اهمیت نقد بی پرده سیاسی برای خروج از بحران
کریم قصیم
وضعیت احزاب شکست خورده در انتخابات اخیر آلمان و رویکرد مورد نظر آنها به منظور خروج از بحران شدید بعضاً مرگبار حزبی بسیار آموزنده است. به نظر من شاهد مثالی است در باب ارج و قرب انتقاد و انتقاد از خود و نقش سازنده آن در سیاست و مدیریت دموکراتیک احزاب و ائتلافهای سیاسی و چگونگی برونرفت از تنگنای خفه کننده «وقایع اتفاقیه».
در باره اهمیت«نقد» به طور کلی ، بسیار نوشته و گفته اند. اما ، در باره منزلت انتقاد بی پرده در لحظه بحران و کوشش برای گشودن بن بست سیاسی مرگبار اکنون در یک صحنه دراماتیک و نمونه جان دار و جاری .... با جوانب زنده آن رو به رو هستیم ، که خالی از هر حب و بغضی به واقع مصداق «آفتاب آمد نشانه آفتابست» :
چند هفته پیش انتخابات سراسری جمهوری فدرال آلمان برگزار شد. این انتخابات به گزینش جدید توازن قوای احزاب کشور در پارلمان فدرال منتهی شد ( که در نهایت به ائتلافی تازه و انتخاب کابینه نوینی منجر می شود). برنده پرو پیمانه این بار - با نتیجه ای کم سابقه - خانم مرکل ، رهبرحزب دموکرات مسیحی و صدراعظم کنونی بی رقیب آلمان بود. اما درست در زمانی که وی و حزبش رآی بالایی به کف آوردند و تثبیت شدند، حزب تاکنون موتلف وی - یعنی حزب لیبرال دموکرات به رهبری فیلیپ روثلر (ویتامی الاصل) و ریاست افتخاری سیاستمدار بازنشسته و پیشکسوت هانس – دیتریش ِگنشر - با کاهش شدید آراء و شکست بی سابقه ای در سراسر کشور مواجه شد و برای نخستین بار حتی نتوانست از مرز 5 در صدی آراء که شرط ورود به مجلس سراسری فدرال است عبور کند! بنابراین حزب لیبرال - دموکرات از فهرست احزاب و فراکسیونهای حاضر در صحنه اصلی مدیریت پارلمانی کشور حذف شد. اکنون در آلمان همه جا چو افتاده که حزب مزبور در «حال فروپاشی و اضمحلال» است. سرنوشت این حزب نامدار، ریشه دار و تآثیرگذار لیبرال دموکراسی آلمان بسیار مورد توجه افکار عمومی واقع شده و و نشریات و رسانه های بزرگ آلمان سرگرم بحث و بررسی علل و اسباب سقوط بی سابقه آنست ( نگاه کنید به نشریات اصلی و سیاست ساز کشور همچون اشپیگل ، دی سایت ، وِ ِلت و بیلد و تاتس و وووو) .
حزب سبر آلمان نیز با شکست غیرمترقبه ای رو به رو شد .... ..... اما آن چه در این موقعیت فوق العاده وخیم (برای حزب لیبرال دموکرات) بلند بالاترین وسیله نجات از مهلکه و پرچم فکری برای احیاء مجدد و پیشرفت بعدی نامیده شده همانا بصیرت انتقاد از حزب توسط پیشکسوتان خود حزب و درایت انتقاد از خود توسط رهبرشکست خورده اش می باشد. همین رویکرد را در مورد حزب سبز هم می بینیم. در هیچ یک از این دو حزب ناکام ، شرایط ناراحت کننده همراه با نگرانی و اضطراب شدید ، نه تنها موجب عصبیت و هتاکی، بدتر از این باعث جستجوی "بزبلاگردان" و برچسب زنی به بی گناهان نشد ، بلکه مسئولیت پذیری و پاسخگویی در باب اشتباهات چشمگیر ، اولین گام رهبر حزب لیبرال دموکرات بود( فیلیپ روثلر بابت خطاهای خود و مدیریت شکست خورده اش از مردم آلمان پوزش خواست و استعفاء داد) . اکنون شخصیتهای استخواندار و کهنسال و پرتجربه این حزب به میدان آمده اند و پرچم انتقاد را برافراشته اند : شتشوی چرک و لای افکار کهنه، نقد شعارها و طرحهای بی فایده بلکه مضرّ و بدور از نیاز مردمان، حتی انتقاد از خودبینیها و قدرت طلبیها و کوبیدن بی توجه به نیازمندی مردمان ... خلاصه نشان دادن تصلب شرائین حزب و دود اندود ی بینش و بیهودگی پراتیک دست اندرکاران شکست خورده.
این وجوه کارست که علناً مورد خطال و عتاب قرار گرفته اند و بحث و انتقاد شدید و سازنده ادامه دارد( نگاه کنید به مصاحبه اشپیگل با هانس - دیتریش گنشر، رئیس افتخاری حزب لیبرال دموکرات و پیشکسوت کهنسال حزب با مجله اشپیگل مورخ 7.10.2013) همین رویه را در مورد حزب سبر و علل شکست آن هم شاهدیم (نگاه کنید به مصاحبه های متعدد سران و بزرگان حزب سبز منجمله با مجله اشپیگل مورخ 25 سپتامبر و 30 سپتامبر اخیر).
در هردو مورد ، رهبر و کل تیم تراز نخست حزب از پست و مقام اول کنار کشیدند و مدیران جدیدی نامزد ریاست و هدایت حزب شده اند... گفتنیها در اهمیت واکنشهای مذکور زیادند . دستکم می توان گفت که یکی از تمایزات آشکار و برجسته دستگاههای سیاسی دموکراتیک از دستگاههای هرمی فردی، با فرماندهی مطلقه و مسئولیت ناپذیری در آن «نوک پیکان تاریخ» ، اکنون ، دست بر قضا ، آشکارا جلوی چشم ماست. امان از اصل «ماند» در دیدن و آموختن!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر