آهای مادر مادر مادر!
در این فیلم آه سوزان یک مادر جاری است. این فیلم را ببینید تا با همین آه سوزان آتش بگیرید. ما شش فرزند او را کشته ایم و یک دخترش را به زندان انداخته ایم.
معروفست که: در دوره های دور تاریخ، فاتحانِ خونخوار آنگاه که بر کشتن اهل یک شهر و اهل یک خانه مصمم می شدند، پیرمردان و پیرزنان و بیماران و اطفال را مستثناء می کردند. و حتماً یک جوان را برای سرپرستی آنان باقی می گذاردند. آن جوان را نمی کشتند تا بماند و به پدر و مادر پیرش و به بیماران و اطفال بی پناه رسیدگی کند. ظاهراً ما به دوره های دورتری که تاریخ به یاد ندارد بازرفته ایم. یعنی به دوره هایی از توحشِ محض.
در این فیلم آه سوزان یک مادر جاری است. این فیلم را ببینید تا با همین آه سوزان آتش بگیرید. ما شش فرزند او را کشته ایم و یک دخترش را به زندان انداخته ایم. شش فرزند. شش فرزند. شش فرزند. آری: شش فرزند. من کاری به این ندارم که فرزندان این پیرزن چه جرمی مرتکب شده اند و با چه احکامی و چگونه از پا درآمده اند. که اگر می دانستم نیز تفاوت چندانی با ندانستنم نداشت. در این سالها من تا حدودی به ذات پستوهای وزارت اطلاعات و دخمه های سپاه پی برده ام. تنها خواستم این را بگویم که مغولان نیز اینگونه تیغ در میان مردم نمی نهادند. و حتماً برای دلِ زخمینِ پیرانِ بازمانده، تمهید مختصری می اندیشیدند.
وای بر ما، که ستمدیدگان از ما رو گردانده اند و برای انتشار ضجه های خود دست به دامان تشکیلاتی مثل سازمان ملل شده اند. اگر از این مادر و از این خانواده خبرهای دیگری دارید ما را مطلع کنید. و از درستی یا احتمالاً نادرستیِ این فیلم.
محمد نوری زاد
بیستم اسفندماه سال نود و یک
بیستم اسفندماه سال نود و یک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر