۱۳۹۲ مهر ۵, جمعه

۸ مرداد کردستان» بخش سوم و چهارم

۸ مرداد کردستان» بخش سوم و چهارم
ناصر مهاجر
 
34
با اعلام نتیجه‌ همه‌پرسى و راى‌آورى جمهورى اسلامى در ١٢ فروردین ١٣۵٨ که آیت‌الله خمینى آن را «روز نخستین حکومت الله» خواند[۱] روند محدود کردن آزادى‌ها‌ى فردى، اجتماعى و سیاسى و توامان با آن، سرکوب جنب و جوش‌هاى حق‌خواهانه، شتابى تازه گرفت.
نقطه‌ اوج این روند بیدادگرى، خودکامگى و فریبکارى، سرباز زدن جمهورى نوبنیاد اسلامى، از تشکیل مجلس موسسان بود و جایگزین کردن توطئه‌آمیز آن نهاد با مجلس خبرگان قانون اساسى. اعتراض‌هایى که نسبت به این شیادى سیاسى از هر سو برخاست، فقیه خودکامه را واپس ننشاند. برعکس دستاویزى فراراهش نهاد براى برساختن فضاى حمله‌ سراسرى به دگراندیشان. در پیامى که به مناسبت فرارسیدن ماه رمضان به «عموم مسلمانان و مستضعفان» داد درآمد که: «من با پشتیبانى ملت عظیم مسلمان از موضع قدرت به بدخواهان نهضت اسلامى و به توطئه‌گران راست و چپ اخطار مى‌کنم که دست از فساد و توطئه بردارند و براى مصالح کشور به ملت بپیوندند و از نفاق و خدمت به اجانب بپرهیزند و گمان نکنید با این حرکات جاهلانه مى‌توانید ملت را از مسیر خود بازدارید. و نیز به مطبوعات و رسانه‌هاى جمعى همین اخطار را اکیدا مى‌کنم… از توطئه‌هاى خلاف مصالح عالیه‌ اسلام و ملت جدا جلوگیرى مى‌شود و من در صورت احساس خطر جدى مسائل را با ملت عزیزم در میان مى‌گذارم تا ملت دلیر خود تصمیم لازم را بگیرد…»[۲]
خمینى در نخستین روز ماه رمضان آن سال (چهارم مرداد ١٣۵٨) از درونمایه‌ «توطئه‌هاى خلاف مصالح عالیه‌ اسلام» پرده برداشت. چون گام بعدى‌اش پر کردن مجلس خبرگان قانون اساسى بود از طیف مسلمانان شیعى واپسگرایى که از پى او مى‌رفتند، فاش ساخت نمى‌خواهد و نبایست که دگراندیشان از حقوق شهروندى خود بهره برند، به مجلس خبرگان قانون اساسى راه یابند و در کار تدوین قانون مملکت، مشارکت داشته باشند. با این هدف بود که گفت: «… نقشه‌های شیطانی در کار است و ما باید بیشتر هوشیار باشیم ـ گمان نکنیم که دیگر سد را شکستیم و کار تمام شد. الآن این‌ها مشغول تجهیزند ـ اجتماعات و اشخاصی که اصلاً باهم دوست نبودند، گروه‌هایی که ابداً هیچ ارتباط با هم نداشتند، حالا با هم پیوند کردند. شما روزنامه‌ها را بخوانید ـ قضیه قانون اساسی و مجلس خبرگان را ببینید چه گروه‌هایی با هم مجتمع شدند برای اینکه کاندیدا بدهند ـ توجه داشته باشید کاندیداهای شما اسلامی باشند. ما می‌خواهیم یک مملکت اسلامی درست بکنیم ـ مملکت اسلامی قانونش باید اسلامی باشد ـ باید آن کسانی را که برای بررسی قانون اساسی تعیین می‌کنید، خبره‌ اسلامی باشند… صدر اسلام ـ سربازهای اسلامی برای اسلام جان‌شان را به خطر می‌انداختند ـ حال جوان‌های ما هم این‌طور شده است… شاید هرچند روزی یک دفعه یکی می‌آید بیخ گوش من می‌گوید دعا کنید من شهید بشوم ـ جوان با این حس اسلامی به میدان آمده است. این حس انسانی و اسلامی ما را پیروز کرده است… حالا بعد از اینکه اینجا رسیدیم بیاییم یک قانون آمریکایی درست کنیم ـ یک قانون اروپایی درست کنیم ـ یک قانون اساسی غربی درست کنیم و خون جوان‌هایمان را به هدر بدهیم ـ این الان دستِ خود شما است؛ این قانون پیش‌نویس است ـ پیش‌نویس هیچ نیست باید طرح بدهید ـ نظر بدهید و مهم این است که خبرگان باید اسلامی و امین و مسلمان باشند. متوجه غرب و شرق نباشند. تحت تاثیر مکتب‌های انحرافی نباشند. این‌هایی که می‌خواهید تعیین کنید این‌طور نباشد که تحت تاثیر مکتب مارکس یا امثال این‌ها باشند…»[۳]
کوچ مریوان
کوچ مریوان
در پى این گفتار بود که انواع و اقسام سد‌ها را بر سر راه شرکت نامزدهاى جریان‌ها و جرگه‌هاى دگراندیش و چپ‌گرا در برنامه‌هاى رادیو – تلویزیونى به وجود آوردند. میتینگ‌هاى انتخاباتى‌ با یورش حزب‌الله بهم ریخت و مبلغان‌ نامزدهاى ناهمساز، مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. خلافکار‌ى‌ها چندان از حد گذشت که حتی حزب جمهورى خلق مسلمان که از سوى آیت‌الله کاظم شریعتمدارى پشتیابى مى‌شد، لب به شکایت گشود و تعویق انتخابات را خواستار شد: «على‌رغم شرایط نامطلوب نحوه‌ انتخابات مجلس بررسى نهایى قانون اساسى از قبیل امکان دادن به اعضاى شوراى انقلاب (که اکنون بعضاً عضو دولت هستند) براى شرکت در انتخابات، اقدامات و برنامه‌ریزى‌هاى عجولانه‌ کمیته‌ برگزارى انتخابات… بدون در نظر گرفتن شرایط لازم از قبیل ایجاد فضاى آزاد و مناسب و همراه با امنیت مى‌باشد و این شواهد امکان صحت نتایج انتخابات را مورد تردید قرار مى‌دهد… بدین وسیله پیشنهاد مى‌نماید تاریخ انتخابات حداقل به مدت سه هفته به تعویق بیفتد… شواهدى از قبیل دخالت کمیته‌ها در امر انتخابات و تبلیغ به نفع یک حزب مشخص، تهدید کاندیدا‌ها به وسیله‌ى افراد معلوم‌الحال، اقدام افراد مزدور در جهت پاره نمودن اوراق تبلیغاتى احزاب غیر وابسته به دستگاه و غیره موجود است با توجه به اینکه عجله غیر لازم در انجام انتخابات نمایندگان مردم براى قانون اساسى نه تنها موردى ندارد، بلکه نمى‌تواند مقدم بر لزوم اصالت انتخابات قرار بگیرد… لذا امید است این پیشنهاد مورد موافقت مقامات مسئول قرار گرفته… در صورتى که مسئولین امر بر عجله در انجام انتخابات تکیه داشته باشند… این حزب به علت عدم وجود شرایط مناسب و آزاد براى انتخابات، از شرکت در انتخابات خودارى خواهد نمود.»[۴]
به درخواست حزب جمهورى خلق مسلمان و بسیارى دیگر از چهره‌ها و جریان‌هاى سیاسى منتقد و مخالف، دولت اعتنایى نکرد و این سبب آن گشت که بیش از بیست تشکل کوچک و بزرگ پیشاپیش اعلام کنند که در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسى شرکت نمى‌کنند.[۵]
جبهه‌ دموکراتیک ملى ایران، پیش و بیش از دیگران دلیل روى‌برتافتن از آن انتخابات را برنمود: «… شیوه‌های غیر دموکراتیک در زندگی سیاسی امروز ایران در جهت پراکندگی نیروهای ملی ابزار دست موثر و کارآمد امپریالیسم و وابستگان بومی آن است. اتخاذ یک شیوه دموکراتیک در به راه‌اندازی مجلس موسسان واقعی متشکل از نمایندگان همه نیروهای ملی (نه آن‌چنان که امروز با جایگزین کردن مرجعیت مذهبی به جای مرجعیت سیاسی این “مجلس خبرگان” می‌رود که به مجمعی انحصاری تبدیل شود) می‌توانست گام بزرگی در جهت آرامش کشور و ایجاد فضای مناسب سیاسی باشد و مبارزه ملی و یک‌پارچه ضد امپریالیستی را تضمین کند و قوام بخشد. تردیدی نباید داشت که تنها آن مجلسی و نهایتاً آن قانونی می‌تواند اساس وحدت ناگسستنی نیروهای ملی در سرزمین ما قرار گیرد که نمایندگان تمامی قشر‌ها و نیرو‌ها در آن شرکت داشته باشند و مصوبات آن ناظر بر حفظ منافع و مصالح منطقی همگان باشد… در وضعیت کنونى با واقعیات زیر روبه‌رو هستیم:
۱ـ در مناطق وسیعی از کشور ناآرامی‌ و اغتشاش به حدی است که به آستانه جنگ خانگی رسیده است. در خوزستان وضع به کلى ناآرام است. مردم مریوان شهر را ترک کرده به کوه‌ها پناه برده‌اند. در نقاط دیگر کردستان، آتش زیر خاکستر هر آن احتمال شعله‌ور شدن دارد. در آذربایجان غربى رویارویى مسلحانه از چند روز پیش به این طرف یکى از واقعیت‌هاى زندگى روزمره شده است.
٢ـ علی‌رغم همه قول‌ها‌ و وعده‌های مقامات دولتی و وابسته به حکومت، ارتش “نیمه بازسازی شده” که قرار نبود در درگیری‌های داخلی مداخله کند، امروز رسماً و علناً ماموریت مداخله پیدا کرده. به نظر ما حتی در دموکراتیک‌ترین نظام‌هایى که مى‌توان تصور کرد، در شرایط اغتشاش و جنگ داخلى انجام هیچ انتخابات آزادى میسر نیست و تحمیل انتخابات در چنین شرایطى جز عمیق‌تر کردن تفرقه‌ ملى و جدایى صفوف مردم نتیجه‌اى نخواهد داشت.
۳ـ در مناطق نسبتاً آرام، در مرکز قدرت حکومتی یعنی تهران و در سنتی‌ترین محل تجمع و گفت‌وگو یعنی دانشگاه تهران هم آزادی تبلیغ انتخاباتی وجود ندارد و همه مردمی که در چند گرد‌همایی اخیر دانشگاه تهران شرکت کردند به چشم دیدند و دیگران در روزنامه‌ها خواندند که چگونه این تجمعات برای اعلام نظرات و مواضع درباره مجلس موسسان و انتخابات با هجوم مشتی اخلال‌گر انحصارطلب مواجه می‌شود…
… نمى‌توانیم نسبت به مسئله‌ دموکراسى برخوردى تاکتیکى داشته باشیم. ما نمى‌توانیم شرایط غیر دموکراتیک حاکم بر همه‌ فعالیت‌ها، از جمله شرایط انتخاباتى را به هیچ بهانه‌اى مسکوت یا پنهان بگذاریم و از کنار آن فرصت‌طلبانه رد شویم.
از این رو با توجه به شرایط غیردموکراتیکی که بر انتخابات مجلس موسسان تحمیل شده است و ما بار‌ها به آن اعتراض کرده‌ایم، اینک اعلام می‌کنیم که در پی‌گیری اعتراضات اصولی خود هیچ نامزدی را برای شرکت در انتخابات “مجلس خبرگان” معرفی نمی‌کنیم.»[۶]
با برگزارى انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسى (١٢ مرداد ١٣۵٨) و اعلام نام ٧٣ تنى که به درون این نهاد راه داده شدند (١۴ مرداد ١٣۵٨) مرحله‌ تازه‌اى در جنگ و جدال جامعه مدنى با حکومت سیاسى پدید آمد. انباشتن آن مجلس از اعوان و انصار آیت‌الله خمینى که بیشترین‌شان روحانیون شیعى بودند و عضو حزب جمهورى اسلامى، پذیرفتن تنها یک زن (منیره گرجى فرد)، محجبه‌ سنت‌گرایى که در مدرسه‌هاى دینى فقه درس مى‌داد، نپذیرفتن بیش از دو تن از سکولارهاى سیاسى (یکى از آن دو عبدالرحمان قاسملو بود) و راه نگشودن بر علماى سنى، و این همه با راى‌سازى و راى‌سوزى،‌ موج اعتراض به بار آورد. گستردگى و گونه‌گونى طیف اعتراض‌کنندگان به اندام حکومت ترس انداخت. این بار تنها چپ‌ها و دموکرات‌هاى انقلابى نبودند که فریاد مى‌زدند، بسیارى از دستیاران دولت بازرگان (جبهه ملى، جاما، حزب ملت ایران) و همدستان روحانیت در قدرت نیز فغان برمى‌آوردند. از جمله آن بسیاران، جامعه‌ حوزه‌ علمیه مشهد است که در تلگرامى به نخست‌وزیر و وزیر کشور مشتى از خروار را برنمود؛ با احتیاط البته.
«با نحوه‌ برگزارى انتخابات براى مجلس خبرگان، ملت ایران احساس کرد که بعضى از رویه‌هاى گذشته ادامه دارد و برنامه‌هاى انتخابات با سابق فرقى نکرده است… حتماً به حضورتان گزارش شده است که چه جنایاتى در انتخابات و نحوه‌ انجام آن شده است. مسلماً نحوه‌ انتخابات و شکایات علما و مراجع و مردم در فارس، آذربایجان، خراسان، قائم‌‌شهر و غیره به اطلاع رسیده است و لابد اطلاع دارید در خراسان… اکثریت قاطع مردم به کاندیداهاى مراجع تقلید مشهد… راى داده‌اند. ولى از برکات بعضى از احزاب اسلامى، نتیجه غیر از آنچه مردم به آن راى داده‌اند اعلام شده است. آیا به اطلاع رسیده کسى که بیش از ٢٠٠ هزار راى داشته، تعداد آراى او را اعلام نکرده‌اند و بعضى از افراد اعلام شده در اقلیت قابل ملاحظه‌اى بوده‌اند. آیا مى‌دانید پاى هر صندوق افرادى حضور داشتند که با اعمال نفوذ، خلاف نظر راى‌دهنده، آنچه را که دستور داده‌اند به صندوق ریخته… جامعه‌ مدرسین حوزه‌ علمیه مشهد، این انتخابات را مطابق موازین آزادى ندانسته و آن را ابطال مى‌نماید و انتظار داریم که هیئتى براى رسیدگى به محل اعزام شود.»[۷]
3پیدا بود که انتخابات را باطل نمى‌کنند، اما به چند شهر هیئت‌هایى فرستادند تا به «صد فقره شکایت‌ها و اعتراض‌هاى رسیده» رسیدگى شود.[۸] اینک چون روز روشن است که بیش از هر چیز، حمله به رکن‌هاى شناخته شده پیکار دموکراتیک را تدارک مى‌دیدند، هماهنگى براى از میان برداشتن روزنامه‌هاى آزادی‌خواه و نیز واپس نشاندن «مزاحم‌ترین» جریان‌هاى سیاسى و جنبش‌ها‌ى اجتماعى را‌. پیش از آنکه فرمان حمله داده شود، دادستان کل انقلاب اسلامى، مهدى هادوى را کنار گذاشتند و على قدوسى را جاى او نشاندند که «از فضلاى حوزه علمیه قم» بود و «پس از پیروزى انقلاب در دفتر امام خمینى عهده‌دار امور محوله…» [۹]
با این جابه‌جایى بود که فرمان حمله داده شد و رسانه‌‌ها، اطلاعیه‌ «رهبر انقلاب اسلامى» را به انتشار رساندند: «با کمال تاسف… دیده و شنیده مى‌شود اعتصاب بعد از اعتصاب، تحصن پس از تحصن و راهپیمایى پس از راهپیمایى و دروغ پراکنى دنبال دروغ پراکنى و کوشش در جهت تضعیف دولت با هر حیله و شایعه‌سازى رواج دارد و در جایى که دولت با کوشش به اصلاح امور… اشتغال دارد و کارشکنى‌ها شروع و به اسم صلاح‌اندیشى به تضعیف روحیه مردم و انتقاد بى منطق از دولت اسلامى بپا خاستند. باید به برادران و خواهران بسیار محترم تذکر بدهم‌‌ همانطور که در حال انقلاب، تحصن و اعتصاب بر ضد طاغوت موجب رضاى خداوند تعالى بود، در حال حاضر که دولت اسلامى و ملى‌ست و دشمن در توطئه است، تحصن و اعتصاب و شایعه‌سازى و جنجال بى‌اساس که باعث ضعف دولت و تقویت دشمنان اسلام و ملت می‌شود، موجب سخط خداوند و از معاصى بزرگ و محرمات عظیم شمرده مى‌شود…»[۱۰]
حمله، با اشغال دفتر و چاپخانه‌ روزنامه‌ آیندگان و بازداشت ١٣ تن از همکاران آن روزنامه‌ یگانه آغاز شد.[۱۱] از انتشار روزنامه‌هاى نداى آزادى و کیهان آزاد نیز در‌‌ همان روز سه‌شنبه ١۶ مرداد ١٣۶٨ پیشگیرى کردند؛ و نیز از انتشار پیغام امروز و چلنگر که گل سر سبد روزنامه‌ طنز تهران آن دوران بود. در برابر تجاوز به حقوق مطبوعات، جبهه‌ دموکراتیک ملى ایران، مردم را به یک راه‌پیمایى اعتراضى فراخواند که از پشتیبانى رسمى نهادهاى دموکراتیکى همچون کانون نویسندگان ایران، کانون مستقل معلمان تهران، انجمن دفاع از آزادى مطبوعات، دانشجویان مدرسه‌ عالى روزنامه‌نگارى برخوردار شد و نیز پشتیبانى عملى بسیار‌ى از جریان‌ها و جرگه‌هاى چپ‌گرا همچون سازمان چریک‌هاى فدایى خلق ایران، سازمان وحدت کمونیستى، اتحاد چپ و… [۱۲] اعلام تعطیل ده روزنامه و هفته نامه دیگر از جمله تهران مصور و امید ایران، پس از تصویب شتابان قانون مطبوعات، شمارى بیشترى از وجدان‌هاى بیدار را به میدان پیکار با رشد دم‌افزون خودکامگى کشاند.[۱۳] به این ترتیب صد‌ها هزار تن از مردم معترض در ساعت شش پس از ظهر یکشنبه ٢١ مرداد، زیر سنگباران سنگین حزب‌الله، راه‌پیمایى از دانشگاه تهران را آغاز کردند و با سر دادن شعارهایى چون مرگ بر فاشیسم و ارتجاع نابود است، خود را به کاخ نخست‌وزیرى رساندند. «ولى در مقر قدرت، هیچ سرى از پنجره بیرون نیامد تا دست کم فریاد آزادى را بشنود؛ منتهاى لطف دولتیان براى حفظ نظم شلیک تیر هوایى در مقابل نخست‌وزیرى و گاز اشک‌آور در مقابل کلانترى مرکزى، آن هم براى پراکندن جمعیت بود» [۱۴] که «٢٧٠ مجروح و مصدوم برجاى گذاشت».[۱۵]
این پاسخ حکومت به راهپیمایى چند صدهزار نفره مردم، به معناى چرخش در مناسبات میان نیروهاى سیاسى بود که در مبارزه علیه دیکتاتورى شاه مشارکت داشتند و گسست تمام و کمال طیف یزدان‌سالاران شیعى از دموکراسى خواهان سکولار. از این روست که در فرداى آن راه‌پیمایى تاریخى، سازمان‌دهندگان و «مسسببان تظاهرات و زدوخورد‌ها» را ضدانقلابى خواندند و اعلام کردند که آن‌ها را «در دادگاه‌هاى انقلاب اسلامى تهران محاکمه خواهند کرد».[۱۶] در‌‌ همان روز دوشنبه نیز با شعار مرگ بر کمونیست به دفتر سازمان چریک‌هاى فدایى خلق ایران حمله کردند و آن را به تسخیر خود در آورند. فدائیان این حمله را پیش‌بینى کرده بودند؛ درست پس از تعطیل آیندگان. «حمله مستقیم و آشکار به آزادى مطبوعات مقدمه‌ حمله‌ مستقیم و آشکار به همه‌ آزادى‌ها، به همه‌ ثمرات مبارزه‌ مردم و به همه‌ نیروهاى انقلابى‌است….» [۱۷] این پیش‌بینى، با گام‌هاى عملى براى پاسدارى از دفترهاى آن سازمان در سراسر کشور و سازماندهى یک جنبش مقاومت همراه نشد، اما سازمان مجاهدیدن خلق با اینکه در راه‌پیمایى شرکت نکرده بود [۱۸] در‌‌ همان شب یکشنبه شب ٢١ مرداد «نزدیک به ده هزار تن از هواداران خود را… به محافظت از ستاد» سازمان خود گماشت [۱۹] و تا پیش از آغاز جنگ دوم کردستان و مذاکره با مقامات دادستانى انقلاب، به ترک دفترهاى علنى خود تن نداد.[۲۰]
جنگ دوم کردستان را در‌‌ همان روزهاى پر تب و تاب نیمه‌ دوم مرداد، زمینه چیدند. نیروهاى غیربومى سپاه پاسداران را یکباره به پاوه گسیل داشتند و شهر را به دست آن‌ها سپردند. وقتى استاندار تازه، محمد رشید شکیبا، به این کردار واکنشى نشان نداد، مردم به اعتراض و براى پیشگیرى از درگیرى، شهر را ترک گفتند و به روز ٢٠ مرداد در روستاى قورى قلعه تحصن کردند.[۲۱] پاسداران این واکنش مردم را برنتابیدند و نیمه‌‌شبان «تحصن‌کنندگان را به گلوله بستند».[۲۲] جنایت سبب تحریک مردم شد، برگرفتن سلاح و به پاخاستن براى بازستاندن شهر در ٢۴ مرداد. درشت‌نمایى خبر «پاوه به دست مهاجمان در شرف سقوط است» در صفحه‌ اول روزنامه‌هاى پنجشنبه ٢۵ مرداد، پیش‌درآمد پامنبرى‌ها درباره‌ى «فتنه‌گرى» و «آتش افروزى» شد و خطبه‌هاى شداد و غلاظ نمازجمعه ٢۶ مرداد. در نخستین راه‌پیمایى «روز قدس» که پس از نماز جمعه برگزار شد نیز سردادند: توقیف آیندگان، مورد تائید ماست… سرکوبى توطئه، مورد تائید ماست… دادگاه انقلابى مورد تائید ماست… ساواکى چپ‌نما دشمن قرآن ماست. این مضمون‌هاى کلى را در قطعنامه آن راه‌پیمایى نیز گنجاندند: «ما از دولت مقاومت اسلامى مى‌خواهیم که هرچه زود‌تر عوامل توطئه‌گر چپ‌نما را که در گوشه و کنار کشور باعث کشتار مردم بى‌گناه شده و با فریب خلق مى‌خواهند اغراض پلید خود را جامه عمل بپوشانند، به جاى خود بنشانند».[۲۳]
فضا را که آلودند و مغز‌ها را که شستند، خمینى به صحنه آمد. سخنان آتشین او در پس از ظهر جمعه ٢۶ مرداد در شهر قم، تنها اعلام جنگى تام و تمام بر ناسازگاران و دگرخواهان نبود و نشانگر نقشه‌ لشکرکشى. در آن سخنرانى او یکسره نقاب از رخ برافکند و چهره‌ راستین خود برنمود.
«… اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم، خود انقلابی عمل کرده بودیم و قلم تمام مطبوعات مزدور را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و روسای آن‌ها را به محاکمه کشیده بودیم و حزب‌های فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و روسای آن‌ها را به جزای خودشان رسانده بودیم و چوب‌های دار در میدان‌های بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمت‌ها پیش نمی‌آمد. من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز، عذر می‌خواهم. خطای خودمان را عذر می‌خواهم… دولت ما انقلابی نیست. ارتش ما انقلابی نیست. ژاندارمری ما انقلابی نیست. شهربانی ما انقلابی نیست. پاسداران هم انقلابی نیستند. من هم انقلابی نیستم. اگر ما انقلابی بودیم، اجازه نمی‌دادیم این‌ها اظهار وجود کنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام می‌کردیم. تمام جبهه‌ها را ممنوع اعلام می‌کردیم و یک حزب و آن حزب الله ـ حزب مستضعفین ـ تشکیل می‌دادیم. و من توبه می‌کنم. از این اشتباهی که کردم. و من اعلام می‌کنم به این قشرهای فاسد در سرتاسر ایران که اگر سر جای خود ننشینند، ما به طور انقلابی با آن‌ها عمل می‌کنیم. مولای ما امیرالمومنین… در برابر مستکبرین و کسانی‌ که توطئه می‌کردند، شمشیر را می‌کشید و هفتصد نفر را در یک روز، چنان‌که نقل می‌کنند، از یهودی قرنطیه که نظیر اسرائیلی‌ها بودند و این‌ها شاید از نسل آن‌ها باشند، از دم شمشیر می‌گذراند. خدای تبارک و تعالی در موضع عفو و رحمت رحیم است و در موقع انتقام، انتقام‌جو… ما نمی‌ترسیم از اینکه در روزنامه‌های سابق، در روزنامه‌های خارج از ایران، برای ما چیزی بنویسند… ما می‌خواهیم به امر خدا عمل کنیم و خواهیم کرد… این توطئه‌گر‌ها در کردستان و غیر آن، در صف کفار هستند. با آن‌ها باید با شدت رفتار کرد. دولت باید با شدت رفتار کند. ژاندارمری باید با شدت رفتار کند. ارتش باید با شدت رفتار کند. اگر با شدت رفتار نکنند، ما با آن‌ها با شدت رفتار می‌کنیم. ما با خود همین‌ها اگر مسامحه بکنند، با شدت رفتار می‌کنیم. مسامحه حدودی دارد و جلب وجاهت حدودی دارد… دادستان انقلاب موظف است تمام مجلاتی را که بر ضد مسیر ملت است و توطئه‌گر است، توقیف کند و نویسندگان آن‌ها را دعوت کند به دادگاه و محاکمه کند. موظف است کسانی را که توطئه می‌کنند و اسم حزب روی خودشان می‌گذارند، روسای آن‌ها را بخواهند و آن‌ها را محاکمه کنند… ما باز تا چندی مهلت می‌دهیم به این قشرهای فاسد و این اعلام آخر است و اگر چنانچه در کار خودشان تعدیل نکنند و به صف ملت برنگردند و دست از توطئه‌ها برندارند، خدا می‌داند انقلابی عمل می‌کنم. می‌آیم به تهران و با روسایی که مسامحه می‌کنند، انقلابی عمل می‌کنم. قشرهایی از ارتش که اطاعت از بالا‌تر نمی‌کنند و امر آن‌ها را اطاعت نمی‌کنند، باید بدانند که من با آن‌ها اگر آمدم انقلابی عمل می‌کنم. عذر‌ها را کنار بگذارید. بروید فاسد‌ها را سرکوب کنید. بروید توطئه‌گر‌ها را سرکوب کنید. دولت مسامحه نکند…»[۲۴]
پشت‌بند این اعلام جنگ بیانه‌اى بود که تاریخ ٢٧ مرداد ۵٨ را بر پیشانى دارد و در همین روز نیز در گستره‌ کشور انتشار داده شد: «… به دولت و ارتش و ژاندارمرى اخطار مى‌کنم اگر با توپ‌ها و تانک‌ها و قواى مجهز تا ٢۴ ساعت دیگر حرکت به سوى پاوه نشود، من همه را مسئول مى‌دانم.
من به عنوان ریاست کل قوا به رئیس ستاد ارتش دستور مى‌دهم که فوراً با تجهیز کامل عازم منطقه شوند و به تمام پادگان‌هاى ارتش و ژاندارمرى دستور مى‌دهم که بى‌انتظار دستور دیگر و بدون فوت وقت با تمام تجهزات به سوى پاوه حرکت کند و به دولت دستور مى‌دهم وسائل حرکت پاسداران را فورا فراهم کند.
تا دستور ثانوى من مسئول این کشتار وحشیانه را قواى انتظامى مى‌دانم و در صورتى که تخلف از این دستور نمایند با آنان عمل انقلابى مى‌کنم. مکرر از منطقه اطلاع مى‌دهند که دولت و ارتش کارى انجام نداده‌‌اند. من اگر تا ٢۴ ساعت دیگر عمل مثبت انجام نگیرد، سران ارتش و ژاندارمرى را مسئول مى‌دانم./ والسلام، روح الله موسوى خمینى»
پى‌آیند چنین کوبش‌هایى بر طبل جنگ و کوشش براى همنوایى و هماهنگ‌سازى اندام‌واره‌هاى جمهورى اسلامى در راستاى سرکوبى ناسازگاران، بیش و کم دانسته است. مى‌ماند پاسخ به این پرسش: پایوران خمینى، «صف کفار» را براى عوام‌الناس چگونه معنى کردند و چه شناسه‌اى براى «توطئه‌گر‌ها در کردستان و غیر آن»، تراشیدند.

پی‌نوشت‌ها:
۱- کیهان، ١۴ فروردین ١٣۵٧
۲- کیهان، ۴ مرداد ١٣۵٧
۳- پیشین
۴- کیهان، ١٠ مرداد ١٣۵٨
۵- کیهان، ١١ مرداد ١٣۵٨ نوشت که «تاکنون ۱۷ گروه و حزب اعلام کرده‌اند که در انتخابات شرکت نمی‌کنند. این گروه‌ها و احزاب عبارتند از: جبهه دموکراتیک ملی، جمعیت آزادی، حزب کمونیست کارگران و دهقانان، جمعیت اتحاد برای آزادی، حزب آزادی‌خواهان، حزب راه آینده، آزادگان ایران، راه نو، حزب جمهوری فدراتیو خلق‌های ایران، گروه سیاسی ایران امروز، احزاب وابسته به جبهه ملی و گروه‌ آزادگان و ضمناً احتمالاً حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان نیز با توجه به نامه سرگشاده دیروز در این انتخابات شرکت نخواهد کرد.» پان ایرانیست نیز در انتخابات شرکت نکردند و چریک‌هاى فدایى خلق به رهبرى اشرف دهقانى
۶- کیهان، ۴ مرداد ١٣۵٨
۷-  کیهان، ١۶ مرداد ١٣۵٨
۸- کیهان، ٢٢ مرداد ١٣۵٨
۹- کیهان، ١٨ مرداد ١٣۵٨
۱۰- کیهان، ١٧ مرداد ١٣۵٨
۱۱-  آزادى (وابسته به جبهه‌ى دمکرتیک ملى ایران)، ١٧ مرداد ١٣۵٨
۱۲- کار (سازمان چریک‌هاى فدایى خلق ایران)، سال اول، شماره ٢٧، ٢٢ مرداد ١٣۵٨
۱۳-  کیهان، ٢١ مرداد ١٣۵٨
۱۴-  آزادى (وابسته به جبهه‌ دموکراتیک ملى ایران)، شماره‌ ٢١، ٢٢ مرداد ١٣۵٨
۱۵- کیهان، دوشنبه ٢٢ مرداد ١٣۵٨
۱۶-  کیهان، ٢٣ مرداد ١٣۵٨
۱۷- کار (سازمان چریک‌هاى فدایى خلق ایران)، سال اول، شماره ٢٧، ٢٢ مرداد ١٣۵٨
۱۸- «سخنگوى گروه‌هاى جنبش، مسلمانان مبارز، جاما، ساش و سازمان مجاهدین خلق دیروز اعلام کرد که این پنج گروه موتلف در راهپیمایى اعتراض به اختناق که به دعوت جبهه‌ى دموکراتیک که امروز انجام خواهد شد، شرکت نخواهد کرد.» کیهان، ٢١ مرداد ١٣۵٨
۱۹-  کیهان، ٢۵ مرداد ١٣۵٨
۲۰-  کیهان، ٢٩ مرداد ١٣۵٨
۲۱-  پیغام امروز، ٢٠ مرداد ١٣۵٨
۲۲-  کیهان، ٢۵ مرداد ١٣۵٨
۲۳- کیهان، ٢٧ مرداد ١٣۵٨
۲۴- اطلاعات، ٢٧ مرداد ۱۳۵۸

بخش چهارم و پایانی
 
28 مرداد.دو
عنوان درشت رسانه‌هاى رسمى در روز شنبه ٢٧ تیر ١٣۵٨ درباره «مهاجمان» پاوه بود. دروغ‌ها گفتند و آسمان به ریسمان دوختند: «مهاجمان مسلح در پاوه، مردم و پاسداران را قتل عام کردند»، «مهاجمان ١٨ پاسدار مجروح را در بیمارستان سربریدند و ۴٠ نفر را کشتند»، «ارتش، مواضع مهاجمان را در هم کوبید»، «٣٠٠ مهاجم به دست نیروهاى اعزامى کشته شدند.»[۱]
روز یکشنبه ٢٨ تیر، در کنار «مهاجم»، صفت‌هاى دیگرى چون «اشرار و شورشیان و ضد انقلاب» را نیز نشاندند و روزنامه‌ها نوشتند: «مردم آمادگى خود را براى اعزام و سرکوبى شورشیان اعلام کرده‌اند»، «شیخ صادق خلالى به محض ورود به کرمانشاه، بررسى پیرامون وضع اشرار را آغاز کرد»، «۵٠ تا ۶٠ پاسدار شهید و بیش از ٣٠٠ مهاجم کشته شدند»،«مرز‌ها به روى مهاجمان فرارى بسته شد»، «مهاجمان، گروهى از زنان سنندج را گروگان گرفتند»، «جت‌هاى پایگاه هوایى حر ضد انقلابیون پاوه را… گوشمالى خواهند داد».[۲]
دلیل این دگرگونگى زبانى را در دو فرمانى باید جُست که خمینى در شب یکشنبه ٢٧ و ظهر دوشنبه ٢٨ مرداد ١٣۵٨ صادر کرد. فرمان ٢٧ مرداد «به رئیس ستاد ارتش و رئیس کل ژاندارمرى جمهورى اسلامى و رئیس پاسداران انقلاب» داده شد و فرمان ٢٨ مرداد به«کلیه‌ قواى انتظامى‌». در هیچ یک از این دو فرمان به وزیر دفاع اشاره‌اى نشده است. در این دوره، وزارت دفاع را سرلشکر تقى ریاحى برعهده داشت و «حجت‌الاسلام» سیدعلى خامنه‌اى معاون سیاسى وى بود.[۳] هر دو فرمان را مى‌آوریم، به ترتیب تقویم زمانى:
«به رئیس ستاد ارتش و رئیس کل ژاندارمرى جمهورى اسلامى و رئیس پاسداران انقلاب اکیداً دستور مى‌دهم که به نیروهاى اعزامى به منطقه‌ کردستان دستور دهند که اشرار و مهاجمین را که در حال فرار هستند تعقیب نمایند و آنان را دستگیر نموده و با فوریت به محاکم صالح تسلیم کنند و تمام مرزهاى منطقه را به فوریت ببندند که اشرار به خارج نگریزند و اکیداً دستور می‌دهم که سران اشرار را با کمال قدرت دستگیر نموده و تسلیم نمایند. اهمال در این امر تخلف از وظیفه و مورد مواخده‌ شدید خواهد شد.»[۴]
«کلیه‌ى نیرو‌ها و قواى انتظامى به این دستور توجه فرمایند
بسم‌الله الرحمن الرحیم: الساعه خبر رسید که در سنندج، حزب دموکرات، ارتشى‌ها و سازمان‌هاى آنان را محاصره کرده‌اند و اگر تا نیم ساعت دیگر کمک نرسد، اسلحه‌ها را مى‌برند. و از مجد سنندج به ما اطلاع داده‌اند که حزب دموکرات زن‌هاى ما را به گروگان برده‌اند. اکیداً به کلیه‌ى قواى انتظامى دستور مى‌دهم که به پایگاه‌هاى مراکز ابلاغ کنند که به قدر کافى به سنندج حرکت کنند و با شدت اشرار را سرکوب نمایند. پاسداران انقلاب در هر محیطى هستند به مقدار کافى به طرف سنندج و تمام کردستان با پل هوایى بسیج شوند و با شدت تمام اشرار را سرکوب نمایند. تاخیر ولو به قدر یک ساعت تخلف از وظیفه و به شدت تعقیب مى‌شود. از ملت ایران مى‌خواهیم که مراقب باشند؛ هر یک از مامورین تخلف کردند فوراً اطلاع دهند. من انتظار دارم که تا نیم ساعت دیگر از قواى انتظامى به من خبر بسیج عمومى برسد.»[۵]
در پى این دو فرمان «شوراى انقلاب اسلامى» حزب دموکرات کردستان ایران را غیر قانونى اعلام کرد.[۶] دولت در اطلاعیه‌اى ادعا کرد که «پیرو امریه رهبر انقلاب ترتیبات لازم را براى ایجاد آرامش در سنندج و تامین امنیت منطقه‌ کردنشین به وسیله‌ نیروهاى نظامى ارتش داده و… کلیه‌ هموطنانى که آمادگى خود را در پاکسازى منطقه‌ کردستان از عوامل ضدانقلاب و پشتیبانى از نیروهاى نظامى جمهورى اسلامى ابراز داشتند، مى‌توانند با در دست داشتن برگه‌ پایان خدمت، خود را به نزدیک‌ترین پادگان ارتش یا ژاندارمرى یا مقر سپاه پاسداران انقلاب معرفى نمایند…»[۷]
دادستان کل انقلاب نیز «… به عموم نویسندگان، سردبیران و مدیران مطبوعات و تمام کسانى که به عناوین مختلف حزبى و غیره علیه انقلاب اسلامى ایران قدمى بردارند یا مقاله‌اى منتشر کنند»، هشدار داد با «عکس‌العمل شدید دادگاه‌هاى انقلاب روبه‌رو خواهند شد.»[۸] و سپس «٢٢ روزنامه و مجله توقیف شدند»؛ از جمله پیکار، کار و مردم.[۹]
صادق خلخالی در کردستان
صادق خلخالی در کردستان
این اما پایان کار نبود. پس از ظهر‌‌‌ همان روز ٢٩ مرداد که رسانه‌هاى بیرون از «مسیر انقلاب و اسلام» تعطیل شدند، خمینى باز به منبر رفت و سخنان تازه‌اى به زبان آورد. آنچه گفت دگرگونگى تازه‌اى در گفتمان سیاسى نسبت به جنبش خلق کرد بود و نیروهاى سازنده‌ آن: «… پس از پیروزى انقلاب و اعلام جمهورى اسلامى، گروه‌هایى که با اسلام دشمن هستند و از وابستگان اجانب مى‌باشند، شروع به فعالیت برضد نهضت اسلامى و برضد جمهورى اسلامى نمودند. حتی بعضى از آن‌ها علناً مخالفت کردند و رفراندوم را تحریم نمودند. و شما برادران دیدید که حزب دموکرات کردستان وابستگى مستقیم با آمریکا و صهیونیسم دارد. در آستانه‌ تشکیل مجلس خبرگان و پس از راه‌پیمایى عظیم مسلمین براى قدس، سرکردگان خائن این حزب جوانان را اغفال نموده و به برادرکشى کشاندند. برادران مسلمان من شما به تبلیغات فریبنده‌ این مخالفین اسلام که مى‌خواهند کشور مسلمان ما را به کفر بکشند، گوش ندهید و نگذارید جوانان عزیز ما به دام این منحرفین بیافتند… این حزب و مفسدین را در منطقه بگیرند و تحویل مامورین بدهند… حزب دموکرات کردستان غیررسمى و غیر قانونى اعلام شد و چون حزب شیطان است، باید تمام اهالى کردستان به وظیفه‌ شرعیه عمل و جوانان خود را از عضویت در این حزب ممنوع نمایند و با قاطعیت تمام از توطئه‌ این جنایتکاران جلوگیرى و مخفى‌گاه‌هاى سران آن‌ها را به دولت و ارتش اسلامى معرفى کنند… عوامل اجانب که منافع خود و ارباب‌نانشان را در خطر مى‌بینند، براى تحریک برادران اهل سنت دامن زده و برادرکشى قضیه شیعه و سنى را طرح نموده و مى‌خواهند با شیطنت بین برادران اختلاف ایجاد کنند. در جمهورى اسلامى همه‌ برادران سنى و شیعه در کار هم و با هم برادر و برابر و در حقوق مساوى هستند. هرکس خلاف این را تبلیغ کرد، دشمن اسلام و ایران است و برادران کرد باید این تبلیغات غیر اسلامى را در منطقه خفه کنند…»[۱۰]

به نیرنگ بزرگ درباره‌ گونه‌ اسلامى جمهورى آرمانى‌ آیت‌الله خمینى نمى‌پردازیم و به یادآورى این نکته بسنده مى‌کنیم که جمهورى اسلامى مد نظر «امام امت»، همواره حکومت شیعه‌ اثنى عشرى بود که سنى مذهبان در آن شهروندانى درجه‌ دو به شمار مى‌آیند؛ بى جایگاه قانونى در هرم قدرت و بدون موقعیت رسمى‌ در سیاست‌گذارى براى امت؛ به ویژه امت اهل سنت. این تبعیض ساختارى، از دید رهبران سیاسى و دینى کرد‌ها پنهان نبود. خمینى نیز نمى‌توانست به حساسیت سنى مذهبان ایران نسبت به حق و حقوقشان در یک جمهورى شیعى ناآگاه باشد. هم از این روست که به لطایف الحیل مى‌کوشید از پاگرفتن بحث شیعه و سنى پیشگیرى کند، دامن زدن به این مسئله را توطئه‌ دشمنان اسلام بخواند و از «برابرى» و «حقوق مساوى شیعه و سنى در جمهورى اسلامى» دم زند.
هرچه بود پس از سخنرانى ٢٩ مرداد خمینى، زبان حاکمان ایران و دستگاه‌هاى تبلیغاتىشان درباره‌ کرد‌ها، دگرگون شد. کردهاى «مهاجم»، «شورشى» و «ضدانقلاب»، این بار وابسته به امپریالیسم و صهیونیسم قلمداد شدند، در ردیف شیاطین جاى داده شدند، مستوجب طعن و لعن و تحریم شدند و نیز اجراى حد شرعى، به جرم خیانت و فساد فى‌العرض.
نخستین کسى که گفته‌هاى خمینى را پى‌گرفت و به پشتیبانى از «امام امت» به آن کارزار پا گذاشت، آیت ‌الله حسین‌على منتظرى بود. او در پیامى به مناسبت «فجایع اخیر کردستان» که در همه‌ رسانه‌ها چاپ شد، نوشت: «… تصادف و هم‌زمانى جنایت خونین پاوه و حمله به مراکز نظامى سنندج با موضع‌گیرى قاطع رهبرى انقلاب حضرت آیت‌الله العظمى امام خمینى در برابر آمریکا و اسرائیل و اعلام روز جهانى قدس در دنیاى اسلام نمایانگر دست‌ نشاندگى احزاب خودفروخته‌اى چون حزب دموکرات و نمایندگان خائن آن مى‌باشد… اینجانب کراراً در اعلامیه‌ها و مصاحبه‌هاى گذشته خود موضع ضعیف و بیش از حد دموکراتیک‌مابانه دولت موقت گوشزد ساخته و خواستار برخورد قاطع و اسلامى آن با عناصر ضد انقلاب بوده‌ام… بازهم سپاس که موقع شناسى و دوراندیشى امام خمینى بیش از آنکه انقلاب به ضد انقلاب تقدیم بشود به نجات مى‌شتابد و درست در لحظه‌اى که دشمنان قسم‌خورده چپ و راست که با ائتلاف خود طرح ناجوانمردانه‌ترین یورش‌ها را به اجرا مى‌گذارند و امام شخصاً فرماندهى کل قوا را به دست گرفته و با آگاهى کامل از توطئه‌ها، نقشه‌ها را خنثى مى‌کنند.»[۱۱]
پس از منتظرى، آیت‌الله گلپایگانى به تائید آیت‌الله خمینى برآمد وسپس دیگر آیات اعظام: مرعشى، قمى و محلاتى که اعلامیه‌اش نمونه‌وار است: «هم‌اکنون که دشمنان اسلام درپاره‌اى از نقاط کشور به طغیان و یاغیگرى برعلیه کشور اسلامى و ملت مسلمان ایران پرداخته و به کشتار فجیع و وحشیانه‌ى هم‌وطنان ما اقدام نموده‌اند، بر عموم ملت شجاع و رزمنده، خاصه عشایر غیور و نظامیان دلاور و جوانان برومند وطن لازم مى‌باشد به نداى قرآن گوش داده و به پیروى از آیه‌ “کریمه‌ و اعدو الیهم مااستطاعوا من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و غدوکم” به تجهیزات جنگى و وسایل دفاعى مجهز شده و خود را براى نبردى سخت و بى‌امان بر علیه ستمکاران نابکار، کفار و ایادى استعمار مهیا سازند.»
آنگاه که از همه‌ «آیات عظام» براى جنگ‌افروزىشان تأییدیه گرفتند و آیت‌الله کاظم شریعتمدارى هم تن داد از بیان مخالفت با جنگ «علیه کفار و ایادى استعمار» بپرهیزد، بسیج بزرگ نیروهاى اجتماعى هوادار جمهورى اسلامى را در دستور گذاشتند که بیشترشان به پاره‌ پیشاسرمایه‌دارى جامعه بستگى داشتند.
دو روزنامه‌ همه‌خوان آن دوران، یعنى اطلاعات و کیهان، فضاى سیاسى کشور را به دست مى‌دهند: «عشایر و مردم روستاهاى اطراف دزفول، اندیمشک و شوش آمادگى خود را براى عزیمت به پاوه اعلام کردند»، «به دنبال حرکت کاروان استان ایلام براى سرکوبى اشرار، گروهى از مردم ایوانغرب در سه گروه آماده حرکت به پاوه شدند»، «٢٠٠ تن از فدائیان اسلام از شهر رى براى مقابله با اشرار کردستان به این استان عزیمت کردند»،[۱۲] «گروهى از کشاورزان و برادران عرب مسلمان حمیدیه… در مقابل استاندارى خوزستان اجتماع کردند و از استاندار… خواستند که ترتیب عزیمتشان به پاوه داده شود»، «مغازه‌داران و بازاریان شهر قم پس از دو روز تعطیلی تمام مغاز‌ها و بازار طى قطعنامه‌اى خواستار دستگیرى و محاکمه‌ عزالدین حسینى و قاسملو و همدستان او شدند و آمادگى کامل خود را اعلام داشتند که… براى سرکوبى ضد انقلابیون به مناطق اورامانات و پاوه اعزام شوند»، «… جامعه‌ى صنعتگران مسلمان، اعضاى ستاد دانشجویان، جامعه معلمان ایلات ارسنجان… براى پاکسازى کردستان از عوامل ضد انقلاب ثبت نام کردند»[۱۳]، «٢٠ هزار نفر جمعیت فداکار کن و حومه… حاضرند تا آخرین قطره خون خود را… در هر نقطه از کشور نثار کنند»، «اتحادیه بارفروشان میادین تهران به نمایندگى از کلیه بارفروشان… آمادگى خود را جهت جهاد فى سبیل‌الله… اعلام کرد»، «گروهى از تجار، پیشه‌وران، اصناف مسلمان بازار تهران… در جهت سرکوبى عوامل ضد انقلاب در پاوه و سنندج و به منظور آمادگى جهت اعزام به مناطق مذکور به بستن مغازه‌هاى خود اعلام کردند»، «شوراى کارگران شرکت دخانیات ایران… مراتب جانبازى و آمادگى کلیه‌ کارگران شرکت دخانیات را براى هر نوع فداکارى در راه تحقق فرامین امام مى‌کند»، [۱۴] «بازار شمیران به خاطر اعتراض به حوادث پاوه و کردستان ساعت ده و نیم صبح دیروز تعطیل شد و صد‌ها تن… طى راه‌پیمایى و تظاهرات… آیت‌الله خلخالى را مورد تایید قرار دادند و خواستار اعدام ضدانقلابیون، به خصوص قاسملو، عزالدین حسینى، متین دفترى و رضا مرزبان شدند و پشتیبانى خود را از توقیف روزنامه‌ آیندگان اعلام داشتند»، «ده‌ها هزار تن از مردم کاشان پس از صدور فرمان امام خمینى در خیابان‌هاى این شهر دست به راه‌پیمایى و تظاهرات زدند… و با صدور قطعنامه‌اى اعمال ضد انقلابى عُمال بیگانه را در کردستان محکوم کردند و براى عزیمت به شهرهاى کردستان یا هر نقطه‌اى که امام دستور دهد، اعلام آمادگى نمودند.»[۱۴]
28 مرداد کردستانشرکت گسترده‌ امت اسلام، حزب‌الله، و سپاه‌ پاسداران که سکان فرماندهى جهاد با کفار را به دست گرفته بود، ارتش را واداشت که درگیر جنگى شود که نه آمادگى‌اش را داشت و نه نقش موثرى در تصمیم‌گیرى‌هایش. آنچه سخنگوى دولت در این‌باره گفت، شنیدنى‌ست: «درخصوص عدم مداخله ارتش و نیروهاى انتظامى در وقایع پاوه و اینکه گفته شده است دولت تا قبل از فرمان امام خمینى از نیروهاى ارتش استفاده نکرده است، باید بگویم که ما قبل از صدور فرمان امام… در پاوه و منطقه‌ کردستان عملیاتى انجام داده بودیم… زمانى که امام فرمان اعزام نیروهاى انتظامى به پاوه را صادر کردند دیدید که برادران ارتشى چه سریع و قاطعانه وارد عمل شدند و به محض دخالت و پیاده شدن در منظقه، غائله‌ پاوه فروکش کرد و ضدانقلابیون سرکوب شدند.» [۱۵] سخنگوى دولت که اینک صادق طباطبایى بود، این سخنان را در میزگرد تلویزیونى روز ٢٩ مرداد گفت. در آن میز گرد ابوشریف فرمانده‌ عملیاتى سپاه پاسداران و مصطفى چمران فرمانده‌ عملیاتى پاوه و مغز متفکر دولت موقت در امور نظامى شرکت نداشتند. فرماندهان ارتش شرکت داشتند و نیز وزیر دفاع، سرلشگر ریاحى.
حضور وزیر دفاع بى‌پیوند با سخنرانى‌‌‌ همان روز خمینى نبود؛ وانمودن جنگ همچون تهاجم «عُمال بیگانه»، «ایادى استعمار» و «وابستگان مستقیم به آمریکا و صهیونیسم». بى‌دلیل نبود که سرلشکر ریاحى گفتار خود را با چنین دیباچه‌اى آغاز کرد: «جمهورى اسلامى ایران اکنون در یک حالت نیمه جنگ به سر مى‌برد و عوامل ضد انقلاب و دولت‌هاى غرب و شرق که منافع‌شان از میان رفته است، دائم به فکر ایجاد آشوب و ناآرامى در ایران هستند. با توجه به این موضوع کلیه‌ نیرو‌هاى ارتش جمهورى اسلامى ایران به حال آماده باش هستند.»[۱۶]
براى اینکه به لحاظ سیاسى و روحى نیز ارتش آماده‌ تاخت و تاز در کردستان باشد، تبلیغ و تلقین را بیش از پیش ادامه ‌دادند. در این گستره، آیت‌الله محمود طالقانى نقشى کلیدى داشت. او در نماز جمعه دوم شهریور، روز عید فطر، تر‌هاتى گفت که هیچ یک از رهبران جمهورى اسلامى تا آن زمان، جسارت نکرده بودند به زبان جارى کنند. گفت: «یک عده مردم جانى… مردمى که در انجام جنایت از هیچ کارى فروگذار نکردند، تازه اسم خود را دموکرات مى‌‌‌‌‌‌گذارند. دموکراتى که مردم را به گلوله مى‌بندد؛ مردم مظلوم، بى‌چاره، مردم بى‌طرف، پاسدار‌ها، جوان‌ها، بیمار‌ها را به گلوله مى‌بندد. اى خاک برسرشان! چقدر نام دموکرات براى این کشور خاطرات بدى داشته است. بعد از جنگ بین‌الملل اول یک عده دموکرات‌ها پیدا شدند، سر نخشان معلوم نبود به کجا وصل مى‌شود. همه چیز را به هم ریختند. ترور کردند و بعد از آنى که قدرت متمرکز شد، آن‌وقت یک عده پیروان بى‌چاره، مستضعف و فریب‌خورده را به جا گذاشته و فرار کردند و آن‌ها را دم گلوله قرار دادند. بعد از جنگ جهانى دوم در سال ١٣٢٠ دیدید دموکرات‌هاى آذربایجان چه کشتارهایى کردند. همین که قدرت مرکزى قوى شد و به طرف آذربایجان رفت، آن‌ها فرار کردند. امروز هم‌‌‌ همان چهره‌ها هستند. به اسم دموکرات مى‌آیند با شعار‌هاى فریبنده یک عده مستضعف را جمع کردند. اگر یک مقدار فشار زیاد شد، همانطورى که حالا هست، سران فرار مى‌کنند… اگر مى‌خواهند کردستان را تجزیه کنند، در دامن چه کسى مى‌خواهند قرار بگیرند که بهتر از دامن اسلام… باشد… اى برادران مسلمان، اى خواهران مسلمان کرد، اى کسانى که مى‌دانید دل من براى شما مى‌تپد و ما، همه‌ مردم ما براى شما، براى محرومیت‌هاى شما و فشارهایى که بر شما وارد شده همه دلسوز هستند، چرا باید آلت دست یک مشت خودخواه و خودپرست چنین فاجعه‌اى رخ دهد و این‌طور چهره‌ مردم کرد… آلوده بشود. خدا لعنتشان بکند آن‌هایى که فتنه‌ها ایجاد مى‌کنند. در این روز عید صد بار به آن‌ها لعنت. چقدر ما سعى کردیم و کوشیدیم با مذاکره، با مهربانى و دور هم نشستن مسائل را حل کنیم؛ چه با این جوجه کمونیست‌هاى داخل خودمان و چه با آن‌ها. یک مشت جوان احساساتى ٣٠ ساله خیال مى‌کنند قیم همه‌ مردم هستند… دیگر حوصله‌ همه را سرآوردید. ببینید آن رهبرى که سرپا دلسوزى‌ نسبت به مجروحین و مستضعفین است، چگونه او را به خشم آوردند… حالا بچشند جزاى اعمال خودشان را. با کارهایى که کرده‌اند دیگر در میان مردم جایى ندارند…»[۱۷]
خطبه‌ روزعید فطرشان‌، همخوان «شعار‌هاى نمازعید فطر» بود: «آمریکا، آمریکا، ریشه‌ هر فساد است/ چاره‌ خلق ایران جهاد و اتحاد است»، «درود بر عاشوراى پاوه/ درود بر کربلاى پاوه»، «توطئه‌ چپ و راست/ کوبنده‌اش روح‌الله‌ست»، «عزالدین حسینى اعدام باید گردد» و «حزب دموکرات را به خاک و خون مى‌کشیم» [۱۸]
بدین ترتیب هم‌زمان با لشکرکشى به کردستان و کشت و کشتار مردم آن سامان، به سرکوب دگراندیشان ناسازگار با حکومت دینى در تهران و سایر شهرهاى ایران نیز پرداختند: در تهران و شهرستان‌ها ۴١ روزنامه را بستند،[۱۹] کتابفروشى‌هایى را که کتاب‌هاى «ضاله» مى‌فروختند، به آتش کشیدند، [۲۱] دفترهاى روزنامه‌هاى آیندگان را غارت کردند، [۲۰] به مرکز‌هاى دانشجویان مبارز و پیشگام حمله بردند،[۲۲] به خلع سلاح انقلابیون برآمدند و… [۲۳] اما در هیچ یک از آن دو جبهه راه به جایى نبردند. ایستادگى جانانه‌ خلق کرد و ناخرسندی جامعه‌ مدنى از این جنگ تحمیلى که روشنگرى دگراندیشان و وجدان‌هاى بیدار در آن نقش به سزایى داشت، بنیاد زمزمه‌ مذاکره و مصالحه را گذاشت.
خمینى اما قصد واپس نشستن نداشت. مى‌خواست به هر ترتیب ممکن نیروهاى انقلابى را در کردستان ریشه‌کن کند، آن‌ها را از صحنه‌ سیاست محو نماید و چنان ضربه‌اى به مخالفان پیگیر خود زند که نتوانند در فرایند شالوده‌ریزى جامعه‌ آرمانى‌اش خللى به وجود آورند. هم از این رو بود که با رویش صداهاى صلح‌خواهى، ساز تازه‌اى کوک کرد و یک باره درآمد که:
«… فاسدهایى که با خارج پیوند دارند و خائن به مملکت هستند، مى‌خواهند کردستان را به نظام کمونیستى بکشانند. مى‌خواهند اسلام را از کردستان محو کنند. الان هم مشغول تبلیغات سوء هستند. الان هم قلم‌هاى خارج و داخل به کار افتاده و تبلیغات سوء مى‌کنند… مسئله کرد مطرح نیست. مسئله‌ کمونیست مطرح است. ملت کرد ما مسلمان و متعلق به اسلام است و مسلم با مسلم جنگ ندارد. این‌ها مى‌خواهند کردستان ما را به ضلالت و نظام کمونیستى بکشانند. ملت کرد باید بیدار شود و علماء کردستان توجه داشته باشند. این جرثومه‌هاى فساد را معرفى نمایند. ملت کردستان توجه داشته باشد که این‌ها به اسلام عقیده‌ ندارند. این‌ها اسلام را مخالف با منافع اربابان خود مى‌دانند. این‌ها نمى‌خواهند کردستان را آباد کنند، بلکه مى‌خواهند خراب کنند تا کردستان را به ضلالت بکشانند و از اسلام خارج کنند… اى ریشه‌هاى فاسد شما نمى‌توانید کارى انجام دهید و باید از صحنه بیرون بروید. ما شما را مدفون مى‌کنیم… آن‌هایى که جوان‌هاى ما را اغفال کردند، آن‌هایى که به اسم دموکراسى و به اسم دموکرات مى‌خواهند مملکت ما را به فساد و تباهى بکشند، باید سرکوب شوند… ارتش، ژاندارمرى و پاسداران ملزمند که با هم تفاهم داشته باشند و اگر با هم هماهنگ نبودند تادیب مى‌شوند. مجرمند. و روساى ارتش موظفند که وسایل جنگى براى برادران پاسدار ما فراهم کنند… باید با فوریت این ریشه‌هاى فاسد این ریشه‌هاى فاسد را بکنند و ملت به آن‌ها مهلت ندهد… این‌ها از یهود بنى‌قریضه بدترند و این‌ها باید اعدام شوند…» [۲۴]
روح این سخنان در خطبه‌ دوم نماز جمعه آیت‌الله طالقانى جلوه داشت که‌‌‌ همان روز دهم شهریور در دانشگاه تهران برگزار شد: «… می‌آیند و می‌گویند که می‌خواهیم در سرنوشت خودمان مختار باشیم. فرهنگ کردی را تعلیم بکنیم، خوب بکنید چه کسی جلوگیری کرده است؟ می‌خواهیم انجمن شهر و روستا تشکیل دهیم؛ خوب بکنید کسی جلوگیری کرده؟ می‌خواهیم پایگاه‌های ژاندارمری و ارتش از اینجا بروند؛ پاسدارهای غیر‌بومی بروند؛ آخرش چی؟ آخرش اینکه هر کاری خواستیم خودمان بکنیم فقط دولت مرکزی به ما نان بدهد، آرد بدهد، نفت بدهد، پول بدهد. آخر مسئله به اینجا می‌رسد هیچ حق دخالتی در کار ما ندارید… شما افسر و سرهنگ و سرباز ایرانی را تامین می‌دهید، پرچم تامین روی ماشین آن‌ها می‌زنید، بعد که آمدند بیرون به رگبار می‌بندید. با شما می‌شود عهد و پیمان بست؟ یک مردمی که از اول گفتند به جمهوری اسلامی رای نمی‌دهیم، یعنی خودشان را عملا از ۹۸ درصد مردم مسلمان ایران جدا کردند… رای نمی‌دهید پس چه می‌خواهید؟ آن ملای مذهبی که می‌گوید من رای به جمهوری اسلامی نمی‌دهم یعنی چه؟
… همان وضعی که چهار، پنج ماه قبل برای سنندج پیش آمد و ما با دوستانمان به آنجا رفتیم. بعد از تحقیقات معلوم شد یک درگیری بین کمیته‌ سنی و کمیته شیعه‌ها ایجاد کردند و بعد هم یک نفر با تیر مجهولی کشته شد و بعد یکی از این آقایان سران رفت و تلویزیون را گرفت و دستور داد ژاندارمری را هم بگیرند. رئیس ژاندارمری هم تسلیم شد… بعد شهربانی هم تسلیم شد. بعد به پادگان نظامی هم حمله کردند. آن‌ها از خودشان دفاع کردند. اگر آن روز مرکز نظامی ارتش سنندج سقوط کرده بود، می‌دانید چه فاجعه‌ای می‌شد؟ ما هم غافل، تا وارد شدیم عوامل و دور و بری‌های آن‌ها داد و فغان برداشتند که ارتشی‌ها، جوان‌های ما، زن‌های ما را کشتند؛ بمب و خمپاره ریختند سر ما. خُب ما هم ناراحت شدیم. چرا این‌ کار را کردند؟… ارتش چه جنگی با این مردم داشته؟
خدا رحمت کند شهید قرنی را. با او تماس گرفتیم. او گفت ما دستوری جهت حمله ندادیم. آن‌ها به پادگان‌ها حمله می‌کنند از بالا و پایین. ما دفاع نکنیم؟… و این فریب‌کار‌ها آمده بودند… جلوی ما رژه می‌رفتند که با این‌ها ما را کشته‌اند. آن وقت به من، علما و سرانشان پیغام می‌فرستند که این‌ها مثل مغول‌ها به ما حمله می‌کنند و ارتش شما آمده ما را می‌کوبد. این‌ها صداشان از خودشان نیست کسانی بود‌ه‌اند که رفتند خارج زیر لاک خودشان پنهان شدند. این مردم مسلمان خون دادند، حالا ساکت‌ها به صدا درآمده‌اند. تسلیم شده‌ها انقلابی شده‌اند و وابسته‌ها دوباره آمده‌اند روی کار. برادران و خواهران کرد! حساب شما از این‌ها جداست و این ننگی که دارند بر پیشانی کردستان می‌زنند و این همه مجاهد‌ت‌ها که ملت کرد کردند، دارند از بین می‌برند. این‌ها یک عده‌ معدودی هستند. ۳۰ میلیون جمعیت مسلمان ایران، تسلیم یک مشت عناصر وابسته و خودخواه نخواهند شد. برادران کرد باید خودشان ابتدا حساب این‌ها را برسند. نمی‌رسند ارتش دخالت می‌کند. همه‌ ملت ایران، ما هم راه می‌افتیم. امام خمینی هم راه می‌افتد. ما این انقلاب را مفت به دست نیاوردیم که بازیچه‌ یک مشت بازیگران بین‌المللی شویم. ۶۰ هزار بهترین جوانان ما کشته شدند. حالا می‌خواهند اول کردستان را، بعد بلوچستان را ترک کن، بعد خوزستان را ترک کن و بعد تهران بماند و کویر لوت و کرمان، عاقبت کار همین است. والا هر روز توطئه، خیانت، این ملت تحمل نمی‌کند… بالاخره باید به دست ملت این تحریکات از بین برود. این آتش‌ها خاموش شود و فتنه‌ها از بین برود…. تا فقط حاکمیت برای خدا و قانون بماند.»[۲۵]
این ادعا که براى خاموش کردن «فتنه»، «امام خمینى هم راه مى‌افتد»، برساخته‌ طالقانى نبود. خمینى، خود آن را گفته بود؛ پس از ظهر پنجشنبه هشتم شهریور و در نشستى که با طالقانى و آیت‌الله صدوقى و هاشم صباغیان، وزیر کشور داشت. پیداست که باز تلاش شده بود که «امام» از ادامه‌ کشت و کشتار چشم پوشد و به درخواست مذاکره با کرد‌ها پاسخ مثبت دهد.
روایت آیت‌الله صدوقى از آنچه گذشت، بسى روشنگر است: «در ملاقات آیت‌الله طالقانى و وزیر کشور با امام خمینى گفته شد که شورشیان کرد مهلت خواسته‌اند تا به خواسته‌هاى آن‌ها عمل کنیم. اما رهبر انقلاب اسلامى ایران در پاسخ گفت: به خدا قسم شما را اغفال مى‌کنند. آن‌ها دروغ مى‌گویند. مى‌خواهند از شما مهلت بگیرند تا تهیه و تدارک ببینند و بیشتر مجهز بشوند… اگر مختصر کوتاهى در امر کردستان به عمل آید و دشمن را هر چه زود‌تر سرکوب و منکوب نکنید، شخصا به طرف کردستان حرکت خواهم کرد. ما نمى‌توانیم شاهد باشیم که کشور ما را تجزیه کنند.»[۲۶]
بدین‌سان بود که کسانى که با هدف مجاب کردن رهبر و برقرار ساختن آتش‌بس به دیدار وى رفته بودند، منقاد و مطیع بازگشتند و بیش از پیش آتش‌بیار جنگ شدند. با این همه، تلاش براى پایان دادن به جنگ و آغاز دوباره‌ مذاکره، فرو ننشست. در روز ١٢ شهریور که خبر «آزاد شدن» مهاباد و بانه پراکنده شد، ١٨ تن از «علماى مهاباد» در تلگرامى به «حضرت آیت‌الله العظمى امام خمینى رهبر انقلاب اسلامى ایران» گوشه‌اى از واقعیت‌ها را نوشتند، نسبت به پیامدهاى ادامه‌ جنگ با کرد‌ها هشدار دادند و خواستار مذاکره شدند..
چکیده‌ این تلگراف تاریخى را مى‌آوریم: «در ‌‌‌نهایت تاسف و تالم مشاهده مى‌شود… براثر تبلیغات شوم و اخبار ناصحیح مشتى مغرض و ناآگاه ذهن رهبر عالیقدر انقلاب ایران را علیه ملت کرد مشوب نموده و موجب گردیده است که علیه ملت کرد، اعلام بسیج عمومى شود. کمااینکه از سراسر کشور انواع تسلیحات سنگین و مخرب به معیت پاسداران انقلاب و مجاهدیدن و نیروهاى مسلح ارتش جمهورى اسلامى به منظور سرکوب ملت ستمدیده‌ کرد اعزام و در ‌‌‌نهایت قساوت و بى‌رحمى افراد غیر مسلح و بى‌گناه را که جرمى جز کرد بودن و سنى بودند ندارند، در دادگاه اسلامى بدون محاکمه محکوم و تیرباران مى‌نمایند… درگیرى‌هاى اخیر در شهرهاى کردستان… نتیجه‌اى جز انهدام و نابودى این مرز و بوم نداشته، بنابراین مردم چاره‌اى جز درگیرى ناخواسته و دفاع از جان و ناموس خود ندارند. بنا به مراتب، علماى اهل تسنن در این منطقه بالاتفاق استدعا دارند رهبر عالیقدر هر چه زود‌تر دستور توقف نیروهاى اعزامى را صادر و از طریق تقبل مذاکره با جامعه‌ روحانیت و رهبر واقعى ملت کرد، مسئله‌ کردستان از جهت سیاسى و ملى و مذهبى حل و از برادرکشى بیشتر در این دیار که براى مردم سرتاسر کشور فاجعه‌آمیز خواهد بود، جلوگیرى نمایند. جامعه‌ روحانیت و نماینده‌ کلیه‌ی اقشار مهاباد تا حصول دستور و نتیجه‌ قطعى در اداره‌ مخابرات شهر مهاباد متحصن خواهد شد.»[۲۷]
خمینى در برابر درخواست روحانیت اهل سنت هم نرمشى نشان نداد. لشکریانش در آستانه‌ پیروزى در جنگ، اشغال نظامى همه‌ شهرهاى کردستان و برقرارى حکومت نظامى در آن سامان بودند. بى فوت وقت و با اهانت، بیانیه‌اى صادر کرد که در‌‌‌ همان روز ١٢ شهریور از رسانه‌هاى جمهورى اسلامى پخش شد: «امروز تلگرامى با قید دو فوریت به امضاء ١٨ نفر از ائمه جماعت که رونوشت آن براى ١۵ مقام فرستاده شده است، از مهاباد واصل شد که در آن اظهار تاسف شده است که اینجانب به واسطه‌ تبلیغات سوء برضد کرد‌ها و اهل تسنن، بسیج عمومى نموده‌ام. من با اینکه مى‌دانم علماى کردستان در مهاباد و سایر شهرستان‌ها، واقعه را آنطور که هست مى‌دانند و پر واضح است که سران اشرار یا جعل امضاء به اسم علماء نموده‌اند و یا علماى جماعت را الزام به امضاء نموده‌اند. معذالک لازم است براى چندمین بار به استحضار علماى اعلام کردستان و برادران کردستانى و سایر طبقات برسانم این دسته‌ خائن چون خود را شکست خورده و مورد تنفر ملت ایران مى‌دانند، دست به این تشبهات واهى زده‌اند. از اول پیروزى انقلاب تاکنون در هر فرصتى که پیش آمده اعلام کردیم که در اسلام کرد، ترک، فارس، بلوچ، عرب، لر و ترکمن و غیر این‌ها، مطرح نیست. اسلام براى همه است و جمهورى اسلامى حق هم گروه‌ها را با عدالت و عدالت اسلامى ادا خواهد کرد… آیا ما برادران اهل سنت را دشمن مى‌دانیم که بار‌ها و بار‌ها اعلام کرده‌ایم هیچ فرقى بین این دو فرقه نیست… ما بسیج عمومى اگر بکنیم براى پشتیبانى از برادران کردستانى و استخلاص آن‌ها از اشرار است و به خواست خداوند متعال شر آن‌ها را به زودى رفع و سران خائن را به شدت به جزاى اعمالشان رسانده و…»[۲۸]
یک روز پس از پاسخ خمینى به «علماى سنى»، دکتر مصطفى چمران به «هموطنان عزیز کرد» پیامى داد که در آن از «قلع و قمع توطئه‌گران» سخن رفته بود و «متوارى شدن عده‌اى از مردم ساده و فریب‌خورده در کوه‌ها» و «بازگشت امنیت» به شهرهاى کردستان. از اینکه چند هزار تن را در آن سه هفته از زیر تیغ آخته گذراندند و سر به نیست‌شان کردند، هیچ در آن پیام نبود. پیام، «به فرمان عفو عمومى» خمینى نیز اشاره داشت که «… همه‌ فریب‌خوردگان به شرط آنکه اسلحه‌ خود را تحویل دولت دهند و از گذشته خود نادم باشند، مشمول اغماض… مى‌شوند و کسانى که جرم بزرگ مرتکب شده باشند به محکمه خوانده مى‌شوند».[۲۹]
دانسته نیست چه شمار از رزمندگان کرد به محاکمه فراخوانده شدند. اما مى‌دانیم در هرکجا که ارتش و پاسداران استقرار یافتند، صادق خلخالى هم دادگاه‌هاى صحرایى بپا داشت، بى‌درنگ حکم اعدام ‌داد و کرد‌ها را به جوخه‌ى‌هاى مرگ سپارد. بدین‌سان جنگ پارتیزانى در کردستان پا گرفت و با بسته شدن راه مشارکت سیاسى قانونى بر حزب‌ها، سازمان و رهبران راستین ملت کرد، نیروى پیشمرگ‌ رو به رشد گذاشت.
در تهران و دیگر شهرهاى بزرگ ایران نیز جریان‌ها، جرگه و شخصیت‌هاى شناخته شده‌ مخالف جمهورى اسلامى به زندگى نیمه مخفى روى آوردند و یک چندى از دخالت موثر در فرایند سیاسى و پیکار آزاد و آشکار دموکراتیک بازداشته شدند. در این دوره، قدرت حاکم و نیروى محرک آن، حزب جمهورى اسلامى، هیچ مجالى را براى پیشبرد برنامه‌ سیاسى خود که جانمایه‌ آن تصویب قانون اساسى جمهورى اسلامى بود، از دست نداد. درست یک هفته پس از اشغال شهر‌هاى کردستان و سه روز پس از درگذشت آیت‌الله طالقانى، بى‌پروا و بدون دشوارى، اصل پنجم قانون اساسى را به تصویب رساندند که جمهورى اسلامى را به دین‌سالارى شیعى خودکامه‌اى فرامى‌رویاند و اهل سنت را رسماً به شهروندانى درجه‌ى دوم فرومى‌کاست: «در زمان غیبت حضرت ولى عصر، عجل‌الله تعالى فرجه، در جمهورى اسلامى ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده‌ فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که اکثریت مردم او را به رهبرى شناخته و پذیرفته باشند. و در صورتى که هیچ فقیهى داراى چنین اکثریتى نباشد، رهبر یا شوراى رهبرى مرکب از فقهاى واجد شرایط بالا طبق اصل یک ‌صد و هفتم عهده‌دار آن مى‌گردد.» [۳۰] تا روزى که یک یک اصولى را که مى‌خواستند، در مجلس خبرگان به تصویب نرساندند و تا آستانه‌ همه‌پرسى قانون اساسی‌شان در١٢آذر ١٣۵٨، به مذاکره با رهبران کرد تن ندادند و حکومت نظامى را در کردستان برنچیدند.

پی‌نوشت‌ها:
۱ـ کیهان، ٢٧ مرداد ١٣۵٨
۲ـ کیهان، (فوق العاده) ٢٨ مرداد١٣۵٨. همین روزنامه در روز ٢٩ مرداد نوشت: «شایعه ربودن زنان سنندج تکذیب شد»
۳ـ کیهان، ٢٨ تیر ١٣۵٨
۴ـ کیهان، ٢٨ مرداد ١٣۵٨
۵ـ کیهان، ٢٨ مرداد ١٣۵٨
۶ـ کیهان، ٢٩ مرداد ١٣۵٨
۷ـ کیهان، ٢٩ مرداد ١٣۵٨
۸ـ کیهان، ٢٨ مرداد ١٣۵٨
۹ـ کیهان، ٢٨ مرداد ١٣۵٨
۱۰ـ کیهان، ٢٩ مرداد ١٣۵٨
۱۱ـ کیهان، ٢٩مرداد ١٣۵٨
۱۲ـ کیهان، ٢٩ مرداد ١٣۵٨
۱۳ـ اطلاعات، ٢٩ مرداد ١٣۵٨
۱۴ـ اطلاعات، ٣٠ مرداد ١٣۵٨
۱۵ـ کیهان، ٣٠ مرداد ١٣۵٨
۱۶ـ کیهان، ٣٠ مرداد ١٣۵٨
۱۷ـ کیهان، ٣٠ مرداد ١٣۵٨
۱۸ـ کیهان، ٣ شهریور ١٣۵٨
۱۹ـ کیهان، ٣شهریور ١٣۵٨
۲۰ـ کیهان، ٣٠ مرداد ١٣۵٨
۲۱ـ کیهان، ٢٩ و ٣٠ مرداد ١٣۵٨
۲۲ـ کیهان، ٣٠ مرداد ١٣۵٨
۲۳ـ کیهان، ٢٩ مرداد ١٣۵٨
۲۴ـ کیهان، ٣١ مرداد ١٣۵٨
۲۵ـ کیهان، ١٠ شهریور ١٣۵٨
۲۶ـ کیهان، ١٠ شهریور ١٣۵٨
۲۷ـ کیهان، ١٣ شهریور ١٣۵٨
۲۸ـ کیهان، ١٣ شهریور
۲۹ـ کیهان، ١۴ شهریور ١٣۵٨
۳۰ـ کیهان ٢٢ شهریور ١٣۵٨
منبع:رادیو زمانه

هیچ نظری موجود نیست: