کافی ندارم، سوماً من وکیل رسمی دادگستری هستم و موکلین بیشماری دردادگاههای عمومی دادگستری دارم.اماچون نظامی بوده ام وبه مسائل نظامی هم احاطه دارم وکالت دادگاههای نظامی را می پذیرم.بنابراین درآمدماهیانه من ازیک سپهبد هم بیشتراست واحتیاجی به پاداش ساواک ندارم.ثابتی درلحظات پایانی ملاقات و هنگام خداحافظی همچنان که دست مرا میفشرد اظهارکرد :" جناب سرهنگ خواهش میکنم دردفاعیات خودقدری رقیقترعمل بفرمائیدوتامیتوانید دردادگاهها ،ازکلمات صریح وتهییج کننده مثل " شکنجه " استفاده نفرمائید. منهم گفتم جناب ثابتی : " من با موکلینم پسرخاله وپسرعمه وعمو نیستم.من ازشرافت وجدانی وارزش انسانی دفاع میکنم."

اما او درادامه گفتارش ، به مسئله "شوک آور" دیگری اشاره کرد که مرا درچهاچوب مسئولیتهای اداری وقضائی ام ، به پیگیری موضوع موظف میکرد.
او اظهارداشت : " بعدازملاقات با ثابتی ، خیلی بی تفاوت موضوع ملاقات خود باثابتی را با یکی دیگرازهمکاران وکیل نظامی ، سرهنگ دوم بازنشسته جواهری یا جوادی(درست یادم نیست کدامش درست است )مطرح کردم ، وازاینکه ثابتی باهدف تطمیع من چنان پیشنهادی داده است ، ناخشنودی خودم راازفضای حاکم برروابط دادرسی ارتش وساواک درمیا ن گذاردم.او درجواب گفت :" به من هم پیشنهادشده ومن قبول کرده ام ، چون ساواک به قضات دادرسی ارتش وبازپرسان ودادیاران مسئول پرونده های امنیتی ، پاداش ماهیانه میدهد"
سرهنگ حسینی ادامه داد : " من به همکار وکیلم گفتم :" تاچنین وضعی باقیست، ومستندات ساختگی ساواک مبنای احکام صادره قرارگیرد، وکالت من وامثال من وادعای دفاع ازحقیقت وشرافت معنی ندارد، وازاین گذشته ، احکام سنگین قضائی صادره دردادگاههای نظامی ، علاوه برخدشه دارکردن حیثیت خوددادگاهها ، کینه افرادمحکوم را، به نظام مملکت عمیقتر وچون شاهنشاه فرمانده کل قوا هستند ، حمله عناصر سیاسی ، مستقیماً متوجه پادشاه خواهد بودوهمانطور که دراعلامیه های مخالفین مشاهده میشود ، آنها بجای بکاربردن عنوان "دادگاههای نظامی " ، اصطلاح " بیدادگاههای فرمایشی شاه " رابکارمیبرند.
اوازمن میخواست که اداره دوم ترتیبی دهد ،دادرسی ارتش نام اورا ازلیست وکلای تسخیری حذف نماید، وگفت :"چون بازنشسته ارتش هستم ، نگران مزاحمتهای ساواک هستم."
من مستند به گفتگوهای ضبط شده خودم وسرهنگ حسینی ، گزارشی تهیه وهمراه با نوارضبط شده ،تسلیم سپهبدمقدم کردم وتقاضا نمودم باکسب اجازه ازاعلیحضرت ، افسران قضائی مسئول رسیدگی به جرائم امنیتی دردادرسی ارتش ( که برای اداره دوم شناخته شده بودند) همگی مورد مراقبت قرارگیرند.سپهبد مقدم که خود سالها دردادرسی ارتش خدمت کرده بود وقبل ازاحرازمقامات امنیتی ، بااغلب مقامات ارشد آنروزدادرسی ارتش همکار نزدیک وحتی بابرخی روابط دوستانه خانوادگی داشت ، بمن گفت : "سرهنگ حسینی راازدوران ستوانی اومیشناسد، اوازجوانی افسر بسیار پاکدامنی بودوبعلت عدم تحمل ناهنجاریهاوناسازگاری باتیمسارآزموده ، تقاضاکرد ازخدمت دردادرسی ارتش معاف وبعنوان استاد حقوق بدانشکده افسری منتقل شود، من بصداقت گفتاراوشک ندارم ، گزارشی تهیه کنید تا بشرفعرض برسانم ".
( نمیدانم سرهنگ حسینی هنوزدرقیدحیات است یانه ، ولی تردیدی ندارم که حتما، نام اورا را بسیاری ازموکلان سیاسی وامنیتی وی بخاطردارند)
اعلیحضرت با انجام مراقبتها موافقت ودستوردادند ، " قبلاً مسئله راباحضوررئیس دادرسی ارتش ، دردفتررئیس ستاد ( ارتشبدازهاری ) بررسی کنید" . من بدستورسپهبد مقدم درمعیت او دراین نشست حضور یافتم .دراین جلسه ، سپهبد فخر مدرس اظهارداشت : " من درجریان دریافت این پاداشها هستم !!! ، ولی ثابتی بمن گفته است که ساواک برای چنین پرداختهائی ازشاهنشاه کسب اجازه کرده ، ومنهم با تصور اینکه اینها " مراحم شاهانه " است ، آنرا نشانه رضایت اعلیحضرت از خدمات شبانه روزی دادرسی ارتش تعبیر میکردم" .سپهبد مدرس درحالیکه بسیار متشنج وعصبانی بنظرمیرسید ، ازارتشبدازهاری خواست برای او استدعای شرفیابی کندتاحقیقت را به استحضارپادشاه برساند .
او بحضور پادشاه رفت .پس ازاین دیدار، کپی نامه شرفعرضی خودرا طی نامه ای به اداره دوم منعکس ودرنامه خود بااشاره بدستورشاهنشاه درجابجائی افسران مرتبط با پرونده های امنیتی ساواک ، اضافه نموده بود که: " اعلیحضرت باابراز تاسف وانزجارشدید فرمودند :"این احمقها درموردمسائل کشوری ،هردروغی را که میتوانند ازجانب من عنوان میکنند ، اما درمورد ارتش که تحت امرمستقیم خودمنست چرا؟ ".
پرویزانصاری –افسرسابق ارتش شاهنشاهی
ansari_parviz16@yahoo.com

هیچ نظری موجود نیست: