در ستایش زبان غیر ریایی و نکوهش «روشنفکر ایرانی شیعه»
ریاکار
فرق اباذری نسخه جدید با «روشنفکران ایرانی شیعه»
۲۱/آذر/۱۳۹۳ نیک آهنگ کوثر
بحثهای طرح شده در هفتههای اخیر، این فایده را داشت که طرفداران نگاه شیعهسالار، حرفهایشان را بزنند و مخالفان نیز اعتراضشان را بیان کنند. اما این وسط، سخنان «تند» دکتر یوسف اباذری در باره وابستگی بخش بزرگ ملت به حکومت تجاوزگر به بهانه مجلس بزرگداشت مرتضی پاشایی، باعث شد دریچه جدیدی در بحث پیشین گشوده شود. دکتر اباذری، ممکن است پیرو مکتب فرانکفورت باشد و ...نگاهش مخالف نئولیبرالها باشد و معترض به سیستم هماهنگ سرمایهداری و ...اما بهتر است آنچه گفت توجه کنیم، فارغ از لحن تندش.
اباذری به فیلم ماهیها در سکوت میمیرند اشاره می کند که درباره وضعیت وخیم مردم سیستان و بلوچستان است: «مردم، غذا ندارند بخورند. با مسوولین استانی که صحبت میکردم، میگفتند اگر دولت یک ماه یا دو ماه دیگر به اینجا نرسد، این استان خواهد مرد. این فیلم که اسمش ماهیها زنده میمیرند هست، تلویزیون نشان داد و نکته جالب برای من این است که هیچکس، هیچکس به این فیلم کوچکترین توجهی نکرد... و شما که اینجا نشستهاید نمیدانید چنین فیلمی تهیه شده، و این فیلم در باره زندگی و مرگ یک استان مملکت است.»
چند نفر از ما این فیلم را دیدهایم؟ چقدر ماجرا را جدی گرفتهایم؟ چقدر به هموطن بلوچ و سیستانیمان توجه کردهایم؟ چرا احساس همدلی با هممیهن زجر کشیدهمان اینقدر کم است؟ کدام «روشنفکر ایرانی شیعه» بر سر حاکمان داد زده که به داد مردم زجر کشیده سیستان و بلوچستان برسند؟ برای «روشنفکر ایرانی شیعه» چقدر اهمیت دارد؟ نمیدانم!
لابد میدانید که بسیاری از هموطنان ما در این استان، شیعه نیستند. در آمریکا خیلی راحت در باره تبعیض حرف زده میشود و شما میتوانید جلوی کاخ سفید ساعتها پلاکارد به دست بگیرید و قدرت را به چالش بکشید، اما فرض کنید هموطن سنی اهل سیستان و بلوچستان بخواهد به محدوده خیابان پاستور برود و ...فکر میکنید سرنوشت بهتری از زندانیان اهل سنت که حکم اعدام گرفتهاند در انتظارش است؟ کدام «روشنفکر ایرانی شیعه» حاضر است هموطن بلوچ خود را یاری کند و حقش را از حاکم مستند بخواهد. ممنون میشوم نامها را ذکر کنید!
اباذری در جای دیگری میگوید: «دولت بر مبنای فعل و انفعالات سیاسی ترجیح داد یک سری ورزشکار که محبوبیت مردمی دارند، مثل همین محبوبیت مبتذلی که الان وجود دارد، یک عده فوتبالیست و کشتیگیر و کاراتهکار را تپاندند درون مجلس و شورای شهر برای اینکه سیاستمدار [واقعی] را بکنند بیرون. مرحله دوم که شروع شد، خوانندگان و نوازندگان و [دست اندرکاران] پاپ و خانم هدیه تهرانی در مراسم یکی دیگر شرکت کرد و خانم مهتاب کرامتی در مراسم آقای روحانی شرکت کرد... متوسل شدند به خوانندگان پاپ برای اینکه سیاست واقعی در این مملکت را... وقتی قرار است سیاستزدایی انجام شود، لاجرم چنین وقایعی پیش میآید. متوسل میشوند به خوانندگان پاپ برای اینکه جای سیاست واقعی را بگیرند.»
خود ایشان از حامیان سیاسیون اصلاحطلب بوده، اما به گمان من و خیلیها، از همه این موجودات ناامید شده است. به نظر من، اینکه خاتمی را با ماندلا مقایسه کرده، بسیار سادهانگارانه است، اما، وقتی در جلسه اخیر، به قرارگیری جامعه در کنار حکومت تجاوزگر میپردازد، برای یکبار هم که شده، از این گروه عبور کرده است.
وقتی اباذری ترس دولت از ملت و ملت از دولت و مکانیزم آن سخن میگوید، برای بسیاری از ما موضوع جذابیت ویژهای مییابد: «بعد از وقایع ۸۸، دولت یا حاکمیت از مردم میترسید، مردم هم از دولت میترسیدند... مکانیزمی وجود دارد به نام Identification with aggressor ... یعنی، اینهمانی شدن با متجاوز. اتفاقی که افتاده این است که دولت از طریق این مکانیزم میخواهد با مردمی که سیاستزدوده هستند، یکی شود و مردم هم همین حالت را دارند و میخواهند با دولتی که متجاوز است یکی شوند. مردم میآیند در جلسه آقای روحانی، یک سوالی که به نظرشان سیاسی است از ایشان میپرسند، ایشان یک جواب بسیار تکراری میدهد... تکرار، یکی از شگردهای فاشیزماست (من نمیگویم که ایشان فاشیست است) و افراد برایش دست میزنند. انگار یک ریچوال (Ritual - مراسم آیینی) است که مجبورند و محکومند انجام بدهند، مثل هر آدم کامپالسیو (Compulsive) که یک سوال را بپرسند و او هم جواب بدهد و دست بزنند... هیچ محتوایی ندارد. هیچ تقاضایی ندارد.»
میتوان با حرفها و لحن اباذری مخالف بود، اما یک نکته را نمیتوان کتمان کرد. او برخلاف عادت اکثریت گام برداشته است و اگر او رو روشنفکر بدانیم و بخوانیم، خیلی جلوتر از بقیه حرکت کرده است.
من کسی را که به دنبال قویتر کردن یک سیاستمدار فاسد باشد را تیرهفکر میدانم. اگر بیدار شد، ذهنش حتما روشن شده است. من کسانی که توجیه کننده سیاستهای غیر انسانی جمهوری اسلامی هستند رو نمیتوانم روشنفکر بخوانم. کسانی که عامل یا مبلغ یا توجیه کننده حذف متفکران از سیستم آکادمیک هستند را تا وقتی به روشنی مسوولیت نپذیرفتهاند و به جبران مافات نپرداختهاند، نمیتوانم به رنگ روشن ببینم. من کسانی را که سهمشان گذاشتن آجری در ساخت نظام فاسد فعلی بوده است و کسانی که سهمی در نقض حقوق بشر و نفی حقوق شهروندان، به ویژه اقلیتها داشتهاند را نمیتوان منورالفکر بدانم و بخوانم! کسانی که خواستار فراموش کردن جنایتهای رژیم بودهاند را جزو سیهرویترین و سیهفکرترین مدعیان میدانم.
من صاحبنظر نیستم و فقط یک ناظرم، اما نمیتوانم بیتفاوت بنشینم. میخوانم، میآموزم و در حد درک خودم قضاوت میکنم. قضاوت من این است که اگر در گذشته خطا کردهایم، میتوانیم از آن عبور کنیم ولی برای جبران آن گذشته از هیچ تلاشی فروگذار نکنیم.
اگر شهروند ایرانیم و ایران برایمان اهمیت دارد و نقطه مشترک بسیاری از ما، عشق به کشورمان است، حجابها را کنار بزنیم، از جمله حجاب «روشنفکری ریایی» که زیبا سخن میگوید و ذهنی پلید دارد. بستهبندی زیبا نشانه کیفیت مطلوب نیست. اشکال کار بسیاری از دوستان این است که ظاهر ماجرا برایشان مهم است. چرا به بطن ماجرا درستتر نگاه نکنیم؟
نویسنده محترمی به من خرده گرفته بود که کاریکاتوری حرف میزنم. من نگاه و زبان و لحن کاریکاتوری برگرفته از اندیشه والای دومیه و فیلیپون و دیوین لوین و رلف استدمن و بسیاری دیگر را بر نگاههای به ظاهر متفکرانه حامیان قدرت بالاتر میدانم. به نظرم ارزش زبان انتقادی طنزگونه و اثرش، بسیار بیشتر از لحن به ظاهر مودبانه و «روشنفکر ایرانی شیعه»پسند است.
اباذری، تند سخن گفت. حمله کرد، امتی را بیشعور خواند. شاید مخالف باشیم، یا موافق، اما من نمیتوانم کسانی که به یک قاتل چون خمینی اقتدا میکنند را دارای شعور و فهم و انسانیت بدانم. نمیتوانم کسانی که توجیهکننده جنایتهای دوران رفسنجانی هستند و خواهان در قدرت ماندن او را انسان ببینم. نمیتوانم توجیهکننده کوتاهیهای خاتمی در مقابل نابود کنندگان منابع طبیعی و حقوق نسلهای بعدی را متفکر بخوانم، و نمیتوانم کسانی که را که به احمدینژاد رای دادند را، حتی از سر ناچاری، عاقل بخوانم. نمیتوانم کسانی را که ظرف سه روز حامی یک عامل امنیتی سرکوبگر(روحانی) شدند را دارای اندیشه والا ببینم. خب این حق من است و مخالف نگاه من نیز به همان اندازه حق دارد مرا کوتهبین و بیسیاسیت و بدون ظرفیتهای درک سیاست در ایران بخواند و ببیند. چقدر هم خوب که هر دو بتوانیم با هر زبانی با هم حرف بزنیم، اما به هم دروغ نگوییم.
روشنفکر ایرانی شیعه ما اگر منفعتطلب باشد و لکهای مالی روی دامان خامنهای نبیند، مشکل بینایی دارد! زیادی روشنبین است!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر