۱۳۹۲ فروردین ۱۴, چهارشنبه


آلترناتیو یا <<حفظ نظام ولایت فقیه>>؟ مسئله این است!
علیرضا یعقوبی
بنا به گزارش خبرگزاریهای مختلف خانم مریم رجوی طی دیداری در پاریس با چهارتن از نمایندگان کنگره آمریکا، ضمن تشریح وضعیت رژیم حاکم بر ایران و موقعیت آلترناتیو شورای ملی مقاومت، خواهان حمایت آمریکا از <<راه حل سوم>> یعنی سرنگونی رژیم بدست مردم و مقاومت ایران شدند. عمق سوزش رژیم از این دیدار و دستاوردهای ان را در عجز و لابه سران آن و عمله ولایت فقیه و سایتها و خبرگزاری های مختلف آن شاهد بودیم. اصولا یکی از وظایف خانم رجوی بعنوان رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت، دیدار با مقامات مسئول کشورهای دیگر و جلب حمایت آنها از راه حلی است که سالیانی است به <<راه حل سوم خانم رجوی>> نام گرفته است، می باشد. و راه حل سوم خانم رجوی مبتنی بر <<نه مماشات و سازش با رژیم ولایت فقیه و نه جنگ و حمله به ایران بلکه تغییر بدست مردم ایران و مقاومت آن>> است.

آقای اسماعیل نوری علاء یکی از روشنفکران ایرانی مقیم کلرادوی آمریکا بدون اشراف به ماهیت گفتگوی خانم رجوی و <<راه حل سوم> ایشان، دیدار خانم رجوی با نمایندگان کنگره آمریکا را بهانه نگارش مقاله ای تحت عنوان <<آلترناتیو سازی یا چلبی سازی؟ مسئله این است!>> قرار داده و این دیدار را پیش زمینه آلترناتیو سازی قلمداد کرده است. در ابتدای مقاله ایشان می خوانیم: <<با اعلام مواضع جديد مجاهدين، روند آلترناتيوسازی در خارج کشور، و بوسيلهء اپوزيسيون حکومت اسلامی، وارد مرحلهء جديدی شده و در آينده شاهد «مذاکرات» و «گفتگوها»ی آن دسته از رهبران مختلف سازمان های سياسی ايرانی با مقامات کشورهای مقتدر خواهيم بود که مدعی آلترناتيو بودن هستند. يا، بهتر است بگويم، کوشش های تاکنون مخفی نگاهداشتهء اين «رهبران» آشکار تر از هميشه خواهد شد>>.

اولا در نقد نظر آقای اسماعیل نوری علاء باید یادآور شد که اصولا در دیدار خانم رجوی با نمایندگان کنگره آمریکا، بهیچوجه <<اعلام مواضع جدید مجاهدین>> نبوده و ایشان نه بعنوان عضوی از مجاهدین بلکه در جایگاه رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت اقدام به گفتگو با نمایندگان کنگره آمریکا نموده و شاید علاقه وافر آقای نوری علاء به کلمات و واژه هایی همچون <<نو>>، <<نوین>> و <<جدید>> ایشان را واداشته که دیدار خانم رجوی با نمایندگان مجلس آمریکا را برخاسته از <<مواضع جدید مجاهدین>> ارزیابی کنند. باید به آقای نوری علاء یادآور شد که آلترناتیو شورای ملی مقاومت ایران بعد از سی خداد سال ۱۳۶۰ در دل توفانهای سهمگین سیاسی و نظامی آن دوران در ایران شکل گرفت و آقای مسعود رجوی صرفا جهت معرفی این آلترناتیو در مقام نخست وزیر دولت موقت شورای ملی مقاومت ایران به پاریس آمدند. ایشان طی مدت اقامت در پاریس دیدارهایی با مقامات کشورهای مختلف داشتند که گزارش تمامی آنها در همانزمان به اطلاع ملت ایران و افکار عمومی رسید چرا که مجاهدین به این اصل بنیادی در امر سیاست عمیقا اعتقاد داشته که اصولا در دنیای سیاست نمی توان امری را تا ابد پوشیده نگهداشت و <<شفافیت>> و <<شفاف سازی>> تمامی جزئیات، حرف اول مجاهدین در هر اقدام و عمل و موضعگیری و گفتگوی سیاسی آنان است. مجاهدین با اتکا و اعتقاد عمیق به حقانیت راه و عمل خود و درستی قضاوت مردم علیرغم تمامی دسیسه ها و جنگ روانی دشمن که از قضا آقای نوری علاء در یک مورد یعنی حضور مجاهدین در عراق به آن اشاره کرده اند، چیزی برای پوشیده یا مخفی نگهداشتن، نداشته و بنا به اعتراف آقای دکتر منوچهر هزارخانی از اعضای شورای ملی مقاومت ایران، در صورت اعتماد به طرف مقابل حتی درب تمامی پایگاهیشان را هم بسویش می گشایند با وجود اینکه در خود تشکیلات در این رابطه محدودیتهای انکارناپذیر وجود دارد (۱).و ثانیا مجاهدین با اعتقاد بر اینکه نباید همچون گذشته خون و رنج و فدا را مجاهدین و یارانشان در شورای ملی مقاومت ایران از جمله سازمان چریکهای فدائی خلق ایران بدهند و خمینی حاصل کار و درد و رنج آنها را درو کرده و انقلاب را در قدم اول بر سر انقلابیون آوار و خراب سازد. بنابر این دیدار با رهبران کشورهای دیگر بالاخص کشورهای تاثیر گذار در روابط بین المللی برخاسته از یک <<ضرورت>> یعنی <<حفظ انقلاب و دستاوردهای آن >> در مواضع مجاهدین محسوب شده و مجاهدین و با بیش از نیم قرن مبارزه با دو دیکتاتوری به آنچنان پختگی و بلوغ سیاسی رسیده اند که دیگر نیازی به <<قیم>> و یا <<ولی فقیه>> دیگر نداشته و بهترین فرزندان ملت ایران باید این خلاء را به شایسته ترین وجه پر نموده تا <<فرصت>>، برای سر برآوردن یک خمینی دیگر فراهم نگردد همان جریاناتی که آقای نوری علاء حضور آنها را در سالنها و ساختمان وزارت امورخارجه آمریکا تائید می کنند و گاها با آقای نوری علاء هم کنفرانس مشترک بنام <<جنبش سبز>> دارند. از طنز روزگار آنکه سال ۱۳۸۸ جنبشی در ایران درگرفت که هدف آن برگرفته از رنج و شکنج مبارزان و مجاهدان و در راستای سرنگونی رژیم بود. جریانات سازشکار در راس هرم رهبری آن، فاقد از درک خواسته های مردم بجان آمده و ناتوانی ایجاد ظرف و تشکیلات مناسب از یک سو و همچنین برای گریز از پرداخت بهایی برای آزادی (۲) اعلام <<هر فرد یک ستاد>> نمودند که البته چنین ادعائی مرغ پخته را هم در دل حاکمیت استبداد مذهبی به خنده وامیداشت اما جریانات اپورتونیستی با اعلام این نظر هر کدام از ظن خود اقدام به تشکیل گروههایی از سبز اصلاح طلب، سبز برانداز و سبز سکولار نو و …نمودند تا شاید بتوانند تحت عناوین جدید چند صباحی از مردم ایران کولی بگیرند. این جماعت گریزان از صحنه نبرد، در خارج از کشور اقدام به برپایی کنفرانسهایی هم نمودند فارغ از اینکه رژیم ولایت فقیه، جنایتکارتر از آنی است که فرصت را برای اینگونه اپورتونیستها برای کسب قدرت سیاسی فراهم سازد. وقتی با سرکوب خشن، فتیله جنبش در سایه سازشکاری نارهبران پائین کشیده شد برگزاری چنین اجلاس ها و کنفرانسهایی ته کشید و همه به زندگی عادی خود برگشتند.

آقای نوری علاء بدرستی منشا حقانیت هرگونه آلترناتیو را بعنوان یک <<سرمایه ملی>> تکیه به مردم می دانند اما سوال اینجاست چگونه مجاهدین در طی سی و اندی سال در دل شدیدترین سرکوبها پایدار مانده و بنا به گفته آقای نوری علاء انسجام تشکیلاتی خود را حفظ کردند و به مبارزه خود در حین گریز دیگر جریانات و افراد از صحنه، ادامه دادند جز اینکه به چشمه لایزال مردم وصل باشند. این نه در حرف و ادعا بلکه واقعیتی برخاسته از بطن مبارزه ای است که در داخل ایران جریان داشته و از دورترین نقطه کشور شروع شده و در اقصی نقاط جهان تکثیر می گردد. اگر نبودند شهدایی همچون علی صارمی و جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی و محسن دکمه چی که هر کدام شیر اهن کوه مردی بودند که شکنجه گاههای رژیم از سال ۶۰ را یک به یک درنوردیده و در وفای به عهد و پیمان به جاودانه فروغهای آزادی از بند رژیم فاشیسم مذهبی پیوستند و یا زندانیانی همچون دکتر سعید ماسوری، کبری امیرخیزی، فرح فرحان، محمد امیرخیزی و علی معزی و غلامرضا خسروی ارژنگ داوودی و ماشاالله حائری و صدها زندانی مقاوم دیگر که همچنان سرافرازانه به مقاومت ادامه می دهند، مسلما دیدارهای دیپلماتیک هیچ ضرورتی نداشت و از هیچگونه اعتباری برخوردار نبود. دقیقا مخالفت رژیم با چنین دیدارهایی از آنجا ناشی می شود که ریشه و اساس و بنیان چنین دیدارهایی از یک مبارزه تمام عیار با رژیم در تمامی عرصه های اجتماعی و از دل جامعه و از درون زندانها و جوخه ها و تیرک های اعدام سرچشمه می گیرد و لذا بر خلاف نظر آقای نوری علاء باید یادآور شد که آلترناتیو شورای ملی مقاومت با برنامه مشخص از پایگاههای مقاومت ایران و از دل توده های مردم و از میان بهترین فرزندان آنان سرچشمه گرفته و حقانیت و مشروعیت خود را تماما از مبارزه مردم ایران و بهترین فرزندان آنها در ارتش آزادیبخش ملی ایران و رنج و شکنج اسرا و زندانیان سیاسی و شهدا کسب نموده است و این واقعیتی است که هر ناظر بیطرفی به آن شهادت می دهد. آلترناتیو شورای ملی مقاومت برای کسب حمایت این یا آن دولتمرد خارجی بدنبال مشروعیت نیست و دقیقا تمامی اینها از ذهنیت آقای نوری علاء که از صحنه مبارزه و الزامات و شرایط حاکم بر آن بدور است، نشات می گیرد. اگر به حوادث سوریه نظری بیفکنیم متوجه این واقعیت انکارناپذیر خواهیم شد. دو سال است که مقاومت مردم سوریه علیه دیکتاتوری بشار اسد ادامه داشته و دهها هزار نفر از مردم سوریه در طی این مدت جان خود را از دست داده و میلیونها نفر به کشورهای همجوار و کشورهای دیگر گریخته اند و بنا به گزارش روز گذشته نماینده ملل متحد، اگر این جنگ ادامه یابد باید منتظر فاجعه عظیم انسانی باشیم و علیرغم تشکیل گروهی بنام <<کشورهای دوست سوریه>>، همچنان دیکتاتور خونریز به جنایات خود ادامه داده و آقای اوباما خط قرمز دولت متبوع خود را بکارگیری <<سلاح شیمیایی>> می داند!. یعنی به عبارت دیگر بشار اسد اجازه دارد به هر وسیله ای جز سلاح شیمیایی مردم سوریه را قتل عام نماید و از خط قرمز جامعه جهانی به زعم آقای اوباما عبور نکند و اینچنین است که اپوزیسیون سوریه تمام کنفرانس های بین المللی را در قبال سکوت در برابر جنایات علیه بشریت دولت بشار اسد، بایکوت می کند. اینجاست که ضرورت برگزاری چنین دیدارهایی در راستای سرنگونی تمام عیار رژیم فاشیسم مذهبی حاکم احساس شده و مجاهدین بنا به تجارب پیشین آماده پرداختن هر بهایی برای پاسخگوئی به ضرورتها هستند. تا کنون با چنین اقدامات سنجیده و دیپلماسی خانم رجوی و تیم تحت رهبری ایشان توانسته اند خونهای زیادی را برای مقاومت ایران ذخیره سازند و دست اندرکاران مقاومت بر درستی این ادعا گواهی می دهند و لذابرخلاف نظر آقای نوری علاء که شورای ملی مقاومت را بعنوان بازوی سیاسی مجاهدین نامیده و آن را بدینوسیله تخطئه می کند باید یادآور شد که آلترناتیو شورای ملی مقاومت ایران بعنوان تنها بدیل و آلترناتیو موجود و حی و حاضر در صحنه سیاسی ایران در پی تغییر معادله قوایی است که بیشک بنفع مقاومت ایران بر هم خواهد خورد. وجود چنین آلترناتیوی است که تا کنون راه را بر هرگونه سازشکاری و مماشات بقول آقای نوری علاء «استعمار نوین» بسته است. وگرنه کم نیستند جریاناتی که خواهان زد و بندهایی همچون <<توافقات پاریس>> سال ۱۳۵۷هستند. واقعیت این است که بنا به موقعیت ژئرپلتیکی و سوق الجیشی ایران احمد چلبی های وطنی بسا بیشتر از احمد چلبی عراقی حضور دارند و بدنبال مصالحه و گفتگو آنهم بنام اپوزیسیون قانونی هستند اما واقعیت بزرگتر و سترگتر آن است که این جریانات در حضور مجاهدین و آلترناتیو شورای ملی مقاومت، توان پر کردن آنچه را که آقای نوری علاء آن را <<خلاء سقوط>> رژیم در پی هر تغییر و تحول احتمالی می خوانند را ندارند و این حقیقت و واقعیت را قبل از همه ناظران سیاسی و کارشناسان بین المللی امور ایران گواهی داده و می دهند والا شرایط برای هرگونه سازش و بند و بستی همچون سال ۵۷ فراهم بود. بنابر این با جرس قاطع می توان گفت بزرگترین تضمین استقلال و آزادی فردای ایران، همین مجاهدین و همین ارتش آزادیبخش ملی ایران و همین شورای ملی مقاومت ایران بعنوان یگانه بدیل دمکراتیک آلترناتیو ممکن می باشند.

آقای نوری علاء آلترناتیو سازی را امری واهی و بقول ملک الشعرای بهار برخاسته از غوره نشدن و ادعای مویز کردن می دانند. اگر آقای نوری علاء علیرغم ادعای نوگرایی و سکولاریسم نو، مویز بودن را همچون دوران جاهلیت وابسته به سن و سال ندانسته و آن را به تداوم و عمر مبارزه هر فرد و جریانی وابسته بدانند بلاشک آقای نوری علاء در برابر دورترین طیف هواداران مجاهدین و در برابر شهدایی همچون علی صارمی و جعفر کاظمی و مجسن دکمه چی و محمدعلی حاج آقایی هنوز به مرحله ادعای غوره شدن هم با صرف اینکه در ایالتی در آمریکا نشسته و در مذمت دیکتاتوری و اندر مزایای سکولاریسم و دمکراسی سخن بگویند، نرسیده اند. چرا که بنقل از شیخ اجل سعدی: « علم چندان که بیشتر خوانی/چون عمل در تو نیست، نادانی» و یا بازهم از او «بار درخت علم نباشد مگر عمل/با علم اگر عمل نکنی شاخ بی بری». آری تمامی ادعاها و تئوری ها تنها در محک عمل است که صحت خود را به ثبوت می رساند. مجاهدین و دورترین طیف هواداران آنها سی و چهار سال است که پنجه در پنجه رژیمی در افکنده اند که هیچ معیاری را در جنایت و دنائت به رسمیت نمی شناسد. وقتی چاه جنایت و قساوت آنقدر عمیق است باید قله مقاومت و عمل و ایستادگی بسا بلندبالاتر و اشراف به ماهیت دشمن و عملکرد آن و ایمان به حقانیت مبارزه و آرمان انسانی بسا ژرف تر از تمامی دورانهای تاریخ باشد وگرنه نمی شد سی و اندی سال با رژیم ولایت فقیه جنگید و همچنان در مبارزه و ایستادگی ثابت قدم در صحنه باقی ماند. وگرنه کم نبودند مدعیانی که در فاز سیاسی از «ستاد آهنین رزم پرولتاریا» دم می زدند و یا ملی گرایی اما اگر اصالت تمامی ادعاها در مبارزه و در جریان عمل است که به اثبات می رسد این مجاهدین هستند که به این گفته پیشوای تاریخی ملت ایران دکتر مصدق وفادار باقی مانده اند، آنجا که در بیدادگاه نظامی در دفاع از خود فریاد بر آورد: «… آنجائیکه حق در کار باشد با هر قوه ای مخالفت می کنم، از همه چیزم می گذرم. نه زن دارم، نه پسر دارم، نه دختر دارم ،هیچ چیز ندارم مگر وطنم را در جلو چشمم دارم». آری او اینچنین بود که در تاریخ ایران زمین بعنوان یگانه دولتمرد دمکرات تاریخ این وطن جاودانه شد چرا که در عمل مشخص و در پراتیک مبارزاتی ثابت نمود که تا کجا به آرمان ملت ایران یعنی استقلال و آزادی پایبند است و ثابت نمود که شیر در بند هم شیر است. مجاهدین با بیش از پنجاه سال سابقه مبارزاتی و گذشتن از شکنجه گاههای ساواک و ولایت فیقه صحت آرمانهای خود را با عمل پیوند زدند و به ثبت رساندند. لذا اگر آقای نوری علاء براستی بدنبال یافتن احمد چلبی های وطنی است، باید او را در میان جریاناتی و افرادی جستجو کنند که گریخته از صحنه مبارزه درگوشه و کنار دنیا برای فرزندان ملت و برای امثال علی صارمی و جعفر کاظمی لغز دمکراسی می خوانند. اگر احمد چلبی عراقی راه بالا رفتن از نردبان قدرت را در حمله نیروهای آمریکایی و انگلیسی به خاک عراق جستجو می کرد از طنز تلخ روزگار، احمد چلبی های وطنی طرفدار صلح شده و مطلوب خود را در ایجاد فرصت برای شخص ولی فقیه برای گماردن عنصر مطلوب خود در پست ریاست جمهوری در انتخابات آینده بنا به کنفرانس هایی که در آمریکا و دیگر کشورها برگزار می کنند، جستجو می کنند. دیدن چنین واقعیتی چندان سخت و دشوار نیست ولی وابسته بلاشرط به حضور مستمر در صحنه سیاسی و مبارزاتی را طلب می کند که در بهترین حالت و محترمانه ترین و صادقانه ترین وجه برای آقای نوری علاء شاید بتوان گفت بدلیل اشتغالات ایشان در اموری همچون آموزش «دیکتاتوری بد است » و «سکولاریسم و دمکراسی خوب است » آنهم برای مردمی که ۳۴ سال است که با پوست و گوشت خود ماهیت رژیم را تجربه کرده و می کنند، چنان وقت را از او ربوده که فرصت حضور صحنه عمل را به مجاهدین و شورای ملی مقاومت واگذار کرده اند و از آنها هم می خواهند که در غیاب مدعیان مبارزه و عمل مبادا ادعای آلترناتیو داشته باشید چرا که آنگاه از نظر بنده دارای شرایط لازم و کافی برای آلترناتیو بودن، نیستید. وگرنه باید عنوان مقاله خود را با توجه به شرایط خطیر کنونی: <<آلترناتیو یا «حفظ ولایت فقیه» مسئله این است!>> انتخاب می کردند. بازهم اگر حرفی باشد، در این حالت هم بهترین جواب به ایشان از قول خواجه شیراز این است: با مدعی مگوئید اسرار عشق و مستی…


پاورقی:

۱- برگرفته از کتاب گزارش دیدار اول آقای دکتر هزار خانی از پایگاههای مرزی مقاومت در عراق.

۲-در حالیکه توده های بجان آمده سرنگونی رژیم را فریاد می زدند جریانات سازشکار در هرم رهبری جریان سبز سقف خواسته هایشان «بازگشت به عصر طلائی امام»» و یا «حفاظت از یادگار گرانسنگ امام» بود و مسلما چنین خواسته هایی نمی تواند در شرایط سخت چنان انگیزاننده باد که طرف خواهان آن حاضر به پرداخت بهایی برای آن باشد

هیچ نظری موجود نیست: