۱۳۹۲ بهمن ۱۴, دوشنبه

«رژی دبره» و اسیرکشی سال ۶۷
 
حافظا، این چه کید و دروغی‌ست
کز زبان می‌ و جام و ساقی‌ست؟
نالی ار تا ابد، باورم نیست
که بر آن عشق بازی که باقی‌ست
من بر آن عاشقم که رونده‌ست
 
«انقلاب در انقلاب» Révolution dans la révolution
رژی دبره Régis Debray  (رژیس دبره) فیلسوف و روزنامه‌نگار فرانسوی که در کشور بولیوی با چه‌گوارا همراه بود و سالها زندانی کشید و بعدها در سال ۱۹۸۱ میلادی فرانسوا میتران برای کسب وجهه بیشتر برای دولت خودش، او را مشاور خود در روابط بین‌الملل معرفی نمود، نویسنده کتاب ارجمند «انقلاب در انقلاب» Révolution dans la révolution است که زمان شاه مورد توجه مجاهدین و مبارزین بود. 
زنده‌یاد مسعود احمدزاده از رژی دبره و کتاب انقلاب در انقلاب بارها یاد کرده و گفته می‌شود استعاره «موتور کوچک» و «موتور بزرگ» (در گفتمان فدائیان) از آن اخذ شده تا رابطه بین نیروی چریکی و طبقات انقلابی را توصیف کند.
...
کتاب انقلاب در انقلاب مورد توجه زیادی قرار گرفت و فیلسوف مارکسیست فرانسوی «لوئی پیر آلتوسر» Louis Pierre Althusser هم که از بالاترین مقامات آکادمیک حزب کمونیست فرانسه بود، آن را ستود و در موردش نامه‌ای به رژی دبره نوشت.
 رژی دبره در اواخر ۱۹۶۰ در دانشگاه هاوانا (کوبا) استاد فلسفه بود. به چه گوارا گرایش داشت و با او راهی کوه و کمر شد و سال ۱۹۶۷ در بولیوی به جرم همراهی با وی گیر افتاد. ابتدا می‌خواستند اعدامش کنند و بعد صحبت از این شد که ۳۰ سال حکم خواهد گرفت.
با تلاش ژان پل سارتر، آندره مالرو، سالوادور آلنده، پابلو نرودا و پاپ پل ششم، دولت بولیوی مجبور شد وی را از زندان آزاد کند.
رژی دبره مدتی هم در شیلی بود و بعد از کودتای سازمان سیا و پینوشه، علیه آلنده (۱۹۶۳)، راهی فرانسه شد.
وی در «نامه سرگشاده به سوسیالیستها» از اوضاع درهم و برهم عصر کنونی که بیش از همه قرون در باب کرامت آدمی صحبت می‌شود اما بیش از هر زمانی حقوق بشر زیر پا گذاشته می‌شود، انتقاد شدیدی کرد.
بعد از مقدمه ژان پل سارتر برای کتاب «دوزخیان زمین» (اثر فرانتز فانون)، نامه سرگشاده مزبور قوی‌ترین بیانیه از این نوع به شمار می‌رود.
...
رژی دبره اگرچه بر ضرورت جدایی دین و دولت پای می‌فشارد و مدافع لائیسیته است اما با مذهب زدایی و تبلیغات ضددینی کنار نمی‌آید و معتقد است هیستری ضدمذهبی نسبتی با روشنگری ندارد و راه به جایی نخواهد برد. او عنوان خاطرات زندگی اش را Praised Be Our Lords «ستایش پروردگار ماست»، گذاشته‌است.
مخالفین رژی دبره پشت سرش حرفهای زیادی زده‌اند از جمله اینکه در زندان به پلیس بولیوی راه و چاه دستگیری چه گوارا را نشان داده و او بود که چه‌گوارا را لو داده است!...
قضاوتهای سخیفی که علاوه بر فیدل کاسترو، دیگران نیز آنرا شایعه‌ای بی اساس دانستند. 
البته برخی با اشاره به کتاب «خاطرات بولیوی» (روزشمار عملیات در بولیوی) چیزی بدین مضمون از قول چه گوارا گفته‌اند که «حوصله‌ام از دست این خبرنگار مزاحم فرانسوی سر رفته و برای‌مان دست و پاگیر شده‌است.»
...
عده‌ای معتقدند حضور رژی دبره (و فرد دیگری که نقاش بوده) در میان چریک‌ها، حساسیت نیرو‌های  مسلح بولیوی را برانگیخت و آنان توانستند رد چه‌گوارا را پیدا کنند...
از جمله کتابهای رژی دبره علاوه بر انقلاب در انقلاب، «قدرت معنوی در فرانسه» Le pouvoir intellectuel en France، «نقد عقل سیاسی» Critique de la raison politique، ستایش از آرمانهای از دست رفته Eloge des idéaux perdus، نقد سلاح  A critique of arms، چه گوارای چریک  La guérilla du Che، خدا (سفرنامه) و کتاب «برف می‌سوزد» La neige brûle است. 
هّم و غم وی غبارزدایی از دستاوردهای انقلاب فرانسه است و به دلیل شخصیت و نفوذش نزد روشنفکران، هر دولتمردی خواسته به نحوی خودش را به او بچسباند.
 
سفر رژی دبره به ایران
رژی دبره در وبلاگ خودش در مورد سفری که به ایران داشته‌است نکاتی را مطرح نموده که لوموند هم ۲۴ ژانویه ۲۰۱۴ انتشار داده است.
اگرچه وی در پایان مقاله اش نوشته‌است:
«من به عنوان یک مورخ ادیان که مهارتی در سیاست ندارم، نمی‌توانم ادعا بکنم که ایران‌شناس هستم و برداشت‌های مختصر و موجز نمی‌تواند به تحلیل منجر شود.»، با اینحال حرفهایی که زده نوعی تحلیل است.
...
وی می‌نویسد:
در سفری که به ایران کردم به همراه «پییر کونسا» Pierre Conesa بودم که به خوبی با این کشور آشناست. یک اقامت کوتاه در شهرهای تهران و قم کافی بود تا پیشداوری های منفی از ذهنم پاک شود.
در بخش اداری و جامعه مدنی یک آرامش نسبی قابل مشاهده است. در ایران، تعداد کاربران اینترنتی بیش از ترکیه است و تعداد دانشجویان دختر نیز بیش از دانشجویان پسر.
جمعیت این کشور طی ۳۰ سال اخیر حدوداً دو برابر شده و به لحاظ تحصیلی نیز با کشورهای همسایه‌اش قابل مقایسه نیست. تحول در نسل جدید به وضوح دیده می‌شود. زنان رو به انتقاد گشوده‌اند و به تدریج در حال رشدند.
...
رژی دبره سپس می‌پرسد:
در کدام کشور منطقه، رییس جمهور با ۵۳ درصد رأی برنده انتخابات می‌شود؟ در عربستان سعودی؟...
آیا مردم فرانسه بخاطر دارند که ما متحد فعال و تأمین کننده عراق (در حمله به ایران) بودیم؟ [آیا مردم فرانسه بخاطر دارند که] ما حتی با نقض آشکار حقوق بین‌المللی با ایران ستیزه‌جویی می‌کردیم؟
ما بعد از آن، [ایران] کشوری را که مورد حمله قرار گرفته بود تحریم هم کردیم. این جنگ فاجعه آمیز برای آن کشور معادل جنگ جهانی اول برای ما بود، با این تفاوت که تنها ۳۰ سال از آن می‌گذرد، نه ۱۰۰ سال.
...
رژی دبره سپس با اشاره به سازمان مجاهدین که وی از آن با عنوان «فرقه‌ای سیاسی مذهبی» secte politico-religieuse یاد می‌کند، می‌نویسد:
ما توجهی به این موضوع نداریم که به سازمان مجاهدین خلق پناه و سکنی داده ایم، [به سازمانی که] در کنار صدام حسین علیه وطن اجدادی‌اش می‌جنگید، ما در خاک خود پناه و سکنی داده‌ایم. این سازمان با سازماندهی سوءقصدهای مختلف نیمی از افراد دولت و هزاران قربانی غیرنظامی را به قتل رسانده است.
در ایران از ما پرسیدند: «تروریست‌ها کجا هستند؟ در ایران یا در فرانسه؟»
همچنین به ما گفتند تعجب می‌کنند چرا ما نسبت به جنگ افزارهای هسته ای اسرائیل سکوت اختیار کرده ایم، درحالی که اسرائیل امضاء کننده پیمان منع گسترش اتمی نیز نیست و همین طور در مورد هند و پاکستان.
کدام یک از این کشورها، که البته از آستانه اتمی گذشته‌اند و کاملاً در وسط انرژی هستهای قرار دارند، سه هزار بازرسی آژانس اتمی را پذیرفته و به آن تن داده‌است؟
در ایران این موضوع که ما چشمان خود را بر استفاده صدام حسین از تسلیحات شیمیایی علیه سربازان ایرانی و همچنین کردهای عراقی بسته‌ایم نیز فراموش نشده‌است...
رژی دبره سپس با این یادآوری که حالا کار از کار گذشته و فرانسه نسبت به رقبای خودش از قافله عقب مانده و «خیلی دیر است که فرانسه تأخیر خود را نسبت به دیگر رقبا که بسیار تازه کار تر از ما هستند جبران کند: شرکت های چینی، کره ای، هندی و البته آمریکایی...» - ادامه می‌دهد:
دیدن این همه بی اعتنایی به کشوری فرانسوی دوست که در کتابفروشی‌هایش ترجمه آثار نویسندگان معاصر فرانسوی هم به وفور دیده می‌شود، قلب [آدمی] را به درد می‌آورد.
اینکه دولت سوسیالیست فرانسه با دولت راست افراطی اسراییل رابطه دوستانه برقرار می‌کند را صرفاً می‌توان با واژگان دوتوکویل [الکسی دوتوکویل یکی از مهمترین متفکران قرن نوزدهم فرانسه] تعبیر کرد:
مسایل خارجی براساس مسایل داخلی مورد پردازش قرار می‌گیرند و به خاطر همین فرانسه تصمیم می‌گیرد با عقب افتاده ترین کشور جهان، عربستان وهابی، متحد شود. (پایان صحبتهای رژی دبره در مورد سفرش به قم و تهران. لینک مقاله وی پایین صفحه هست.)

 حضور صاحبان کمپانی‌های پژو و رنو در ایران 
اگرچه پیش و بعد از انقلاب، زندانی سیاسی بودم و از مسائل سیاسی هم نوشته‌ام اما تحلیلگر سیاسی نیستم و صلاحیت و دانش آنرا هم ندارم. با صحنه سیاسی که مثل میدان مین می‌ماند و ممکن است هرجا پا بگذارم با آدمهای سیاّس و هفت خط و رند روبرو شوم و زمین بخورم آشنا نبوده و آدمی سیاسی نیستم. تنها بگویم که با نوشته رژی دبره غمگین شدم چون او آدم خوبی است و آدمهای خوب نباید برای زمین‌های تشنه مثل ابر بی باران باشند و نباید ستمگران به آنها تکیه کنند.
با اینحال نمی‌توانم همه گفته‌های وی را زیر سئوال ببرم. چون در کشورم حضور ندارم و آنطور که باید و شاید در افق و در متن تحولات فکری و اجتماعی مردم ایران قرار ندارم و نسبت به خیلی چیزها ذهنی هستم. 
به دلیل زندگی در تبعید و غربتی که باعث و بانی نخستین آن رژیم قاتلان است، بسیاری از ما با بد و خوب جامعه خودمان آشنایی کافی نداریم و دل مشغولی و دردهای گفتنی و ناگفتنی مردم ایران را به درستی نمی‌شناسیم. همراهشان رنج نکشیده‌، رودررو با آنان حرف نزده و پای صحبتشان ننشسته‌‌ایم.
نمی‌توانم همه گفته های رژی دبره را زیر سئوال ببرم و ربط آنها را هم با حضور صاحبان کمپانی‌های پژو و رنو و توتال و آلستوم و تله‌کوم در هتلهای تهران نمی‌دانم چیست، و پرسیدنی است با گزاره‌هایی از این دست که خواهم گفت (و رژی دبره هم برخی از آنها را به زبان خودش اشاره کرده است) می‌خواهیم چه نتیجه‌ای بگیریم. 
  • اینکه نزدیک به هفتاد و پنج درصد از جامعه ایران شهرنشین هستند و آمار رشد طبقه متوسط، رشد سواد، رشد رسانه‌های جمعی و ارتباطی چشمگیر است،
  • اینکه در مقطع انقلاب ما ۱۱۰ تا ۱۲۰ هزار دانشجو داشتیم و الان حدود ۲میلیون دانشجو داریم. (یعنی جمعیت ما دوبرابر شده ولی تعداد دانشجویان ما حدود ۲۰ برابر شده است)،
  • اینکه در آن مقطع رسانه‌های ارتباطی ما حداکثر تلفن و رادیو و تلویزیون با دو کانال بود و الان «آی پاد» و «آی‌پد» و «توییتر» و «فیسبوک» و «آیفون ۵» و «عینکهای گوگل» و... دارد جا باز می‌کند،
  • اینکه الان در دانشگاه ها بیشتر دانشجویان را دختران تشکیل می‌دهند (در حالی که در آن مقطع بسیاری از خانواده‌های مذهبی اجازه نمی‌دادند دخترانشان بالاتر از مقطع ابتدایی درس بخوانند، البته اگر اصلاً اجازه می‌دادند که درس بخوانند.)...
بسیار خوب. آیا این گزاره‌ها همه بیانگر عدل و داد در جامعه و نهادینه‌شدن دموکراسی است؟  
 
از امثال «جک‌استروا» انتظاری نیست اما...
وقتی عقاب جور بال می‌گشاید و قاتلان به جلد مصلحان می‌روند، همنوازی اهل خرد و امثال رژی دبره، با نمایشات حکومتی، بازی با فلسفه و خون شهیدان است و چنین مباد.
از امثال «جک‌استروا» انتظاری نیست اما از رژی دبره که زمانی برای آرمان‌های عدالت طلبانه زندانی کشیده و همراه و همنشین امثال چه گوارا بوده‌است انتظار می‌رفت. انتظار می‌رفت در مورد ایران تنها به نظر «پییر کونسا» مقام سابق وزارت دفاع فرانسه که در لوموند و جاهای دیگر به قاتلین زندانیان سیاسی گرا می‌دهد، اکتفا نکند و گوشه چشمی هم به درد و رنج مردم ایران داشته باشد.
به آن بیدادِ گران که غنچه لبخند را بر لبانشان پژمرد. به اسیرکشی سال ۱۳۶۷
به نسل رنجدیده‌ای که به نام «عدل علوی» از این زندان به آن زندان پاسکاری شان کردند و به دار شقاوت کشیدند.
آیا از نویسنده ستم‌شناس انقلاب در انقلاب، و از همدرد و همراه «کامیلو سینفوئگوس» و چه گوارا، این انتظار بیجایی است؟
می‌شود در برابر آن واقعه هولناک خود را به آن راه زد؟
می‌توان از انقلاب فرانسه گفت و از تیرباران کمونورها و اعدام امثال دانتون نگفت و جوری جلوه داد که گویی چنین اموری هرگز اتفاق نیافتاده است؟ 
پانویس
هفت مرتبه ویدیوی این مقاله را تنظیم کردم اما هر بار در یوتیوب با مشکل روبرو شد و متاسفانه نشد بگذارم..
...
سایت همنشین بهار
ایمیل

هیچ نظری موجود نیست: