يكشنبه 8 دي 1392
احزاب کرد ایرانی: از اتحاد با اسرائیل و صدام حسین، تا تجزیه طلبی، محمد سهیمی (بخش دوم)
[برای خواندن بخش اول مقاله روی این لینک کلیک کنید]روز نامه فرانسوی فیگارو در ژانویه ۲۰۱۲ گزارش داد که ماموران موساد تبعیدیان ایرانی، و بخصوص کردها را تعلیمات نظامی و جاسوسی داده تا در ایران عملیات خرابکاری انجام دهند. آموزش اینها در شمال عراق در ناحیه کرد نشین آن کشور انجام میشود. بر طبق گزارش فیگارو، قسمتی از این آموزش در رابطه با حمله به تاسیسات هستهای ایران و ترور متخصصین هستهای ایران میباشد، که برای آنها به کردها آموزش داده میشود. فیگارو گزارش داد که این آموزشها و حضور موساد در شمال عراق یک عملیات مخفی نیست و در آن ناحیه کاملا شناخته شده است.
در ماه مارس ۲۰۱۲ روزنامه تایمز لندن گزارش داد که موساد دارای پایگاه در کردستان عراق است که از آنجا بداخل ایران نفوذ کرده، و به جاسوسی در مورد برنامه هستهای ایران میپردازد. این گزارش حتی ادعا کرد که کماندوهای اسرائیل از کردستان عراق به نواحی مختلف ایران، در مکان هائیکه تأسیسات هستهای ایران قرار دارند نفوذ میکند.
روابط بین کردها و اسرائیل آنقدر آشکار شده است که حتی مجلهای به نام اسرائیل- کرد در شمال عراق آغاز به انتشار کرد. سر دبیر مجله آقای مولاد افند، یک کرد ایرانی و متولّد ایران است. در ماه جون ۲۰۱۲ ایشان از منزل خارج شد و دیگر باز نگشت. از سرنوشت ایشان هنوز اطلاعی در دست نیست. حتی مجله کامنتری، مهمترین مجله طرفدار اسرائیل در آمریکا، هم راجع به این موضوع مقالهای منتشر کرد. بسیاری معتقدند که آقای افند توسط ماموران ایرانی دزدیده شده است.
در ماه اوت ۲۰۱۳ گزارش شد که رهبران کردهای عراق، ایران، سوریه، و ترکیه با یکدیگر ملاقات کرده تا هماهنگیهای لازم را برای همکاری با یکدیگر انجام دهند. محل ملاقات مشخص نشد. این ملاقات بعد از پیروزی کردهای سوریه بر نیروهایهای جهادی در آنجا بود، که ظاهرا این امید را به رهبران کرد داده است که کشور مستقل کرد در حال تولد است. مجله اسرائیلی گلوبز از این ملاقات به وجد آماده و اعلام کرد، "آنچه که برای کردها خوب است، برای اسرائیل نیز خوب است." این مجله همچنین پیشنهاد کرد که چون کشور مستقل کرد به دریا راه ندارد، از بندر حیفا در اسرائیل باید استفاده کند. این جماعت هنوز از خواب بیدار نشدهاند، مشغول نقشهٔ ریزی برای رویاهای خود هستند.
روز نامه واشنگتن پست در اکتبر ۲۰۱۳ گزارش داد که در سال ۲۰۱۲ دولت ترکیه هویت ۱۰ ایرانی را که برای اسرائیل جاسوسی میکردند به ایران اطلاع داد. اندکی بعد از گزارش واشنگتن پست، وبسایت اسرائیلی واینت نیوز گزارش داد که تمامی ۱۰ جاسوس کردهای ایرانی بودند، و بار دیگر بر رابطه نزدیک اسرائیل با کرد ها، از جمله کردهای ایران تأکید کرد.
تجزیه طلبی و تقاضا برای "مداخله بشر دوستانه" از زبان گروههای کرد
اگر خوانندگان گرامی تا اینجای مقاله هیچ قسمتی از بحثها و منابع را قبول نمیکنند، و یا در مورد آنها شک دارند، میتوانند دستکم بیانیههای خود این گروههای کرد را مورد نظر قرار دهند.
واقعیت اینستکه مدتها است که حزب دموکرات کردستان اهداف خود را علنی کرده و به طور شفاف بیان می کند. از این نوع شفافیت باید استقبال کرد، چرا که ماهیت واقعی این گروه را آشکار میکند. تجاوز امپریالیستی پیمان ناتو و آمریکا، بهمراه متحدان مرتجع عرب آنها به لیبی، جنگ طلبان، تجزیه طلبان، و حامیان تحریمهای کمر شکن اقتصادی را در میان اپوزیسیون خارج از کشور به وجد آورد، و حزب دمکرات کردستان از این قاعده مستثنی نبود. این حزب به مناسب بمباران لیبی توسط پیمان ناتو و سرنگونی سرهنگ معمر قذافی در ۱۴شهریور ۱۳۹۰بیانیه ای صادر کرد و خواستار تکرار این اقدام در ایران شد. بیانیه گزارشی تاریخی از وضعیت کردستان در چهار کشور ایران و عراق و ترکیه و سوریه ارائه می کند. این بیانیه ادعا میکند که کشوری واحد- یعنی کردستان- توسط استعمارگران تجزیه و میان چهار کشور تقسیم شده، و حالا کردها در چهار منطقه برای بازگشت به وضع اول و تشکیل مجدد کشور کردستان مبارزه می کنند:
"ملت کرد که سرزمینش در پی یک توافقنامهی استعماری و بر خلاف خواست و تمایل خویش ابتدا میان دو امپراتوری ایران و عثمانی و سپس میان چهار کشور ایران و ترکیه و عراق و سوریه تقسیم شده است، از دیر باز در راه کسب حق تعیین سرنوشت خویش مبارزه میکند و دراین راستا با ددمنشانهترین شیوههای سرکوب و قتلعام مواجه شدهاست. کشتاری که فرزندان ملت کرد در ترکیهی کمالی و عراق بعثی و ایران اسلامی تحمل کردهاند، تا ابد وجدان بشریت مترقی را آزار میدهد و همچون لکهای بر پیشانی تاریخ بشری هویداست."
بیانیه به صراحت اعلام می کند که حزب دموکرات کردستان حتی از وضع کردستان عراق هم ، که به صورت خود مختار ولی در چهار چوب یک عراق یک پارچه است، راضی نیست، چرا که آن بخش ] کردستان عراق [از "چند بخش بسیار عزیز خاک خود"] کردستان ایران، سوریه و ترکیه[همچنان جداست:
"اکنون و در ابتدای دههی دوم قرن ۲۱ نیز ملت کرد در سه بخش از چهار بخش میهن تقسیم شدهاش همچنان از سیاست انکار هویت ملی و سرکوب خواستهای مشروعش توسط فرمانروایان سه کشور ترکیه و ایران و سوریه رنج میبرد. تنها بخش کردستان که درپی یک مبارزهی طولانی و به قیمت جان صدها هزار تن از مبارزان کرد یک حاکمیت ملی در آن استقرار یافته جنوب کردستان یا کردستان عراق است. اما این بخش از کردستان نیز از سویی با انفصال ناخواستهی چند بخش بسیار عزیز از خاک خود مواجه بوده و از سوی دیگر تحت سکوت آشکار دولت مرکزی عراق با تهدید و لشکرکشی حکام ترکیه و ایران روبروست."
در ادامهٔ بیانیه ادعا میکند که مسأله کردستان "مهمترین مسأله خاورمیانه" است و جامعه ی جهانی باید این مسأله را حل کند:
"این حق طبیعی ملت کرد است که انتظار داشته باشد جامعهی جهانی و سازمان ملل متحد مسألهی کرد را آنگونه که هست دریابند و به فکر چارهی آن بمثابهی مشکلی که با حیات دهها میلیون انسان ارتباط دارد و یکی از مهمترین مسائل خاور میانه باشند."
این چنین ادعاهایی کاملا بی اساس هستند. اولا، بعنوان مثال، در کشور چین ۵۶ قوم مختلف زندگی میکنند. اگر ادعای این "رهبران" کرد جدی گرفته شود، باید چین به ۵۶ کشور کوچک تقسیم شود، مگر اینکه خود آن اقوام نخواهند. البته غرب به رهبری آمریکا از تجزیه چین حمایت میکند. بعنوان مثال، میبینیم که چون ایالت جینجنگ که هم مسلمان نشین است و در نزدیکی پاکستان، افغانستان، و آسیای مرکزی قرار دارد، و هم دارای منابع بزرگ نفت و گاز است، به ناگهان شاهد آشوبهای خشونت آمیز تجزیه طلبانه میشود، خانمی به نام رابیه غدیر، که یک زن ثروتمند چینی است که در واشنگتن زندگی میکند مشغول تبلیغ برای جلب حمایت غرب از تجزیه طلبان جینجنگ میشود، و فعالیت هایشان برای تبلیغ توسط ان.ای.د. یا همان "موقوفه ملی برای دموکراسی" حمایت میشود ]اینجا و اینجا را ببینید[ ، یعنی همانجا ایکه چند نفر از اپوزیسیون ایرانی طرفدار تحریم اقتصادی و همسو بودن با غرب در آن اقامت داشتهاند.
ثانیا، گیریم که حتی ادعای بی اساس این "رهبران" درست باشد. سوال اینست: چگونه میتوان به این هدف رسید؟ حزب دموکرات کردستان ایران حمله پیمان ناتو به لیبی را الگوی خوبی برای حل مسأله کردستان اعلام میکند، و میگوید:
"صدور قطعنامهی ۱۷۹٣ شورای امنیت راه را هموار ساخت تا هواپیماها و هلیکوپترهای نظامی آمریکا و فرانسه و بریتانیا بلافاصله حملات خود را به پایگاههای هوایی و دریایی و محل تجمع نیروهای نظامی لیبی آغاز نمایند...قطعنامهی ۱۷۹٣ شورای امنیت این باور را نزد ملتهای تحت ستم و مردم کشورهای دیکتاتور زده ایجاد مینماید که دوران آن بسرآمده که دیکتاتورهای ضدخلقی تحت لوای حاکمیت ملی، آزادیخواهان را سرکوب و صدای حقطلبانهی ملتهای تحت ستم را در گلو خفه نمایند."
در پایان بیانیه به صراحت و شفافیت تمام خواهان آن می شود که همین عمل ] یعنی "هواپیماها و هلی کوپترهای نظامی آمریکا و فرانسه و بریتانیا بلافاصله حملات خود را به پایگاه های هوایی و دریایی و محل تجمع نیروهای نظامی آغاز نمایند"[ برای "نجات" ملت کرد تکرار شود:
"خواستار آنیم که شورای امنیت سازمان ملل متحد با اتکا به همین اصل " مسئولیت حمایت" خطر همکاریهای شوم دولتها و سرکوب از سوی حاکمان را از ملت کرد دور سازند و در همان حال از کلیهی احزاب و سازمانها و محافل کرد و دوست کرد میخواهیم که چه به شیوهی انفرادی و چه به صورت جمعی این خواست مشروع را با مجامع و محافل تصمیم گیرندهی بینالمللی در میان گذارده و بر آن پافشاری نمایند."
شاید برخی از خوانندگان گرامی تفسیر نگارنده از این بیانیه را عادلانه و دقیق ارزیابی نکنند، اما دبیرکل حزب دموکرات کار خواننده بیانیه و درک درست آن را ساده کرده است. در ۱۷ فروردین ۱۳۹۱ آقای مصطفی هجری، دبیرکل حزب دموکرات کردستان، "خواستار ایجاد منطقه ی پرواز ممنوع در کردستان ایران" شد. روزنامه نگاری که با او مصاحبه کرده می نویسد:
"هجری معتقد است که با احتمال رویدادن خیزشی مردمی، ایجاد پناهگاهی امن و منطقهی پرواز ممنوع در کردستان ایران حداقل میتواند برای سازماندهی نیروها با هدف سرنگونی رژیم و بنیاننهادن ایرانی فدرال و دمکراتیک یاریدهنده باشد. او خاطرنشان میکند که چنین مدلی به صورت موفقیتآمیز کردهای عراق را از ژینوساید در امان داشته و این توانایی را به آنها بخشیده است که یک سیستم منطقهای پلورال و موفق در منطقه بنیان نهند."
از آن جأییکه برای این آقایان مدل لیبی الهام بخش است، باید پرسید، وضعیت لیبی در حال حاضر چیست؟ اگر چه نگارنده در یک مقاله قبلی این وضعیت را به تفصیل شرح داد، خلاصه آن در اینجا تکرار میشود: لیبی در آشوب کامل بسر میبرد. دولت مرکزی هیچ قدرتی ندارد. شرق لیبی، که بیشتر میدانهای نفتی در آنجا قرار دارند، خواهان خود مختاری است و عملا از کنترل دولت مرکزی خارج شده است، و قسمت شرق و جنوب کشور به مرکزی برای ارسال اسلحه برای تروریستها، از مالی تا سوریه، تبدیل شده است. در آخرین تحول، برای اولین بار بمب گذاری انتحاری نیز در لیبی اتفاق افتاده که در نتیجه آن دستکم ۱۴ نفر کشته شدهاند. اینهم یکی دیگر از نتایج "مداخله بشر دوستانه" است.
لابد آقای هجری که ظاهرا هنوز از یکپارچگی ایران حمایت میکند، در واقع سرنوشت لیبی را برای ایران میخواهد تا بتواند به هدف خود برساند. تازه این فقط یک هدف آقای هجری است. هدف دیگر ایشان سرنگونی رژیم با استفاده از هجوم خارجی است.
گام مهم بعدی انتشار توافق نامه میان حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومله ی کردستان ایران در ۳۱ مرداد ۱۳۹۱ بود. توافق نامه ادعا کرد که تحولات جهانی و منطقه ای و توازن قوای ناشی از آن، زمینه را برای تحقق "خواسته های ملی مردم کرد" آماده کرده است. "حق تعیین سرنوشت" در رأس مطالبات "جنبش رهاییبخش ملت کرد در کردستان ایران" قرار دارد. بیانیه از "حاکمیت آینده ی کردستان" و ویژگی های آن سخن می گوید. دم خروس از لای عبا نیز بیرون آمد، چرا که اگر چه توافق نامه خشونت طلبی را نفی و گفتمان را تأیید کرد، اما فقط میان "کلیهی نیروهای سیاسی کردستان"، و تلاش می گردد تا "این اصل در سراسر کردستان تثبیت" شود. به تعبیر دیگر، این اصل مشمول پروژه ی سرنگونی جمهوری اسلامی نمی شود. هر دو حزب "اقدامات دیپلماتیک مشترک" را سازماندهی خواهند کرد تا حمایت بین المللی را برای "جنبش رهایی بخش ملت کرد" کسب کنند. "دو طرف از مبارزهی برحق مردم کَرد در تمامی بخشهای کردستان پشتیبانی نموده" و "نشستهای مشترکی با حکومت اقلیم و نیروهای سیاسی اقلیم کردستان برگزار خواهند کرد" تا "برای ملت کرد در کردستان ایران" جایگاهی مناسب تر کسب کنند.
بدین ترتیب ما از یک سو با یک ایران دارای "ملت های مختلف" مواجه هستیم، و از سوی دیگر، با ملت واحد کرد که در "بخش های مختلف کردستان" زندگی می کنند. بخش هایی که اینک میان چهار کشور ایران، ترکیه، عراق و سوریه تقسیم شده است.
بیانیه های یاد شده واکنش ها و نقد ها یی را برانگیخت. متقابلاً "بیانیه جمعی از آزادیخواهان و فعالین مدنی کردستان" در ۱۹ شهریور ۱۳۹۱ در پاسخ به نقدها منتشر شد که ناقدان را "شونیسم ایرانی" و "به ظاهر اپوزسیون" خواند که قصد دارد "حقوق حقه ی ملت کرد" را پایمال کرده و "جنبش آزادیخواهی ملت کرد" را "به بهانه ی حفظ تمامیت ارضی" سرکوب کند. این گروه توافق نامه ی دو حزب را "خواسته های حداقلی ملت کرد" نامید. مهمترین قسمت بیانیه جملات زیر است:
"ما به این نتیجه رسیده ایم که ادامه ی حیات در چهارچوب مرزهای ایران برای ملت کرد غیر ممکن شده است، چراکه ملت کرد هم از طرف رژیم جمهوری اسلامی و هم از طرف اپوزسیون این رژیم مورد تهدید است."
آیا این خواسته که هدف آن تجزیه ایران به کمک دولت های آمریکا و اروپایی است، از این صریح تر قابل بیان است؟ اما برای اینکه از زشتی سخنان قبلی ] ایجاد منطقه پرواز ممنوع و اجرای طرح لیبی در ایران[کاسته شود، امضا کنندگان بیانیه تجزیه طلبی خودرا قدری در زرورق میپیچند و اعلام میکنند:
"ما امضا کنندگان...خواهان برگزاری رفراندوم در کردستان با نظارت سازمانهای بین المللی ومجامع بشر دوست به منظور تعیین حاکمیت سیاسی آینده کردستان هستیم."
دربیستم شهریور ۱۳۹۱ "بیانیه ی جمعی دیگر از روزنامه نگاران، فعالان سیاسی و مدنی کرد ایران" منتشر شد که در آن آمده بود:
"ایران کشوری است کثیراللمله.انکار وجود ملل و حقوق هر کدام از این ملیتها به هر بهانه ای منجمله حفظ تمامیت ارضی، از دید ما یک نگرش عوامفریبانه و تمامیت خواهانه تلقی می شود. ما بر این باوریم هر ملتی، حق تشکیل دولت مستقل خود را دارد و این جزو حقوق اساسی ملتهاست. ماندن در چهارچوب یک کشور در کنار دیگر ملل و یا جداشدن از آن، به انتخاب آزادانه ی هر کدام از ملیتها بستگی دارد که در یک همهپرسی دمکراتیک در مورد آن تصمیم گرفته می شود. هیچ فرد یا گروه و ملیت دیگری نمی تواند از کُردها یا هر ملیت دیگری سلب اختیار کند و همان اشتباهی را تکرار کنند که دولتهای خودکامه مرکزی تاکنون کرده اند."
بار دیگر دم خروس از لای عبا بیرون میاید، چرا که اگر چه "تمامیت ارضی" ارزشی ندارد، اما این "اصل" فقط در مورد تمامیت ارضی ایران است، نه "تمامیت ارضی کردستان بزرگ" که قرار است از طریق تجزیه چهار کشور ساخته شود.
پس از این در ۲۲ شهریور ۱۳۹۱ دو حزب کومله و دموکرات طی بیانیه ی مشترک جدیدی به ناقدان پاسخ گفتند . واکنش دو حزب یادشده به ناقدان بسیار تند بود:
"به کسانی که از ولایت فقیه طلب توبه کرده و او را برای سرکوب خلق کرد ستایش میکنند و اعلام می دارند که حاضرند در همگامی با این سرکوب به آستانبوسی رژیم سرکوبگر حاکم بروند تا به خیال خود جلوی تجزیه ایران را بگیرند، چه جوابی میتوان داد؟ مردم کردستان از این توهینها و تهدیدها بسیار شنیده و آنرا نادیده گرفتهاند. "
"امضاکنندگان بیانیه از همان قدم اول با شعار "دفاع از تمامیت ارضی" و "مبارزه با تجزیهطلبی" یعنی حربهای که تاکنون توجیهگر تمام سرکوبهای رژیم حاکم در کردستان بوده وارد میدان میشوند...و درعوض چنین نامسئولانه به تحریک احساسات و چرخاندن چماق تهدید متوسل میشوند و بدون هیچ دغدغه ی اخلاقی خود را با تیمسارهای دیروز و سرداران امروز همصدا و همشعار قرار میدهند...حال همه چیز را از یاد برده با ترجیعبند "تجزیهطلب اعدام باید گردد" دم گرفتهاند. "
پس از نظر این "رهبران" مردم کرد - که میزان حمایت مردمی آنها هیچگاه و از هیچ طریقی ارزیابی نشده - تمامی مخالفان تجزیه ایران آستانبوس رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی هستند، و همه ناقدان با تیمسارهای شاه و پاسداران جمهوری اسلامی در یک جبهه قرار دارند. بیانیه چنین ادامهٔ داد:
"ما ضمن قدردانی عمیق از همه دوستانی که در مقابل این گونه هجومهای ناروا به دفاع از خلق کرد و خواستهای برحق آن و به دفاع از احزاب کردستان برخاسته اند، آژیتاسیون خصمانهای را که علیه مردم کرد و احزاب آن به راه افتاده است محکوم میکنیم."
از اینها که بگذریم، پاسخ بالا توضیحی دربر دارد که به محل نزاع باز می پردازد، آنجا که ادعا میکند:
"هدف ما تأمین خواستهای برحق مردم کرد در چهارچوب یک ایران آزاد، دموکراتیک ، فدرال و سکولار است...ما به صراحت بر لزوم برقراری یک نظام فدرال در ایران تأکید میکنیم و برآنیم که یک چنین نظامی نه فقط خواست خلق کرد و سایر ملیتها را به بهترین نحو تأمین میکند، بلکه گام بزرگی در راه دموکراتیزه کردن ایران و ساختار سیاسی دولت در این کشور و همچنین نیرومندترین ضمانت حفظ همبستگی درونی جامعه ایران، همزیستی مسالمتآمیز مردمان آن و حفظ وحدت کشور ایران است."
نکته مهم که دوباره بر آن تاکید میشود این استکه این احزاب همه جا خود را "نماینده مردم کردستان" قلمداد کرده و به نام آنها حرف زنند:
"احزاب باسابقه کرد که از بزرگترین پایگاه مردمی و اعتماد تودههای وسیع برخوردارند. . ."
این ادعا در مورد "بزرگترین پایگاه مردمی و اعتماد تودههای وسیع" چگونه به اثبات رسیده است؟ در غیاب یک همه پرسی، و حتی یک آمار غیر رسمی اینگونه ادعا کردن خود عملی بشدت غیردموکراتیک است. فقط می توان به نام خود و حد اکثر حزب خود حرف زد.
این "رهبران" کرد ادعا میکنند که حق دارند به عقب رفته و به آغازی باز گردند که گویا تاریخ از آنجا آغاز شده است. یعنی از تاریخی که ادعا می شود کشوری مستقل به نام کردستان در آن وجود داشته است. صرف نظر از اینکه ادعای وجود کشوری مستقل به نام کردستان بزرگ در گذشته دروغ محض است، پرسش این است: تا کجا می توان عقب رفت؟ آیا ایرانیان می توانند تا دوران امپراطوری بزرگ ایران عقب رفته و خواهان تشکیل مجدد آن کشور شوند؟ آیا مرزهای ملی فاقد اعتبار هستند و دفاع از آن ملی گرایی منحط و خاک پرستی؟ اگر این گونه است باید به جنگ کلیه ی مرزهای ملی رفت و جهانی فاقد مرز ساخت، نه این که مرزهای ملی قومی جدیدی تشکیل داد.
کلام پایانی: مقابله با اتهام زدن و دوباره نویسی تاریخ
علیرغم ادعای برخی از منتقدین مقاله قبلی نگارنده، ارتباط گروههای کرد ایرانی با دولتهای خارجی، از رژیم صدام حسین گرفته تا اسرائیل، غیر قابل انکار است. برای برخی از رهبران این گروه ها این ارتباطات برای یک و فقط یک هدف بوده است: جدایی کردستان از ایران و تجزیه کشور. برای رسیدن به این هدف برخی از "رهبران" کرد حتی حاضرند که سرنوشت لیبی و سوریه در ایران تکرار شده و کشور نابود شود، تا از میان آتش و خون و ویرانی "کردستان آزاد" ظهور کند.
نکتهای که این "رهبران" قادر بدرک آن نیستند اینستکه آن آتش همه را خواهد سوزاند و خون صدها هزار ایرانی بیگناه، از کرد و غیر کرد، ریخته خواهد شد، بدون آنکه این آقایان به هدف خود دست یابند. این ادعای نگارنده را میتوان بخوبی با نگاهی اجمالی به وقایع آن منطقه در طول ۲۰ سال گذشته اثبات کرد. بعنوان مثال، دو و نیم میلیون مردم بیگناه کشته شدند تا اینکه سودان جنوبی و میدانهای نفتی آن از بقیه سودان جدا شده و کشور مستقل تشکیل دهد، ولی حتی این موضوع نیز آرامش را به آن ناحیه باز نگردانده است. در دسامبر ۲۰۱۳ یک بخش از ارتش سودان جنوبی بر ضّد دولت دست به کودتا زد که دستکم صدها نفر کشته شدهاند.
اسلام ستیزانی چون آقای نیکفر این اقدامات را دگراندیشی و گسترش روشنگری جلوه میدهند. اینان ادعا میکنند که، "کردها و ترکمنها و عربها و بلوچها حق داشتند که خواستههایشان را پیش ببرند. رژیم اما در سرکوب آنها کاملا نابحق بود." جاسوسی مجاهدین برای عراق و غرب، تجزیه طلبی برخی از "رهبران" کرد، تروریسم مجاهدین و گروهای بلوچ وابسته بخارج، و...از نظر این جماعت حق است و مقابله با آن نابحق . اگر هم کسی واقعیت ها را با اسناد موثق به اینها عرضه کند، منتقد را متهم میکنند که روایت جمهوری اسلامی را تبلیغ میکند و این اتهام را هم با اتهام استفاده از رانت های مستقیم و غیر مستقیم رژیم تکمیل میکنند.
در یک مقاله مفصّل نگارنده به نقد عقاید آقای علی افشاری، یکی از پرکارترین سردمداران طرفداران به اصطلاح "مداخله بشر دوستانه،" همسو شدن با سیاستهای آمریکا در خاور میانه که به روشنی کاملا شکست خرده، تحریمهای اقتصادی، اغراق شگفت آور در مورد برنامه هستهای ایران، و غیره پرداخت. ایشان در دفاع از آقای نیکفر در وبسایت رادیو زمانه چنین نوشتند:
"خشونت علیه نظامهای اقتدار گرا و غیر دموکراتیک از اساس متفاوت با خشونت دولتی و اقتدار گرایی است. نفی شیوه مبارزاتی مسلحانه از باب قبح اخلاقی و یا عدم مشروعیت آن نیست بلکه بر تبعات منفی آن و نا کارامدی اش در تحصیل اهداف سازنده استوار است. اکثر قریب به اتفاق فلاسفه لیبرال دنیا حق خشونت در برابر حاکمان زور گو را مجاز دانستهاند...بنابراین [سازمان مجاهدین خلق و حزب دموکرات کردستان ایران، کومله و...] اگر دست به قیام مسلحانه زدند، اگر چه نگارنده به دلایل مختلف با آن مخالف است، عمل نا مشروعی انجام ندادهاند و همچنین اقدام آنها نمیتواند به عنوان عامل شکل دهنده و آغاز گر خشونت شناخته شود بلکه حداکثر خشونت دفاعی در برابر تمامیت خواهی و خشونت تهاجمی حکومت به عنوان مخربترین نوع خشونت ناموجه است."
آقای افشاری ادعا میکنند چند هزار ترور سازمان مجاهدین خلق، در کنار صدام حسین جنگیدن، و کشتن ۶۹هزار نظامی ایرانی- اینها همگی آمار خود سازمان هستند، نه ادعای جمهوری اسلامی - واتحاد حزب دموکرات کردستان با صدام حسین "عمل نامشروعی" نبوده و "حداکثر خشونت دفاعی در برابر تمامیت خواهی" است. چگونه می توان تمامی ترورهای سازمان مجاهدین در ایران را با این گونه ترفندها توجیه کرد؟ خیانت جاسوسی برای عراق و حمله به نیروهای کشور در جبهه را تحت هیچ شرایطی نمیتوان لعاب "خشونت مشروع دفاعی" داد. ولی زمانی که هدف حمله به منتقدان است نه روشنگری برای مردم، هر چیزی توجیه شدنی است. ایشان پا را از اینهم فراتر گذاشته و ادعا میکنند که ناقدان در ابتدای انقلاب "از سلسلهجنبانان خشونت دولتی بودند."
نباید در برابر اینچنین اتهام زنی های استالینیستی عقب نشست. اکثریت جوان ایران حق دارد که از حقایق تاریخی آگاه شود و در مورد خواب هایی که این جماعت برای ایران دیدهاند مطلع باشند. نگارنده به عنوان یک ملی-- مذهبی از تمامیت ارضی ایران دفاع کرده، و نگران اتهام زنی های جنگ طلبان و تجزیه طلبان نمیباشد. شرکت در بحث و روشنگری سیاسی مساوی با شرکت در مسابقه محبوبیت نیست، و طبیعی است که حقایق مستند تاریخی خاطر تجدید نظر طلبان و همسویان با نقشهٔ ها و امیال امپریالیستی را آزرده میکند. بگذار تجدید نظر طلبان امثال نگارنده که مخالف رژیم ولایت فقیه و مدافع منافع و مصالح ملی ایران هستند را طرفدار جمهوری اسلامی و ولایت فقیه بخوانند. در برابر تحریف تاریخ، تجزیه ایران و جنگ طلبی باید ایستاد. اگر هزینه این ایستادگی این چنین اتهاماتی است، نگارنده با کمال میل آنرا میپردازد.
نسخه پی دی اف همراه با لینک به منابع ذکر شده در مقاله
----------------------------------
دکتر محمد سهیمی، استاد دانشگاه کالیفرنیا ی جنوبی و سر دبیر وبسایت اخبار ایران و گزارشهای خاور میانه، تحلیلگر مسائل ایران میباشد که مقالههای او در ۱۵ سال گذشته در بسیار از نشریات و وبسایتهای انگلیسی به چاپ رسیده است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر