نوشته ی «دو ترانه از عارف قزوینی» مراجعه کنید و یا «عمرم گهی به هجر و گهی در سفر گذشت / تاریخ زندگی همه با درد سر گذشت»
بر آن بودم که امسال و به مناسبت خاموشی
ابدی آن سخن سرای میهن دوست و آزادیخواه مطلب مفصلی قلمی بکنم که دیدم
استاد موسیقیدان و هنردوست آقای محمود خوشنام مقاله ی فاضلانه ی به رشته ی
تحریر در آورده است که در سایت بی بی سی قرار دارد و من به آن لینک می دهم.
چنانچه به علّت وجود سانسور، از ایران قادر به خواندن آن نوشته ی پر مغز
نیستید، لطف فرموده و اطّلاع دهید که من خواندن آن نوشته را از طریق دیگری
امکان پذیر سازم.
در ضمن امسال مصادف است با دویستمین سال تَوَلُّد
میرزا فتحعلی آخوندزاده (آخوندوف) و صد و سیم امین سالگرد تَوَلُّد محمّد
امین رسول زاده. کسانی که به زبان ترکی آشنایی دارند، گشتی در اینترنت
بزنند و ببینند در بزرگداشت این دو بزرگوار چه در جمهوری آذربایجان و چه در
ترکیه چه مراسمی برگزار شده و می شود. در عوض از عارف قزوینی نه تنها
رسانه های فارسی زبان (داخل ایران) یادی نمی کنند، بلکه با کمال تأسّف و
تأثّر در سایت «پیک هفته» می خوانیم که خانه ی او را هم با خاک یکسان کرده
اند. و این است عین نوشته ی «پیک هفته» بدون کمترین تغییر و تحریفی:
http://www.pyknet.net/1384/hafteh/01esfand/62/pag/43aref.htm
« خانه عارف قزوینی خراب شد.
به همین سادگی و حتی شاید ساده تر از آن چه تصورش
را بکنید و لازم هم نیست که بدانیم چه کسی این کار را کرده است . شاید
اصلاً متوجه نباشیم که گذشته چقدر مهم است و شاید هیچ کداممان در خود احساس
نیاز نکردهایم که شناسنامه فرهنگی و تاریخی خود را همیشه در جیب بغل
داشته باشیم.
آنچه امروز خراب شده، خانه عارف نیست، میل به
جاودانگی ماست که ویران میکنند. عارف از نمادهای آزادیخواهی این شهر که
نه، تمام ایران است، قهرمانی که در برهه زمانی خویش همان کاری را کرد که
قهرمانان جوان این شهر به هنگام جنگ تحمیلی کردند و اگر تفاوتی هست نه در
کلیت آزادیخواهی که در جزئیات است – که آن هم تحمیل عصر و زمانه است- هر
چه باشد .
خانه عارف خراب
شد و یکی از نشانههای این شهر در اثبات روح آزادیخواهی محو و نابود شد.
عارف تصنیف میساخت و آوازی خوش داشت و خلاصه دستی در هنر و اکنون شناسنامه
هنر این شهر نیز قلم خوردگی پیدا کرده است و باز هم مهم نیست که در فرانسه
آجر دیوارها را قاب میگیرند تا تخریب نشود و روزی مدعایی باشد بر اینکه
در پای همین دیوار و در انقلاب فرانسه فلان کس در خون خود در غلتیده است و
نشانی باشد بر روح آزادیخواهی ملت فرانسه و اینها همه در حالی است که در
اینجا هویت دیروز ما و گواهی اصالت ما را به سرقت میبرند و خانه «عارف» آن
را ویران میکنند و ما باز هم غافلیم چرا که حتی، این «یونسکو» بود که
توقف پروژه برج جهان نمای اصفهان را خواستار شد و لابد باز هم یکی از همین
موبورها باید به ما یاد بدهد که چقدر ضروری است خانه عارف برپا باشد. من به
وضوح نالههای حزین عارف را میشنوم و میدانم که اگر امروز زنده بود به
یقین دیگر نمیتوانست «گریه» را به مستی بهانه کند…»
این هم اجرای دیگری از ترانه ی «نمیدانم چه در پیمانه کردی» باصدای آقای محمد معتمدی:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر