۱۳۹۳ مرداد ۷, سه‌شنبه

هانا آرنت هم اطلاعاتی بوده است اسماعیل وفا یغمایی

هانا آرنت هم اطلاعاتی بوده است
اسماعیل وفا یغمایی

دکتر کریم قصیم ترجمه ای از کارارزشمند «قدرت و خشونت» نویسنده نامدار هانا آرنت نموده که منتشر شده است. در این لینک میتوانید بخوانید:«خشونت و قدرت در فلسفه سياسي هانا آرنت» .
ابولمیرزای محترمی از میرزا بنویس‌های دم در پستخانه مبارکه بیت رهبری،  مقاله ای قلمی فرمودبنام: لینک«دخیل» که طی آن چیزهای زیادی نوشته و پس از اثبات مکرر اطلاعاتی بودن دکتر قصیم و روحانی و من و مصداقی و همنشین بهار و غیره...یقه هانا آرنت را هم به دلیل تزلزل چسبیده و منجمله نوشته:
 
«...تمام سرفصلهای زندگی"هانا آرنت " مبین تزلزل اودر مواجهه با تضاد "آگاهی" در حیطه فردی و "عمل " در حیطه اجتماعی است . او سعی میکند تا مفاهیم آگاهی و شناخت از " مبارزه " اجتماعی در ذهن را بدون ورود عینی در حرکت جمعی و برقراری رابطه مادی با ان مفاهیم ذهنی ، به حیطه فلسفه ، تاریخ وسیاست گسترش دهد. در دیدگاه او تفاوت انسانها یک تفاوت "هستی شناسانه" است اما این "هستی" ، هر ماهیتی که داشته باشد ، اصالتش در خودش است و بنابر این گوناگونی اش در حرکت اجتماعی و سیاسی اصالت " وجود شناسانه" دارد . در رویکرد سیاسی این دیدگاه ، که ورژن "اصلاحات طلبانه "و "آبرومندانه"دیدگاه"هایدگر" است ، باید در سازمان کار سیاسی ، اخلاق سیاسی و بالتبع تاکتیک و استراتژی سیاسی این اصل اساسی را حفظ کرد که : " انسان " ها از وجود های تفکری متفاوت - که به ذات اصالتشان در خودشان است - نشأت میگیرند و بنابراین در ساخت قالب های سیاسی و محتوای آنها باید بتوان همه آنها را در هم آمیخت یا به هم نزدیک کرد. مقوله ای به نام"استثمار" و رابطه انسان با "مالکیت" به عنوان شاکله فکری اعتبار ندارد . یعنی " استثمار " پوشال است. و اینکه انسان ها بنابر رابطه با مقوله "مالکیت" ،"هستی" میگیرند بیخود است . همان فلسفه " اگزیستانسیالیزم" "هایدگری"که خانم " هانا آرنت " میخواهد ان را در مؤلفه سیاسی حرکت داده و قالب مناسب اجتماعی ان را تعریف کند . اگر انقلاب و دگرگونی هدف اصلی ورودمان به مقوله " سیاست" باشد و فلسفه و تاریخ و سیاست و اخلاق سیاسی را با هدف و مقصد سرنگونی و تحول انقلابی مد نظر داشته باشیم و ورودمان به سیاست از این زاویه باشد و نه برای " نان" خوردن ، ببینیم خانم "هانا آرنت " ما را برای چه انقلابی آماده میسازد.... »
 
حالا خدا پدر نویسنده را بیامرزد که به دلیل فوت هانا آرنت را اطلاعاتی معرفی نکرده است و در کنار ما قرار نداده است. در باره تحلیل نویسنده از هانا آرنت به قول یکی از دوستان: «سه چیز بدترین است، خرده قرض،خرده شپش و خرده سواد. خرده قرض را آدم یادش میرود بپردازد»، خرده شپش را نمیشود گرفت و خرده سواد باعث میشود در هر چیزی دخالت کنی و افتضاح بار بیاوری حکایت رفیق ما در تحلیل هانا آرنت سومی است.
ایشان همچنین از مقالات قبلی اهل بیت رهبری که علیه من نوشته شده کدهائی آورده که بنده چنین و چنان بوده ام، ترسو ، بزدل،متزلزل و...
در باره خودم خدمتشان عرض میکنم«شهادت دمب روباه برای روباه» محکمه پسند نیست ثانیا اینها که شما میفرمائید نمونه مشابهت های من با مرجع و مقتدای شما و اطرافیان است که یازده سال است در خفاست و چند روز دیگر:
سی و چند سال میشود که در حالیکه اعلام مبارزه مسلحانه کرده بود از شدت ترس و وحشت و تزلزل و وادادگی در حالیکه سیل خون جوانان و نوجوانان در برابر جوخه های آتش خمینی جاری بود سوار بر طیاره فلنگ مبارک را بست و فرار کرد در همان ایام هزاران چون من و من ترسو در خانه مهندس اشراقی با مهدی تقوائی که پایش هم شکسته بود در حالیکه اماده انفجار خود با نارنجک در صورت هجوم پاسداران بودیم  بقول شما از شدت ترسو بودن در حال لرزیدن بودیم ، بروید و شرم کنید که نخستین بریده و نخستین فراری و نخستین واداده و تواب حقیقی و منبع حقیقی جنسیت و فردیت  و قلدری شخص اوست و تمام سرگذشت سی و چند ساله این بزرگوار دال براین حقیقت است وپس از سی و چند سال که همه چیز در عمل به اثبات رسیده و ایشان تنها رهبر تاریخ انقلابات تاریخ بشر است که سالهاست خبری از او نیست  همه چیز را با توهین و تحقیر و اتهام پاسخ میدهید.  ماجرا ی بزدل بودن این بزرگوار آنقدر تهوع آور و عظیم است که باورش برای من بیست سال تمام طول کشید و خدا را شکر که من بقیه مختصات ایشان را ندارم اگر داشتم دو تا رهبر عقیدتی پیدا میشد که برای شما مشکل ایجاد میکرد.
اضافه براینها ایشان اسم دختر عموی بنده را هم در زمره بریدگان و لو دهندگان آورده اند که اینجا دست خالی بودن و بگذارید اینجا دیگربگویم پفیوزی اینگونه افراد رادر تهمت و افترا نشان میدهد که جدا گوی سبقت ازدستگاه خامنه ای ربوده اند و بعید نیست که دفعه بعد کشف کنند پدر بزرگ هجدهم بنده بطور کامل ختنه نشده وبیضه راستش فراتر از بیضه چپش بوده و به طراز اسلام نبوده! و جد سی وششم من در کوفه خیاط بوده   و شلوار شمر ابن ذی الجوشن راوصله وپینه میکرده و از زمره نزدیکان یزید بوده است بواقع که در محتوا ،این است دستگاه متعفن تبلیغاتی رهبر عقیدتی!! که روز به روز بر شناخت پر حیرت من از این موجود و عمق پوسیدگی اندیشه و کارکردهایش می افزاید.
در باره دختر عموی  خود  باید ذکر کنم که او به دلیل دانستن  و تسلط برزبان انگلیسی و به تشویق من در سن هفده سالگی در تهران  در حالیکه سال اول دانشگاه و رشته پزشکی  بود،به ستاد مجاهدین آمد و مدتی بعد با اینکه مذهبی نبود به کارترجمه و همزمان فروش نشریات مجاهدین در خیابانهای تهران مشغول شد. یکی دو ماه قبل از سی خرداد هنگام نشریه فروشی  با ضرب و شتم چماقدارهادستگیر شد و دو سه سالی در زندان بود و بعد آزاد شد و به کردستان آمد و بجای فعالیت با مجاهدین به فعالیت با حزب دموکرات کردستان ایران پرداخت و الان سالهاست مقیم فرانسه است وبا همسرش که پزشک است با پزشکان بدون مرز همکاری دارد. بنابراین باید باز هم در اینجا گفت:  زهی پفیوزی در برابر این همه تهمت و افسار پاره کردن علیه دیگران، علیه هرکس که روزگاری خدمتی به این دار و دسته منحط امروزی کرده است و جدا در لجنزار دستگاه رهبر عقیدتی چه در و گوهرهائی برای قلمزدن یافت میشوند.
 
در باره نوشته این جناب
در باره نوشته این جناب باید نخست بگویم تمام این هیاهوها در اینروزها  :
 
نخست برای در رفتن از زیر پاسخ سئوالاتی است که آقای مصداقی در «گزارش نود وسه» به حق مطرح کرده  است و ایشان بجای جواب چماقداران قلمی را بسیج کرده اند.
 
دوم  برای خوراک فکری برای افرادی است که در معرض این سئوالات قرار میگیرند و درمانی برای بحران درون تشکیلاتی جستن.
 
سوم مقاله نویسنده در مورد هانا آرنت و نقد عین الله باقر زاده وار ایشان از ترجمه دکتر قصیم و اثر ارزشمند هانا آرنت اتفاقا دلیل اوج عقب ماندگی فکری دار و دسته رهبر عقیدتی است که با توقف در قرون وسطا و افکار قرون وسطائی  و تئوری انقلابات ایدئولوژیکطاقت و توان پذیرش هیچ نظریه نو و تنفس هیچ هوای تازه ای را ندارند و همان ترهات عقیدتی و سیاسی رهبر برای آنها کافی است.
دشمنی و فوبیای آنان از دکتر قصیم را نیز باید بر این افزود که آنها به اشتباه فکر میکنند دکتر قصیم هر چه مینویسد بخاطر آنها و در دشمنی با آنهاست که اینچنین نیست. سالها قبل در سال هفتاد در شبی و در یاداشتی(چنانکه قبلا در پاسخ نامه همسر سابقم اشاره کرده ام) به مهر تابان نوشتم با این برداشت شما از عشق و رابطه زن و مرد فردا با تمام ادبیات عاشقانه ایران و جهان و منجمله حافظ و شاملو رو در رو خواهید شد و حالا میبینم اساسا با هر اندیشه نوینی رو در رویند.
به جناب کلانتری میگویم ما چند تن بیش نیستیم، منتقدیم و مخالف اما آنچه در برابر شماست و حریف آن نمیشوید و حتما از آن شکست می خورید ما نیستیم، نوی است و آینده و اندیشه و آئین دموکراسی و آزادی خواهی در برابر ولایت فقیه و و ارتجاع و عقب ماندگی. امیدوارم با همه اینها روزی بدانید و به نجات خود از این منجلاب برخیزید.
در پایان اگر شجاع شمائید!! ما ترسوئیم!!. اگر انقلابی شمائید درود بر ارتجاع!!بقول ابوالحسن یغما جندقی (جد اعلای من از طرف پدر و مادر که گویا هم ترسو بوده واطلاعاتی !)در ذم والازواره ای شاعر معاصرش:
 
سادات معظم زواره
الطاف شما مزید بادا
اولاد حسین اگر شمائید
حق بر طرف یزید بادا! بنا به تبعیت از سنت ادبی جد بزرگوار خود مدتها پیش قصیده ای سروده ام که عجالتا دو بیت اول و آخرش را می آورم تا بعد..
 
چو شیر شرزه ز میدان یلا!
فراریدی به ریش جمله رفیقان خویش خندیدی
 
اسماعیل وفا یغمائی
29 ژوئیه 2014 میلادی


هیچ نظری موجود نیست: